• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

فریدون فریاد

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
درود

امروز در مجله ی بخارا مطلبی خوندم در باره ی فریدون فریاد : در سوگ فریدون

ابتدای این نوشته ، شعری جلب نظر می کرد:

من غریبه ام

با درخت ها فارسی حرف می زنم

درخت ها پاسخم می دهند

درون این خویشاوندی

غریبه نیستم


فریدون فریاد ، آسمان بی گذرنامه ،ص 43


همین شعر کنجکاویم رو برانگیخت تا کل مطلب رو بخونم ! به خودم گفتم تاپیکی بزنم برای این شاعر ؛ دوستانی که ایشان را می شناسند، از او برایمان بگویند و آن ها که نمی شناسند ، چون من آشناتر شوند!

**********************************

فریدون فریاد (از ویکی پدیا)

fffeab58de8480101458aa9d39237cd7.jpg

فریدون رحیمی با نام ادبی فریدون فریاد (۱۳۲۸ - ۱۶ بهمن ۱۳۹۰) مترجم و شاعر ایرانی است. او بسیاری از کتاب‌های کلاسیک فارسی را به یونانی و بسیاری از کتب یونانی را به فارسی برگردانده‌است.

زندگی

فریدون فریاد دانش‌آموختهٔ ادبیات تطبیقی، در سال ۱۳۲۸ در‌ خرمشهر به دنیا آمد. او سپس برای ادامهٔ تحصیلات عازم یونان شد.

کتاب «آسمان بی‌گذرنامه» فریدون فریاد در سال ۱۹۹۱ در یونان منتشر شد و در سال ۱۹۹۵ موفق به دریافت جایزهٔ انجمن اروپایی شد. کتاب «خواب‌هایم پر از کبوتر و بادبادک است» نوشتهٔ فریاد از سال ۱۹۹۸ جزو آثاری است که در مدارس یونان تدریس می‌شود.

کتاب «آسمان بی‌گذرنامه» در سال ۲۰۰۶ به زبان فرانسه توسط مترجم فرانسوی آثار یانیس ریتسوس، «ژاک کاریه» ترجمه شد. فریاد قریب به ۳ سال وقت خود را بر سر ترجمه و انتشار آنتولوژی شعر یونان گذاشته‌است. او تاکنون آثار بسیاری از شاعران کلاسیک فارسی‌زبان از جمله عطار، فردوسی و خواجوی کرمانی را به زبان یونانی ترجمه کرده‌است.

فریاد، تاکنون بارها در دانشگاه‌های یونان به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بوده‌است. او در نشریات یونانی مقالات متعددی درباره ایرانی‌ها و یونانی‌ها نوشته‌است و از زندگی او یک فیلم برای تلویزیون یونان ساخته شده که بارها در این کشور پخش شده‌است.

فریدون فریاد یک بار برندهٔ مدال تقدیر از سازمان یونسکو شعبهٔ یونان شده‌است. او همچنین در سال ۲۰۰۰ شعرهای فارسی، اودیسه و شعر یونان باستان را در مراسمی به مناسبت روز جهانی شعر در یونان قرائت کرده‌است و این موضوع از جریان‌های ادبی کشور یونان محسوب می‌شود. فریاد یک‌شنبه شب ۱۶ بهمن‌ماه در پی ابتلا به سرطان روده در بیمارستانی در آتن درگذشت.
ویژگی‌های شعر

شعرهای فریاد ساده و روان است. وی در ابتدا با خواندن شعرهای نیما و فروغ به زبان کوچه و بازار گرایش پیدا کرد. پس از آشنایی با یانیس ریتسوس در شعرش از وی تأثیر گرفت. به گفتهٔ خود وی:

« پیش از آشنایی با ریتسوس هرچیزی که به ذهنم می‌رسید می‌نوشتم وحتی حاضر نبودم کلمه‌ای را در شعرم پس‌وپیش کنم. پیش از آشنایی با ریتسوس دو مجموعه شعر چاپ کرده بودم که این دو مجموعه فاجعه‌اند، شعرهای این مجموعه‌ها بسیار عریان بودند. آشنایی با ریتسوس موجب شد که از تجربیات او استفاده کنم و رفته‌رفته شعر از این فضا خارج شود. »

شعر فریاد ساده‌است ولی برخلاف احمد شاملو زبان و اجرا دغدغهٔ اصلی فریاد نبوده و در شعر او مشهود نیست. شعر فریاد بر پایه واقعیت موجود بنا شده‌است.

