• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

زیباترین اشعار عاشقانه

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
اين دگر من نيستم، من نيستم
ای شب از رويای تو رنگين شده

سينه از عطر توام سنگين شده

ای به روی چشم من گسترده خويش

شاديم بخشيده از اندوه بيش

همچو بارانی که شويد جسم خاک

هستيم زآلودگی ها کرده پاک


ای تپش های تن سوزان من

آتشی در سايهء مژگان من

ای ز گندم زارها سرشارتر

ای ز زرين شاخه ها پر بارتر

ای در بگشوده بر خورشيدها

در هجوم ظلمت ترديدها

با توام ديگر ز دردی بيم نيست

هست اگر، جز درد خوشبختيم نيست


ای دل تنگ من و اين بار نور؟

های هوی زندگی در قعر گور؟


ای دو چشمانت چمنزاران من

داغ چشمت خورده بر چشمان من

پيش از اينت گر که در خود داشتم

هرکسی را تو نمی انگاشتم


درد تاريکيست درد خواستن

رفتن و بيهوده خود را کاستن

سر نهادن بر سيه دل سينه ها

سينه آلودن به چرک کينه ها

در نوازش، نيش ماران يافتن

زهر در لبخند ياران يافتن

زر نهادن در کف طرارها


آه، ای با جان من آميخته

ای مرا از گور من انگيخته

چون ستاره، با دو بال زرنشان

آمده از دور دست آسمان

جوی خشک سينه ام را آب تو

بستر رگهايم را سيلاب تو

در جهانی اينچنين سرد و سياه

با قدمهايت قدمهايم براه


ای به زير پوستم پنهان شده

همچو خون در پوستم جوشان شده

گيسويم را از نوازش سوخته

گونه هام از هرم خواهش سوخته

آه، ای بيگانه با پيرهنم

آشنای سبزه واران تنم

آه، ای روشن طلوع بی غروب

آفتاب سرزمين های جنوب

آه، آه ای از سحر شاداب تر

از بهاران تازه تر سيراب تر

عشق ديگر نيست اين، اين خيرگيست

چلچراغی در سکوت و تيرگيست

عشق چون در سينه ام بيدار شد

از طلب پا تا سرم ايثار شد


اين دگر من نيستم، من نيستم

حيف از آن عمری که با من زيستم

ای لبانم بوسه گاه بوسه ات

خيره چشمانم به راه بوسه ات

ای تشنج های لذت در تنم

ای خطوط پيکرت پيرهنم

آه می خواهم که بشکافم ز هم

شاديم يک دم بيالايد به غم

آه، می خواهم که برخيزم ز جای

همچو ابری اشک ريزم های های


اين دل تنگ من و اين دود عود ؟

در شبستان، زخمه های چنگ و رود ؟

اين فضای خالي و پروازها؟

اين شب خاموش و اين آوازها؟


ای نگاهت لای لائی سِحر بار

گاهوار کودکان بيقرار

ای نفسهايت نسيم نيمخواب

شسته از من لرزه های اضطراب

خفته در لبخند فرداهای من

رفته تا اعماق دنيا های من


ای مرا با شور شعر آميخته

اينهمه آتش به شعرم ريخته

چون تب عشقم چنين افروختی

لاجرم شعرم به آتش سوختی


فروغ فرخزاد
 

sepidar300

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2013
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
601
محل سکونت
اصفهان- همدان
چــه خــوبــ اســتـــ اَگـــر آدم هـــا یــکــ نـــفـر را

هـَــر روز دوســتـــ داشـــتــه بــاشــنــد

نــه هـَــر روز یـکــ نــفــر را …
 

sepidar300

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2013
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
601
محل سکونت
اصفهان- همدان
همیشه آدم ها

وقتی به همدیگه فکر می کنن که تنها می شن

کسی واقعا عاشقه که وقتی همه پیششن

به اونی فکر می کنه که رفیق تنهایی هاشه
 

sepidar300

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2013
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
601
محل سکونت
اصفهان- همدان
در خواب، چراغ تا سحر دستم بود / در خواب، کلید هر چه در، دستم بود
زیباتر از این خواب ندیدم خوابی / بیدار شدم، دست تو در دستم بود
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
جهان بی عشق

چیزی نیست جز

تکرارِ یک تکرار

اگر جایی به حالِ خویش

باید گریه کرد، اینجاست...



