برگزیده های پرشین تولز

قيصر هم دل به پاييز سپرد و ....رفت

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,329
لایک‌ها
5,482
cry2.gif
cry2.gif

خیلی دوستش میداشتم
cry2.gif

consoling2.gif


/

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
37
محل سکونت
اهواز
دل داده ام بر باد،بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی،شیرین تر از فرهاد

ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی،از دودمان باد

آب از تو طوفان شد،خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش،در جان باد افتاد

هر قصر بی شیرین،چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد،کاهی به دست باد

هفتاد پشت ما از نسل غم بود
ارث پدر ما،اندوه مادر زاد

از خاک ما در باد،بوی تو می آید
تنها تو می مانی،ما می رویم از یاد....


نه فکر نمی کنم از یاد بری:(
 

Shahed

کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2003
نوشته‌ها
7,270
لایک‌ها
34
محل سکونت
mt.cgi
consoling2.gif


/

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِِِِزِِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
من با شعر های قیصر امین پور کلی خاطره دارم
cry2.gif
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
37
محل سکونت
اهواز
:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(
به قول خودش؛
حتی اگر نباشی می آفرینمت
روحش شاد
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
روانش شاد...


افتاد
آنسان که برگ
آن اتفاق زرد
می‌افتد

اما
او سبز بود و گرم که
افتاد
 

nemessisor

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 جولای 2007
نوشته‌ها
470
لایک‌ها
4
سن
31
سنگ ناله مي‌كند: رود، رود بي‌قرار
كوه گريه مي‌كند: آبشار، آبشار!

آه سرد مي‌كشد باد، باد داغدار
خاك مي‌زند به سر، آسمان سوگوار

سرو از كمر خميد، لاله واژگون دميد
برگ و بار باغ ريخت، سبز سبز در بهار

ذره ذره آب شد، التهاب آفتاب
غرق پيچ‌وتاب شد، جست‌وجوي جويبار

در لبش ترانه‌ آب، از گدازه‌هاي درد
در دلش غمي مذاب، صخره صخره كوهوار

از سلاله‌ي سحاب، از تبار آفتاب
آتش زبان او، ذوالفقار آب‌دار

باورم نمي‌شود! كي كسي شنيده ‌است
زير خاك گم شوند، قله‌هاي استوار؟

بي‌تو گر دمي زنم، هر دمي هزار غم
روي شانه‌ي دلم، هر غمي هزاربار

هر چه شعر گل كنم،‌ گوشه‌ي جمال تو!
هر چه نثر بشكفم، پيش پاي تو نثار!

خدایش بیامرزاد...
 

Domain

Registered User
تاریخ عضویت
9 می 2007
نوشته‌ها
1,698
لایک‌ها
2
محل سکونت
f34.html ♪♫♪
سه شنبه؛
چرا تلخ و بی حوصله؟
سه شنبه؛
چرا این همه فاصله؟
سه شنبه؛
چه سنگین! چه سرسخت، فرسخ به فرسخ!
سه شنبه
خدا کوه را آفرید!
پ.ن: خداوند کوه ها را روز سه شنبه آفرید. از این رو کسان سه شنبه را روزی سنگین دانند.


راست گفتی! امروز سه شنبه بود!!

cry2.gif
cry2.gif
cry2.gif
 

<King>

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 فوریه 2006
نوشته‌ها
10
لایک‌ها
0
روحش شاد...
 

(Tebyan)

Registered User
تاریخ عضویت
4 ژوئن 2007
نوشته‌ها
114
لایک‌ها
1
» چند اثر اچرا شده از قیصر امین پور

به یادت ( از آلبوم فاصله از محمد اصفهانی) { شعر }

بوی باران ( از آلبوم نون و دلقک از محمد اصفهانی) { شعر }

شبان عاشق ( از آلبوم شبان عاشق از علیرضا افتخاری) { شعر }

شعر محبوب من از استاد( با صداي حسام الدين سراج اجرا شده است )‌


بيا اي دل از اينجا پر بگيريم ******* ره کاشانه ديگر بگيريم

بيا گمگشته ديرين خود را ********** سراغ از لاله پرپر بگيريم

بيا اي دل از اينجا پر بگيريم ************ ره کاشانه ديگر بگيريم

بيا گمگشته ديرين خود را *************** سراغ از لاله پرپر بگيريم

زمين گويي غمي بنهفته داره*********** سخن هار در دهان ناگفته داره

ز هر چشمش هزاران چشمه جوشه ******** که در دل صد شهيد خفته داره

بيا اي دل از اينجا پر بگيريم ************************ ره کاشانه ديگر بگيريم

 

Fantasio

Registered User
تاریخ عضویت
27 نوامبر 2005
نوشته‌ها
748
لایک‌ها
76
سلام
من چهارشنبه مراسم قیصر بودم، دینی بود که نسبت به قیصر احساس می کردم و حداقل وظیفه ام بود که برم و...
توی این بیست و چند سال زندگی از مرگ هیچ کس به اندازه قیصر افسوس نخوردم و گریه نکردم، خیلی حیف شد...

