• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

بيا با هم بحث كنيم

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
البته بهتر ميدونم اول معناي سرنوشت را اعلام كنم(البته معناي 100 درصد دقيق منطقي نيست!)
سرنوشت در معناي كلي و امروزي يعني سلسله اتفاقاتي كه آينده‌ي انسان را رقم مي‌زنند و در معناي ابتدايي آن به معناي پايان كار مي‌باشد. مثلا شخصي كه مي‌گويد من سرنوشتم اين بوده است! يعني در آن زمينه كه درباره‌اش گفته پايان كار اين بوده است.
پس سرنوشت در معناي كلي يعني اتفاقاتي كه قرار است آينده براي انسان بيفتد.
حال سوالي كه مطرح مي‌شود اين است كه آيا سرنوشت انسان داناي كل دارد؟ يعني سرنوشتش نوشته شده است و توان تغيير آن را ندارد؟ آيا اينگونه زندگي پوچ نمي‌باشد؟
 

vahid_persian

کاربر فعال مالتی مدیا
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 نوامبر 2006
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
0
سرنوشتي كه شما تعريف كرديد در اصل سرنوشت دلخواهه يا يه جوري بهتر بگم آرمانشهر. اين حرفتون درست هست كه ميگيد با توجه به اون سه مورد انسان سرنوشتش را رقم مي‌زنه(البته يه كم ناقصه) ولي بحث من اينه كه معتقديد سرنوشتتون را خودتون رقم مي‌زنيد؟ يعني اختيار كامل در انجام داريد؟ اينكه معتقد باشيد سرنوشتتون را خودتون رقم مي‌زنيد با اعتقاد به خدا هماهنگي داره؟ ...
دليل اينكه الآن حرفي كه ميخوام را نمي‌زنم اينه كه دوست دارم بقيه هم وارد بشن و با توجه به نظرات دوستان نظري بدم.

در مورد این اعتقاد ، اگر بخواهم بر پایه ی همون سه اصل مساله رو بررسی کنم که البته احتمالا ناقصه ، جایی نمیشه برای وجود اختیار در رقم زدن سرنوشت پیدا کرد . به هر حال اون جای بحث داره و ترجیحا فعلا میخوام نظر بقیه دوستان رو بدونم ..
من پیشنهاد میدم برای دقیق تر شدن بحث (البته هر موقع شما صلاح بدانید) سعی کنیم واقعا لیستی از تمام معیارهایی که سرنوشت را رقم میزند (البته بعد از رسیدن به تعریف خوبی از سرنوشت) تهیه کنیم و به طور ریز آن عوامل را بررسی کنیم تا بحثمان سیستماتیک تر پیش برود . و در آن لیست دنبال آزادی انسان بگردیم ، و بر اساس آن لیست ، وجود خدا و یا عدم وجود خدا را نیز با هم مقایسه کنیم .

منظورتون رو در مورد اعتقاد به خدا میشه شفاف بیان کنید ؟ خدای ادیان الهی ؟ یا تمام خدایان بشر ؟ خدا به معنای خالق؟ خدا به معنای پرستیدنی ؟ من فکر میکنم بیشتر منظور شما از اعتقاد به خدا ، اعتقاد به وجود سرپرست برای انسان است.
 
Last edited:

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
در مورد این اعتقاد ، اگر بخواهم بر پایه ی همون سه اصل مساله رو بررسی کنم که البته احتمالا ناقصه ، جایی نمیشه برای وجود اختیار در رقم زدن سرنوشت پیدا کرد . به هر حال اون جای بحث داره و ترجیحا فعلا میخوام نظر بقیه دوستان رو بدونم ..
من پیشنهاد میدم برای دقیق تر شدن بحث (البته هر موقع شما صلاح بدانید) سعی کنیم واقعا لیستی از تمام معیارهایی که سرنوشت را رقم میزند (البته بعد از رسیدن به تعریف خوبی از سرنوشت) تهیه کنیم و به طور ریز آن عوامل را بررسی کنیم تا بحثمان سیستماتیک تر پیش برود . و در آن لیست دنبال آزادی انسان بگردیم ، و بر اساس آن لیست ، وجود خدا و یا عدم وجود خدا را نیز با هم مقایسه کنیم .

منظورتون رو در مورد اعتقاد به خدا میشه شفاف بیان کنید ؟ خدای ادیان الهی ؟ یا تمام خدایان بشر ؟ خدا به معنای خالق؟ خدا به معنای پرستیدنی ؟ من فکر میکنم بیشتر منظور شما از اعتقاد به خدا ، اعتقاد به وجود سرپرست برای انسان است.

معياري كه سرنوشت را رقم ميزنه از نظر من فقط عقل و احساسه. شما با توجه به اين دو پارامتر در زندگيتون سرنوشت خودتون را ميسازيد... ولي اين سوال حالا مطرح ميشه كه آيا اين عقل و احساس اجباريه و اين كاري شما مي‌كنيد هم براي يه قدرت كاملي از پيش تعيين شده است؟ قاعدتا بايد با عقل و احساس در چنين مواقعي جهتي انتخاب كرد كه نهايتا ميتونيد با اون تصميم گيري كنيد و سرنوشتتون را رقم بزنيد.
منظور از خدا، خدا به معناي واحدي از هر چيزي كه گفتيد هست. يعني نيروي برتري كه زمان و مكان را در مي‌نورده و قادر به انجام هر كاري هست. منظور اين خدا يه مفهوم درون متني هست. يعني با توجه به تعريف سرنوشت ما بايد حوزه‌ي خدايي او را مشخص كنيم.
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
فلاسفه كجا هستن؟ چرا بحث خوابيد؟
 

vahid_persian

کاربر فعال مالتی مدیا
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 نوامبر 2006
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
0
معياري كه سرنوشت را رقم ميزنه از نظر من فقط عقل و احساسه. شما با توجه به اين دو پارامتر در زندگيتون سرنوشت خودتون را ميسازيد... ولي اين سوال حالا مطرح ميشه كه آيا اين عقل و احساس اجباريه و اين كاري شما مي‌كنيد هم براي يه قدرت كاملي از پيش تعيين شده است؟ قاعدتا بايد با عقل و احساس در چنين مواقعي جهتي انتخاب كرد كه نهايتا ميتونيد با اون تصميم گيري كنيد و سرنوشتتون را رقم بزنيد.منظور از خدا، خدا به معناي واحدي از هر چيزي كه گفتيد هست. يعني نيروي برتري كه زمان و مكان را در مي‌نورده و قادر به انجام هر كاري هست. منظور اين خدا يه مفهوم درون متني هست. يعني با توجه به تعريف سرنوشت ما بايد حوزه‌ي خدايي او را مشخص كنيم.


