• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

روانشناسي:يادت باشه حتما نبايد رواني باشي كه بياي تو اين تاپيك [فاقد ارزش علمی-عملی]

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
اين تاپيك زده شده تا شما سوالات روانشناسي خودتون را بپرسيد و دوستان به شما كمك كنند. ما در زندگي خود مشكلات روحي و رواني زيادي داشته ايم و بعضا خودمان و گاه پزشك مشكل را حل كرده است. پس تجربه‌ي اين مشكل را داريم. اين تاپيك فقط براي اين نيست كه شما مشكلات شخصي را بگيد بلكه براي بحث روانشناسانه هست. مثلا ميتونه سوال شما به اين نوع باشه كه ساديسم چيست؟ و يا اينكه بگيد در تمركز ضعيف هستم، لطفا كمك كنيد. اين دو سوال هر دو در اين تاپيك مورد بحث قرار مي‌گيره.
اين بخش تنها يه قانون داره و احترام هست مخصوصا چون بخشي هست كه خيلي مواردي پيش مياد كه دوستان بي‌احترامي كنند.
در آخر بايد بگم اينجا روانشناسيه و نه روانپزشكي. يعني اگر دوستي مشكلش را بيان بكنه نبايد انتظار قرص و اين چيزها از ما داشته باشه چون دوست دارم بحث روانشناسانه باشه كه در عهده‌ي عده‌ي خاصي قرار نگيره.
پس...
شروع مي‌كنيم!!! در آرامشي وصف ناپذير!
 

ShahramB

فروشنده معتبر
فروشنده معتبر
تاریخ عضویت
26 سپتامبر 2008
نوشته‌ها
4,305
لایک‌ها
590
سن
35
محل سکونت
خوشــــــا شیــــــــــــــــــــــــــــــــراز
اين تاپيك زده شده تا شما سوالات روانشناسي خودتون را بپرسيد و دوستان به شما كمك كنند. ما در زندگي خود مشكلات روحي و رواني زيادي داشته ايم و بعضا خودمان و گاه پزشك مشكل را حل كرده است. پس تجربه‌ي اين مشكل را داريم. اين تاپيك فقط براي اين نيست كه شما مشكلات شخصي را بگيد بلكه براي بحث روانشناسانه هست. مثلا ميتونه سوال شما به اين نوع باشه كه ساديسم چيست؟ و يا اينكه بگيد در تمركز ضعيف هستم، لطفا كمك كنيد. اين دو سوال هر دو در اين تاپيك مورد بحث قرار مي‌گيره.
اين بخش تنها يه قانون داره و احترام هست مخصوصا چون بخشي هست كه خيلي مواردي پيش مياد كه دوستان بي‌احترامي كنند.
در آخر بايد بگم اينجا روانشناسيه و نه روانپزشكي. يعني اگر دوستي مشكلش را بيان بكنه نبايد انتظار قرص و اين چيزها از ما داشته باشه چون دوست دارم بحث روانشناسانه باشه كه در عهده‌ي عده‌ي خاصي قرار نگيره.
پس...
شروع مي‌كنيم!!! در آرامشي وصف ناپذير!
آقا اولين رواني وارد مي شود(شوخي) :D
ولي از شوخي گذشته من يه مسئله دارم و اونهم اينه كه شبها موقعي كه مي خوام بخوابم تا حدود 1 ساعت تو رختخوابم و خوابم نميبره گاهي به آرزوهام فكر مي كنم
به اهدافي كه در زندگي دارم
گاهي هم به مشكلاتم
حالا چكار كنم كه زود خوابم ببره
 

sokOoooot

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
26 آپریل 2007
نوشته‌ها
1,254
لایک‌ها
77
محل سکونت
این بود تمام ماجرای من و او
آقا من رواش شناس نیستم ولی مشکل شما رو داشتم ولی شدید تر

یعنی باید برای خودم قصه تعریف می کردم تا خوابم ببره گاهی تا 3 ساعت هم میشد که خوابم نمی برد

خیلی مدت زیادی هم اینطوری بودم

الان خودم رو شرطی کردم یعنی باید ساعت 11/5 تا 12 شب برم توی رختخواب چه خوابم بیاد چه نیاد ساعت 6 تا 7 صبح هم هر روز بیدار میش م