"فاضل نظری"
 

sepidar300

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2013
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
601
محل سکونت
اصفهان- همدان
پرستوی من تویی !
می آیی بهار میشوم ؛ می روی ، پاییزم
عادت کوچ را فراموش کن ، بیا و نرو !
بیا و به من کوچ کن و فصلِ مرا بهار باش تا همیشه . . .
 

sepidar300

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2013
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
601
محل سکونت
اصفهان- همدان
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟

بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره‌ی کبود، اگر عشق نبود

از آینه‌ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟

در سینه‌ی هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟

بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود

از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود؟
قیصر امین پور
 

mehran50

کاربر فعال موسیقی
تاریخ عضویت
18 فوریه 2007
نوشته‌ها
2,823
لایک‌ها
1,690
محل سکونت
هر جا که خاطر خواه اوست
گیسوانت زیر باران، عطر گندم‌زار... فکرش را بکن!

با تو آدم مست باشد، تا سحر بیدار... فکرش را بکن!

در تراس خانه رویارو شوی با عشق بعد از سال‌ها

بوسه و گریه، شکوه لحظه‌ی دیدار... فکرش را بکن!

سایه‌ها در هم گره، نور ملایم، استکان مشترک

خنده خنده پر شود خالی شود هربار... فکرش را بکن!

ابر باشم تا که ماه نقره‌ای را در تنم پنهان کنم

دوست دارد دورِ هر گنجی بچرخد مار... فکرش را بکن!

خانه‌ی خشتی، قدیمی، قل قل قلیان، گرامافون، قمر

تکیه بر پشتی زده یار و صدای تار... فکرش را بکن!

از سماور دست‌هایت چای و از ایوان لبانت قند را...

بعد هم سیگار و هی سیگار و هی سیگار... فکرش را بکن!

اضطراب زنگ، رفتم واکنم در را، که پرتم می‌کنند

سایه‌ها در تونلی باریک و سرد و تار... فکرش را بکن!

ناگهان دیوانه‌خانه... ــ وَ پرستاری که شکل تو نبود

قرص‌ها گفتند: دست از خاطرش بردار! فکرش را نکن!

شاهکاری از غلامرضا *******
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
غم عشق


دردا که غم عشقت آتش زده بر جانم از هجر جگر سوزت خونین شده مزگام

بزم دل شبکوران فانوس نمی خواهد خاموش شده فانوس از شبنم چشمانم

دیریست دلم هر شب سودای غمت دارد زین عشق نهانسوزت در تهمت و بهتانم

من هستی خود جمله پای دل تو دادم دیگر تو چه می خواهی از کیسه و انبانم

من نیز نمی دانم این عشق جه منشوریست خود نیز بسان او در گردش و دورانم

در دامگه عشقت می گردم و می گردم از سحر لب و خالت حیرانم و حیرانم

گفتی تو به من صابر بیرون برو از کویم اما بتو من گفتم می مانم و می مانم !

(ج-ن)
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
مشق می کنم خاطراتم را
دیدن و ندیدن را
شنیدن و نشنیدن را
گفتن و نگفتن را
زخم خوردن و شکستن را
سکوت را و فریادها را
بارها و بارها
و در پایان هر خطی بی قرارتر می شوم از گذشته
هرچند دستانم پرآبله اند اما
ننوشتن نتوانم
که زندگی مشق عشق است و دیگر هیچ...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
سهراب رحیمی

