مشاعره!!!

[NaVaZ]

در دژ ببستند وز باره تیز
برآمد خروشیدن رستخیز

 

[Sir Pendar]

زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات
ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر

 

[NaVaZ]

روان اندرو گوهر دل فروز
کزو روشنایی گرفتست روز

 

[hossein1376]

ز من نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد

 

[NaVaZ]

دگر پنجه اندیشه ی جامه کرد
که پوشند هنگام ننگ و نبرد

 

[hossein1376]

در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند
من خوش باور نادان محبت ارزو دارم

 

[NaVaZ]

منی چون بپیوست با کردگار
شکست اندر آورد و برگشت کار

 

[hossein1376]

روز ها فکر من این است همه شب ها سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

 

[NaVaZ]

مراو را ز دوشیدنی چارپای
ز هر یک هزار آمدندی به جای

 

[hossein1376]

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد،دوستداران را چه شد...

 

[NaVaZ]

دل مهتر از راه نیکی ببرد
جوان گوش گفتار او را سپرد

 

[hossein1376]

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبرو با یار وفادار چه کرد

 

[NaVaZ]

دو مار سیه از دو کتفش برست
غمی گشت و از هر سویی چاره جست

 

[hossein1376]

تو را دوست دارم مثل هر کسی
که دوست میداره جسم و جونشو

 

[NaVaZ]

وزان پس جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد

 

[hossein1376]

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد

 

[NaVaZ]

دلش تنگتر گشت و ناباک شد
گشاده زبان پیش ضحاک شد

 

[hossein1376]

دلی دارم خریدار محبت
کزو گرم است بازار محبت

 

[NaVaZ]

تبه گردد آن هم به دست تو بر
بدین کین کشد گرزه ی گاوسر

 

[hossein1376]

رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی
حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی