• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مقالات و اخبار مرتبط با فیلم و سینما

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
زوج معروف هنرى آنجلينا جولى و براد پيت كه تا يك ماه ديگر در انتظار تولد نخستين فرزند خود هستند، براى تعطيلات به ناميبيا رفته اند. اما اين تعطيلات به هيچ وجه يك تعطيلات معمولى نيست و «لوكسى» آن فراتر از تصور است. به گزارش منابع مختلف خبرى، رسانه ها و مطبوعات محلى خبر از ورود غيرمنتظره آنان به همراه پنج نفر ديگر از جمله دو فرزندخوانده شان مادوكس ۵ ساله و زهرا يك ساله داده اند و اين در حالى است كه آنان براى اين اقامت كوتاه و يا شايد هم بلند _ تا تولد فرزندشان در قاره آفريقا _ تمامى اتاق ها و سوئيت هاى واقع در هتل لوكس تفريحگاه «Burning Shores» را انحصاراً اجاره كرده اند تا تعطيلاتى به دور از نگاه كنجكاو مردم و خبرنگاران داشته باشند. گفتنى است جولى كه سفير حسن نيت سازمان ملل است، سفرهاى مختلفى به آفريقاى جنوبى داشته و از هم اكنون شايعه شده كه تصميم دارد فرزند خود را در اين سرزمين زيبا و بكر به دنيا آورد.
منبع:ایران
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
براد پيت ، آنجلينا جولى و جرج كلونى