پیچیده در لایه های تنهایی
بافته از شب های شمال و
صبرهای طولانی
چون اسبی
در آیینه
تمام شب می دویدم
و روز
در قاب ها پنهان
نقش ها را گم می کرد
تا در خطوطی پیدا شوم
که مرا زلال کند
مرا در این آبها بشویید
مرا لای این کرباسها بپیچید
و تا ابد برایم شعر بخوانید
صدایم کنید
تا میان ترانه ها طنین شوم
تا از خواب بیهوده ی شما
عبور کنم.
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
به چشم تنگ دلان مهر و ماه هردو یکیست - هادی رنجی تهرانی
به چشم تنگ دلان مهر و ماه هردو یکیست
به نزد کور ، سپید و سیاه هردو یکی است
به عقل کودک نو پا ، بلند وپستی نیست
که پیش اهل جنون راه و چاه هردو یکی است
درخت خرد و کهن پیش اره یکیست
که نزد باداجل ،کوه و کاه هر دو یکی استزفعل نیک و بد خویشتن مشو غافل
گمان مدار ثواب و گناه هر ود یکی است
فقیر را ز غنی کم نمیتوان خواندن
چنانکه خلقت مسکین و شاه هردو یکی است
غرض ز دیر وز کعبه خدا بود رنجی
وگرنه صومعه و خانقاه هر دو یکی است
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
میتوان زیبا زیست...

نه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویم،

نه چنان بی مفهوم که بمانیم میان بد و خوب!

لحظه ها میگذرند

گرم باشیم پر از فکر و امید...

عشق باشیم و سراسر خورشید...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت!!

هر کجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت...

دوزخ از تیرگیِ بختِ درونِ تو بوَد

گر درون تیره نباشد، همه دنیاست بهشت...



"صائب تبریزی"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
پدرم میگفت:
محبتت را به برگ ها سنجاق مزن

که باد با خود می بَرد...

محبتت را به آب جویی بریز

که با ریشه ها عجین شود...

ریشه ها هرگز اسیر باد نیست...


مادرم میگفت:

پروانه ی محبتت را

به تار عنکبوتی بینداز که سیر نباشد...

محبتت را به خانه ی دلی بنشان

که خیال بیرون شدن ندارد...


و یاد معلمم بخیر...

هر وقت به آخر خط میرسیدم میگفت:

نقطه سر خط...

مهربان تر از خودت

با دیگران باش...



"علیرضا زرقانی"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
...شاد بودن هنر است، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش،

که چو یک شکلکِ بی جان شب و روز

بی خبر از همه خندان باشیم!

بی غمی عیب بزرگیست که دور از ما باد...

"شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد !..."



"ژاله اصفهانی"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,874
محل سکونت
0098
مهر در پایان است...
نکند مهر تو با تقویم است!

نه...من ز تقویم دلت باخبرم...

همه ماهش، مهر است...

همه روزش احساس...

زنده باشی ای دوست...

عزتت افزون باد
 

sepidar300

Registered User
تاریخ عضویت
21 آپریل 2013
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
601
محل سکونت
اصفهان- همدان
ﻭﻗﺘﮯ ﺩﻭ ﻗﻠــــﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﯾڪـﺪﯾﮕﺮ ﺑﺘﭙﺪ ...
ﻫﯿﭻ ﻓﺎﺻﻠـــ ــﮧ ﺍﮮ ﺩﻭﺭ ﻧﯿﺴـﭞ ...
ﻫﯿﭻ ﺯﻣﺎﻧﮯ ﺯﯾــــﺎﺩ ﻧﯿﺴـﭞ ...
ﻭ ﻫﯿﭻ ﻋﺸــــــﻖ ﺩﯾﮕﺮﮮ ﻧﻤﮯ ﺗﻮﺍﻧﺪ
ﺁﻥ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺩﻭﺭ ﮐﻨﺪ !
ﻣﺤڪـﻢ ﺗﺮﯾـטּ ﺑﺮﻫﺎטּ ﻋﺸـــــﻖ ...
ﺍﻋﺘﻤــــــــــــﺎﺩ ﺍﺳـﭞ ...
 
بالا