این دود سیه فام که از بام وطن خاستچرا نمیشه؟
شیر مادرت حلالتتو نیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش
حافظ
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن// شرط اول قدم آن است که مجنون باشیای آفتاب آهسته تر بر بام قصرش زن قدم
ترسم صدای سایه ات خوابست بیدارش کند