جوایز

جایزه انجمن اروپایی در سال ۱۹۹۵ برای مجموعه اشعار آسمان بی گذرنامه
مدال تقدیر از سازمان یونسکو شعبه یونان

اشعار

آسمان بی گذرنامه

ترجمه‌ها

ترجمه از یونانی به فارسی:

نَفَس و داستان‌های دیگر از آنتونیس ساماراکیس
زمان سنگی شعرهای یانیس ریتسوس

ترجمه از فارسی به یونانی:


اشعار فردوسی
اشعار عطار نیشابوری
اشعار خواجوی کرمانی

***********************************

فریدون فریاد، شاعر و مترجم (از بی بی سی)

از خرمشهر تا آتن

فریدون فریاد زاده خرمشهر بود، شهری که در شعرهایش بازتاب بسیار داشته‌است با خانه‌هایی "سنگین و تاریک" که هنوز زخم جنگ بر پیکرشان نمایان است. در سال ۱۹۸۵ ایران را ترک کرد و به آتن رفت، پایتخت باستانی یونان که ایرانیان مهاجر کمتر جلب آن شده‌اند و همین نیز او را ازجریانات اصلی ادبی در ایران دور نگاه داشت.

به زبان یونانی شعر می‌سرود، چنانچه معروف‌ترین مجموعه شعر او، "آسمان بی‌گذرنامه" متشکل از ۸۱ شعر است که بیشتر آنها را به زبان یونانی سروده‌است. این مجموعه سال‌ها پس از انتشار در یونان، بخت انتشار در ایران و به زبان فارسی را نیز پیدا کرد، اما نسخه فارسی کتاب شامل یک دفتر دیگر هم بود که گزیده‌ای از شعرهای سالیان او را در برمی‌گرفت، اشعاری از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۸۲.

او چند سال قبل در مصاحبه‌ای با رادیو زمانه درباره تجربه سرودن اشعار این کتاب به زبانی یونانی گفته بود: "این اولین تجربه بود که به زبان دیگر هم شعر بگویم و تجربه‌ جالبی بود. چون می‌توانستم در ابعاد دیگری شعر را تجربه کنم. یعنی ببینم در یک خانه دیگر، شعر چطور می‌تواند خودش را متجلی کند."

اما او به جز این کتاب چندین مجموعه شعر دیگر نیز دارد که اولین آنها در روزهای انقلاب سال ۱۳۵۷ با نام "آوای نهنگ" منتشر شد و دومی نیز سال بعد آن با نام "شاعر جوان".

دوستی با یانیس ریتسوس

شعر ریتسوس آن‌قدر وسوسه‌انگیز بوده‌است که مترجمان بسیاری را در سرزمین‌های مختلف جهان به صرافت ترجمه بیندازد. در ایران نیز چهره‌هایی مانند احمد شاملو، قاسم صنعوی و احمد پوری دچار این وسوسه شده‌اند و ترجمه خود را از شعرهای این شاعر چپ‌گرای یونانی ارائه کرده‌اند، اما ترجمه‌های فریدون فریاد از یانیس ریتسوس شهرت خاصی دارد، چنان‌چه برای خواننده فارسی زبان، نام فریدون فریاد اغلب تداعی‌گر ریتسوس می‌شود.

"فریدون فریاد در معرفی آثار کلاسیک ایران به جامعه ادبی یونان نیز کوشا بوده‌ و پاره‌ای از اشعار حافظ، عطار و خواجوی کرمانی را به این زبان برگردانده‌است. از یونانی به فارسی نیز به جز شعرهای ریتسوس، مجموعه‌ای از داستان‌های آنتونیس ساماراکیس را ترجمه کرده‌ که عنوان آن "نفس و داستان‌های دیگر" است"

یکی از دلایل این اتفاق می‌تواند دوستی دیرین این دو باشد که در آتن شکل گرفت و تداوم پیدا کرد. اگر فریاد شعرهای ریتسوس را به جامعه ادبی ایران معرفی کرده‌است، ریتسوس نیز در معرفی فریدون فریاد به خواننده یونانی زبان ادبیات کوتاهی نکرده‌‌است. اصلا شعرهای مجموعه "آسمان بی‌گذرنامه" با مقدمه یانیس ریتسوس در یونان منتشر شده‌است، اشعاری که ریتسوس آنها را ساده، دقیق، پاکیزه، روان و بدون آرایه‌های زاید و عناصر تزیینی می‌داند.

فریاد در همان مصاحبه می‌گوید: "من شاید بیش از سیصد شعر کوتاه به زبان فارسی و یونانی نوشتم و چون... ریتسوس این شعرها را دید ‌ به من پیشنهاد کرد‌ که از میان آنها تعدادی را انتخاب کنم که من پذیرفتم و هشتاد و یک شعر برگزیده شد. او هشتاد و یک شعر را خواند و یک مقدمه بر آن نوشت که به هر حال مقدمه جالبی است... برای من باعث غرور بود‌ که او این مقدمه را نوشت."

