سلام ؛
بسته شما بدستم رسید و بی نهایت ممنونم و امیدوارم توی نصب به مشکل نخورم و مزاحمت نشم.
اسپم طولانی:
برام جالب بود که اهل سقز هستی . من خیلی از مسیر کردستان به سمت آذربایجان رفتم و چند بار سقز اومدم و بقدری از مردم اونجا محبت و لطف دیدم که حد نداره . نمونه اش یه شب آب باطری ماشین برادرم ( پی کی ) به خاطر بد کار کردن دینام تبخیر شد و چون ساعت 12 شب بود نتونستیم باطری سازی پیدا کنیم . دم یه تعمیر گاه بزرگ رفتم و آب باطری خواستم و طرف گفت بطری داری ؟ من موندم چون اسید باطری همیشه توی بطری هست و فله ای فروخته نمیشه

. یه بطری با تعجب آوردم و دادم به اون بنده خدا که تو تعمیرگاه بود و یه وانت تویوتا داشت .
باطری ماشین خودش رو باز کرد و آب باطری اش رو برای من خالی کرد !!!!!!!!!!
یک ریال هم پول نگرفت و گفت شما مسافرین و من فردا آب باطری پیدا میکنم !!
خودش و یه دوست دیگه اش هم سر ما دعوا می کردن که کی ما رو شب ببره خونه اش !!
ما با کلی اصرار عذر خواهی کردیم و گفتیم شب رو تو ماشین می خوابیم و هنوز تو ماشین چشم ها رو رو هم نزاشته بودیم که دیدیم به اندازه سر نشین های هر 2 ماشین برامون پتو آورده و ما از شرمندگی مونده بودیم چیکار کنیم .
ولی خلاصه ماجرا اینکه هر چقدر از کردها محبت دیدم از ترکها بی محبتی ! توی کردستان از هر کی آدرس بپرسی حتی یه پیرمرد و پیرزن فرتوت روستایی ، چنان با لبخند جوابت رو میده که می خوای ماچش کنی ولی جسارت به دوست های ترک نباشه ، هیچ وقت نمیشه به آدرسی که تو تبریز بهت میدن اعتماد کنی و اگر هم طرف آدرس درست بهت بده یه جوری برخورد می کنه که انگار ارث باباش رو طلبکار شدی و جالبتر اینکه کردها خیلی محروم تر و سختی کشیده تر از ترکها هستن .
چند سال پیش تو اولین سفرم به تبریز آدرس 3 راه یا 4 راه شهناز ( درست یادم نیست ) رو از یه عده که بیشترشون آدمهای جا افتاده بودن پرسیدم که منتظر تاکسی بودن و نمی دونستم 100 متر جلوتره . یهو انگار همه آدمهای خیابون رو بردن تماشای فیلم کمدی و شروع کردن ترکی با هم حرف زدن و خندیدن و مسخره کردن من تا یه پیرمردی همونجور که می خندید گفت 100 متر جلوتره .