من امرزو ظهر یکی زنگ زد فکر کردم خودشه.... آخه با مطلب زیر تقریبا تو یه ساعت بود
جالبه یه بارم داشتم میرفتم بیرون یه موتوری رد شد احساس کردم پستچیه وایسادم دیدم رفت منزل کناریمون یه نگاه کرد منم داشتم ترکش میکردم ببینم خونه ما نمیره دیدم برگشت سمت منی که از در خونه کمی دور شده بودم هیچی یه نامه داد
هیچ ربطی هم به ایران امیر نداشت
دیگه زین پس شب خواب پستچی باید ببینیم
جالبه یه بارم داشتم میرفتم بیرون یه موتوری رد شد احساس کردم پستچیه وایسادم دیدم رفت منزل کناریمون یه نگاه کرد منم داشتم ترکش میکردم ببینم خونه ما نمیره دیدم برگشت سمت منی که از در خونه کمی دور شده بودم هیچی یه نامه داد
دیگه زین پس شب خواب پستچی باید ببینیم