خیلی خوب شده حداکثر بعد از 20 دقیقه خوابم میبره تکونم نمی خورم تا صبح

همین دیگه من این کار رو کردم
 

ceramic

Registered User
تاریخ عضویت
26 می 2007
نوشته‌ها
235
لایک‌ها
2
آقا اولين رواني وارد مي شود(شوخي) :D
ولي از شوخي گذشته من يه مسئله دارم و اونهم اينه كه شبها موقعي كه مي خوام بخوابم تا حدود 1 ساعت تو رختخوابم و خوابم نميبره گاهي به آرزوهام فكر مي كنم
به اهدافي كه در زندگي دارم
گاهي هم به مشكلاتم
حالا چكار كنم كه زود خوابم ببره


خوب بر عکس همین کارها را انجام بدهید !

منظورم این است که بعد از ورود به بستر سعی کنید بدن تان را آرام کنید و افکار پراکنده را کنار بگذارید . فقط به خواب فکر کنید .
 

Damn

Registered User
تاریخ عضویت
8 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,428
لایک‌ها
630
محل سکونت
In Lousy time
من بزرگترین مشکلم اینه که با روانیها زیاد در ارتباط هستم
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
آقا اولين رواني وارد مي شود(شوخي) :D
ولي از شوخي گذشته من يه مسئله دارم و اونهم اينه كه شبها موقعي كه مي خوام بخوابم تا حدود 1 ساعت تو رختخوابم و خوابم نميبره گاهي به آرزوهام فكر مي كنم
به اهدافي كه در زندگي دارم
گاهي هم به مشكلاتم
حالا چكار كنم كه زود خوابم ببره
مهمترين توصيه:
اين اتفاق اصولا يه ريشه‌اي داره. احتمالا يك روز كه شما ظهرش خوابيده بوديد شب دير خوابيديد و فرداش هم به دلايلي نتونستيد بخوابيد و اين ابتداي اين استرس در شما شده كه شبها دير مي‌خوابيد و احتمالا به كارهاتون نخواهيد رسيد و ... اما براي رفع اين مشكل چند تا راه حل دارم. اوليش اينكه شما زماني كه مي‌خواهيد بخوابيد اين را به خودتون تلقين كنيد كه من مسلما خوابم مي‌بره در اصل اين به شما آرامشي ميده. خواب را من به شخصه براش تعريف جالبي دارم. شما هيچوقت دقيق لحظه‌ي خوابتون را نمي‌فهميد. فردايي كه خوابيديد يه لحظه فكر كنيد كه ديشب كي خوابيدم و يادتون نمياد دقيق كي خوابيديد و اين دليلش حالت خوابه. پس بدونيد كه تلاش اون زمان شما به ضررتون تموم ميشه. يعني شما نمي‌تونيد بدنتون را مجبور كنيد كه راحت بشه و خوابتون ببره. پس سعي كنيد از راه ذهن با اون مقابله كنيد. يعني نوعي اطمينان كه من خوابم مي‌بره.
توصيه‌هاي جانبي:
شما وقتي به رختخواب مي‌ريد و پس از مدتي خوابتون نمي‌بره سعي كنيد در حالتي ريلكس به صورت تدريجي خودتون را آرام كنيد.
دومين چيزي كه ميگم يه سري اختلالات جنسي هست. عده‌اي كه خودارضايي مي‌كنند را هميشه بهشون توصيه ميشه اگه نمي‌تونند ترك كنند در چند ساعت پاياني بيداري اصلا خود ارضايي نكنند. چون اكثرا با افكار جنسي به خواب ميرن و اين مخالف عادات خوابشون ميشه در نتيجه كم خواب ميشن. البته اين روش در همه يكسان نيست و خودتون بهتر ميدونيد كه اين اختلال در شما هست يا نه ولي توضيحات اوليه تقريبا هميشگي در كم خوابي نقش دارند.
عده‌اي با كتاب خوندن چشمهاشون و ذهنشون را خسته مي‌كنند و در نتيجه خوابشون مي‌بره. ولي افراد ديگه‌اي از جمله اشخاصي كه ذهن قوي‌اي در داستان نويسي دارند تازه ذهنشون فعالتر ميشه و سخت‌تر خوابشون مي‌بره. اين حالت را هم بايد امتحان كنيد ببينيد براي شما چه نتيجه‌اي داره.
موسقي هم قبل از خواب گوش نديد چون بيشتر گوشتون را فعال مي‌كنه و خستگي گوش واقعا دير رخ ميده. اگه مي‌خواهيد موسيقي هم گوش بديد موسيقي‌هاي آرام و كلاسيك بهتره.
اگر وقت آزادي داريد پياده‌روي را امتحان كنيد. يعني حدود نيم ساعت پياده‌روي شما را خسته مي‌كنه تا خوابتون ببره. البته توجه كنيد كه حداقل يك ساعت قبل از ساعتي كه به رختخواب مي‌ريد به پياده‌روي بريد چون اگر بعد از پياده‌روي هرچه هم سعي كنيد خوابتون نمي‌بره و بدخواب تر مي‌شيد چون بدنتون تازه داره فعال ميشه. در هر صورت شنا و حمام كردن هم فكر خوبيه. شنا چون كلا خواب‌آوره و حمام براي جلوگيري از خارش و در ادامه حتي خارش تلقيني.
در نهايت من معتقدم روش اولي كه گفتم بسيار بيشتر كار ميده. يعني اينكه با ذهنتون به جنگ نخوابيدن بريد.
اگر هيچ يك از روش‌هاي زير كاربردي نداد يك تا سه روز اينقدر خودتون را خسته كنيد كه در هر صورتي خوابتون ببره بعدش ديگه زمان خوابتون هماهنگ ميشه. حتي‌الامكان از خواب بعد از ظهر دوري كنيد اما وقتي مشكل رفع شد ديگه مي‌تونيد راحت بعد از ظهرتون را بخوابيد.
اميدوارم تونسته باشم كمكي بكنم!
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
من بزرگترین مشکلم اینه که با روانیها زیاد در ارتباط هستم

