جاتون خالي ديشب با چند تا از بروبكس تشريف برده بوديم توچال تا نقش ممد بوقي رو واسه دو تا از رفقا كه قصد بانجي جامپينگ داشتن بازي كنيم! حتما ميدونين كه بانجي جامپينگ "Bungee jumping" همونه كه يه طناب به پاهاشون ميبندن و خودشونو از ارتفاع ميندازن پايين و يويو ميكنن.
واسه اونايي كه در جريان نيستن عرض كنم كه چند وقته پشت ايستگاه يك تله كابين توچال يه داربست 40 متري زدن كه بالاش هم يه سكوي پرش قرار داره و ملت ميرن خودشونو از اون بالا پرت ميكنن پايين!
البته حتما تو برنامه هاي تلويزيوني ديدين كه اين كار رو معمولا از روي پلها و بالاي رودخونه ها انجام ميدن. اما ظاهرا اينجا وزارت راه و ترابري چون حوصله مرده كشي رو نداره مجوز پرش از رو پل رو نميده! وگرنه پل ورسك جون ميداد واسه اين كار!
راه انداز اين ورزش (اگه بشه بهش گفت ورزش) تو ايران آقايي به نام پيمان ابديه كه تو سريال آلماني كبرا 11 هم جزو بدلكارا بوده و خلاصه اينكه تو كارش حرفه ايه. ظاهرا تو برنامه شب شيشه اي هم مصاحبه كرده كه من نديدم.
من نميدونم آيا هر روز پرش هست يا نه ولي ميدونم صبحاي جمعه نيست (شايد بخاطر نمازجمعه اس!) وگرنه اون موقع به نظرم از هر وقت ديگه بهتره. ما عصر جمعه حدوداي ساعت 7 عصر اونجا بوديم. بليت پرش واسه هر نفر بيست و پنج هزار تومنه (خدا بده بركت!). ضمنا در حال حاضر فقط آقايون ميتونن بپرن (دليل اينكه چرا خانما رو نميذارن بپرن نميگم ولي خودتون تصور كنين يه خانم چادري سر و ته شده آويزون به طناب رو!). البته خوداشون ميگفتن چند وقت ديگه كه برف بياد به خانمايي كه لباس يه تيكه اسكي پوشيده باشن هم اجازه پرش ميدن. ولي خيلي هم مطمئن نبودن. چون بالاخره اون بالا يكي بايد ببندتشون به طناب و يه نفر هم اون پايين بايد بازشون كنه و اونا هم كه آقان!
اون قسمتي كه دكل پرش توش هست يه زمين اسكيت و يه كافي شاپ داره كه ما هم به اتفاق دوستان بعد از خريد بليت رفتيم تو محوطه بيرون كافي شاپ نشستيم كه بعد از چند دقيقه به علت باد سرد و شديدي كه ميومد مجبور شديم تشريف ببريم داخل كافي شاپ و يه چيزي سفارش بديم كه اونم انگار سر گردنه اس بابت چند تا كيك و چايي پول خون پدرشو ازمون گرفت!
از كساني كه ميخوان بپرن فشار خون ميگيرن و وزنشون ميكنن و ازشون ميپرسن كه آيا عمل جراحي خاص يا بيماري قلبي و امثالهم دارن يا نه. ظاهرا واسه پرش دو جور طناب (البته طناب كه ميگم منظورم همون كش مخصوص هست) داره كه يكيش مال افراد سبك زير 80 كيلو هست و يكي ديگه واسه افراد بالاي 80 كيلو. واسه همين اول افراد سنگين ميپرن و بعد افراد سبك.
تا اونجا كه من از احساسات اشخاص دور و بر خودم فهميدم افراد به دو دسته تقسيم ميشن. يا به شدت از ارتفاع خوششون مياد يا به شدت از ارتفاع ميترسن! خانم و آقا هم نداره! البته طبعا تعداد خانمهاي ترسو بيشتره! بخصوص اينكه خيلياشون حتي از نيگا كردن به پرش ديگران هم واهمه دارن!
