مشاهده پیوست 183957
پدرم مي آمد از سر كوچه فقر
با دوچرخه و آن خورجين اش
او كه مي آمد
جمله خواهرها برادريم
سهم يك شادي را
مي خوانديم در سفره ي مان
در سفره ي بي قاتق و نان
اشك در گوشه چشم ميلغزيد
و گرسنه باز هم
مي نهاديم به بالين سر را
تا كه شايد در خواب
سفره ي رنگين خيال
سيرمان مي كرد از طعم يك خوشبختي ...
صبح در مدرسه باز
معلم مي گفت
فقر را هجي كن؟
فقر...آقا ...
احساس است
مثل يك تصوير است
فقر آقا ...
خاطره نيست
عين يك زندگي
ننگين است
برق سيلي معلم
بخودم مياورد
اشك در لانه ي خود
مي رقصيد
و نگاهم ز سر دلتنگي
مي نمود از پنجره راه
پدرم مي آمد
از سر كوچه فقر
با دوچرخه و آن خورجين اش
كوله بارش همه آه...
كوله بارم تنها
اقلا میخوای از گالری عکس چیزی کش بری یک عکس قدیمی وردار نه مال 1 ساعت پیش رو :دی
سلام دوستان
من این عکس رو چند وقت پیش دیدم و ازش بسیار خوشم اومد با اینکه تم غمناکی داشت
![]()
درود دوستان
موضوع خیلی وسیع و جالبیه.
من برای مسابقه تابلوی تالار آینه استاد کمال الملک رو انتخاب کردم که از بهترین تابلوهای ایشون بوده :
/ اما دو تا نکته وجود داره :
اینها رو که کوت کردم خودم نمیدونستم :دی گفتم شاید برای شما هم جالب باشه.
اما چون استاد فرشچیان رو خیلی دوست دارم گفتم تصویر اشانت رو اختصاص بدم به ایشون و به قولی مصداق ضرب المثل خیاط در کوزه افتاد رو برای این هنرمند بزرگ کشور اجرا کنم و بجای نقاشی ای از ایشون به کمک سایتهای موجود نقاشی ای از چهره ایشون رو داشته باشیم.
این تابلو هم اثر یک نقاش ایرانی هست... فکر میکنم ایمان کیوانی بود نامش...
به قدری تابلوهایی که کشیده طبیعی هستند که واقعا" با عکس اشتباه گرفته میشه نقاشی هاش...
مشاهده پیوست 183047
سلام
بعد از مدت ها من هم با این موضوع جالب قصد شرکت کردن دارم.
منتها خداحافظی های مکرر یوسف.رمقی برام نمیگذاره که بیش از حد در مورد انتخابم توضیح بدم
این عکس انتخابی من:
مشاهده پیوست 183064
راستش این بهترین اثر اکسپرسیونیسمی هست که تا به حال دیدم.این که سر کشیدن این اثر به ادوارد مونک گذشته رو به روایتی شنید.عبور از پل و دیدن صحنه ی جیغ کشیدن یک زن.
در کل اگر بخوام دلیلم رو بگم باید به سلیقه ام اکتفا کنم.که دوست دارم عکس و یا نقاشی ای رو بپسندم که بیشتر مضمون درک کردن داشته باشه تا تصویر یک منظره و یا کپی یک طرح.
توصیف اثر
در این نقاشی شاهد دست هایی هستیم که به یک کله جمجمه مانند چسبیده و یک چهره ی کلافه عجیب و غریب که بر روی پلی ایستاده و در حال فریاد کشیدن است. دو نفردر انتهای پل و پشت سر شخصیت اصلی، بدون وضوح کامل ایستاده اند. در طرف دیگر تصویر رودخانه ای به رنگ آبی تیره را می بینیم که از زیر پل عبور می کند و در افق به آسمان می پیوندد. آسمان با رنگ نارنجی و زرد پوشیده شده و فضای غیرمتعارفی را پدید آورده است.
خطوط پسزمینه (خطوط آسمان، دشت و رودخانه) مواج است و مانند چند مایع ناهمگون در حال آمیزش با یکدیگرند. خطوط اندام شخصیت اصلی هماهنگ با سایر خطوط ذکر شده موجی است. تنها خطوط مستقیم اثر خط های بکار رفته در ترسیم پل و اندام دو شخصیت محو شده در انتهای پل است.
امیدوارم خوشتون بیاد
سلام دوستان
من خیلی عکس های جالب و قشنگی پیدا کردم و خیلی هم زیبا بود.ولی از در هم بودن این تصویر خیلی خوشم اومد برام تازگی داشت.امیدوارم خوشتون بیاد
![]()
تبریک به bitcomet عزیز
نقاشی آرزو
مشاهده پیوست 183172
بهتر است آنها ما را دعا کنند؛چشمانشان گل آفتابگردان است هرجا بنگرند خدا آنجاست...
این هفته عکسها خیلی خوب بود واقعا دمتون گرم..![]()
مشاهده پیوست 183471
بارها این قلم در میان انگشتان سردم لرزید تا توانستم گرمای تو را احساس کنم
گرمایی که همیشه ماندگارا خواهد بود .......زیرا تو برای من یک اثر ماندگاری
سلام دوباره
اين هفته موضوع بسيار بسيار زيبايي رو انتخاب كرديد كه من هم خالي از لطف نديدم كه شر كت كنم . اما به هر حال بعد از جستجو هاي فراوان اين تصوير را پيدا كردم :
![]()
و احيانا اشانت :
![]()
نمي دونم چرا پستم ويرايش نمي شد ... كه در نهايت ويرايش شد !
p30room عزيز . كا ر تون بي نهايت زيباست . كاش من هم كمي مانند شما هنر مند بودم![]()
سلام
من چون به طراحی با مداد و کنته خیلی علاقه دارم و کار می کنم این طراحی زیبا رو انتخاب کردم :
مشاهده پیوست 183587
اشانت
مشاهده پیوست 183957
پدرم مي آمد از سر كوچه فقر
با دوچرخه و آن خورجين اش
او كه مي آمد
جمله خواهرها برادريم
سهم يك شادي را
مي خوانديم در سفره ي مان
در سفره ي بي قاتق و نان
اشك در گوشه چشم ميلغزيد
و گرسنه باز هم
مي نهاديم به بالين سر را
تا كه شايد در خواب
سفره ي رنگين خيال
سيرمان مي كرد از طعم يك خوشبختي ...
صبح در مدرسه باز
معلم مي گفت
فقر را هجي كن؟
فقر...آقا ...
احساس است
مثل يك تصوير است
فقر آقا ...
خاطره نيست
عين يك زندگي
ننگين است
برق سيلي معلم
بخودم مياورد
اشك در لانه ي خود
مي رقصيد
و نگاهم ز سر دلتنگي
مي نمود از پنجره راه
پدرم مي آمد
از سر كوچه فقر
با دوچرخه و آن خورجين اش
كوله بارش همه آه...
كوله بارم تنها