برای پاسخ گفتن به سوال شما ، باید بدانیم این انسانی که قرار است زندگی کند و در چگونه زندگی کردن خود سوال ها دارد اساسا چیست ؟ اگر من فهمیدم که انسان چیست و چگونه بوجود آمده است و خصوصیاتش چیست و فیزیولوژی اش چیست و تاریخش چیست و ... میتوانم بفهمم عقل و احساسش نیز چگونه عمل خواهند کرد و برای که و با چه هدف و چه محدودیت ها و در مجموع ایدوئولوژی حرکت او مشخص میشود .

پس به عقیده ی من پاسخ سوال شما که انسان برای که و با چه هدفی عمل میکند نیازمند انسانشناسی است . انسانی که احتمالا جبرا پا به این زندگی گذاشته و در سکوت این دنیا (سکوت از آن حیث که نمیداند چرا آمده و طبیعت زبان باز نمیکند تا به او بگوید . و البته شاید طبیعت زبان دارد اما انسان آن زبان را نمیداند ) باید خود به دنبال کشف دلیل بوجود آمدنش باشد .
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
برای پاسخ گفتن به سوال شما ، باید بدانیم این انسانی که قرار است زندگی کند و در چگونه زندگی کردن خود سوال ها دارد اساسا چیست ؟ اگر من فهمیدم که انسان چیست و چگونه بوجود آمده است و خصوصیاتش چیست و فیزیولوژی اش چیست و تاریخش چیست و ... میتوانم بفهمم عقل و احساسش نیز چگونه عمل خواهند کرد و برای که و با چه هدف و چه محدودیت ها و در مجموع ایدوئولوژی حرکت او مشخص میشود .

پس به عقیده ی من پاسخ سوال شما که انسان برای که و با چه هدفی عمل میکند نیازمند انسانشناسی است . انسانی که احتمالا جبرا پا به این زندگی گذاشته و در سکوت این دنیا (سکوت از آن حیث که نمیداند چرا آمده و طبیعت زبان باز نمیکند تا به او بگوید . و البته شاید طبیعت زبان دارد اما انسان آن زبان را نمیداند ) باید خود به دنبال کشف دلیل بوجود آمدنش باشد .

انسانشناسي كه مورد نظر شماست همان انسانشناسي مطلقه. اما اين نوع انسانشناسي وجود نداره. تعريف شهوديش اينه كه يه دستگاه باشه كه كليه‌ي عقليات و احساسات هر يك از انسانها را شناسايي مي‌كنه كه كمي با معناي تفاوت ساختاري انسان در تناقضه. انسانشناسي پاسخش هست ولي پاسخي دقيق نيست. پاسخي نيست كه مشكل بر طرف كند.
آيا شما معتقد هستيد انسان در راه كشف چگونگي زندگي و بوجود آمدن سرنوشتش را رقم مي‌زند. به معناي واضحتر چون علاقه دارد سر از كار دنيا در آورد وارد زندگي امروزي مي‌شود و زندگي خود او آينده‌اش است؟
بحث كلي بنده بيشتر راجع به اعتقاد به تقدير هست.يعني اينكه انسان اگر تقديري برايش مشخص شده آن را نمي‌تواند تغيير دهد؟
 

vahid_persian

کاربر فعال مالتی مدیا
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 نوامبر 2006
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
0
انسانشناسي كه مورد نظر شماست همان انسانشناسي مطلقه. اما اين نوع انسانشناسي وجود نداره. تعريف شهوديش اينه كه يه دستگاه باشه كه كليه‌ي عقليات و احساسات هر يك از انسانها را شناسايي مي‌كنه كه كمي با معناي تفاوت ساختاري انسان در تناقضه. انسانشناسي پاسخش هست ولي پاسخي دقيق نيست. پاسخي نيست كه مشكل بر طرف كند.
آيا شما معتقد هستيد انسان در راه كشف چگونگي زندگي و بوجود آمدن سرنوشتش را رقم مي‌زند. به معناي واضحتر چون علاقه دارد سر از كار دنيا در آورد وارد زندگي امروزي مي‌شود و زندگي خود او آينده‌اش است؟
بحث كلي بنده بيشتر راجع به اعتقاد به تقدير هست.يعني اينكه انسان اگر تقديري برايش مشخص شده آن را نمي‌تواند تغيير دهد؟

گمان کنم بحث شما همان بحث دیرینه ی جبر و اختیار است .
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
گمان کنم بحث شما همان بحث دیرینه ی جبر و اختیار است .

بله متاسفانه!
من ديدم دوستان علاقه‌ي زيادي نشون نميدن گفتم از يه بحث ساده شروع كنيم. حالا شما هر چيزي خودت ميدوني بگو تا در موردش بحث كنيم.
 

vahid_persian

کاربر فعال مالتی مدیا
کاربر فعال
تاریخ عضویت
6 نوامبر 2006
نوشته‌ها
232
لایک‌ها
0
راستش بحث جبر و اختیار دیوانه کننده است :D ولی خوب میشه با یه موضوع دیگه ادامه داد فعلا .

من فکر میکنم بحث اخلاقیات مناسب باشه . اخلاق چیه اصولا ؟ آیا میشه فاکتور های ثابتی رو براش متصور شد ؟ آیا اخلاق زاده ی دینه ؟ آیا به قول بعضی ها دین از اخلاق برای رسیدن به اهدافش سوء استفاده کرده ؟ آیا اساسا میتوان ایدوئولوژی اخلاقی مستقل از دین بوجود آورد ؟ و یا بوجود آمده ؟ و ...