گروه فرهنگ و هنر _ایران: آنها در فيلم «آقا و خانم اسميت» با يكديگر همبازى بودند و حال هم احتمال حضورشان در فيلم «دسته سيزده نفرى اوشن» به شدت قوت گرفته است.
به گزارش گاردين برادپيت در حال متقاعد كردن آنجلينا جولى براى پيوستن به او و دوستش جورج كلونى در اين قسمت جديد است. در دو قسمت پيشين به كارگردانى استفن سودربرگ جوليا رابرتز و كاترين زتا جونز حضور داشتند و براى دسته سيزده نفرى اوشن به يك هنرپيشه جديد زن نياز است تا در مقابل شخصيت دنى اوشن و دارودسته اش قرار گيرد.
برپايه اين گزارش مت دمون، الويت گلد و اندى گارسيا آماده مى شوند تا در سال ۲۰۰۷ كه دسته سيزده نفرى اوشن كليد مى خورد مجدداً در نقش هاى قبلى خود ظاهر شوند و حضور آنجلينا جولى، بازيگرى كه بيشتر فيلمهايش پرفروش بوده اند باعث رضايت دوچندان تهيه كنندگان قسمت سوم خواهد شد. آنها تصميم دارند «دارودسته اوشن» را به بيش از سه اپيزود برسانند. دو قسمت قبلى يعنى دسته يازده نفرى و دسته دوازده نفرى اوشن به فروش ۸۰۰ ميليون دلار در سرتاسر دنيا دست يافت.
گفتنى است پيت به زودى در فيلم جديدى از فيلمساز سرشناس مكزيكى «آلخاندرو گونزالس ايناريتو» در كنار كيت بلانچت ظاهر خواهد شد. فيلم «بابل» كه همچون «۲۱ گرم» او روايتى غيرمنسجم دارد به احتمال زياد در جشنواره كن ماه آينده شركت خواهد كرد. آنجلينا جولى نيز بتازگى از بازى در فيلم «چوپان خوب» به كارگردانى رابرت دنيرو فارغ شده است. او در انتظار تولد نخستين فرزند خود تا يك ماه ديگر است.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
گروه فرهنگ و هنر _ایران: استاد «رضاكرم رضايى» در مرز ۷۰سالگى همچنان مشغول نوشتن است، نوشتن نمايشنامه اى با موضوع مسائل روز جامعه، ترجمه اثرى از پيتر وايس و البته كتاب خاطرات خود است. كتابى كه از دو سال پيش مشغول نوشتن آن بوده، كرم رضايى كه متولد سنقرآباد كرمانشاه است از سال۱۳۳۳ وارد فعاليت هنرى و بازيگرى تئاتر شد و از هنرجويان جامعه باربد و هنرستان هنرپيشگى به شمار مى آيد. او سالهاى بعد از دانشگاه مونيخ آلمان در مقطع دكترا فارغ التحصيل شد و امروز بيش از نيم قرن است كه در حوزه تئاتر، تلويزيون و سينما فعاليت مى كند.
استاد كه اين روزها به علت عوارض جسمانى همچون پادرد و كمردرد مشغول فيزيوتراپى است در منزل خود كتاب خاطراتش را كامل مى كند. او در اين كتاب از كودكى، هنرستان هنرپيشگى و فعاليت هاى هنرى خود مى گويد و از تمام كسانى كه در طول اين اين ۵۲سال با آنهاكار كرده نام برده است.گرچه آخرين حضور رضا كرم رضايى در سينما به سالاد فصل (۱۳۸۳)، سريال مسافررى (۱۳۷۹) و نمايش «آقا بزرگ ها» (۱۳۸۰) بازمى گردد، اما با اين حال از تئاتر دور نبوده و مشغول نوشتن نمايشنامه اى با موضوع مسائل جامعه امروز و ترجمه نمايشنامه «توفان» از پيتروايس است.
كرم رضايى به ما مى گويد: اين روزها تله تئاترهاى قديمى پخش مى شود كه موفق شدم فيزيكدان ها، قطار ارواح و مترجم را ببينم كه از مهمترين خاطرات و فعاليت هاى هنرى ام محسوب مى شوند. «آقابزرگ ها» عنوان نمايشى است كه استاد براى اجرا در جشنواره تئاتر فجر آماده كرد و على رغم موضوع روز آن يعنى كودكان آواره فلسطين و افغانستان به اجراى عمومى درنيامد. كرم رضايى البته در سال۵۸نيز نمايش «توطئه شوم» با موضوع فلسطين به روى صحنه برده بود. «يك مضحكه» آخرين نمايش بود كه از او سال۷۷ تالار قشقايى تئاتر شهر اجراى عمومى داشت.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
گروه فرهنگ و هنر _ایران: احتمال ساخت ترميناتور ۴ قوت گرفته است اما تهيه كنندگان ترديد دارند بتوانند آرنولد شوارتزنگر را با توجه به پستى كه اين روزها به عنوان فرماندار كاليفرنيا دارد راضى به بازى در اين فيلم كنند.
به گزارش گاردين در حالى كه شوارتزنگر پس از انتصاب به عنوان فرماندار كاليفرنيا تقريباً با هاليوود وداع گفته است تهيه كنندگان ترميناتور تصميم گرفته اند قسمت چهارم آن را به بازار سينما عرضه كنند چه با حضور آرنولد و چه بدون حضور آرنولد! اندى واجنا، كه قسمت سوم تحت عنوان «ترميناتور۳: قيام ماشين ها» را تهيه كرده است مى گويد: «ما دوست داريم آرنولد را داشته باشيم. قصد داريم به ساختن ترميناتورها ادامه دهيم و آن را به يك فيلم واقعاً علمى _ تخيلى تبديل كنيم. نقش خيلى جذابى را هم براى آرنولد در صورتى كه بخواهد بازى كند در نظر گرفته ايم اما با توجه به دغدغه هاى سياسى او بايد ببينيم چه مى شود.»
برپايه اين گزارش «ترميناتور ۴» سال آينده در استراليا فيلمبردارى خواهد شد اما هنوز خبرى از بازيگران يا جزئيات فيلمنامه در دست نيست.
به نقل از واجنا فيلمنامه قسمت جديد در دست نگارش است و جست وجو براى يافتن يك كارگردان خوب آغاز شده است.
گفتنى است ترميناتور۳ به كارگردانى جاناتان موتسو و با بازى كليودنز و نيك استاهل در مقابل آرنولد در آمريكا به ۱۵۰ ميليون دلار فروش دست يافت و هفته ها صدرنشين جدول هفتگى سينما بود.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
گروه فرهنگ و هنر _ایران: وين ديسل درصدد كارگردانى و بازى در فيلم زندگى «هانيبال باركا»، ژنرال معروف قرن سوم پيش از ميلاد مسيح است كه لشكرى از فيل هاى عظيم الجثه را به آلپ فرستاد تا با كمك آنها روميان را شكست دهد.
به گزارش گاردين ديسل كه براى بازى در نقش هاى اكشن در فيلم هايى همچون ۳ايكس شهرت دارد مصمم است تا زندگى هانيبال باركا را كه يكى از بهترين فرماندهان نظامى تاريخ تلقى مى شود به بهترين نحو به تصوير بكشد. برپايه اين گزارش شايعه ساخت فيلمى درباره باركا از چندى پيش در هاليوود شنيده مى شد. پس از موفقيت «گلادياتور» رايدلى اسكات در سال ۲۰۰۰ برخى ديگر از كارگردانان همچون ولفگانگ پترسون با فيلم تروآ يا اليوراستون با فيلم «اسكندر كبير» شانس خود را در اين عرصه آزمودند. گفته مى شود پيش تر رايدلى اسكات به كارگردانى فيلم زندگى هانيبال باركا با بازى ديسل و نقش اصلى علاقه نشان داده بود اما ظاهراً از محقق كردن تصميم خود صرف نظر كرده است.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
گروه فرهنگ و هنر-ایران: ژوليت بينوش بازيگر سرشناس سينماى فرانسه پس از يك هفته اقامت در ايران، كشور ما را به مقصد زادگاهش ترك گفت.
او هفته گذشته به دعوت عباس كيارستمى وارد تهران شد و پس از ديدار با برخى هنرمندان از جمله بهمن فرمان آرا، جعفر پناهى، بهمن قبادى، ليلا حاتمى و... سفرى را به نقاط تاريخى ايران آغاز كرد. بينوش در اين سفر با لوكيشنهاى فيلم جديد كيارستمى آشنا شد و محمود كلارى مدير فيلمبردارى اين فيلم نيز آنها را همراهى مى كرد. درحالى كه خبر حضور او در فيلم تازه كيارستمى به عنوان بازيگر تكذيب شد، برخى منابع مى گويند كه او چند صحنه جلوى دوربين كيارستمى رفته است. بينوش سفرش به ايران را مثبت ارزيابى كرده و در برخوردهايى كه با هنرمندان داشته، از علاقه مندى خود نسبت به مردم و فرهنگ ايرانى سخن گفته است. بينوش برنامه بازى در فيلم جديد امير كاستاريكا را در برنامه كارى خود دارد.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
گروه فرهنگ و هنر _ ایران:حضور فيلم كوتاه «ترانه هايى كه با هم خوانديم» ساخته بهزاد وزيرى در بخش مسابقه فيلم هاى كوتاه پنجاه و نهمين دوره جشنواره فيلم كن قطعى شد.
وزيرى گفت: «اين فيلم داستان يك پسربچه كرد است كه در سن ۸ سالگى بر اثر انفجار مين دست و چشم خود را از دست داده است. او به دليل نقص عضو نمى تواند در كلاس درس حضور داشته باشد. معلمى با اين بچه آشنا مى شود و سعى مى كند كه او را با شيوه جديدى آموزش دهد. استفاده از خط بريل توسط لب؛ اين شيوه نوين آموزشى است.»
وزيرى اين فيلم را در ۳۸ دقيقه به صورت دى وى كم جلوى دوربين برده و لحنى مستند داستانى دارد. ترانه هايى كه با هم خوانديم تاكنون در جشنواره هاى فيلم رشد و سوادآموزى به نمايش درآمده و جايزه هايى را به خود اختصاص داده است. وزيرى كه چند فيلم، مجموعه مستند و داستانى را كارگردانى كرده است افزود: «اين فيلم را سال ۸۳ جلوى دوربين بردم. دوستى سال ۸۰ درباره حضور اين معلم و شاگردش در تهران به من اطلاع داد. به زندگى و سختكوشى اين معلم و شاگرد علاقمند شدم.»
وزيرى به همراه محمد نورى تصويربردار و بهنام شيخ احمدى صدابردار راهى سقز شد و فيلم را با حضور عبدالواحد اسماعيلى پورو اكبر زارعى تصويربردارى كرد. اين فيلم به همراه يك اثر ديگر ساخته محمدحسن مجدزاده در جشنواره كن حضور خواهند داشت.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
گروه فرهنگ و هنر-ایران: پسر و يكى از دوستان فيلمساز معروف ژاپنى «آكيراكوروساوا» از پروژه تأسيس مدرسه سينمايى كوروساوا پرده بردارى كرده اند كه در اين مدرسه عباس كيارستمى هم به ژاپنى ها سينما تدريس خواهد كرد.
به گزارش فرانس پرس «كوروساوا آكيراجوكو» يك مدرسه فيلمسازى با دوره هاى آموزشى دوساله است كه ازهم اكنون براى كلاس هاى مختلف تهيه كنندگى و بازيگرى خود از دانش آموزان علاقه مند پذيرش گرفته است و از ماه سپتامبر گشايش خواهد يافت. در اين مدرسه سينمايى از اساتيدى براى تدريس استفاده خواهد شد كه با كوروساوا كار كرده بودند و همچنين از برخى بزرگان دنياى سينما همچون «عباس كيارستمى از ايران و هوهى سائوهسين از تايوان براى بازديد و سخنرانى دعوت به عمل خواهد آمد.
برپايه اين گزارش هيسائوكوروساوا، تهيه كننده و پسر ارشد اين كارگردان فقيد كه رياست اين مدرسه سينمايى را بر عهده خواهد داشت در مصاحبه اى مطبوعاتى گفته است: «دوست دارم در اين عصرى كه سينما در قبضه ساخته هاى كامپيوترى است تجربيات فيلم هاى قديمى ودست ساز را به نسل امروز انتقال دهم.»
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
فيلم «اينك بهشت» به عنوان نامزد اسكار بهترين فيلم خارجى در آمريكا با مخالفت هاى زيادى روبرو شد، چرا كه محدوديت هاى جوانان فلسطينى را از منظر بمب گذاران انتحارى به نمايش مى گذارد. با وجود اين رابى ريچ (منتقد) مى گويد فيلم هانى ابواسد به ما كمك مى كند تا بدون اغماض به اين مسأله نگاه كنيم.

