متاسفم دوست عزيز.
اين لينك رو بخونيد كه ناقض اصل ضرر ساخت و ساز در دوران ركود (البته براي افراد حرفه اي نه افراد معمولي چون فرد بساز بفروش حرفه اي چند ملك رو همزمان با هم مي سازه، به صورت موازي و سرمايه اش رو كمترين خواب رو بهش مي ده. غير از لوكس سازها كه حتا در دوران جنگ ها هم يه ملك مي سازن و مشتري خاص دارن و سودشون تضمين شدست) :
http://www.donya-e-eqtesad.com/news/845744/
دوم حركت شما در وارد شدن به بازار ملك در سال ٩١ رو دقيقا آقاي كوزه چي تو كتابشون دسته بندي كرده. خودتون نگاه كنيد و قضاوت كنيد جزو كدام دسته از سرمايه گذارها بوده ايد:
http://www.khabaronline.ir/detail/360328/Economy/house
در آخر شما برداشتتون از كلمات بيشتر شخصيه و نه معناي خود كلمه. به عنوان مثال كلمه "سرمايه گذاري بلند مدت" در ملك. جداول رشد قيمت مسكن از سال ٤٢ تا ٩٣ را در گزارش هاي بانك مركزي ببينيد متوجه مي شيد. ببينيد كدام دوره ٥ ساله بوده كه ملك در تهران چند برابر نشه. ملكي كه تو بلوار شهرك مخابرات سعادت آباد سال ٧٩ بود ٦٠ ميليون و خانواده من نخريد، الان فقط قدرالسهم زمينش يك ميلياردو دويست تومنه (چون ملك ديگه كلنگي محسوب مي شه) كه البته اين يك مثال حالت اكستريمه. بقيه جاها هم به نسبت كمتري ولي رشد خودشونو داشتن.
قضيه كنار نشستن و لنگش كن گفتن نيست، واقعيت اينه كه "در بلند مدت" (حداقل دوره ٥ ساله)، هيچسرمايه گذاري در ٥٠ سال گذشته نتونسته به پاي ملك برسه. مگر داشتن رانت و ... كه اون داستانش اصلا جداست.
ولي بهر حال كسي كه با پولش "هيچ كاري نمي تونه بكنه" (حالا يا به علت كم بودن پول با بالا بودن سن يا هر دليل ديگر) چاره اي نداره جز گذاشتن پول در بانك. نه با هدف "سود اقتصادي" بلكه با هدف حفظ حداقلي "ارزش پولش"
اينا با هم متفاوته. ولي بنظرم شما تفاوت زيادي بين اين ها قائل نمي شيد.
Sent from my iPhone using Tapatalk