اين شانسي هست كه زندگي توي ايران به آدم ميده:).
توصيه‌ي من اينه كه سعي كنيد آرام با اونها برخورد كنيد و عصباني نشويد. خوش‌بين بودن هم كمك بزرگي مي‌كنه. اينكه اگر يك بار از اون خوشتون اومد هميشه اينو به ياد داشته باشيد و سعي كنيد از فكر زمانهايي كه اعصابتون را به هم مي‌ريزه دوري كنيد.
در كل اين كه احساس مي‌كنيد با رواني‌ها داريد سر و كله مي‌زنيد احتمالا ريشه‌ش بحث با اونها بوده. اگه شما واقعا نمي‌تونيد روش بحث با اونها را عوض كنيد سعي كنيد پس از بحث‌هايي كه با اونها داريد به خودتون بفهمونيد كه اين شما بوديد كه اونو قانع كرديد يا اينكه يه بحث خيالي با اونها توي ذهنتون بسازيد كه راحت داريد بهش مي‌خنديد. پيشنهاد مي‌كنم از خنده‌هاي عصبي زماني كه اونها سر و كله مي‌زنيد دوري كنيد.
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
من بزرگترین مشکلم اینه که با روانیها زیاد در ارتباط هستم

اين شانسي هست كه زندگي توي ايران به آدم ميده:).
توصيه‌ي من اينه كه سعي كنيد آرام با اونها برخورد كنيد و عصباني نشويد. خوش‌بين بودن هم كمك بزرگي مي‌كنه. اينكه اگر يك بار از اون خوشتون اومد هميشه اينو به ياد داشته باشيد و سعي كنيد از فكر زمانهايي كه اعصابتون را به هم مي‌ريزه دوري كنيد.
در كل اين كه احساس مي‌كنيد با رواني‌ها داريد سر و كله مي‌زنيد احتمالا ريشه‌ش بحث با اونها بوده. اگه شما واقعا نمي‌تونيد روش بحث با اونها را عوض كنيد سعي كنيد پس از بحث‌هايي كه با اونها داريد به خودتون بفهمونيد كه اين شما بوديد كه اونو قانع كرديد يا اينكه يه بحث خيالي با اونها توي ذهنتون بسازيد كه راحت داريد بهش مي‌خنديد. پيشنهاد مي‌كنم از خنده‌هاي عصبي زماني كه اونها سر و كله مي‌زنيد دوري كنيد.
 

ShahramB

فروشنده معتبر
فروشنده معتبر
تاریخ عضویت
26 سپتامبر 2008
نوشته‌ها
4,305
لایک‌ها
590
سن
35
محل سکونت
خوشــــــا شیــــــــــــــــــــــــــــــــراز
با تشكر از پاسخ كليه دوستان
من عادت دارم زياد چايي بخورم (روزانه حدود ده استكان ) اينم ميتونه مزيد بر علت بشه؟
ضمنن صبحها دوست دارم صبح گاه بلند شم و لي وقتي بلند ميشم ميبينم ساعت 10 صبحه
چيكار كنم ؟
راهنمايي كنيد
 
Last edited:

Second Life

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2004
نوشته‌ها
868
لایک‌ها
61
من عادت دارم هی برم تو آشپزخونه و در یخچال رو الکی باز کنم و هیچی هم بر ندارم چیکار کنم ؟
 

bibal

Registered User
تاریخ عضویت
28 دسامبر 2004
نوشته‌ها
495
لایک‌ها
3
سن
37
محل سکونت
تهران
ایول من هم یه همچین عادتی شبیه عادت Second Life دارم !!!!
واسه اعتماد به نفس داشتن و نداشتن استرس چه راهی رو پیشنهاد میکنید ؟
وقتی رو صندلی میشینم عادت کردم پاهام رو هی تکون بدم ؟؟!!!
 

Tooraj2008

Registered User
تاریخ عضویت
19 فوریه 2008
نوشته‌ها
269
لایک‌ها
6
محل سکونت
تهرون
اين تاپيك زده شده تا شما سوالات روانشناسي خودتون را بپرسيد
شروع مي‌كنيم!!! در آرامشي وصف ناپذير!

ممنون از شما دوست عزیز بابت این تاپیک خوب:)
من4 تا سوال از خدمتتون داشتم:

1-چرا بعضیها تو تاپیکها اسپم میزنن...دلیل شخصیتی و روانیشو میخاستم بدونم
2-چرا صبحا از خواب که میخام بیدار شم حوصله پاشدن ندارم...یعنی راستشو بخای حوصله
زندگی رو ندارم؟مخصوصا صبح شنبه!
3-چرا کارایی که میخام انجام بدم برام خیلی سنگین و زمان به نظر میان...:(
4-چرا صبحا اخلاقم خیلی بده و اعصابم خرده...ولی به غروب که نزدیک میشم آروم میشم:)
 
Last edited:

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
با تشكر از پاسخ كليه دوستان
من عادت دارم زياد چايي بخورم (روزانه حدود ده استكان ) اينم ميتونه مزيد بر علت بشه؟
ضمنن صبحها دوست دارم صبح گاه بلند شم و لي وقتي بلند ميشم ميبينم ساعت 10 صبحه
چيكار كنم ؟
راهنمايي كنيد

در مورد زياد چايي خوردن ميدونم كم خوابي را زياد مي‌كنه. يعني قهوه و چاي آدمو بيدار نگه ميداره...پس قاعدتا بايد تركش كنيد. اين را جزو توصيه‌ها نگفتم چون خودتون بهتر بايد بدونيد چي كم خوابتون مي‌كنه. مثلا چاي يه سري را هم خسته و خواب‌آلود مي‌كنه ولي كلا به شما توصيه مي‌كنم چاي خيلي نخوريد.
دليل سوال دوم معلومه... چون شما كم‌خوابي داريد نميتونيد صبح زود بيدار بشيد. يه پيشنهادي كه ميتونم بكنم اينه كه شما بعضي شبها ساعت را كوك كنيد تا فرداش زود بيدار بشيد. در نتيجه‌ي اين اتفاق قاعدتا شبش هم زود خوابتون مي‌بره.
اميدوارم كمك كنه!
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
من عادت دارم هی برم تو آشپزخونه و در یخچال رو الکی باز کنم و هیچی هم بر ندارم چیکار کنم ؟

اين در اصل از درگيري‌هاي ذهن شما به وجود مياد. وقتي به موضوع ديگه‌اي داريد فكر مي‌كنيد معمولا كاري كه بهش عادت داريد را انجام مي‌دهيد. براي همين اصولا اشكالي درش نيست چون فكرتون را مختل نمي‌كنه ولي سعي كنيد هر باري كه مي‌ريد آشپزخونه اگه در ابتداي ورود يادتون اومد كه اين كار بي‌نتيجه است بياييد بيرون در غير اين صورت خودتونو مجبور كنيد كه حتما يه چيزي بخوريد. اينجوري ذهنتون درگير ميشه و خودتون بهش بي‌علاقه ميشيد.