فاصله بين نابلس و ناصريه - مثل تفاوت بين گذشته و حال، تاريخ و اسطوره - براى هانى ابواسد به گونه اى شخصى روايت مى شود و اين روايت در هيچ كجا به اندازه فيلم جديدش«اينك بهشت» به طور معنى دار و كنايه آميزى بيان نشده است. براى مثال تضاد بين دو داستان مختلف را در مورد تماشاگران فيلم در نظر بگيريد: يكى خارج از پرده و ديگرى روى پرده.
«من اولين فيلمم را در سن چهار سالگى ديدم. عمويم مرا به ديدن آن فيلم برد. من پيش از آن هرگز تلويزيون نديده بودم بنابراين اين نخستين تجربه من از تصوير متحرك بود. آن فيلم يك وسترن بود و به نظرم اسبها آنقدر طبيعى بودند كه وقتى به سمت دوربين مى آمدند من زير صندلى قايم مى شدم. بعد از پايان نمايش فيلم پشت پرده مى رفتم تا ببينم اسبها كجا هستند. هر يكشنبه ما چون بچه بوديم دو فيلم با يك بليت تماشا مى كرديم. همه آنجا بودند، همه پسرهاى شهر كه درون صف به جان هم مى افتادند تا صندلى بهترى گير بياورند. وقتى چارلز برانسون مى خواست انتقام بگيرد در ما همان هيجانى حاصل مى شد كه به دخترها در هنگام ديدن بيتلز دست مى داد. در ناصريه سال ۱۹۶۵ به عنوان يك مرد جوان، شور و حال خاصى نسبت به زبان سينما پيدا كردم و به تماشاى وسترن ها، درام هاى مصرى، موزيكال هاى هندى، ملودرام هاى تركى و بعدها فيلمهاى كاراته اى و بروس لى، رفتم.»
اين داستان به هانى ابواسد فيلمساز تعلق دارد. دومين داستان متعلق به سعيد است، يكى از قهرمانان اينك بهشت، كاراكترى كه در فيلمنامه نوشته شده توسط ابو اسد و تهيه كننده اش برو به ير حضور دارد. سعيد به همراه بهترين دوستش خالد يك شغل بدون آينده مشغول دارد، كار در يك گورستان اتومبيل كه بخشى از آن به كار قيچى كردن و بخشى ديگر به كار تعمير اختصاص دارد. در بحبوحه ساعات طولانى وررفتن با ماشين ها، سروكله زدن با مشترى ها و نقل داستان زندگى غمبارشان، او با دخترى به نام سوها ملاقات مى كند. او يك خارجى و دختر يكى از شهداى انتفاضه است؛ يك زن جوان پرانرژى كه به تازگى از تبعيد در خارج از مرز بازگشته تا دوباره در نابلس زندگى كند. يك شب تصميم گرفتند درباره زندگى شان صحبت كنند. سوها پرسيد«تو از سينما خوشت مياد؟» سعيد تنها مى توانست تلويحاً به اين سؤال جواب دهد:«ما سينما را سوزانديم.» اين امر براى سوها كاملاً غيرقابل باور بود. او مثل ماست: از خارج، گيج و منگ، غافل از نيروى انتفاضه در نابلس. مارشى بر پايان سالن تئاتر، خب، سوزانده شد. سعيد بى تفاوتى نشان مى دهد.
منطق خشونت
هانى ابو اسد جوان در شرايط مرفهى در ناصريه رشد يافت، جايى كه خانواده اش سالها مشغول كار حمل ونقل بودند؛ از شتر و الاغ گرفته تا ماشين و كاميون. او جزو آن اراذلى نبود كه براى نشستن در رديف پايين سينما دعوا راه بيندازد بلكه در عوض به همراه ساير پسرانى كه استطاعت خريد بليت هاى گرانتر را داشتند در جايگاه مى نشست. وقتى به سن مناسب رسيد به دنبال يكى از وابستگان به آمستردام رفت تا درس مهندسى بخواند. فيلم به واسطه يك دوست راهش را به زندگى او باز كرد:«من مى خواستم او را تحت تأثير قرار دهم، پس به او گفتم كه يك فيلمساز هستم.» بنابراين او مى بايست يك فيلم مى ساخت. او دوستش را از دست داد و مسير حرفه اى خود را پيدا كرد. اين است بازى زندگى.
ابواسد هنوز در آمستردام زندگى مى كند و همچنان به موطن خود رفت و آمد مى كند- نه فقط به ناصريه و فلسطين اشغالى بلكه به ناحيه [خودگردان] فلسطينى كه تمام شخصيت ها و داستانهايش از آنجا نشأت مى گيرند. تمام فيلمهايش (عروسى رعنا۲۰۰۲،؛ فورد ترانزيت، ۲۰۰۳) در آنجا ساخته شده اند و داستان در يك حد مرزى قرار مى گيرد- بين قصه و واقعيت، كمدى و تراژدى، اسرائيل و فلسطين و بين ارواح گذشته و بار سنگين آينده نگران كننده. دو دهه قبل ادوارد سعيد نوشت كه تركيب تبعيد، آوارگى و سد نفوذ احساسات و عواطف سركوب شده براى فلسطينيان شرايطى را فراهم آورده است كه در آن «واقعى ترين واقعيت ما در مسير حركت [كوچ و آوارگى] ما از جايى به جاى ديگر بيان مى شود.» امروزه پست بازرسى شاخص ترين نشانه سينماى معاصر فلسطين شده است. در فيلم دخالت الهى اثر اليا سليمان اين [پست بازرسى] براى عشاق يك ميعادگاه سوررئال بود. در بليتى براى بيت المقدس اثر رشيد مشراوى براى هر چيزى يك مانع بود از نمايش فيلم گرفته تا هجوم آمبولانس. در سينماى ابواسد به گونه اى تمسخرآميز به شكل يك ديوار، يك حصار، يك پوسته مانع ديوانگى تغيير يافته است. با اين وجود نفوذپذير و بى اثر است. در روايت او مرز مادى در مقايسه با مرزها و موانع ذهنى، خاطره و گذشته خانوادگى هيچ به شمار مى آيد.
خط روايى داستان در اينك بهشت نسبتاً ساده و سرراست است. ظاهراً دو رفيق را داريم، سعيد و خالد، كه دو آدم تنبل از زيركاردررو آن هم از نوع فلسطينى اش هستند. در دنيايى موازى آنها مى توانند در يكى از اولين فيلمهاى ريچارد لينكليتر يا كوين اسميت ظاهر شوند؛ به عبارت دقيق تر آنها مى توانستند براى نقش هايى متقاعدكننده در يكى از نمايشهاى ساموئل بكت ساخته شده باشند. در عوض آنها دو فلسطينى در نابلس هستند. بنابراين در بحبوحه كار و اخراج شدن، در بحبوحه عشق ورزى و دنبال كار گشتن و دودكردن قليان و خوردن شام با خانواده، در گيرودار بدبينى تيره زندگى روزمره، مردى از راه مى رسد و حقيقتى تلخ را فاش مى سازد. اين ماتريكس يا بازى نيست، اما به هرحال مأموريتى در ميان است. به دعاى آنها پاسخ داده مى شود: آنها براى عمليات شهادت طلبانه بعدى انتخاب شدند. هدف تل آويو است، جايى كه هرگز در آن نبودند. از اين نقطه به بعد فيلم مجموعه اى از پاسخهاى غريب به پرسشهاى غريب مى شود: آيا اين كار را خواهند كرد؟ آيا موفق خواهند شد؟ آيا عشق سعيد به سوها مانع انجام اين كار خواهد شد؟ آيا خالد نظرش را عوض خواهد كرد؟ آيا مأموريت پيش خواهد رفت؟ آيا كسى كشته خواهد شد؟ اگر اين نبرد، جنگى بين رومانس و تريلر باشد، كشمكشى در ذهن بيننده نيز ايجاد مى كند كه فيلم از چه فرمولى تبعيت مى كند و كدام كاراكتر در زاويه ديد ما از فيلم برجسته ترين نقش را دارد.
