ميگويي دوست دارم زير باران قدم بزنم .. اماوقتي باران ميبارد چتر به دست ميگيري
ميگويي افتاب را دوست دارم.. اما زير نور افتاب به دنبال سايه مي گردي
ميگويي باد را دوست دارم...اماوقتي باد مي وزد پنجره را مي بندي
حالا درياب وحشت مرا وقتي ميگويي دوستت دارم
باب مارلي**دريچــ ــه