وقتی رو صندلی میشینم عادت کردم پاهام رو هی تکون بدم ؟؟
اين يه تيك عصبي هست. بيشتر بايد از لحاظ روانپزشكي درمان بشه ولي من ميتونم چند تا راه حل بگم.
1) سعي كنيد ريلكس‌ترين حالتتون را پيدا كنيد تا زياد پاتون را تكون نديد.
2) هر موقع كه متوجهش شديد سريع از حالت تكون دادن پاها در بياييد و ساكن بشيد.
3) سعي كنيد زياد روي صندلي بشينيد و دو مورد بالا را انجام بديد تا عادت كنيد.

چرا بعضیها تو تاپیکها اسپم میزنن...دلیل شخصیتی و روانیشو میخاستم بدونم
2-چرا صبحا از خواب که میخام بیدار شم حوصله پاشدن ندارم...یعنی راستشو بخای حوصله
زندگی رو ندارم؟مخصوصا صبح شنبه!
3-چرا کارایی که میخام انجام بدم برام خیلی سنگین و زمان به نظر میان...
4-چرا صبحا اخلاقم خیلی بده و اعصابم خرده...ولی به غروب که نزدیک میشم آروم میشم

سوال اولتون سخته خيلي. كلا كتاب‌هاي زيادي وجود داره. من بيشتر دليلشو يه كم دوست داشتن به مورد توجه بودن و اينكه بامزه بودنشون را ثابت كنند مي‌دونم. دلايل ديگه‌اي هم داره...
سوال دومتون را ابتدا با يه سوال شروع مي‌كنم: شما محصل هستيد؟
سوال سوم را درست نمي‌فهمم. خواهشا بگيد مثلا چه كارهايي و اينكه توي چه مقطعي از انجام كارها هستيد. بعضي وقتها براي آسون كردن داشتن برنامه توصيه ميشه، بعضي وقتها چيزهاي ديگه.
سوال چهارم: با توجه به سوال 2 و 4 احساس مي‌كنم شما آدم خواب دوستي هستيد. گاهي اين از كم‌خوابي پيش مياد. البته ميتونيد نوعي ديگه درمانش كنيد مثل اينكه صبح يه كم زود بيدار بشيد و سعي كنيد با كاري كه ميدونيد بهتون نشاط ميده يه ربع انجام بديد(مثل ورزش، درس خوندن، كامپيوتر و ...) چون مشكل بزرگي كه اين كار شما داره اينه كه عده‌اي را منزجر مي‌كنه. سعي كنيد اگه چيزي خلاف ميلتون هست صبر كنيد. و سوالي كه مي‌خوام بپرسم تا بتونم در راستاي اون جواب بهتري بدم اينه كه وقتي از خواب پا ميشيد كاملا فكرتون كار مي‌كنه يا نه؟ مثلا چيزي هست كه يادتون نياد؟
خواهشا جواب سوالات را بديد.
 

