مشاعره!!!

[cheshayer]

آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
نه دل من که دل خلق جهانی دارد
به تماشای درخت چمنش حاجت نیست
هر که در خانه چنو سرو روانی دارد

 

[payamb]

دولت همه ساله بی‌جلال تو مباد همت همه ساله بی‌جمال تو مباد منوچهری

 

[Another Day]

در من نهفته کودک بيماري ست
هر دم بهانه هاي عجب گيرد

خواهد که شعله هاي جنون گردد
در دامن سياهي ي شب گيرد

 

[payamb]

در آرزوی بوی گل نوروزم
در حسرت آن نگار عالم سوزم
از شمع سه‌گونه کار می‌آموزم:
می‌گریم و می‌گدازم و می‌سوزم

مسعود سعد سلمان

 

[Another Day]

مي خور که ز دل کثرت و قلت ببرد ----------- و انديشه هفتاد و دو ملت ببرد
پرهيز مکن ز کيميايي که از او ---------------- يک جرعه خوري هزار علت ببرد

 

[Nike10R]

دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است

سایه

Sent from my LG-P880 using Tapatalk 4 Beta

 

[somayeh60]

تو به کس مهر نبندی مگر آن دم
که ز خود رفته در آغوش تو باشد
لیک چون حلقه بازو بگشایی
نیک دانم که فراموش تو باشد

 

[SILENT_66A]

دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم

 

[somayeh60]

من آن شمعم که با سوز ددل خویش
فروزان می کنم ویرانه ای را
اگر خواهم که خاموشی گزینم
پریشان می کنم کاشانه ای را

 

[s.reza]

افسوس که آنچه برده ام باختنی است
بشناخته ها تمام نشناختنی است
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت
بگذاشته ام هرآنچه برداشتنی است​

 

[sara.n]

تو دو دیده فرو بندی و گویی روز روشن کو؟
زند خورشید برچشمت که اینک من تو در بگشا

 

[cheshayer]

ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله ی آتش ز من مگیر
می خواستم که شعله شوم سرکشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر

 

[AMD.POWER]

رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
حافظ

 

[s.reza]

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب

 

[cheshayer]

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه ی بازیگران
اول به دام آرم ترا وانگه گرفتارت شوم

رهی معیری

 

[somayeh60]

موج با تجربه ی صخره به دریا برگشت
کمترین فایده ی عشق پشیمانی ماست

فاضل نظری

 

[s.reza]

تو را با غیر می بینم ، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

 

[Another Day]

در مزرع طاعتم، گیاهی بنماند
دردست بجز ناله و آهی بنماند
تا خرمن عمر بود، در خواب بدم
بیدار کنون شدم که کاهی بنماند

 

[بهجون]

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

 

[mmansori85]

درمیان جمع امد در خروش
گفت ای دلال کنعانی فروش