مشاعره!!!

[Cya]

من به حالی دیگرم از عشق او هر لحظه‌ای
زانکه او در حسن هر ساعت به حالی دیگرست

 

[NaVaZ]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

 

[Cya]

در همه عالم وفاداری کجاست
غم به خروارست غمخواری کجاست

 

[NaVaZ]

تو ای تنها تر از تنها به دنبال تو می گردم
توای پیدا و ناپیدا به دنبال تو می گردم

 

[Cya]

مهر بر روی یار باخته رنگ است
ماه پس از حسن آن نگار به تنگ است

 

[NaVaZ]

تو بر خویشتن گر کنی صدگزند
چه آسانی آید بدان ارجمند

 

[Cya]

دل که فروغی ز نور عشق ندارد
نیست دگر دل کلیسیای فرنگ است

 

[NaVaZ]

ترا رفت باید به نزدیک او
درفشان کنی جان تاریک او

 

[Cya]

وین عشوه‌نگر که چشم او داد
دل برد و به جانم اندر آمیخت

 

[NaVaZ]

تهمتن پیاده همی رفت پیش
دریده همه جامه دل کرده ریش

 

[Cya]

شب دوشم جمالی در نظر بود
کزو هر ذره خورشید دگر بود

 

[NaVaZ]

در بسته را کس نداند گشاد
بدین رنج عمر تو گردد بباد

 

[Cya]

دان و آگه باش اگر شرطی نباشد با منت
بامدادان پگه دست منست و دامنت

 

[NaVaZ]

تنش را بدان نامداران نمود
تو گفتی که از چرخ برخاست دود
مهان جهان جامه کردند چاک
به ابر اندر آمد سر گرد و خاک

 

[Cya]

کنم از شام تا سحر فریاد
کس بدادم نـــمیرسد صد داد

 

[hossein1376]

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود

 

[NaVaZ]

دریغ آن رخ و برز و بالای تو
دریغ آن همه مردی و رای تو

 

[hossein1376]

وان چشم سیاه سرمه سوده
در خاک خطا بود غنوده

 

[NaVaZ]

همی آرزوگاه و شهر آمدش
یکی تنگ تابوت بهر آمدش

 

[hossein1376]

شبانه گریه کنی تا دوباره صبح شود
که صبح گریه کنی تا دوباره شب برسد