ابواسد ما را با انتظاراتمان قلقلك مى دهد، حتى او معناى ورقه هاى ثبت (score-card) انتخابهاى مختلف را كه كاراكترهايش به وسيله آنها معرفى مى شوند، به شوخى مى گيرد. اگر گاهى اوقات آنها براى يك سيستم پيچيده از موقعيتهاى سياسى مثل بدلكاران به نظر مى رسند، اين حسن را دارند كه مخاطب را به سمت ذهنيتى از بمب گذار انتحارى هدايت كنند كه پيش از اين دست نيافتنى بود. با وجود توضيح مكرر اين مطلب به ژورناليستها و مخاطبين در آمريكا كه او مخالف خشونت است و بمب گذارى هاى انتحارى را قبول ندارد، ابواسد آنقدر باهوش است كه اين واقعيت را درك كند كه طرف هاى صحبت او هيچ دركى از موقعيت اجتماعى (كه در محاصره توهين ها و تحقيرها و تجاوزات ارتش اسرائيل است) كه اين وضعيت را موجب شده است، ندارند.
تجربه خود او كمى مستقيم تر است، به اين معنى كه او اصرار داشت اينك بهشت به طريقه ۳۵ ميليمترى در نابلس در وسط منطقه جنگى واقعى فيلمبردارى شود. و اصرار داشت كه از تكه فيلمهاى مستند مردان مسلح خيابانى، كه به طور معمول از تلويزيون پخش مى شوند، استفاده نكند. به عبارت ديگر، او از فيلمبردارى فيلمبردارى شده ها، از به كار بردن هندى كم ها، از بازنمايى سطح بيرونى واقعيتى كه در زمانه ما به شدت حقايق درونى شكل دهنده اين تصاوير را مى پوشانند، اجتناب كرده است. در عوض كاروانى متشكل از ۳۰ كاميون و ۷۰ پرسنل و تجهيزات فيلمبردارى را به ميان جنون نابلس هدايت كرد. او اكنون تأييد مى كند كه «فيلمبردارى در اين معركه يك جور ديوانگى بود.» صداى گلوله و تيراندازى مدام به گوش مى رسيد. آنها در سايه هراس از حملات موشكى اسرائيل زندگى مى كردند. مدير صحنه محلى او ربوده شد و در نهايت آزاد گرديد. اعضاى اروپايى گروه فيلمبردارى او از كار كناره گرفتند. برخى فلسطينى ها فكر كردند كه فيلم عليه آنهاست، برخى فكر كردند فيلم به ستايش از آزادى و دموكراسى مى پردازد؛ يك روز مبارزين [فلسطينى] آمدند و خواستند نگاهى به فيلمنامه بيندازند. بالاخره، اينك بهشت به ناصريه تغيير مكان داد و ابواسد فيلمبردارى فيلمش را در مورد بيهودگى هاى غيرداستانى و تراژدى زندگى فلسطينيان در نابلس ادامه داد.
مهمتر از اينها، ابواسد از كلى نيروى مزاح و مصالح داستانى استفاده مى كند تا بيننده ها را به عمق نااميدى اى هدايت كند كه باعث وقوع عمليات شهادت طلبانه مى شود و بدين سان در نهايت اعمال غيرقابل قبول مجاهدين را پذيرفتنى مى سازد. فيلم او از منطق خشونت در بستر مظلوميتى غيرقابل قبول، پرده بر مى دارد. [در فيلم] مشخص مى شود كه بمب گذارى انتحارى بيش از آنكه با مذهب رابطه داشته باشد، در پيوند با گذشته خانوادگى و تحقير و توهين هاى روزمره است. و در اينجا، حداقل، جذابيت بنيادگرايى و جهاد قابل فهم مى شود: اين باعث مى شود چيزى اتفاق بيفتد. در زندگى عارى از عمل و امكان، روايتى شكل مى گيرد كه ضرورت و معنا دارد؛ آدم مى تواند با يك انفجار خودش را بتركاند!
ويديوى عمليات شهادت طلبانه
البته اينك بهشت، يك داستان است. ابواسد در مورد عناصرى صحبت مى كند كه بايد براى خلق يك درام سينمايى داشته باشد: براى مثال، جليقه انفجارى كه نمى توان آن را بدون منفجركردن فردى كه آن را پوشيده است، از تن خارج كرد يا اين ايده كه هر بمب گذار بعدازاين براى آخرين بار توسط يك محافظ تا منزل همراهى مى شود. از طرف ديگر، برخى از چشمگيرترين صحنه هاى فيلم مبتنى بر واقعيت هستند. از ميان چيزى كه بيش از همه به آن اشاره شده است و اين اشاره به حق درست هم بوده است، پديده ويديوى عمليات شهادت طلبانه است: ويديوى آخرين تصوير ضبط شده از اراده و پيمان در شب حمله.
ابواسد از تمهيد ويديوى شهادت طلبانه دوبار در فيلمش بهره مى گيرد. در هر دو مورد واكنش مخاطب به همان اندازه منوط به مفاهيم تلويزيونى يا سينمايى است كه به عملكرد آن در نقاط خاصى از پيرنگ فيلم بستگى دارد. صحنه ها كه به سختى مبتنى بر نوارهاى واقعى هستند، تلفيق دقيقى را از وحشت و مضحكه به اجرا مى گذارند كه يادآور ماهيت موضعى رئاليسم جادويى در ادبيات آمريكاى لاتين است و فيلم، كه از سوى خارجى ها به عنوان يك اثر خلاق سينمايى و ادبى تلقى مى شود، به عنوان آلترناتيوى بر زندگى واقعى نيز مطرح مى شود در حاليكه در همان زمان از سوى مخاطبين اش در آمريكاى لاتين به عنوان يك نسخه رك و صريح از رئاليسمى كه زيركانه براى شرايط خاص زندگى روزمره شان ساخته و پرداخته شده است، مورد تجليل و تمجيد قرار مى گيرد.
در شب مأموريت شان، سعيد و خالد با تفنگى در دست مقابل دوربين ظاهر مى شوند تنها به اين خاطر كه وارد ايده ابواسد از يك طنز شوند: بعد از يك سخنرانى سوزناك براى خانواده، دوستان و خويشاوندان، خالد با صداى فيلمبردار متوقف مى شود كه مى گويد صدا ضبط نشده است. لطفاً يك بار ديگر. اين طنز درونى يك فيلمساز است، اما روش درخشانى براى روشن ساختن اين مطلب است كه شهادت يك عمل نمادين است. در يك صحنه بحث انگيز ديگر سعيد و سوها به فروشگاهى مى روند و نظر سوها به قطعه فيلمى كه از صفحه تلويزيون درون فروشگاه در حال پخش است جلب مى شود: خيلى شبيه صحنه قبلى است، يك نمايش جدى از بيانيه شهادت طلبانه اما اين بار توسط كسى ضبط شده است كه قبلاً مرده است. او با مغازه دار بگومگو كرد كه آيا واقعاً چنين چيزهايى را مى فروشد. در پاسخ مى شنود كه، اوه بله، و آنهايى كه به كمك همكاران به دست مى آيند قيمت بالاترى دارند.
مجدداً، ممكن است اين صحنه به عنوان طنز درونى يك فلسطينى تعبير شود. يقيناً اين درست نيست؟ آه، اما هست: بله، ابواسد تأييد مى كند، تا زمان انتفاضه دوم چنين نوارهايى را مى توانستيد در فروشگاهها پيدا كنيد. فيلمنامه او، جدا از نوآورى خلاقانه اى كه ممكن است تصور آن برود، در واقع از شهادت نامه يك بمب گذار انتحارى كه در مأموريت خود شكست خورده است يا دستگير شده است، از گزارشهاى تلويزيونى و حتى از شهادت نامه كسانى كه در موارد نادر تغيير عقيده داده اند، الهام گرفته است. ابو اسد اين شهامت را داشت كه همه جنبه ها را بدون نياز به ملحق شدن به يا تأييد هيچ يك از گروهها، مورد بررسى قرار دهد. به مدد اعصاب قوى او، در نهايت مى توانيم بفهميم كه روح و روان فلسطينى ها چگونه است. علاوه بر تقديرگرايى سعيد و خالد و استيصال ضدخشونت گراى سوها، صيانت ذات خودخواهانه سردمداران، قدرت مادران، نگرش هاى مغازه داران و كارفرمايان مبنى بر اينكه ما كار خودمان را مى كنيم، و آينده نامعلوم جوانان وجود دارد.