Damn

Registered User
تاریخ عضویت
8 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,428
لایک‌ها
630
محل سکونت
In Lousy time
با توجه به اینکه روانشناس و روانکاو و روانپزشک با هم فرق میکنن ولی عامه مردم این تفاوت ور نمیدونن
خوب من لازم میدونم یه توضیحی اینجا بدم البته اگر اشکالی نداره و استارتر عزیز اجازه ادامه بحث رو میدن اگر هم داره تاپیک جدید بزنم
---------------------------------
روانشناسی: برای برطرف شدن موضوعات و مشکلات روزمره مثل استرس یا اضطراب که در صورت حاد بودن مشکل بیمار به روانپزشک معرفی میشه
روانپزشکی:زمانی که روانشناس تشخیص داد که بیمار نیاز به درمان تخصصی تر داره اون به روانپزشک معرفی میکنه و در اونجا بیمار تحت معالجه قرار میگیره
روانکاوی : این مرحله ایست که روانکاو در این مرحله بدنبال ریشه یابی و علل بیماری در خاطرات و گذشته بیمار میباشد
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
با توجه به اینکه روانشناس و روانکاو و روانپزشک با هم فرق میکنن ولی عامه مردم این تفاوت ور نمیدونن
خوب من لازم میدونم یه توضیحی اینجا بدم البته اگر اشکالی نداره و استارتر عزیز اجازه ادامه بحث رو میدن اگر هم داره تاپیک جدید بزنم
---------------------------------
روانشناسی: برای برطرف شدن موضوعات و مشکلات روزمره مثل استرس یا اضطراب که در صورت حاد بودن مشکل بیمار به روانپزشک معرفی میشه
روانپزشکی:زمانی که روانشناس تشخیص داد که بیمار نیاز به درمان تخصصی تر داره اون به روانپزشک معرفی میکنه و در اونجا بیمار تحت معالجه قرار میگیره
روانکاوی : این مرحله ایست که روانکاو در این مرحله بدنبال ریشه یابی و علل بیماری در خاطرات و گذشته بیمار میباشد

اينجا بيشتر سعي ميشه روانشناسي و روانكاوي باشه!
ممنون از توضيح شما در اين باره.
در چه موردي تاپيك ميخواي بزني؟
 

Tooraj2008

Registered User
تاریخ عضویت
19 فوریه 2008
نوشته‌ها
269
لایک‌ها
6
محل سکونت
تهرون
سوال دومتون را ابتدا با يه سوال شروع مي‌كنم: شما محصل هستيد؟
سوال سوم را درست نمي‌فهمم. خواهشا بگيد مثلا چه كارهايي و اينكه توي چه مقطعي از انجام كارها هستيد. بعضي وقتها براي آسون كردن داشتن برنامه توصيه ميشه، بعضي وقتها چيزهاي ديگه.
و سوالي كه مي‌خوام بپرسم تا بتونم در راستاي اون جواب بهتري بدم اينه كه وقتي از خواب پا ميشيد كاملا فكرتون كار مي‌كنه يا نه؟ مثلا چيزي هست كه يادتون نياد؟
خواهشا جواب سوالات را بديد.

ممنونم از لطف و توجه شما دوست عزیز

من محصل نیستم ...شغلم آزاده
در مورد سوال سوم...معمولا وقتی با کاغذ و نامه و از این جور چیزا سر و کار دارم و قراره مثلا کارای اداری انجام
بدم اعصابم خرد میشه...چون همش فکر میکنم چیز پوچ و بی معنی و وقت تلف کنیه...در حالیکه از کتاب خیلی خوشم میاد و کتابخونم پر کتابه ولی از این دست نامه ها و مکاتبات اداری اعصابمو خرد میکنه...مخصوصا وقتی یه کاغذی رو گم کنم خیلی عصبانی میشم ...معمولا هم کاغذا رو گم میکنم:lol:...بعدش دوست دارم همه رو پاره کنم بریزم دور...:wacko: ...و دیگه اینکه وقتی چند تا کار رو مجبور بشم با هم انجام بدم...ولی در حالت کلی در ابتدای هر کاری که هستم اگه کار واقعا در عمل 1 ساعت زمان ببره تو ذهنم اون کار برام 10 ساعت تداعی میکنه(چه اداری چه غیر اداری)
در مورد سوال آخری که از من پرسیدین...از خواب که پا میشم فکرم کار نمیکنه...و از خونه که میرم بیرون معمولا چیزی رو جا میذارم و دوباره باید برگردم و بردارم...
 

omath

Registered User
تاریخ عضویت
12 اکتبر 2007
نوشته‌ها
116
لایک‌ها
1
محل سکونت
Teh/Isf
ممنونم از لطف و توجه شما دوست عزیز