به جز این، ریتسوس یکی از آثار فریدون فریاد را به یونانی ترجمه کرده‌است که این یکی داستانی است برای کودکان و نوجوانان به نام "خواب‌هایم پر از کبوتر و بادبادک است".

اما آن‌چه فریاد از ریتسوس به زبان فارسی برگردانده، دو مجموعه شعر است که اولی با نام "تقویم تبعید" در سال ۱۳۶۹ منتشر شد و دومی نیز در سال ۱۳۸۲ با نام "زمان سنگی".

آثار دیگر فریاد

فریدون فریاد در معرفی آثار کلاسیک ایران به جامعه ادبی یونان نیز کوشا بوده‌ و پاره‌ای از اشعار حافظ، عطار و خواجوی کرمانی را به این زبان برگردانده‌است. از یونانی به فارسی نیز به جز شعرهای ریتسوس، مجموعه‌ای از داستان‌های آنتونیس ساماراکیس را ترجمه کرده‌ که عنوان آن "نفس و داستان‌های دیگر" است.

مجموعه این فعالیت‌ها از نگاه مسئولان یونسکو پنهان نمانده‌است به طوری که با اهدای مدالی از او تقدیر به عمل آورده‌اند.

همچنین مستندی نیز درباره زندگی او ساخته شده که تلویزیون یونان آن را پخش کرده‌است.

فریدون فریاد - ویکی‌پدیا

‭BBC ‮فارسی‬ - ‮فرهنگ و هنر‬ - ‮فریدون فریاد، شاعر و مترجم درگذشت‬
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
گُلِ سرخ

شعر از زخم می‏جوشد.

چون گلی سرخ‏ از سینهء تو.


تمثیل‏ها


بلدرچینی در خرمنزار خاموش خانه ساخت‏

شاعران‏ آفتابگردان را تمثیل آفتاب دانستند

گندم را تمثیل نان‏

و کلمات را تمثیل آزادی.



از: پایگاه مجلات تخصصی نور
 

lilyrose

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
24 جولای 2010
نوشته‌ها
4,270
لایک‌ها
8,207
محل سکونت
My Sweet Home
بچه های ما

یانیس ریتسوس / برگردان : فریدون فریاد

این بچه ها ساعات را چسبیده به تن می پوشند
در زیر پوش های پشمی شان شپش های ستارگان در گردشند
درونِ کفش هاشان شب هنگام ماده عقابان تخم می گذارند

هر یکشنبه دو درختِ چنار را شلوار ِ پایشان می کنند
نهالِ نازکِ بادامی را پیراهنِ تن شان
دستمالی دریا و
کلاهی هوا دارند
درونِ چشم هایشان کوهی دارند ، رودخانه ای ، جنگلی

با بلوط های جنگلی، کت شان را دکمه می کنند
با چاقو قرص ِ نانِ اندوه شان را می بُرند
سنگ را می خورند ، آسمان را می نوشند
و در اندرون شان ماهِ مِه با ماهِ دسامبر
دست در دست هم بالا و پایین می روند

بازوانی نیرومند دارند
صدایی محکم و لجاجتی قاطر وار
- به عقب باز نمی گردند-
بچه های باغیرتی هستند
می دانند مبارزه یعنی چه
وظیفه یعنی چه
- کله شقها-
حتا به اندازه ی سر سوزنی از تکلیف شان پس نمی نشینند

هنگامی که شفق چادرها را گلگون می کند
هنگامی که در پس ِ سکوت
صدای نخستین شلیکِ ستاره ی شامگاهی به گوش می رسد
با پاهای باز بر سنگ می ایستند
مشت ها را درونِ جیب هایشان گره می کنند و
برای احضار ِشامگاهی بالا می روند
و سایه ی خود را مثل ِ شیر ِ به بند کشیده ای از پی می کشند

دیرگاه ، پس از جیره ی شبانه
هنگامی که باد آرام می گیرد
و ماهیانِ زرین ِ شب در لای ران هایشان می لغزند
به چراغهای برقی ِ "لاوریو" نظر می دوزند
چشمانِ خود را مثل ِگلوله هایی در قطار ِفشنگِ کهکشان فرو می کنند
و خاموش و بی سخن
راهِ چادرهایشان را در پیش می گیرند

"میخالیس" در آستانه ی در ایستاد
به جایی در دوردست ها نگریست و گفت:
« رفقای ما آن بالا می جنگند »

سخنی نگفتیم
چراغ ها را روشن کردیم

بچه های ما ـ یانیس ریتسوس ـ ترجمه فریدون فریاد
 
بالا