ممكن است ابو اسد متهم به شخصى كردن سياست فلسطينيان گردد. اين اتهامى است كه او بايد به آن افتخار كند، چرا كه فرض مى كنيم او چگونه شمايل معمول يك فلسطينى را كلاً هويت زدايى كرده است. براى ابو اسد، شخصى سازى قضيه شكل اوديپى به خود مى گيرد: سعيد تحت نفوذ شبح گونه پدرش قرار دارد كه بعداً مشخص مى شود به خاطر همكارى با مبارزين فلسطينى كشته شده است. اين دليل آن است كه چرا او اين قدر حالت تدافعى به خود مى گيرد و مدام فكر مى كند تحت حمله قرار دارد. او نمى تواند از قيد اين ميراث خلاص شود، واقعاً نمى تواند بودن با سوها، دختر يك شهيد، را تصور كند. در فيلم به نظر مى رسد كه سوها وضعيت جنبش فلسطين معاصر را بازنمايى مى كند. ابو اسد با اين نظر موافق است. او سوها را به عنوان يكى از آن آدمهايى شرح مى دهد كه «در خارج از وطن بوده اند، درس خوانده اند و شانس ديدن جهان از ديدگاه ديگر را داشته اند.» اما آيا اين ديدگاه مى تواند ورود مجدد [به درون سرزمين هاى اشغالى] را تأمين كند؟ خاندان سعيد و سوها يادآور آن هستند كه گناه پدران هنوز بر زمين جارى است و لازم نيست كه ما تا زمانى كه ابراهيم به دنبال مدرك مى گردد به عقب نگاه كنيم.
ادامه دارد...
روزنامه ایران
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
مترجم: آرش طهماسبى
رؤياهاى نااميدانه
براى ابواسد- كه خودش را به خاطر تولد، طبقه و محل زندگى، به عنوان يك فلسطينى ممتاز توصيف مى كند- فيلمهايش بايد بازتابى از واقعيت زندگى فلسطينيان در مناطق اشغالى امروزى باشد و اين به آن معناست كه كمبودى وجود دارد، نه تنها در مورد غذا و شغل، بلكه در مورد پايان خوش هم همين وضعيت برقرار است. خانواده اش نه تنها به ناصريه كه به جنين و غزه و اردن نيز برگشته اند. ديدگاهش به جهان از طريق خاورميانه شكل گرفته است اما به عنوان يك فلسطينى در آمستردام زندگى مى كند («ديگر قابل تحمل تر از جاهاى ديگر نيست... قتلهاى اخير اين مطلب را به اثبات مى رساند»). او دورنماى بسيار وسيع ترى را مى بيند كه ديگر اجازه نمى دهد مابقى دنيا را سياه ببيند، كه از آن ميان مى شود به آمريكا و بريتانيا اشاره كرد.
ديدگاه امروزين او در مورد جهان سياست را در نظر بگيريد: «سياست غالب، سياست رويارويى بين دو جناح [رقيب] است، مثل قدرت و سياست جارى ايالات متحده. در **** كاپيتاليسم بحرانى پديد آمده است: پاسخى براى اين پرسش وجود ندارد كه نوع بشر چطور مى تواند نفت يا منبع انرژى جايگزينى پيدا كند و مردم در غرب دارند مثل سگ هاى هار انرژى مصرف مى كنند... راه حلى براى اختلاف بين فقير و غنى وجود ندارد: اختلافها بيشتر و بيشتر مى شوند، و تا مادامى كه جوابى براى **** فعلى وجود ندارد- و واقعاً وجود ندارد، آنها نمى دانند چه كار بايد بكنند - بهتر است براى حفظ برترى موجود دشمن بتراشيم تا قدرت[مان] حفظ شود، به اين اميد كه معجزه اى رخ دهد.»
در جشنواره بين المللى فيلم تورنتو در پاييز گذشته، ابو اسد توسط يك خبرنگار كه مى خواست در مورد سياست خاورميانه صحبت كند در منگنه قرار گرفت و طى سفرى به سانفرانسيسكو در زمستان جارى مشتاقانه تحت تعقيب سينمادوستانى قرار داشت كه مى خواستند درباره فيلم صحبت كنند. او به يك اندازه در هر دو دنيا احساس راحتى مى كند، مكالمات خود را با مشاهداتى در مورد رؤياهاى فيلم و كابوس هاى سياست پر مى كند. او اصرار دارد كه براى فيلم ساختن محدود به خاورميانه، اردوگاه تبعيدى ها در سرزمين هاى اشغالى و نه حتى به روستاهاى فلسطينى در اسرائيل نيست، زيرا براى هر جايى كه سفر مى كند همين بحران ها را مى بيند.
اكنون در سانفرانسيسكو غروب و ديروقت است و ابو اسد بايد حركت كند. او به گفت وگوى دوستانه ما اين نكته را اضافه مى كند كه «غرب تمام قدرت و امكانات را در اختيار دارد. ۰‎/۰۰۰۰۰۰۴ درصد باقيمانده نصيب مابقى جهان مى شود. با گاهى به حقايق، فقط اعداد، مى بينيد كه غرب چقدر قوى است و بقيه چقدر ضعيف. بله، آنها مى توانند بكشند.» همانطور فيلمش نشان مى دهد. او به دنبال مفهومى وسيع ترى است، خيمه اى بزرگتر: «عدالت اينجاست تا از حق ضعفا حمايت كند، تا ضعيف را وادار كند كه بيشتر به سيستم اعتقاد پيدا كند، زيرا آنها به اين **** اعتقادى ندارند.»
در جايى كه بوديم دوست داشتم از ابو اسد درباره سيستم نامزدى جايزه آكادمى و توزيع فيلم در ايالات متحده سؤال كنم، جايى كه Warner Independent اينك بهشت را پخش كرده است و براى كسب اسكار بهترين فيلم خارجى زبان رقابت مى كرد. اين همان رشته اى بود كه قبلاً فيلم دخالت الهى از سوى آكادمى رد شده بود فقط به اين خاطر كه فلسطين را به عنوان كشور سازنده فيلم قبول نداشت. پس اين نامزدى صرفاً يك افتخار نيست بلكه يك تغيير تكان دهنده در موضع رسمى ايالات متحده به سرنوشت فلسطين است. اين گره گشاى غيبى شخصى ابو اسد است.
ابو اسد بعد از خوردن قهوه در پايان مصاحبه اعتراف كرد كه فيلم بعدى اش را در ايالات متحده خواهد ساخت. اين فيلم در مورد سقوط رؤياى آمريكايى است. «بيشتر مردم ديگر به آن اعتقادى ندارند. آنها فقط تبديل به مصرف كنندگانى صرف شدند، بنابراين خوشبختى در برآوردن نيازهاى مادى جاى گرفته است.» او تصميم دارد سال ديگر را در لس آنجلس سر كند. او به ايده اى در مورد يك راننده تاكسى فلسطينى مى انديشد. بله، تصورش آسان است. لس آنجلس ممكن است نابلس نباشد، اما خيابان هايش با نشانه هاى خاص خودش از اميدهاى بربادرفته و رؤياهاى عبث پر شده است. از خودم مى پرسم چه جور فيلمى خواهد بود، داستانى يا مستند. ابو اسد مى گويد «يك كمدى-تراژدى است.»
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
شركت «والت‌ديسني»‌ توليدكننده زيباترين مجموعه‌هاي كارتوني براي كودكان در جهان در نظر دارد، در اقدامي تبليغاتي با هدف افزايش ميزان درآمدزايي خود، برخي مجموعه‌هاي تلوزيوني مانند «Lost» و «Desperate Housewives» را به‌صورت رايگان در اينترنت قرار دهد.