اگر موضوع خوبی بود ادامه میدیم .
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
راستش بحث جبر و اختیار دیوانه کننده است :D ولی خوب میشه با یه موضوع دیگه ادامه داد فعلا .

من فکر میکنم بحث اخلاقیات مناسب باشه . اخلاق چیه اصولا ؟ آیا میشه فاکتور های ثابتی رو براش متصور شد ؟ آیا اخلاق زاده ی دینه ؟ آیا به قول بعضی ها دین از اخلاق برای رسیدن به اهدافش سوء استفاده کرده ؟ آیا اساسا میتوان ایدوئولوژی اخلاقی مستقل از دین بوجود آورد ؟ و یا بوجود آمده ؟ و ...

اگر موضوع خوبی بود ادامه میدیم .

من موافق بحث اخلاق هستم ولي واقعا زوده براي بحث كردن راجع به موضوعي مثل اخلاق. من كاملا ميتونم بحث كنم چون فلاسفه‌ي محبوبم هيوم و كانت هستند و كتابي از اين دو تا نيست كه من نخونده باشم.
درباره‌ي سوالاتتون به نظرم ميشه فاكتور ثابت براش در نظر گرفت و اخلاق را اصيل‌ترين جوهر وجود انسان مي‌دونم. در كنار معناي اخلاق معاني ادب و وجدان معني پيدا مي‌كنند.
اخلاق اصلا زاده‌ي دين نميتونه باشه ولي دين اخلاقي زاده‌ي اخلاقه. اگر چيزي مثل اخلاق وجود نداشت كه دين نمي‌تونست پايدار بمونه. اخلاق چيزي است كه تكامل روش صورت گرفته. ايدئولوژي‌هاي اخلاقي غير ديني ميشه حتي به آيين‌هاي هندو و بودايي و زردشتي و مهمتر از همه سقراطي است. حتي ميشه اخلاق كانتيانيسم را هم جزو اينها به حساب آورد. ولي سوال مهمي كه مطرح ميشه اينه كه آيا اخلاق به خدا مربوط ميشه. يعني معناي خداي قادر بوسيله‌ي اخلاق معني پيدا مي‌كنه يا بر عكس.
سوال مهمي كه براي خودم مطرحه اينه كه آيا پندار خدا ميتونه تاثيري در اخلاقيات داشته باشه؟
 

RM.Werwolf

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2008
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
0
با عرض سلام خدمت همه دوستان
این تاپیک رو یه دوست بهم معرفی کرد ... که ظاهرا خودش تا حالا اینجا پست نزده!
متاسفانه مطالعات من نسبت به دوستان کمتر هست :blush:
پست های دوستان نشون میده که چنین بحث هایی رو پیشتر از اینها کهنه کرده باشن ... اما این سوالات، حتی اگر راجع بهشون مطالعاتی هم انجام داده باشم، واقعا برام حل نشده هستن.
هرجا هم دیدن دارم مهمل میگم، لطفا بهم بگین ... بدون انتقاد، هیچ پیشرفتی حاصل نمیشه. هرجا هم رفرنس (ترجیحا کتاب) خوبی سراغ داشتین که بتونم در مورد مسئله مورد بحث بهش مراجعه کنم، ممنون میشم راهنمایی کنین.

اما در مورد مطالبی که دوستان مطرح کردن:
... من نمي‌توانم نتيجه‌گيري كنم چون پاسخ نهايي به پيش اعتقادات من بر مي‌گرده. مثلا يكي اعتقاد داره كه خدا مي‌تونه اراده كنه و زماني جهان را خلق كنه و من كه اين را تناقض با صفات خدايي ميدونم بهش اعتقاد ندارم پس لزوما نبايد نتيجه‌گيري كرد. يا براي مثال در فلسفه‌ي سياسي يكي معتقده سرمايه‌داري از سوسياليست بهتره و يكي ديگه بر عكس. پس نتيجه‌گيري دقيقي نمي‌تونيم بكنيم. فلسفه در درون نتيجه‌گيري مي‌كنه و منطق در بيرون. اين بند اضافه ميشه: نتيجه‌گيري منطقي مي‌تواند انجام شود.(البته از آن سو استفاده نفرماييد!!!)

اول اینکه اگر نمیشه نتیجه گیری کرد، پس چرا ما با هم بحث میکنیم؟ اگر قرار نیست چیزی مشخص بشه، نه بحث کردن فایده داره، نه قوی کردن قدرت ذهن و توانایی در استدلال؛ چون در نهایت، ما میخوایم از این توانایی در زمینه ای استفاده کنیم که معتقدیم نتیجه ای نداره ... یه جورایی نقض غرض میشه!
قبول دارم که هر کس میتونه نتیجه گیری شخصی داشته باشه ... اما این سوال برام مطرح میشه که آیا در حالتی که هر کس طرز تفکر خاص خودش رو داشته باشه و بر اساس اون عمل کنه، چیزی به اسم مدینه فاضله، میتونه تحقق پیدا کنه؟
واضح تر بگم ... اگر به نتیجه گیری واحد نرسیم، آیا میتونیم یک جامعه جهانی واحد رو تشکیل بدیم؟
اگر لزوما این جامعه آرمانی، نباید جهانی باشه، آیا آرمانی بودنش زیر سوال نمیره؟
توی زیر شاخه های این مسئله، بحث مطلق یا نسبی بودن اخلاق پیش میاد که اون هم میتونه مبحث جالبی باشه.

از لحاظ عقلي چيزي كه اثبات نميشه را نمي‌توان در موردش بحث كرد. به نظر من ميتونه جزو اعتقادات دروني فردي باشه ولي براي اعتقادات بيروني يه كم ايراد داره چون شما قاعدتا نبايد چيزي كه عقل نتونه اونو اثبات كنه را معتقد باشيد.