من محصل نیستم ...شغلم آزاده
در مورد سوال سوم...معمولا وقتی با کاغذ و نامه و از این جور چیزا سر و کار دارم و قراره مثلا کارای اداری انجام
بدم اعصابم خرد میشه...چون همش فکر میکنم چیز پوچ و بی معنی و وقت تلف کنیه...در حالیکه از کتاب خیلی خوشم میاد و کتابخونم پر کتابه ولی از این دست نامه ها و مکاتبات اداری اعصابمو خرد میکنه...مخصوصا وقتی یه کاغذی رو گم کنم خیلی عصبانی میشم ...معمولا هم کاغذا رو گم میکنم:lol:...بعدش دوست دارم همه رو پاره کنم بریزم دور...:wacko: ...و دیگه اینکه وقتی چند تا کار رو مجبور بشم با هم انجام بدم...ولی در حالت کلی در ابتدای هر کاری که هستم اگه کار واقعا در عمل 1 ساعت زمان ببره تو ذهنم اون کار برام 10 ساعت تداعی میکنه(چه اداری چه غیر اداری)
در مورد سوال آخری که از من پرسیدین...از خواب که پا میشم فکرم کار نمیکنه...و از خونه که میرم بیرون معمولا چیزی رو جا میذارم و دوباره باید برگردم و بردارم...

احساس نمي‌كنيد شغلتون براتون مناسب نيست. قاعدتا شخصي كه تا اين حد با شغلش مشكل داره خيلي سخت پيشرفت مي‌كنه و در صورت پيشرفت مسلما ضربه‌ي رواني شديد مي‌خوره. براي همين توصيه ميشه در صورت توان كارتون را عوض كنيد. شغل شما چيه؟
در زمينه‌ي اينكه شما براتون كار 1 ساعته 10 ساعته به نظر مياد بايد بگم اين يه جورايي سختي كار هست. سعي كنيد تجربه‌ي خودتون را به خودتون يادآوري كنيد. مثلا دفعاتي كه تونستيد كارها سريعتر انجام بديد. پيشنهاد اصلي كه به شما مي‌تونم بكنم اينه كه با توجه به توانايي خودتون كارها را برنامه‌ريزي كنيد.
شما گفتيد كتاب خوندن را دوست داريد. سعي كنيد صبح‌ها يك ربع زودتر بيدار بشيد و يه داستان كوتاه زيبا(ميتونم در صورت درخواست يه سري كتاب پيشنهاد كنم) بخونيد. اگه علاقمند به حل جدول هم هستيد خوبه. مثلا جدول متقاطع حروف و سودوكو بد نيست. بصورت زمانبندي شده اونو حل كنيد. هم ارتباط شما با برگه‌هاي مختلف را زياد مي‌كنه و هم ذهنتون را باز مي‌كنه. بهتر هم هست كه شبها زودتر بخوابيد تا راحت‌تر بيدار بشيد. اينكه گفتيد چيزهاي مختلف را جا ميذاريد به نظرم با اعتماد به نفس كمي حل ميشه. اينكه شما هر روز صبح استرس جا گذاشتن چيزهاي مختلف را داشته باشيد بيشتر كمك ميكنه تا يادتون بره.
اين نوعي كه از حرفهاتون فهميدم به نظرم شما استرس زيادي براي كار داريد. در هر صورت پيشنهاد ميشه از اجسام چرخشي، خانه‌ي پر سر و صدا، خيابان شلوغ و در مقابلش فيلم ديدن و كتاب‌ خوندن و موسيقي گوش دادن پيشنهاد ميشه.
اگه ميشه شغلتون را به بنده بگيد تا بتونم پيشنهادهاي درستي به شما بكنم.
سوال آخر: شما متاهل هستيد؟(اين سوال پاسخش اهميت زيادي داره و اگر هم خواستيد توي پيغام خصوصي به من جواب بديد چون مسائل خصوصي را معمولا توي پيغام خصوصي بررسي مي‌كنند)
 

persianalpha

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
4 جولای 2004
نوشته‌ها
1,819
لایک‌ها
1,386
محل سکونت
Tehran
سلام دوست عزيز
مشكل من اينه نسبت به دوست دخترم خيلي شكاكم حدود 4 ساله باهاشم اين سال اخر خيلي بهش شك ميكنم يه سري كارهاي بيخود ميكنم بعدش ضايع ميشم
طرز فكرم طوري عوض شده كه اصلا به زن نميتونم اعتماد كنم به نظرم همشون خيانت ميكنن
 
بالا