به گزارش سرويس فناوري اطلاعات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نشريه وال‌استريت ژورنال با اعلام اين خبر نوشت،‌ انتظار مي‌رود اين تصميم شركت والت‌ديسني اواخر امروز به‌طور رسمي اعلام شود.

براساس اعلام اين نشريه،‌ تاكنون 10 شركت تبليغاتي بزرگ براي تبليغ اين مجموعه‌هاي تلويزيوني در اينترنت با اين شركت آمريكايي به توافق رسيده‌اند. قرار است تنها يك روز پس از آنكه اين مجموعه‌ها در تلوزيون به نمايش درآمد، به‌صورت رايگان در اينترنت قابل دسترس باشند.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
ايرج طهماسب كه ششمين ساخته سينمايي‌اش «زيردرخت هلو» در مقام كارگردان در اكران سينماها است و هم‌اكنون پروانه ساخت «بچه ننه» را نيز گرفته است، درباره پروژه «بچه ننه» مي‌گويد:خيلي نمي‌خواهم توضيح بدهم براي اينكه هنوز براي خودمان نيز جزئياتش مشخص نشده است.

وي كه با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر ايسنا گفتگو مي‌كرد، در پاسخ به اينكه آيا در ادامه ي ساخت كلاه‌قرمزي خواهد بود،با توجه به اينكه فيلم در ژانر كودك است مي‌گويد: موضوع كلاه قرمزي ،موضوع پيچيده‌اي است، نه شما بلكه هر كه با ما درباره او حرف مي‌زند، داغ دل ما را تازه مي‌كنند، فقط مي‌توانم بگويم كه حيف كه كلاه قرمزي كار نمي‌شود.

وي گفت: ما انبوه مخاطب آماده براي كلاه قرمزي داريم اما جاي تاسف دارد كه متولي فرهنگي قوي كه دستور بدهد،اين شخصيت در اختيار صدا و سيما يا در اختيار ما قرار بگيرد، وجود ندارد . اين بچه بين دو جا گير كرده است و سرنوشت او معلوم نيست چه خواهد شد!

ايرج طهماسب در ادامه ي اين گفتگو درباره «زيردرخت هلو» در پاسخ به اينكه آيا به گونه سينمايي «كمدي معنوي» که برخي براي اين فيلم استفاده کمي کنند معتقد است، به خبرنگار هنري ايسنا گفت: اين اصطلاح به واقع يك گونه يا ژانر نيست، آنچه مي‌توانيم براي اين فيلم اطلاق كنيم فيلم طنز است، حالا طنزي كه جهت موضوعي آن مرگ است. بنابراين من اصطلاح «كمدي معنوي» و چنين تعريفي را براي « زير درخت هلو» قائل نيستم. اين فيلم، يك فيلم طنز است كه در عين حال معنويت هم درآن لحاظ شده است.

طهماسب همچنين درباره ترديدشان به عنوان سازندگان اين فيلم در جذب مخاطب به دليل اينكه،ابتداي «زيردرخت هلو» با موضوع مرگ آغاز مي‌شود كه مي‌تواند براي تماشاگر غم‌انگيز هم باشد، مي‌گويد: ما نمي‌ترسيم اگر قرار بود بترسيم ، در هنگام ساخت «خوابگاه دختران» مي‌ترسيديم كه نكند تماشاگر از فيلم ترسناك وحشت كند و قطعا آن را نمي‌ساختيم . در مورد اين فيلم هم همين اتفاق افتاده است طبعا ما، طبق سلايق پنهاني تماشاگر كار مي‌كنيم. ممكن است در نظر اول فيلم كمدي اينگونه به نظرآيد كه از ثانيه اول تا لحظه آخر بايد تماشاگر را بخنداند. اما واقعيت اين است كه كمدي رفتن از سوي تيرگي‌ها، به سمت روشني وخير است. در حقيقت بايد بگوييم از غم به طرف شادي سوق پيدا مي‌كند ، درست نقطه مقابل كار تراژدي كه از شادي شروع مي‌شود و به غم و اندوه مي‌رسد، بنابراين شروع فيلم بايد سنگين و غم‌بار مي‌بود.

اين كارگردان درباره هزينه‌هاي سنگين توليد اين فيلم كه پيش از ساخت مطرح مي‌شد،گفت: واقعيت اين است براي توليد « زير درخت هلو» به دنبال شريك دولتي يا اسپانسر براي توليد بوديم، بنابراين مذاكراتي هم صورت گرفت ولي هيچ كدام نتيجه نداد. بنابراين پروژه نزديك به 3 الي 4 ماه به طور كلي تعطيل شد، بعد تهيه‌كننده تمام مسئوليتها وهزينه‌ها را قبول كرد و تا انتهاي توليد نيزايستاد تا فيلم ساخته شد واينك با توجه به بازخورد و عكس‌العمل تماشاگران كه نشان مي‌دهد از تماشاي اين فيلم راضي هستند،تهيه كننده از ريسك خود ناراضي نيست.