فرض کنید بپذیریم چیزی با عقل اثبات نشه، نمیشه بهش معتقد بود ... ابوعلی سینا هم جمله ای در باب مذهب داره که معروف هست به قاعده ملازمه: هر آنچه شرع به آن حکم میکند، عقل هم به همان حکم میکند و بالعکس.

سوال: اگر چیزی به لحاظ عقلی اثبات نشه، حتما باید رد بشه؟ از کجا معلوم عقلی که داره حکم صادر میکنه، خودش سالم و کامل هست و میشه بهش اتکا کرد؟ اگر نشه ثابت کرد که این عقل، سالم، کامل، بالغ و قابل اتکا هست، نه تنها در این تاپیک، بلکه کلا در بحث و فلسفه و منطق رو باید تخته کرد! :wacko:

یادم نیست توی کدوم کتاب اریک فروم بود -شاید گریز از آزادی- که میگفت یه آدم بینا رو به خواب مغناطیسی بردن و بهش القا کردن که نابیناست! بعد که از خواب مغناطیسی درش آوردن، ادای نابیناها رو در میاورده. یعنی شاید هر آنچه که در ذهن ماست، صرفا القاهای بیرونی باشه و اساسا هیچ چیز قابل اتکایی واسه بحث و استدلال وجود نداشته باشه :blink:

موضوع بعدی که باید به لحاظ عقلی ثابت بشه تا بعدا بشه بهش استناد کرد، وجود خداست. آیا انسان مخلوق خداست یا به قول فوئرباخ، خدا مخلوق انسانه؟ نمیدونم قوانین فروم و ظرفیت ما، چقدر مجال برای چنین بحثی میذاره، اما به نظر میاد بحث مهمی باشه ... چون مبنای جهتگیری آدمایی که به تفکر بها میدن، همین مسئله است.​

به نظر من خدا قبل از خلق هستی هستی های دیگری هم خلق کرده و ما نتیجه میلیون ها بار آزمون و خطا هستیم ! ...
نظرتون چیه ؟

ماهیت خدا بودن، با آزمون و خطا کردن در تضاد هست. فکر کنم این عقیده مال لایپنیتز هست که میگه چون خدا، کامل هست، اجبارا مخلوقش هم کامل هست و لذا جهان خلقت هم کامل هست.
اما محدودیت های ما به عنوان مخلوق، باعث میشه ما متوجه کمال این مخلوق نشیم. دوستی میگفت ریاضیدان ها، بیشتر از کار دنیا سر در میاوردن ... اکثر فیلسوف ها هم ریاضی رو خوب میدونستن. خلاصه اینکه ظاهرا حساب و کتابی هست و آزمون و خطایی در کار نباشه.
(البته گویا به لایپنیتز و کسانی که چنین طرز تفکری دارن، یه چیزی میگن تو مایه های خوش خیال و این حرفا!)

اگر قبول کنید خدایی هست و اوست که خالق جهان هست و هر آنچیزی که مربوط به جهان میشه
پس زمان هم از مخلوقات اوست
بعد از خلق جهان معنی پیدا میکنه
پس مفهوم پیش و پس اصالتآ وجود نداشته که بخوایم در موردش بحث کنیم.
در مورد مقوله زمان، با ایشون بیشتر موافقم ... بیاین این طوری در نظر بگیریم، که مقوله زمان، از ویژگی های مخلوق باشه، نه خالق. یعنی جهان خلقت، ماهیتا نیاز به عاملی تحت عنوان زمان داره. اینکه چرا نیاز داره رو من نمیدونم ... ولی شاید این طوری بشه گفت که خالق، چون به لحاظ وجودی، در مرتبه بالاتری قرار داره، از قید زمان و مکان، خارج هست. قرار دادن خالق در ظرف زمان، مثل اینه که بپرسیم خدا کجاست و چرا در همه جا هست و ...
میخوام بگم شاید این مسئله زمان، اساسا در عوالم ماوراء آنچه که درش هستیم، معنا و مفهومی نداشته باشیم ... ما چون مخلوقیم، اجبارا و به اقتضای ماهیتمون، در چارچوب زمان و مکان قرار میگیریم.

اما شاید بشه سوال رو این طوری مطرح کرد که جهان آفرینش، ممکن الوجود هست یا واجب الوجود؟
اگر واجب الوجود باشه، پس باید با خالق، یکی باشه! چون فقط خالق هست که واجب الوجود هست. اگر ممکن الوجود هست، پس چرا هست؟ اصلا این حرف که میگن جهان خلقت، تجلی وجود خداست، چه معنایی داره؟ و در نهایت، بررسی این سوال که اساسا هدف از خلقت چی بوده؟

اگر دوستان فکر میکنن این موارد قابلیت بحث رو دارن و واسه خودشون هم کسل کننده نیست، بسم الله ...
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
اميدوارم بتونم كمكي به شما بكنم.
اول گفته بوديد اگه نشه نتيجه گيري كرد چرا بحث كنيم و پس از آن گفته بوديد از كجا بدانيم استدلالمان صحيح است.

بحث جامعه‌ي آرماني را مطرح كرديد ولي مشخصا ربطي ندارد كه هر كس استدلال خود را نداشته باشد. در جامعه‌ي آرماني من شخصي كه استدلال متفاوت با استدلال كلي جامعه دارد نسبت به جامعه استدلالي غلط انجام داده است. اين شخص به تدريج موجود ضعيف مي‌شود و نتيجه‌اش درست نيست. يكي از اهداف فلسفه آن است كه به مردم بياموزد چگونه استدلال بايد كرد. پس استدلال صحيح در جامعه‌ي آرماني اينگونه مشخص مي‌شود. نتيجه‌گيري نمي‌توان كرد زيرا در فلسفه تعداد زيادي عقيده‌ي اثبات ناشدني وجود دارد. مثلا يك نفر مي‌گويد چيزي كه عقلم نتواند آن را اثبات كند را عقيده ندارم(اكثريت فلاسفه‌ي مدرنيسم) و كس ديگري كه معنوي‌تر فكر مي‌كند مي‌گويد وجود بعضي چيزها را دل گواهي مي‌دهد نه عقل(پاسكال)
حال اينكه از كجا بفهميم استدلالمان صحيح است. يك اينكه رويه‌ي شما با تجربه‌ي آن براي خود نتيجه دهد. براي مثال مي‌گويم من نمي‌توانم احكام دين را عقلا اثبات كنم پس دين را در زندگي‌ام تاثير نمي‌دهم. حال مي‌گويم زماني كه من اين استدلال را مي‌نمايم پس بايد به ديگران نيز اين استدلال را نشان دهم. حال آنكه اگر اين عمل در جامعه‌اي اسلامي تجربه شود خواهم مرد. پس بايد انتخاب كنم. انتخاب عقلاني بنده وابسته به نظرم است. گاه اگر به مرگ منجر شود زيبا جلوه مي‌كند و نام شهادت را عده‌اي روي آن مي‌گذارند. ولي ممكن است حتي نامي از بنده باقي نماند(احتمالا اعدامي‌هاي سال 67)
در مورد اينكه از كجا بفهميم درست استدلال مي‌كنيم قاعدتا بايد دو فاكتور را در نظر بگيريم. عقل و تجربه. دكارت فقط عقل‌گرايي را قبول داشت ولي بعضا به اشكالاتي رسيد. مثلا مي‌گفت در صورت تصور خدايي كه قادر باشد و در زمان و مكان نگنجد مي‌تواند به من تصور غلط القا كند. مثلا مي‌گفت اين چنين حتي نمي‌توان گفت مجموع زواياي 4ضلعي 360 درجه است. چون ممكن است اين تصور مرا به غلط وا دارد. از اين رو اصل عدم قطعيت را نتيجه گرفت اما اصل عدم قطعيت خود قطعي است و دچار ايراد مي‌شود.
يك قرن بعد از آن هيوم و كانت فاكتور تجربه را نيز به آن اضافه نمودند. گفتند قسمت‌هاي زيادي در تجربه وجود دارد. ارتباط و مشاهده و ... از اين دست مي‌باشند. مثلا وقتي طي مشاهدات و پيش‌فرض‌هاي من 2+2=4 است و عقلا اين نتيجه‌گيري انجام مي‌شود. آنها مي‌گفتند ما دچار عدم قطعيت مي‌باشيم اما عقلا مي‌توان براي خود قطعيتي تعيين كنيم.
درباره‌ي جمله‌ي ابن سينا مي‌توانم مخالفت كنم. اصولا شرع چرا حكم مي‌كند؟ جواب آن است كه حكم شرع را انجام مي‌دهيم چون از آن مي‌ترسيم. پس جمله را اينگونه بيان مي‌كنم. هر آنچه ترس بر آن حكم كند عقل بر آن حكم مي‌كند. اين جمله كمي در تناقض است زيرا ترس نوعي مانع براي عقلي سليم است.
در مورد كتاب مورد نظر كه عرض كرده‌ بوديد درباره‌ي خواب مغناطيسي بايد عرض شود بيشتر اين امر روانشناسي است. شما مي‌توانيد در اين باره در تاپيك مذكور بحث نماييد.
درباره‌ي نظر شما راجع به نظر مدير فرهنگ بايد عرض شود كه پست بنده در پاسخ به ايشان را خواهشا مطالعه نماييد.
درباره‌ي تصور رياضيدانان بايد بگم كه بايد تصور درست باشه تا بشه از لحاظ منطقي روش بحث كرد. پس از لايبنيتز، كانت و هيوم همين را مي‌گفتند و بعد از اونها تمامي عقل‌گرايان چه ملحد و چه غير ملحد اين را قبول كردند.

اما شاید بشه سوال رو این طوری مطرح کرد که جهان آفرینش، ممکن الوجود هست یا واجب الوجود؟
اگر واجب الوجود باشه، پس باید با خالق، یکی باشه! چون فقط خالق هست که واجب الوجود هست. اگر ممکن الوجود هست، پس چرا هست؟ اصلا این حرف که میگن جهان خلقت، تجلی وجود خداست، چه معنایی داره؟ و در نهایت، بررسی این سوال که اساسا هدف از خلقت چی بوده؟
اين بحث بد نيست ولي متاسفانه من در اين چند هفته وقت زيادي ندارم كه درست روش بحث كنم. اينقدر با فلاسفه‌ي وطني در اين باره‌ بحث كردم كه فكر كنم آمادگيشو داشته باشم.

پ‌ن: از تواضع و فروتني شما در دريافت پيام فلسفي بسيار خوشحال شدم. فلاسفه‌ي بزرگ همواره افرادي فروتن بوده‌اند!
 

mojtaba2741

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
2 دسامبر 2005
نوشته‌ها
1,792
لایک‌ها
17
سن
42
محل سکونت
Tehran
از لحاظ عقلي چيزي كه اثبات نميشه را نمي‌توان در موردش بحث كرد. به نظر من ميتونه جزو اعتقادات دروني فردي باشه ولي براي اعتقادات بيروني يه كم ايراد داره چون شما قاعدتا نبايد چيزي كه عقل نتونه اونو اثبات كنه را معتقد باشيد.
در بين فلاسفه هم بسيار اندك بودند كه به اين معتقد باشند. فكر كنم بزرگترينشون بليز پاسكال بوده و ديگر تئولوژيست‌ها كه حرفه‌ي اصليشون تئولوژي بوده. كه البته پاسكال هم اعتقاد درونيش بوده بيشتر تا بيروني.
كلا يه كم با فلسفه‌ي عقل گرايي(rationalism) در مغايرت هست. از نظر من هم به هيچ وجه نبايد پايه‌ي زندگي كسي قرار بگيره چون احساس مي‌كنم موجب عقب‌ماندگي ميشه.

ممنون از نظرات همه‌ي دوستان!