يه عده از كساني كه ميرن بالا پيداست كه يا با دوستاشون كل انداختن و حالا تو رودربايستي گير كردن يا هوس تجربه يه خودكشي نافرجام تو سرشونه يا ميخوان خودشونو خالي كنن. از اونجا كه پله هاي اين برج اوپن هستش! و ميشه افراد رو موقع بالا رفتن ديد خيليا رو ميبينين كه با سختي و ترس زياد از پله ها ميرن بالا. انگار كه زورشون كردن!
ما چون دوستامون سبك وزن بودن پرششون به بعد از افراد سنگينتر موكول شد و ما مجبور شديم كلي اون پايين بشينيم تا 4 نفر بپرن و نوبت اينا برسه. يه مشكلي كه بود باد شديدي ميومد كه باعث شده بود فاصله بين پرشها زياد بشه. تقريبا بين هر پرش با بعدي 40 الي 50 دقيقه طول ميكشيد.
موقع پرش هر نفر كه ميشد با بلندگو اسمشو اعلام ميكردن و ميگفتن تو چه رشته ورزشي فعاليت ميكرده و بعد با شمارش معكوس از 5 ميشمردن و دوستاي طرف و تماشاچيا هم اون پايين جيغ و ويغ ميكردن و ماشالا ميگفتن. يكي از پرندگان ظاهرا جزو قهرماناي اسب سواري بود و بقول بچه ها موقع پريدن همچين زانوهاشو باز كرده بود انگار كه داره با اسبش ميپره!
يكي ديگه يه خلبان بود كه اعلام شد ركورد پرش از اين برج رو با 16 بار پرش در دست داره. راستي بگم كه ظاهرا بعد از 4 بار پرش ميتونين يه بار هم مجاني بپرين!
خلاصه نزديكاي 10 شب بود كه نوبت به رفقاي ما رسيد و صداشون كردن كه برن بالا. معمولا دوستاي هر پرنده ازش عكس يا فيلم ميگيرن. ما هم وسايل آورده بوديم اما متوجه شديم يه تيم فيلمبرداري درست و حسابي با چند تا دوربين حرفه اي اونجا حضور دارن كه ظاهرا مشغول ساخت فيلمي از همين بانجي جامپينگ هستن كه خوشبختانه گفتن فيلم دوستاي ما رو هم ميگيرن و موبايلاشونو دادن كه بعدا فيلمو ازشون بگيريم.
از حالا به بعدشو از قول رفقاي پرنده ام خدمتتون عرض ميكنم! اول از همه بهتون نصيحت بكنم كه اگه ميخواين بپرين حتما لباس گرم بپوشين چون اون بالا سوز شديدي مياد و دستشويي هم نداره! و بايد 40 متر دوباره برگردين پايين! ضمنا تا چند ساعت قبل از پرش هم چيزي نخورين وگرنه هر چي تو معدتونه ميريزه رو سر تماشاچيا! حواستون هم باشه كه جيباتون خالي باشه وگرنه به قول بچه ها به تماشاچيا شاباش ميدينشون! ضمنا كمربندتونم سفت باشه (بنده خدا يكي از پرنده هاي قبلي از اول تا آخر دستش به كش تنبونش بود!)
پرنده ها رو دو تا دو تا ميفرستن بالا. اون بالا هم ظاهرا دو نفر هستن كه يكيشون مربي اصليه و يكي ديگه دستيارشه. طناب به دور مچ دو تا پا و روي دو تا شونه ها بسته ميشه. مربي مياد كنار شما رو لبه دايو پرش مي استه و چند تا نصيحت بهتون ميكنه. اوليش اينه كه پايينو نيگا نكنين! دوميش اينه كه به يه نور سبز رنگ كه تو زاويه افق روي كوه ديده ميشه نگاه كنين. بعد هم اينكه موقع پريدن با سينه تو هوا بپرين.