وي به ويژگي‌هاي توليد «زيردرخت هلو» اشاره كرد و گفت: تقريبا در اين فيلم ازچهاربازيگر گران استفاده شده است و فكر مي‌كنم حدود 10 نفر نيز نقشهاي دوم به بعد داشتيم كه همه آنها حرفه‌اي‌هاي كارسينما بودند. البته فيلم پشت صحنه وجود دارد و همزمان با پخش ويدئويي در دسترس علاقه مندان قرار خواهد گرفت . ساختمان قديمي موجود در فيلم يا ويلاي شمال كاملا دكورزده شده است و بيشترين هزينه‌هاي ساخت «زيردرخت‌هلو» مربوط به جلوه‌هاي ويژه ،هنروران،باد و توفان،كپسول و غيره شده است.

طهماسب كه با يار ديرينه‌اش حميد جبلي فيلم‌نامه «زيردرخت هلو» را به نگارش درآورده است درباره برعهده گرفتن كارگرداني اين فيلم مي‌گويد: واقعيت اين است كه نقش « صفا» زيردرخت هلو، نقش بسيار سختي بود و آقاي جبلي شديدا درگير اجراي اين نقش بود و پذيرفتن كارگرداني اين كار براي او خيلي دشوار بود . جدا از اين گونه‌اي كه جنس كارهاي من محسوب مي‌شود با جنس فيلمهاي آقاي جبلي تفاوتهايي دارد و قصه « زير درخت هلو» به گونه فيلمهاي من نزديك‌تر بود.

وي درباره حضورش به عنوان بازيگر در اين فيلم گفت: قطعا هر كارگرداني تمايل دارد خودش در فيلمي كه مي‌سازد، بازي نكند. ولي واقعيت اين است كه ما مساله‌اي به نام مديريت هنري و موضوعي از آن مهم‌تر به نام اقتصاد سينما داريم. بنابراين همه پيشنهاد كردند كه اگر ممكن است اين تركيب سه نفره‌اي كه تماشاگر آن را پذيرفته‌ است را ادامه بدهيم.

وي درباره انتخاب شهره لرستاني، در ادامه افزود: ما هنرپيشه‌هاي زيادي را تست زديم ولي بهترين حس و حال را خانم لرستاني براي اين نقش اجرا كردند و اين شانس ما بود كه توانستيم از يك بازيگري خيلي خوب ، كه تجارب ارزنده‌اي هم در سينما دارند، استفاده كنيم.

ايرج طهماسب در ادامه گفتگو با خبرنگار هنري ايسنا، درپاسخ به اينكه كمدي « زير درخت هلو» با توجه به بازار داغ فيلمهاي كمدي قرار بود از ابتداي نگارش فيلم‌نامه چه ويژگي‌هاي داشته باشد، گفت:« زير درخت هلو» از دو بخش تشكيل شده است، يك بخش ساختمان معنوي اثر است و ديگري ساختمان ظاهري‌ اثر ، من فكر مي‌كنم ساختمان معنوي اين اثر، بايد باز شود و توسط منتقدين نقد و بررسي شود.

حرف خوب را به بيان ساده گفتن خوب است نه پيچيده گفتن آن، بنابراين ما دوست داريم، حرفهاي سنگين را ساده بزنيم ، درنتيجه مجبوريم در بسته‌بندي و زرورقي شيرين اين حرفها را ارائه كنيم كه تماشاگر خسته نشود و اصلا نفهمد كه چنين حرفي دارد به او زده مي‌شود.

وي در ادامه افزود: دو سال بر روي قصه « زير درخت هلو» كار كرديم و چهار ورسيون نوشته شده كامل و حدود 20 طرح «زير درخت هلو» داريم كه گونه‌هاي مختلفي كار شده است و از ميان همه اينها به نسخه سينمايي كه هم‌اكنون بر پرده است، رسيديم.

طهماسب گفت: خودم دلبسته مولانا هستم. وقتي مثنوي را مي‌خوانيد، مي‌بينيد انديشه‌هاي بسيار درخشان و ژرفي را مولانا با زبان بسيار ساده و عاميانه براي مردم مي‌گويد . روياي هر هنرمندي است كه روزي به اين بيان برسد و ما نيز اميدواريم در «زير درخت هلو» به اين موضوع رسيده باشيم، به هر حال صرف، خنداندن نبوده است.

وي همچنين در پاسخ به اينكه فيلم را با تماشاگر ديده است، گفت: بله فيلم را با تماشاگر ديده‌ام ولي عمدتا كارگردانان ناراحت مي‌شوند چون به غير از تعداد محدودي از سينماها كه صدا و تصويرشان مناسب است، بقيه تصويري و صداي بدي دارند و كارگردانان دوست ندارند چنين وضعيتي را مشاهده كنند.همچنين شايد يكي از دلايل اين موضوع كه بعضي از تماشاگران دو دفعه مي‌روند، فيلم را تماشا مي‌كنند همين باشد كه نمي‌فهمند اين پرسناژ روي پرده چه مي‌گويد؟

وي اظهار اميدواري كرد، صنعت و هنر سينما جدي‌تر گرفته شود و همچنين معتقد است: سينما يك حسن بزرگ دارد كه بايد دولت متوجه آن بشود ، البته قطعا هم مي‌داند و آن اين است كه سينما مكاني است كه افراد از منزل دست جمعي مي‌روند ودر كنار آدمهاي غريبه مي‌نشينند

و يك موضوع واحد را تماشا مي‌كنند واين مكان، مكان وحدت است . براي همين هم سينما هنوز در جهان از بين نرفته است و در غرب نيز مردمان تنهايي زندگي مي‌كنند كه در سالنهاي سينما كنار يكديگر مي‌نشينند و اين موضوع خيلي ظريف است، اينكه در يكجايي دور يكديگر جمع مي‌شوند خيلي ارزشمند و خوب است.بنابراين اميدوارم دولت از اين منظر به مقوله سالن‌سازي نگاه بكند، مكاني كه افراد دور هم جمع مي‌شوند و حرف واحدي را با هم مي‌شنوند و در ادامه آن را، رد يا تاييد مي‌كنند.

طهماسب از تمامي عواملي كه در ساخت «زير درخت هلو» با او همكاري كردند،تشكر كرد و گفت: ساخت فيلم،يك امر گروهي است و متعلق به يك نفر نيست.

به گزارش ايسنا: در خلاصه داستان «زير درخت هلو» آمده است:در بين افراد يك خانواده‌ي بزرگ شخصيتي وجود دارد كه از هلو بدش مي‌آيد هيچ‌ كس حق ندارد نامي از هلو به زبان بياورد ماجرا از زماني آغاز مي شود كه در بين ميوه‌ها يك هلو وجود دارد اين شروع يك دعواي خانوادگي است.

عواملي كه در ساخت زير درخت هلوهمكاري كرده‌اند،عبارتند از: مدير فيلمبرداري:‌عزيز ساعتي،مجري طرح و مدير توليد: حميد مدرسي . تدوين: هايده صفي‌ياري،موسيقي: محمدرضا عليقلي و بازيگران: حميد جبلي، فاطمه معتمدآريا، ايرج طهماسب، شهره لرستاني، آتش تقي‌پور،پوراندخت ميهمن و ... تهيه كننده:مجيد مدرسي،حميد مدرسي(موسسه صحرا فيلم)
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
نحوه ي پرداخت مطالبات هنرمندان تئاتر موضوعي است که از سال گذشته تاکنون، ذهن هنرمندان اين عرصه را معطوف به خود کرده و با آغاز سال جديد بسياري از هنرمندان تئاتر چشم انتظار پايان اين فصل هستند و اميدوارند، تا شايد پيش از آغاز فصل تابستان بتوانند مابقي مطالبات خود را دريافت كنند .

