• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

جلال آل احمد يكه تاز ادبيات شرق

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Simple Clean

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 آگوست 2005
نوشته‌ها
283
لایک‌ها
2
هر چي تو فروم گشتم چيزي در مورد جلال آل احمد نديدم . اين تاپيك باشه مخصوص جلال آل احمد چند تا داستان هاش رو هم اينجا مي ذارم .
ar_18_jalal2.jpg

ar_18_jalal4.jpg

جلال آل احمد از اون مرداي نترس روزگار بود كه آخرش سرشو بابت همين قلم تند و وحشيش از دست داد ( در زمستان 48 و به وسيله ي طرح ريزي ساواك ) كه البته من فكر مي كنم اگه خدايي نكرده آل احمد در زمان ما يعني بعد انقلاب به دنيا مي اومد هرگز نمي تونست يك خط از نوشته هاشو جايي چاپ و منتشر كنه و در همون بيست سالگي ...
جلال آل احمد در مدت تنها بيست 46 سال زندگي و 21 سال نويسندگي آثار متعدد جامعه شناسي , سياسي , داستاني , و حتي فلسفي از خودش به جا گذاشت كه هنوز تعداد زيادي از اونها چاپ نشده و برادر جلال , شمس آل احمد مختار چاپ اون ها هست .
ادبيات داستاني به شيوه نوين در كشور ما با مساعي جمالزاده آغاز شد ، با قلم هدايت اعتلا يافت و در داستان هاي كوتاه جلال آل احمد درخشيد. مجموعه داستان هاي كوتاه " زن زيادي " ،" سه تار "، داستان بلند " مدير مدرسه " و به ويژه داستان هاي " شوهر آمريكايي " و " جشن فرخنده " از بهترين نمونه هاي ادبيات داستاني هستند . اين در حالي است كه در سالهاي اخير جلال بيشتر با دوكتاب " خسي در ميقات " و " غرب زدگي " شناخته شده ، ولي بايد گفت كه اين چهره ، يگانه سيماي مرد جستجوگري چون جلال نبوده و نيست و جوانب ديگر آثار،افكار و شخصيت وي در سايه بي توجهي مانده است.
 

Simple Clean

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
16 آگوست 2005
نوشته‌ها
283
لایک‌ها
2
از بازار تهران تا كانون نويسندگان

شايد بر كسي پوشيده نباشد كه جلال در خانواده اي كاملاً مذهبي زاده شد و پرورش يافت ،" درتاريخ پنجشنبه 11 آذر 1302 ش مطابق با 21 شعبان 1342 ق در محله " سيد نصرالدين " ( محله بازار ) تهران و در يك خانواده ي مذهبي .. به دنيا آمد ، پدرش در پشت قرآن او را " سيد حسين" ملقب به "جلال الدين" ناميد و در شناسنامه نام و نام خانوادگي او " جلال الدين سادات آل احمد" قيد گرديد . ... پدرش " سيداحمد طالقاني" ، امام جماعت مسجد پاچنار و مسجد لباسچي و از روحانيون برجسته زمان خود بود و مادرش " امينه بيگم اسلامبولچي" خواهر زاده " شيخ آقابزرگ تهراني" . "

دوران نوجواني وي با كار روزانه و تحصيل شبانه در دارالفنون همراه بود ، دراين سالها با انديشه هاي حزب توده آشنا شد و با آنان همكاري نيز داشت ، پس از اينكه ديپلم خود را در سال 1322 گرفت ، به سفارش پدر راهي نجف شد تا تحصيلات حوزوي خود را كه در حوزه مروي تهران همزمان با دارالفنون خوانده بود ، تكميل كند ولي اين سفر سه ماه بيشتر به طول نيانجاميد ودر بازگشت جلال از سوي خانواده به لقب " لامذهب " ملقب شد ، چراكه دست بسته و يا بي مهر نماز مي خواند ، واين براي خانواده متعبد و سختگير وي گران مي آمد .



1322 : ورود به دانشسراي عالي و تحصيل در رشته ادبيات و همزمان فعاليت سياسي در حزب توده .

نوروز1324: چاپ اولين داستان از او با عنوان " زيارت " ( گزارشنامه اي از سفر به عتبات عاليات ) در مجله سخن .

اسفند همان سال : چاپ مجموعه داستان" ديد و بازديد " ،

گريز از خانه .

1325: انتشار نشريه ماهانه "مردم " زير نظر احسان طبري ،

در اين سال مديريت داخلي ارگان دانشجويان حزب توده ايران ( بشر براي دانشجويان ) را نيز به عهده داشت ،

پايان يافتن دوره ليسانس .

1326 : مديريت چاپخانه " شعله ور " ( متعلق به حزب توده ) ،







انتشار دومين كتابش " از رنجي كه مي بريم " .

در اين سال سرخوردگي جلال از اقدامات حزب و دوگانگي قول وعمل آنها كه با شركت دركابينه قوام آشكار شده بود، وي را به انشعاب از حزب توده كشاند. جلال نوشتن مجموعه " سه تار" را آغاز كرد و در سال 1327 آن را به چاپ رساند . اين كتاب نقدي است بر سختگيري هاي مذهبي كه جلال خود نمونه هاي آن را در زندگي شخصي خويش تجربه كرده بود.

آل احمد بين سالهاي 26 تا 33 را صرف ترجمه كتبي از زبان فرانسه به فارسي كرد. " اغلب ترجمه هاي آل احمد دراين دوره داراي جهت گيري ارزشي بوده و به نقد استالينيسم و به تبع آن حزب توده و همچنين به نقد تمدن ماشيني جديد معطوف مي باشد "

1328و 29 : آشنايي با سيمين دانشور ( كه او نيز دانشجوي دانشكده ادبيات بود ) و ازدواج با وي . در اين دو سال جلال دانشجوي دوره دكتراي ادبيات فارسي بود .

1329: " انشعابيون به رهبري خليل ملكي ...اقدام به تاسيس حزب زحمتكشان ملت ايران نمودند " ( 17) ولي جلال به دنبال مخالفت بقايي با دكتر مصدق از آنان جدا شد .

1330 : " از دكترا گرفتن گذشت و به تعبير خود از آن مرض شفا يافت و دفاع از رساله دكتراي ادبياتش را تحت عنوان " بررسي ريشه هاي هندي و ايراني داستانهاي هزار ويك شب " وا نهاد . در اين سال ها مديريت چندين نشريه مانند " شاهد" ، " نيروي سوم " و " علم و زندگي " را به عهده داشت .

1332: جلال با سياست و احزاب خداحافظي كرد و عملاً آن را رها ساخت .

" اوج سياسي بودن جلال را در سالهاي 32-1329 مي توان مشاهده نمود: اقدام شجاعانه او در جهت خنثي سازي توطئه "9 اسفند 31 " كه عليه دكتر مصدق ترتيب داده شده بود ستودني است....آل احمد درمقابل منزل دكتر مصدق به دفاع ازاو سخنراني مي كند ، اشرار قصد جان او مي كنند واو زخمي مي شود . در اين ايام به گفته خودش 6 صبح كفشهايش را مي پوشيد و نصف شب آن را از پايش در مي آورد . در همين ايام توده اي ها او را از پلكان كتابخانه دانشسراي عالي پرتاب مي كنند كه دچار آسيب ديدگي وخيمي در ناحيه كمر مي شود "

1333تا 39 : سفر به نقاط روستايي ايران كه حاصل آن سه كتاب " اورازان "، " تات نشين هاي بلوك زهرا " و " جزيره خارك دُرّ يتيم خليج فارس" است . در كنار اين تاليف ها، جلال در اين سالها به كار ترجمه نيز ادامه داد .

ادبيات در سال هاي پس از كودتا يا آكنده از ياس بود و يا با داستان هاي مهوع و سخيف پرمي شد و در اين سالها داستان هاي عمل گراي آل احمد خود حكايت از روح خستگي ناپذير وي داشت . وي در اين سال ها همچنان به كار مطبوعاتي متعدد خود ادامه مي داد.