بعضيا تمايلي ندارن كه با شمارش معكوس بپرن و دلشون ميخواد هر وقت خودشون خواستن بپرن كه اينم اشكالي نداره و از بلندگو اعلام ميكنن كه بدون شمارش معكوس ميپرن. دوست اولي ما هم همينو درخواست كرد كه البته باعث شد 4 دفعه تا لبه بياد ولي بترسه و نپره. طوريكه فيلمبرداري كه پايين بود ديگه داشت ميرفت! ظاهرا يه عده هم اون بالا پشيمون ميشن و برميگردن. يه نكته كه بايد توجه كنين اينه كه موقع پريدن، مخ بايد كلا تعطيل باشه! وگرنه اگه بخواين به قضيه فكر كنين و از عقل كمك بگيرين قطعا نخواهيد پريد!
ظاهرا مربي به ايشون پيشنهاد كرده كه اگه خودت نميتوني بپري من هلت ميدم! منتها دوستم قبول نكرده (ميگفت تو دلم گفتم اگه منو هل بدي منم تو رو ميگيرم و با خودم ميكشم! اما بعد نيگا كرده و ديده مربيه از اين حرفا زرنگتره و خودشو با طناب به نرده ها بسته!) خلاصه با تشويقهاي ما و ديگران دوستمون با يه داد بلند پريد و بعد از چند ثانيه با آرومي روي تشك بادي زير دكل فرود اومد و به سلامتي به آغوش ميهن بازگشت!
اون دوست ديگمون هم ميگفت كه طرف ازش پرسيده بگم تو چه رشته ورزشي فعال هستي؟ و چون ايشون هم تا حالا جز جكوزي و سونا جاي ديگه نبوده بهش گفته من تو كار شنا هستم! يارو هم فكر كرده ايشون كلي حرفه ايه بهش گفته بايد موقع پريدن مثل فلان حركت شيرجه رو انجام بدي و چون اين دوستمونم اصلا تا حالا اسم اون حركت رو نشنيده بوده واسه همين مستقيم با كله پريد پايين!
بعد از پرش كه دوستامو ديدم متوجه شدم چشماشون عين دو كاسه خون سرخ شده بود. دليلشم اينه كه اون چند دقيقه كه سر و ته هستن خون به سمت سرشون سرازير ميشه. اگه تو سايتاي مرتبط رو هم نگاه كنين ميبينين كه بيشترين آسيبي كه ممكنه تو اين پرش به شما وارد بشه همين فشاريه كه به چشمها مياد.
احساسي كه تو پرش بهتون دست ميده اينه كه اولا اون لحظه اول كه تهران زير پاتونه و هنوز هم برگشت طناب رو نگرفتين، انگار كه روحتون داره پرواز ميكنه. يه جيغ بلند تو اين موقع واسه تخليه فشار عصبي بد نيست. بعد از چند بار نوسان هم فشار طناب روي شونه و پاهاتون ممكنه يه كم اذيتتون كنه. بعدشم اينكه خودكشي واستون راحتتر ميشه! چون ميبينين پريدن از ارتفاع اونقدرها هم چيز وحشتناكي نيست!
خلاصه اينكه اگه خوشتون اومده باشه ديگه مشتري ميشين و هر هفته بايد 25 تومن از جيب مبارك رو واسه اين كار كنار بذارين!
خوب. اين بود انشاي من راجع به بانجي جامپينگ در تهران! به قول بچه ها كل پرش ده ثانيه بود ما به اندازه دو ساعت راجع بهش حرف زديم! اگه كسي خواست بره خبر كنه بيايم واسش دست بزنيم!
اطلاعات راجع به بانجي جامپينگ:
Bungee jumping - Wikipedia, the free encyclopedia
عكس از وبلاگ شرلوك هولمز