سوال: اگر چیزی به لحاظ عقلی اثبات نشه، حتما باید رد بشه؟ از کجا معلوم عقلی که داره حکم صادر میکنه، خودش سالم و کامل هست و میشه بهش اتکا کرد؟ اگر نشه ثابت کرد که این عقل، سالم، کامل، بالغ و قابل اتکا هست، نه تنها در این تاپیک، بلکه کلا در بحث و فلسفه و منطق رو باید تخته کرد! :wacko:

یادم نیست توی کدوم کتاب اریک فروم بود -شاید گریز از آزادی- که میگفت یه آدم بینا رو به خواب مغناطیسی بردن و بهش القا کردن که نابیناست! بعد که از خواب مغناطیسی درش آوردن، ادای نابیناها رو در میاورده. یعنی شاید هر آنچه که در ذهن ماست، صرفا القاهای بیرونی باشه و اساسا هیچ چیز قابل اتکایی واسه بحث و استدلال وجود نداشته باشه :blink:

موضوع بعدی که باید به لحاظ عقلی ثابت بشه تا بعدا بشه بهش استناد کرد، وجود خداست. آیا انسان مخلوق خداست یا به قول فوئرباخ، خدا مخلوق انسانه؟ نمیدونم قوانین فروم و ظرفیت ما، چقدر مجال برای چنین بحثی میذاره، اما به نظر میاد بحث مهمی باشه ... چون مبنای جهتگیری آدمایی که به تفکر بها میدن، همین مسئله است.​




مرسی از دوستان،از بحثهایی که انجام می شه لذت بردم و حتما" مطالب جدیدی یاد گرفته و خواهم گرفت.
در رابطه با صحبتی که دوست اول ما انجام دادند:
از لحاظ عقلي چيزي كه اثبات نميشه را نمي‌توان در موردش بحث كرد.
خیلی موضوعات هست که در خیلی از زمانها قابل اثبات از طریق عقل نبوده،آیا وجود اونها باید نفی می شده؟اصولا" فرآیند استدلال از طریق عقل محدودیتی داره؟
بنده در رشته خودم با بحثی با عنوان محدودیت عقلی آشنا شدم؛با این مضمون که موارد بسیار زیادی وجود داره که اطلاعات ما در حد کم و یا بسیار کمی است،در این موراد بهترین راه از لحاظ عقلی انتخاب می شود و سعی می شود تا راه بهینه انتخاب گردد.این مورد در رابطه با مدیریت در امور روزمره بود.اما در رابطه با شناخت همه جانبه خدا و یا مسائل دیگر این محدودیت وجود ندارد؟
دوست دوم هم که صحبتهاشون رو کوت کردم هم به این موضوع از جنبه دیگری چرداخته اند.
منتظر بحثهای جدید و تازه شما هستم.
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
مرسی از دوستان،از بحثهایی که انجام می شه لذت بردم و حتما" مطالب جدیدی یاد گرفته و خواهم گرفت.
در رابطه با صحبتی که دوست اول ما انجام دادند:

خیلی موضوعات هست که در خیلی از زمانها قابل اثبات از طریق عقل نبوده،آیا وجود اونها باید نفی می شده؟اصولا" فرآیند استدلال از طریق عقل محدودیتی داره؟
بنده در رشته خودم با بحثی با عنوان محدودیت عقلی آشنا شدم؛با این مضمون که موارد بسیار زیادی وجود داره که اطلاعات ما در حد کم و یا بسیار کمی است،در این موراد بهترین راه از لحاظ عقلی انتخاب می شود و سعی می شود تا راه بهینه انتخاب گردد.این مورد در رابطه با مدیریت در امور روزمره بود.اما در رابطه با شناخت همه جانبه خدا و یا مسائل دیگر این محدودیت وجود ندارد؟
دوست دوم هم که صحبتهاشون رو کوت کردم هم به این موضوع از جنبه دیگری چرداخته اند.
منتظر بحثهای جدید و تازه شما هستم.

آشنايي با محدوديت عقلي خودش نوعي دانش و آگاهي و استدلالي عقلاني است. توجه شود كه عقل فقط به معناي ظاهري و روزمره‌اي نيست كه به آن توجه مي‌كنيم.
در ضمن جمله اين بود كه فقط بايد به چيزهايي كه عقلا درست هستند(درباره‌ي درستي استدلال عقلاني در پست قبلي توضيح دادم) را بايد مطمئن بود. و بهتره بگم به چيزهايي مطمئنيم بايد اعتقاد بيروني داشت. جمله‌ي خودمو بهتر مي‌كنم چون منظورم از بحث كردن همان بحث نتيجه دار بوده.
 

mojtaba2741

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
2 دسامبر 2005
نوشته‌ها
1,792
لایک‌ها
17
سن
42
محل سکونت
Tehran
آشنايي با محدوديت عقلي خودش نوعي دانش و آگاهي و استدلالي عقلاني است. توجه شود كه عقل فقط به معناي ظاهري و روزمره‌اي نيست كه به آن توجه مي‌كنيم.
در ضمن جمله اين بود كه فقط بايد به چيزهايي كه عقلا درست هستند(درباره‌ي درستي استدلال عقلاني در پست قبلي توضيح دادم) را بايد مطمئن بود. و بهتره بگم به چيزهايي مطمئنيم بايد اعتقاد بيروني داشت. جمله‌ي خودمو بهتر مي‌كنم چون منظورم از بحث كردن همان بحث نتيجه دار بوده.

لطفا" در مورد قسمتی از جملتون که بنده بولد کرده ام،بیشتر توضیح دهید.
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
گفتم عقلي كه ما در معناي روزمره مي‌شناسيم به معناي عقل فلسفي نيست. دانستن اينكه عقل محدوديت دارد خودش به نوعي عقلاني است. در حاليكه ما در معناي روزمره هيچوقت به ندانستن عقل نمي‌گوييم ولي در فلسفه به دانستن ناداني عقل مي‌گوييم.
 

RM.Werwolf

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2008
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
0
حال اينكه از كجا بفهميم استدلالمان صحيح است. يك اينكه رويه‌ي شما با تجربه‌ي آن براي خود نتيجه دهد. براي مثال مي‌گويم من نمي‌توانم احكام دين را عقلا اثبات كنم پس دين را در زندگي‌ام تاثير نمي‌دهم. حال مي‌گويم زماني كه من اين استدلال را مي‌نمايم پس بايد به ديگران نيز اين استدلال را نشان دهم.
متاسفانه متوجه منظور شما نشدم :(
تجربه من، یه امر شخصی هست برای من؛ از کجا معلوم که افراد متفاوت، از تجربه ای یکسان و مشترک، نتیجۀ واحدی بگیرن؟
میخوام بگم تجربه هم مثل عقل، میتونه برداشت های متفاوتی رو به همراه داشته باشه. تجربه هم مثل عقل، محدودیت های خاص خودش رو داره. ضمن اینکه همون طور که آقا مجتبی گفت، اموری هستند که قابل تجربه نیستن ... خدا، روح، زندگی پس از مرگ، معجزه، جاودانگی و ابدیت و ... کی تا حالا اینا رو تجربه کرده؟
در ادامه همین پست، میگم که چرا اینقدر روی این مسئله اصرار دارم ...
يك قرن بعد از آن هيوم و كانت فاكتور تجربه را نيز به آن اضافه نمودند. گفتند قسمت‌هاي زيادي در تجربه وجود دارد. ارتباط و مشاهده و ... از اين دست مي‌باشند. مثلا وقتي طي مشاهدات و پيش‌فرض‌هاي من 2+2=4 است و عقلا اين نتيجه‌گيري انجام مي‌شود. آنها مي‌گفتند ما دچار عدم قطعيت مي‌باشيم اما عقلا مي‌توان براي خود قطعيتي تعيين كنيم.
پیش فرض یعنی قرارداد ... یعنی ما نمیدونیم فلان مسئله چیه، اما فرض میکنیم که این طوری باشه ... صرفا واسه اینکه بتونیم جمع بندی کنیم و به نتیجه برسیم.
حكم شرع را انجام مي‌دهيم چون از آن مي‌ترسيم. پس جمله را اينگونه بيان مي‌كنم. هر آنچه ترس بر آن حكم كند عقل بر آن حكم مي‌كند. اين جمله كمي در تناقض است زيرا ترس نوعي مانع براي عقلي سليم است.
این بحث باشه واسه بعد که حرفامون قاطی نشه ... فقط در همین حد بگم که اگر ترس از دین رو ناشی از قدرت نمایی دین بدونیم و قدرت نمایی رو به دو دسته مثبت و منفی تقسیم کنیم، اون وقت میشه دین رو در دسته مثبت قرار داد. قدرت نمایی منفی، انسان تحت سلطه رو تضعیف میکنه و قدرت نمایی مثبت، انسان تحت سلطه رو تقویت میکنه. مثالش هم ساده است ... هیچ پدر و مادر عاقلی، بچه اش رو رها نمیکنه تا هر کاری دلش خواست بکنه ... چه بسا این بچه به واسطه عدم شناخت از محیط اطراف، به خودش و به دیگران، آسیب بزنه. دین هم همین کار رو میکنه ... انسان با سنی به اندازه تاریخ خلقت بشر، باز هم کودک به حساب میاد، چون هنوز بسیاری چیزها هست که نمیدونه ... آیا رها کردن این کودک بدون اینکه دستورالعملی در اختیارش قرار بدن، منطقیه؟
در مورد كتاب مورد نظر كه عرض كرده‌ بوديد درباره‌ي خواب مغناطيسي بايد عرض شود بيشتر اين امر روانشناسي است. شما مي‌توانيد در اين باره در تاپيك مذكور بحث نماييد.
نه ... منظورم بحث روانشناختی قضیه نیست ... فکر کنم بد گفتم مطلب رو ...
ببینین من میگم که وقتی عقل انسان، این قدر تاثیر پذیر هست که در اثر تلقین، بدیهیات رو منکر میشه، چه طور میشه به چنین عقلی اتکا کرد؟ از کجا معلوم که دانسته های ما، واقعیاتی مسلم هستن و هیچ خلل و خدشه ای به اونها وارد نیست؟ اجازه بدین از یه کتاب دیگه فروم، داشتن یا بودن، عبارات دیگه ای رو نقل کنم تا مطلب بازتر بشه:

"دانستن، با شناخت خطاهای ادارک عقل سلیم آغاز میگردد، آن هم نه تنها بدان معنی که تصویر ما از واقعیت مجسم، با واقعیت واقعی نمیخواند؛ بلکه به ویژه بدین معنی که اکثر انسان ها، نیمه خواب و نیمه بیدارند، و متوجه نیستند که عقیده شان از حقیقیات و بدیهیات، جز پنداری حاصل از تلقین محیط اجتماعی اطرافشان، چیزی نیست."

همه حرف من اینه که اولا، ایا اساسا حقیقتی وجود داره که ما برای دست یابی به اون، تلاش کنیم؟!
در صورت مثبت بودن سوال بالا، آیا عقل و تجربه، ابزارهای کافی برای دستیابی به این حقیقت هستند؟

شما فرمودین که در هر دو طرف، اندیشمندان بزرگی قرار دارن ... هر دو طرف هم که نمیتونن درست گفته باشن ... یکیشون قطعا اشتباه کرده ... به نظر شما، اشتباه کردن یکی از این دو گروه که هر کدوم از اعضای اونا، وزنه ای در تاریخ بشریت به حساب میان، مبین چی میتونه باشه؟

یک چند به کودکی به استاد شدیم/یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید/از خاک درامدیم و بر باد شدیم


درباره‌ي نظر شما راجع به نظر مدير فرهنگ بايد عرض شود كه پست بنده در پاسخ به ايشان را خواهشا مطالعه نماييد.
بحث من در باره زمان، یه اظهار نظر شخصی بود و منظورم این نبود که پاسخ شما با حرفای دوستمون، تناقض داره.
پ‌ن: از تواضع و فروتني شما در دريافت پيام فلسفي بسيار خوشحال شدم. فلاسفه‌ي بزرگ همواره افرادي فروتن بوده‌اند!
خدا رو شکر ... یه چیزیم شبیه فیلسوفا هست ;)
جدا از بحث شکست نفسی و این حرفا ... هرجا احساس کردین بحث کردن با من براتون کسل کننده است، بگین تا بحث رو متوقف کنم ... امیدوارم دوستان بیشتری مثل آقا مجتبی توی بحث شرکت کنن که تاپیک مثل کلاس درس و به صورت پرسش و پاسخ جلو نره.