1340: انتشار كتاب " نون والقلم " " كه قصه شكست نهضت هاي چپ معاصر مي باشد و براي فرار از سانسور در يك دوره تاريخي ديگر تصويرپردازي شده است "

1341 : دعوت به همكاري از سوي " موسسه تحقيقات اجتماعي " به اعتبار كتاب هايي كه درباره روستاهاي ايران نگاشته بود ، و چاپ " غربزدگي ".

1343: دو سفر يكي به حج و ديگري به شوروي ؛ " خسي در ميقات" حاصل سفر به حج است كه در سال 1345 به چاپ رسيد و " ارزيابي شتابزده " گزارشي است از سفر دوم .

1344: سفر به آمريكا و به دنبال آن اسراييل . كه نتيجه آن كتاب " سفر به ولايت عزراييل " است كه بعدها يعني در سال 63 به چاپ رسيد .

1346 : انتشار " كارنامه سه ساله" و " نفرين زمين" و چند ترجمه ديگر.

" اين متفكر فرهيخته در عين ناباوري در تاريخ 18 شهريور 1348 در اسالم گيلان وفات مي يابد. پيكر او را در مسجد فيروز آبادي شهرري نزديك قبر خليل ملكي كه دوماه پيش از او فوت نموده بود ، در خاك به امانت مي گذارند."







سنگي بر گوري :

آنچه آمد مختصري بود از زندگي مردي كه در سال هاي پرتلاطم تاريخ معاصر ، تن به موج سپرد و در دل تلاطم ها ي سياسي آن دوره وارد شد و اگرچه در نهايت سرخورده از سياست ، حوزه ادبيات و پژوهش هاي اجتماعي را برگزيد ولي هيچگاه فارغ از روزهاي پيشين خود نبود و اين عمل گرايي و حس مسئوليت وي در جاي جاي نوشته ها و داستان هايش مشهود است . به راستي جلال به هيچ گروه و حزبي تعلق نداشت ، همچنانكه نمي توان او را توده اي دانست ، نمي توان متفكر مذهبي اش خواند ، جلال روح جستجوگري بود كه در هواي حقيقت دم مي زد .

جلال مردي است كه در شكست احزاب سياسي به ادبيات پناه برد نه از آن رو كه حيطه بي دردسر آرامي است ، بل از آن جهت كه ادبيات را در دوران پس از مشروطه زبان حال مردم زمان خويش مي دانست و در ا ين باره گفته بود : " آيا يك نويسنده يا شاعر تنها يك قناري چه چه كننده است در قفسي از دريچه اي آويخته كه در ولايت ما به اصرار مي خواند ؟ من معتقدم كه – نه به گمانم – آن زمان گذشته كه شاعر و نويسنده سرگرم كننده مجلس اشراف و بزرگان بود ، يا زينت دربار اميران و دور از دسترس مردم .. حالا هر نويسنده اي لوح فرماني به دست دارد (گرچه بسيار حقير ) و مستقيماً از دل مردم عالم خبر مي دهد"

از اين روست كه جلال بر نويسندگان پس از خود تاثير شگفتي برجاي نهاده و سبك نگارش او در ادبيات داستاني معاصر سبكي خاص و منحصر به فرد شده است . جلال نمونه كاملي از روشنفكري است كه جامعه ما بدان نيازمند است ، روشنفكري كه ازميان مردم برخاسته ، با فرهنگ آن به درستي آشناست ، نقاط قوت و ضعف آن را به درستي مي شناسد و براي درمان آن تلاش مي كند .

جلال در مقام همان روشنفكر به عقايد دُگم و بسته مذهبي و بر خانواده مذهبي ، متعبد و سختگيرخويش تاخت، و براي اعتراض به آن جريان مذهبي ، جذب حزب توده شد . اين جهت گيري جلال را نه تنها در آثار دوران پيوستگي وي به حزب توده كه حتي پس از آن هم شاهديم ؛ جلال در" سه تار" خشونت و سختگيري مذهبيان نا آگاه را در شكستن سه تار پسركي كه از راه نواختن سه تار قسطي ، ارتزاق مي كند ، مي نماياند.

