haji gheirat
Registered User
نقدی بر نقدهای فيلم شبهای روشن
چند وقتيکه يک علاقه کشف نشده ای در خودم پيدا کردم شايد بپرسيد اين علاقه چی هست ؟
براتون ميگم من متوجه شدم که
دوست دارم نتيجه ته نشين شده فيلمهايی که ديدم رو بنويسم ونوشته رو به اشتراک بگذارم فکر ميکنم به اينکار نقادی هم ميگن .البته من مثل هر نقاش وگرافيست ديگه ای اين کار رو در مورد نقاشی و اصولا تصوير بارها وبارها انجام دادم ولی د رمورد فيلم نه خيلی ...خوب حالا همين احساس رو در مورد آخرين فلمی که ددم دارم "شبهای روشن " فيلمی عاشقانه که اين روزها در سينماهای تهران در حال اکران شدن است .
بعد از ديدن فيلم احساس عجيبی داشتم . احساسی که خيلی وقت بود تجربه نکرده بودم يا حداقل در مورد فيلمهای ايرانی چند
سال اخير برام اتفاق نيفتاده بود اين همون حسی که آدمها وقتی يک فيلم عاشقانه ميبينند و با شخصيتهاش احساس همزاد پنداری
ميکنند بهشون دست ميده .نمی دونم شمايی که در حال خوندن اين نوشته ها هستيد تجربه کرديد يا نه ولی می تونم بگم مثل
باز گشتی چند ساعته به دوره اولين عشق واقعی آدم .
قبل وبعد ازديدن فيلم با يک دسته واکنش ونقد نسبت به فيلم مواجه شدم که برام آشنا ولی نا خوشايند بود .بارها وبارها شنيدم وخوندم
که در مورد فيلم اين حس وجود داره که توی ايران اصلا امکان نداره يک پسر بتونه يک دختر رو 4 شب ببره خونش و باهاش زندگی
کنه و... اين خلاف عرف جامعه فعلی ماست واز اين نوع برخوردها که شايد شما هم با اون برخوردکرده باشيد يا خودتون هم همين حس رو داشته باشید .
بعد ازفکر کردن به اين موضوع متوجه شدم که ما نسل جديد وجوان ايرانی تحت تناقضات شديد فکری ورفتاری که در اون بزرگ شديم
دارای يک حس خودسانسوری و محدود ی سازی شخصی هستيم که البته من هم به عنوان نويسنده اين متن از اون مستثنی نيستم .
آيا متوجه شديد که فضای اکثر فيلمهای مثلا آمريکائی یا اروپائی يا حتی شرقی خيلی شبيه فضای واقعی زندگی فعلی وجاری درکشور سازنده اين فيلمها نيست ؟
به نظر شما جالب نيست که ما فضای غير واقعی اين فيلمها رو ميبينيم ولی اصلا احساس بدی نسبت به اون نداريم ولی همين که اين اتفاق در مورد يک فيلم ايرانی حادث ميشه به نظر اکثرمون عجيب- سخيف وغير واقعی مياد .من احساس ميکنم ما ناخود آگاه
عادت بدی پيدا کرديم که باعث ميشه هر چيزی که به نظرمون با واقعيت حاکم به کشورمون متفاوت باشه رو وارد دسته تخيلهای
سخيف بكنيم وبه راحتي ا ز جنبه هاي مثبت اون تخيل به راحتي عبور كنيم .....
البته اين نظر شخصي منه ... ولي به عنوان كسي كه تو اين فضا ست و كمي هم ا ز تصوير و هنر ميدونه فكر ميكنم بد نباشه اين موضوع رو
با دقت بيشتري بررسي كنيم و جبهه گرفتن در مقابل أثار هنري رو كنار بگزاريم و بتونيم جنبه هاي مثبت هر اثر هنري رو هم ببينيم
واي حاجي هم انقدر روشنفكر خودم كف كردم
زت زياد
چند وقتيکه يک علاقه کشف نشده ای در خودم پيدا کردم شايد بپرسيد اين علاقه چی هست ؟
براتون ميگم من متوجه شدم که
دوست دارم نتيجه ته نشين شده فيلمهايی که ديدم رو بنويسم ونوشته رو به اشتراک بگذارم فکر ميکنم به اينکار نقادی هم ميگن .البته من مثل هر نقاش وگرافيست ديگه ای اين کار رو در مورد نقاشی و اصولا تصوير بارها وبارها انجام دادم ولی د رمورد فيلم نه خيلی ...خوب حالا همين احساس رو در مورد آخرين فلمی که ددم دارم "شبهای روشن " فيلمی عاشقانه که اين روزها در سينماهای تهران در حال اکران شدن است .
بعد از ديدن فيلم احساس عجيبی داشتم . احساسی که خيلی وقت بود تجربه نکرده بودم يا حداقل در مورد فيلمهای ايرانی چند
سال اخير برام اتفاق نيفتاده بود اين همون حسی که آدمها وقتی يک فيلم عاشقانه ميبينند و با شخصيتهاش احساس همزاد پنداری
ميکنند بهشون دست ميده .نمی دونم شمايی که در حال خوندن اين نوشته ها هستيد تجربه کرديد يا نه ولی می تونم بگم مثل
باز گشتی چند ساعته به دوره اولين عشق واقعی آدم .
قبل وبعد ازديدن فيلم با يک دسته واکنش ونقد نسبت به فيلم مواجه شدم که برام آشنا ولی نا خوشايند بود .بارها وبارها شنيدم وخوندم
که در مورد فيلم اين حس وجود داره که توی ايران اصلا امکان نداره يک پسر بتونه يک دختر رو 4 شب ببره خونش و باهاش زندگی
کنه و... اين خلاف عرف جامعه فعلی ماست واز اين نوع برخوردها که شايد شما هم با اون برخوردکرده باشيد يا خودتون هم همين حس رو داشته باشید .
بعد ازفکر کردن به اين موضوع متوجه شدم که ما نسل جديد وجوان ايرانی تحت تناقضات شديد فکری ورفتاری که در اون بزرگ شديم
دارای يک حس خودسانسوری و محدود ی سازی شخصی هستيم که البته من هم به عنوان نويسنده اين متن از اون مستثنی نيستم .
آيا متوجه شديد که فضای اکثر فيلمهای مثلا آمريکائی یا اروپائی يا حتی شرقی خيلی شبيه فضای واقعی زندگی فعلی وجاری درکشور سازنده اين فيلمها نيست ؟
به نظر شما جالب نيست که ما فضای غير واقعی اين فيلمها رو ميبينيم ولی اصلا احساس بدی نسبت به اون نداريم ولی همين که اين اتفاق در مورد يک فيلم ايرانی حادث ميشه به نظر اکثرمون عجيب- سخيف وغير واقعی مياد .من احساس ميکنم ما ناخود آگاه
عادت بدی پيدا کرديم که باعث ميشه هر چيزی که به نظرمون با واقعيت حاکم به کشورمون متفاوت باشه رو وارد دسته تخيلهای
سخيف بكنيم وبه راحتي ا ز جنبه هاي مثبت اون تخيل به راحتي عبور كنيم .....
البته اين نظر شخصي منه ... ولي به عنوان كسي كه تو اين فضا ست و كمي هم ا ز تصوير و هنر ميدونه فكر ميكنم بد نباشه اين موضوع رو
با دقت بيشتري بررسي كنيم و جبهه گرفتن در مقابل أثار هنري رو كنار بگزاريم و بتونيم جنبه هاي مثبت هر اثر هنري رو هم ببينيم
واي حاجي هم انقدر روشنفكر خودم كف كردم
زت زياد