یه سوال هم داخل پرانتز، که البته ربط چندانی به بحث نداره: آیا شما جایی خوندی که رازی یا ابن سینا، امکان وقوع معجزه رو رد کرده باشن؟
ممنون. :blush:
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
تجربه من، یه امر شخصی هست برای من؛ از کجا معلوم که افراد متفاوت، از تجربه ای یکسان و مشترک، نتیجۀ واحدی بگیرن؟
میخوام بگم تجربه هم مثل عقل، میتونه برداشت های متفاوتی رو به همراه داشته باشه. تجربه هم مثل عقل، محدودیت های خاص خودش رو داره. ضمن اینکه همون طور که آقا مجتبی گفت، اموری هستند که قابل تجربه نیستن ... خدا، روح، زندگی پس از مرگ، معجزه، جاودانگی و ابدیت و ... کی تا حالا اینا رو تجربه کرده؟
در ادامه همین پست، میگم که چرا اینقدر روی این مسئله اصرار دارم ...
اگر تجربه شخصي است پس عقل هم شخصي است. اما ما هم راجع به شخص صحبت مي‌كنيم. چيزي كه با عقل و تجربه اثبات بشه را ما چيز درستي فرض مي‌كنيم. البته اين در كتاب نقد غقل محض كانت است كه اثبات مي‌كنه چرا اين كار بهترينه.

نه ... منظورم بحث روانشناختی قضیه نیست ... فکر کنم بد گفتم مطلب رو ...
ببینین من میگم که وقتی عقل انسان، این قدر تاثیر پذیر هست که در اثر تلقین، بدیهیات رو منکر میشه، چه طور میشه به چنین عقلی اتکا کرد؟ از کجا معلوم که دانسته های ما، واقعیاتی مسلم هستن و هیچ خلل و خدشه ای به اونها وارد نیست؟ اجازه بدین از یه کتاب دیگه فروم، داشتن یا بودن، عبارات دیگه ای رو نقل کنم تا مطلب بازتر بشه:

"دانستن، با شناخت خطاهای ادارک عقل سلیم آغاز میگردد، آن هم نه تنها بدان معنی که تصویر ما از واقعیت مجسم، با واقعیت واقعی نمیخواند؛ بلکه به ویژه بدین معنی که اکثر انسان ها، نیمه خواب و نیمه بیدارند، و متوجه نیستند که عقیده شان از حقیقیات و بدیهیات، جز پنداری حاصل از تلقین محیط اجتماعی اطرافشان، چیزی نیست."

همه حرف من اینه که اولا، ایا اساسا حقیقتی وجود داره که ما برای دست یابی به اون، تلاش کنیم؟!
در صورت مثبت بودن سوال بالا، آیا عقل و تجربه، ابزارهای کافی برای دستیابی به این حقیقت هستند؟

شما فرمودین که در هر دو طرف، اندیشمندان بزرگی قرار دارن ... هر دو طرف هم که نمیتونن درست گفته باشن ... یکیشون قطعا اشتباه کرده ... به نظر شما، اشتباه کردن یکی از این دو گروه که هر کدوم از اعضای اونا، وزنه ای در تاریخ بشریت به حساب میان، مبین چی میتونه باشه؟
تلقين مبحثي روانشناسي است پس نمي‌توان به آن اطمينان كرد اما دكارت همواره مي‌گفت هيچ كسي نيست كه به من گويد الآن در خواب هستم يا در زندگي عادي. اصلا شايد حال در خوابي چند ساله باشيم و بار ديگر بيدار شويم. ما بايد براي خود تعريفي كلي انجام دهيم. ما خواب را تجربه مي‌كنيم. پس شناخت درستي نسبت به آن داريم پس آن را دلخواه تعريف مي‌كنيم. من اين بحثو بيشتر دوست دارم جلو ببريم. پس بهتره راجع به همين موضوع بحث كنيم.
در مورد دو سوال شما بايد عرض كنم كه جوابش فقط عقل و تجربه است و در كتاب نقد عقل محض برتري اين دو كامل توضيح داده شده است. اين دو بهترين و شامل‌ترين معيارها هستند.
كلا عدم قطعيت وجود داره ولي ما وقتي با قطعيت بگيم اين اصل وجود داره يعني چه چيز قطعي وجود داره. پس ما دليلش را نمي‌دونيم ولي بايد يه سري چيزو قطعي فرض كنيم.

یه سوال هم داخل پرانتز، که البته ربط چندانی به بحث نداره: آیا شما جایی خوندی که رازی یا ابن سینا، امکان وقوع معجزه رو رد کرده باشن؟
ممنون
رازي كه خيلي ضد دين بوده و توي چندتا كتابهاش خود معجزه‌ي پيامبران را زير سوال مي‌بره. يعني مثلا دليل مياره كه چه جوري موسي و عيسي معجزاتشون ازشون پيامبر ميسازه و در مورد محمد هم ميگه چگونه اين كتاب كامل هست و ميگه چون اثباتي بر كامل بودنش نيست پس معجزه نيست. ميگه اگه من ادعا كنم كتاب افلاطون كاملتره هيچكدوم از شما توان رد اين موضوع را نداري.
اين كتابهاش را آتش زدند ولي من چند تاش را تونستم بخونم. اگه اسمشو پيدا كنم خدمتتون عرض مي‌كنم.
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
فيلسوفي نمونده بياد يه دستي به سر و روي اين تاپيك بكشه؟!
 
بالا