اين نويسنده معترض كه مذهب آميخته با خرافات به نقد كشيد و روحانيت را به زير تيغ تيز انتقاد نشانيد ، پس از كودتاي 28 مرداد وهجوم مدرنيته و فرهنگ غرب ، به دامان سنت و مذهب پناه برد ، ولي اين مذهب با آنچه در كتاب هاي پيشين به نقد كشيده بود ، بس متفاوت است ، مذهب و ديني است كه مي تواند چون گذشته هاي دور منشاء تمدني بزرگ و تاثيرگذار باشد . حاصل اين بازگشت كتاب غربزدگي است " جلال در " غربزد‌گي" بازگشت به سنت را با رنگي از مبارزه با سلطه‌ي استعماري- ‌امپرياليستي غرب از سويي و مخالفت با نسيم مدرنيته‌اي كه از همان غرب مي‌وزيد از ديگر سو، تلفيق مي‌كند" دهه چهل ، دهه پاياني زندگي كوتاه اما پربار جلال است " دهه‌ي چهل براي جلال دهه‌ي ايستادن فردي، دهه‌ي مقاومت روشنفكر منفرد در برابر استبداد شاه است. جلال براي روشنفكر، تعهد و مسئوليتي قائل است كه آرام ننشيند و در برابر قدرت قد علم كند ، و مقالات او چنان موثراند كه در دهه‌ي چهل به يكي از نمادهاي روشنفكر معترض ايران، و گاه به موتور ايستاد‌گي روشنفكران در برابر قدرت بدل مي‌شود. به بركت حضور معترض او است كه كانون نويسند‌گان ايران پا مي‌گيرد."

تمام كتاب هاي جلال در نقد زمانه يا توصيف آسيب هاي اجتماع است ، به جز نگاشته اي با عنوان " سنگي بر گوري" كه روايت نفس است" روايتي است صادقانه از رنج عقيم بودن" جلال . اين نوشته را شايد بتوان " شخصي‌ترين اثر جلال به حساب آورد. كتاب ، پيچيد‌گي‌ها و تناقضات روشنفكري را تصوير مي‌كند كه به ‌رغم حضور خلاق و بارآور در عرصه‌ هاي اجتماعي، سياسي و ادبي ، از درد بي‌تبار ماندن و بچه نداشتن، از ستروني رنج مي‌برد. جلال در سنگي بر گوري بخشي از خود را برهنه مي‌كند. برهنه در آفتاب نگاه ديگران نشستن اما شجاعتي مي‌طلبد همسنگ شهادت. جلال در سنگي بر گوري تناقض‌هاي خود را به نمايش مي‌گذارد. تناقض‌هايي كه گرچه در روايت جلال فردي‌اند اما نشان آن را مي‌توان در بسياي از مردان مدرن جامعه ما به آساني ديد. " خود نگاشت شجاعتي مي خواهد كه تاكنون شايد بتوان گفت جز جلال كسي اين شهامت را درخود نيافته است . نماياندن خود با تمام عيوب ، نقص ها و خوبي ها در پيش چشمان خواننده صداقتي مي طلبد كه اين صداقت را جلال در خود يافت و نگاشت .

و اينك پرسشي بر اين كتاب : آيا اين كتاب مي تواند چهره انسان هوشمند، جستجو‌گر، ناآرام و پوينده و صادقي را كه در هيچ منزلگاهي قرار نمي‌ گرفت و همواره خود را نو مي كرد ، مخدوش سازد ؟ به زعم نگارنده براي آنان كه به جلال مهر مي ورزند ، وي را بر بلنداي ادبيات معاصر مي نشانند و از راه و رسم زندگي و نويسندگي وي فراوان آموخته اند ، اين خودنگاشت بر احترام و بزرگي جلال در نظر آنان خواهد افزود.
 

rezadignity

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,588
لایک‌ها
6
محل سکونت
Iran

tintin

Registered User
تاریخ عضویت
8 آگوست 2004
نوشته‌ها
1,806
لایک‌ها
0
من واقعا از کارهای این نویسنده خوشم میاد
یک جوری می نویسه آدم خودش رو اونجا می بینه ! توی فضای کتاب !
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا