مشاعره!!!

[Bijan ...]

مگذار که غصه در کنارت گیرد
واندوه مجال روزگارت گیرد

 

[roya7]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه .... اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

هر كه خواهد گو بيا و هر چه خواهد گو بگو

گير و دار و حاجب و دربان در اين درگاه نيست

 

[Webmoney-XCH]

تو آنی که گفتی که رویین تنم ...... بلند آسمان بر زمین بر زنم
به یک تیر برگشتی از کارزار ..... بخفتی بران باره نامدار

 

[f@iry]

رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل.....از کاروان چه ماند جز آتشی به محمل

 

[farzad.sadeshi6]

لحظه ای که ، تو رو راهی کردم
میدونستم ، چه گناهی کردم

 

[Chego]

من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی‌حاصل

من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت

 

[farzad.sadeshi6]

تو تنها میشی تا بفهمی زمان مال کیه و این حرفا واسه چیه

تازه اشک آماده میشه میشه اون موقع میخوای داد بزنی از بالای ایفل

 

[roya7]

لبش به خنده و چشمش به غمزه مي گويد

كه خون هر كه بريزيم خونبها اينجاست

 

[f@iry]

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

 

[roya7]

مست بگذشتي و از حافظت انديشه نبود

واي اگر دامن حسن تو بگيرد آهم

 

[Bijan ...]

با خلق جهان مگو تو راز دل خویش
درمان نتوانند و تو رنجور شوی

 

[roya7]

با خلق جهان مگو تو راز دل خویش
درمان نتوانند و تو رنجور شوی

دوست عزيز، با عرض معذرت شعرتون بايد با حرف آخر شعر نفر آخر شروع بشه كه اينجا ميشه "م"

 

[Bijan ...]

دوست عزيز، با عرض معذرت شعرتون بايد با حرف آخر شعر نفر آخر شروع بشه كه اينجا ميشه "م"

سپاس و تشکر از تو نازنین ، سه هفته بیماری رمقی برای ذهن و حافظ ام نگذاشته پوزش می خوام از اشتباهی که مرتکب شدم .

 

[roya7]

يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم

دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

سپاس و تشکر از تو نازنین ، سه هفته بیماری رمقی برای ذهن و حافظ ام نگذاشته پوزش می خوام از اشتباهی که مرتکب شدم .

اميدوارم كه هرچه زودتر سلامتي تون رو به طور كامل به دست بياريد

 

[Bijan ...]

سحر با باد می گفتم حدیث ارزومندی
خطاب امد که واثق شو به الطاف خداوندی

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

 

[roya7]

ياري از ابر هدايت برسان باراني

پيشتر زانكه چو گردي ز ميان برخيزم

 

[f@iry]

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم.....ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

 

[roya7]

آنكه به پرسش آمد و فاتحه خواند و مى رود

گو نفسى كه روح را مى كنم از پيش روان

 

[f@iry]

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست....چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

 

[roya7]

من چه گويم كه تورا نازكي طبع لطيف

تا بحديست كه آهسته دعا نتوان كرد