هیچ می دونستید قیصر هفته ای سه بار دیالیز می شده؟:(
 

m/javid

کاربر افتخاری ادبیات
تاریخ عضویت
12 آگوست 2005
نوشته‌ها
398
لایک‌ها
5
تقدیم به قیصر شعر معاصر


خسته بود از آرزو های شعاری ، بال های استعاری
صندلی های خمیده ، گریه های اختیاری
زود رفت آن« قیصر» شعر و شعور ودرک و احساس
آن« امین » سال ها ی بی قراری خالی از فکر شعاری
خسته بود از چشم های پینه بسته ، خسته از درهاي بسته
خواست چون دزفول باشد در کمال بردباری
سال ها رُفت از دل مردم غبار غصه و غم
حال بر میزش نشسته در نبود او غباری
خورد شلاق خزان بر قامتش انداخت اورا
حیف شد دیگر نمی بیند زمستان و بهاری
عاقبت آمد همان روزی که خود گفت:
« در ستون تسليتها ، نامي از ما يادگاري»
 

starchase

Registered User
تاریخ عضویت
19 می 2006
نوشته‌ها
0
لایک‌ها
0
54jf1g6.jpg


502t5iv.jpg


63800fm.jpg


سالهای خیلی دور، زمانی که تازه خواندن و نوشتن یاد ما می دادند، روزی به مطلبی در مجله سروش نوجوان برخوردم به نام در حاشیه: خدا در همسایگی ما. ترکیب نوشته ها و عکسهای آن صفحه که بیشترش مربوط به بازیهای بچه های جنوب شهری بود، آنقدر برایم جذاب بود که تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده آن نوشته را به تنهایی تا آخر بخوانم. برای من تازه مدرسه رفته اصلا کار ساده ای نبود. اما بعد از چند روزی بالاخره موفق شدم و آن نوشته اولین نوشته ادبی ای بود که توانستم تمام کلماتش را به تنهایی بخوانم... نوشته ای از قیصر امین پور.
این دیگر بازی روزگار بود که خیلی سال بعد شنبه روزی در حضور صاحب همان نوشته از رساله خود دفاع کنم و دوشنبه ای سر کلاسش بنشینم و سه شنبه ای برای همیشه ازش خداحافظی کنم.
 

جاوید ایران

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2007
نوشته‌ها
1,251
لایک‌ها
12
محل سکونت
اسپادانا
کاشکی صاحب هنر را این گروه مرده دوست .......... در زمان زنده بودن مرده می پنداشتند
 

nemessisor

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 جولای 2007
نوشته‌ها
470
لایک‌ها
4
سن
31
دست عشق از دامن دل دور باد! می توان آیا به دل دستور داد؟ می‌توان آیا به دریا حکم کرد ؟ که دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را آیا توان فرمود: ایست! باد را فرمود: باید ایستاد؟ آنکه دستور زبان عشق را ، بی‌گزاره در نهاد ما نهاد؛ خوب می‌دانست تیغ تیز را ، در کف مستی نمی‌بایست داد...
 

De Monarch

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 آگوست 2007
نوشته‌ها
2,707
لایک‌ها
17
محل سکونت
Minas Tirith
قیصر دل به پاییز سپرد و رفت؟؟؟؟؟:hmm:

((بکن باور)) که هنوز زنده است عزیزم.

ولی اگه منظورت قیصر خودته که باید بگم پاییز که هیچ اگه گر و گر به چهار فصل سال هم دل ببنده هیچ تاثیری نداره. بزرگ تر از ایشون هم رفتن و هیچ اتفاقی نیفتاده. اگه تو نمی دونی ما می دونیم چرا این عزیز شما شده جگر گوشه ی عزت و بروبچ دستگاه .... یادمه وقتی مشیری از دنیا رفت حتی طرفدارهاش هم نفهمیدن چون در هیچ بخش خبری چیزی از این موضوع گفته نشد.... دوستان لطف کنن چیزی ننویسن که چک نمی کنم.... با افکارتون راحت باشین

همای گو مفکن سایه ی شرف هرگز......... بر ان دیار که طوطی کم از زغن باشد
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,329
لایک‌ها
5,482
حرفهای ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی !


پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود



آی...

ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!
 
بالا