مهرداد راياني‌مخصوص، نمايش « خانم سرگرد باربارا» را به عنوان يكي از نخستين نمايش‌هاي سال 84 اجرا كرد، اين نمايش دقيقا يك سال پيش در تالار قشقايي اجرا شد و گروه اجرايي تا كنون موفق به دريافت نيمي از دستمزدهاي خود شده‌است.

وي با بيان اينكه كمتر از 50 درصد مبلغ قرارداد خود را دريافت كرده‌است، در اين باره به خبرنگار گروه فرهنگ و هنر ايسنا مي‌گويد: زمان خاصي را براي پرداخت مبلغ باقي مانده مشخص نكرده‌اند و تا زماني كه بودجه تامين نشود، تكليف آن مبلغ هم مشخص نخواهد شد.

راياني افزود: سال گذشته اعتباري حدود يك ميليارد تومان براي پرداخت مطالبات هنرمندان تئاتر در نظر گرفته شد، اما با توجه به اينكه حدود نيمي از اين مبلغ پرداخت شد، هنرمندان تئاتر هم توانستند 50 درصد دستمزدهاي خود را دريافت كنند.

علي‌اصغر دشتي هم ديگر كارگرداني است كه نمايش « دن كيشوت» را يازده ماه قبل در تالار قشقايي اجرا كرد. دشتي با انتقاد از شيوه پرداخت دستمزد هنرمندان تئاتر مي‌گويد: تاكنون توانسته‌ايم 50 درصد مبلغ قرارداد خود را دريافت كنيم،در صورتيكه طبق وعده مسئولان اداره كل، قرار بود تسويه حسابها تا پايان سال انجام شود.

وي با اشاره به اينكه شيوه پرداخت دستمزدها نسبت به سالهاي قبل نامناسب‌تر شده است، گفت: يك روز مانده به تعطيلات يك فقره چك به ما پرداخت شد درشرايطي كه هزينه بيمه گروه در سفر اسپانيا نيزهنوز پرداخت نشده است.

وي ادامه داد: با توجه به اينكه دفتر حسابداري اداره كل مركز هنرهاي نمايشي اعلام كرده است، زمان پرداخت مابقي دستمزدها مشخص‌نيست. بسيارعجيب است كه آقاي پارسايي اعلام كرده است، از تابستان امسال، تسويه حساب تمام گروهها در پايان هر فصل انجام مي‌شود.

كوروش نريماني‌،كارگرداني است كه نمايش « دن كاميلو» را دي ماه گذشته و در آخرين روزهاي باقي مانده تا جشنواره فجر اجرا كرد. نريماني هم كه موفق به دريافت 50 درصد از مبلغ قرارداد خود شده است، به ايسنا مي‌گويد: مي‌دانم كه مسئولان اداره كل هنرهاي نمايشي، تلاش خود را كرده‌اند اما شكل نامنظم پرداخت بودجه هميشه ما را دچار مشكل كرده است.

نريماني كه بزرگترين مشكل پرداخت دستمزدها را تعويق و بي‌برنامگي، مي‌داند ادامه داد: بايد پرداخت دستمزدها ضابطه‌مند باشد و اين اصلا درست نيست كه هنرمندان تئاتر هرگز اطمينان ندارند كه چه زمان و به چه شكلي دستمزدهايشان را مي‌گيرند در صورتيكه بايد بخشي از دستمزدها در حين اجرا پرداخت شود.

محمد يعقوبي و كيومرث مرادي هم كارگردانان ديگري هستند كه نمايش‌هاي خود را تابستان گذشته اجرا كردند. اين دو كارگردان تئاتر همچون بسياري ديگر از هنرمندان تئاتر موفق به دريافت 50 درصد مبلغ قرارداد خود شده‌اند.

يعقوبي كه نمايش «تنها راه ممكن» را اجرا كرده بود، به ايسنا مي‌گويد: در آخرين صحبتي كه امسال با آقاي پارسايي انجام دادم، ايشان عنوان كردند باقي مانده مطالبات تا يكي دو ماه آينده پرداخت خواهد شد.

كيومرث مرادي، كارگردان نمايش «ژوليوس سزار به روايت كابوس» يادآوري مي‌كند: مشكل هميشگي ما شكل پرداخت قراردادها بوده است، در صورتيكه بخشي از حرفه‌ي ما تامين منافع مالي است، اما هميشه با مشكل كمبود بودجه روبه‌رو هستيم.

وي با اشاره به افزايش بودجه تئاتر در سال جاري اظهاراميدواري‌كرد:روياي هميشگي هنرمندان اين عرصه جامع عمل بپوشد و همه گروهها بتوانند بعد ازاتمام اجرايشان دستمزد خود را دريافت كنند.

مرادي در ادامه افزود: آقاي پارسايي، كه زماني به عنوان كارگردان تئاتر فعاليت مي‌كرد، هميشه با اين مشكل روبه‌رو بوده است و مي‌داند كه براي يك كارگردان بسيار دشوار است كه همزمان به فكر اجراي نمايش و كارخلاقه باشد و هم در انديشه حل مسايل مالي بنابراين اميدوارم كه ايشان،اين مشكل را از سر راه هنرمندان تئاتر بردارد.

چيستا يثربي، تير ماه گذشته نمايش «يك شب ديگرهم بمان سيلويا» را در تالار چهارسو اجرا كرد،نمايشي كه حدود 70 درصد مبلغ قرارداد آن پرداخت شده است، اما يثربي هم مانند بسياري از كارگردان‌هاي ديگر نمي‌داند چه زماني مي‌تواند مبلغ باقي مانده را دريافت كند.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
اپراي عروسكي «رستم و سهراب» با طراحي و كارگرداني بهروزغريب‌پورهمزمان با بزرگداشت فردوسي، درمشهد اجرا مي‌شود.

به گزارش خبرنگارهنري ايسنا، اين نمايش از 25 ارديبهشت ماه به مدت يك هفته روي صحنه خواهد رفت.

غريب‌پورگفت: صحبت اجراي اين نمايش در توس و در جوار آرامگاه فردوسي مطرح شده است،اما ابتدا بايد از محلي كه براي ما در نظرگرفته شده است، بازديد كنم اگرمناسب بود در توس و در غير اين صورت، نمايش را در مشهد اجرا خواهيم كرد.

بهروز غريب‌پور، اين روزها سرگرم مقدمات اجراي نمايش « خدا در آلتونا حرف مي‌زند» است كه قرار است تابستان امسال در تالار اصلي تئاتر شهر اجرا شود.وي پيش از اين قصد داشت نمايش « كلبه عموتم» را اجرا كند كه به دليل نياز اين پروژه به بودجه‌ي بالا، اجراي آن را به زمان ديگري موكول كرد.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
دكتر مجيد سرسنگي گفت:اساسنامه پيشنهادي، برگزاري دومين دوره جشنواره سراسري تئاتر دانشجويان سراسر كشور تدوين شد.

دبير شانزدهمين جشنواره سراسري تئاتر دانشجويان سراسر كشور با اعلام اين مطلب به خبرنگارهنري ايسنا، گفت: با توجه به وقفه نسبتا طولاني كه از زمان برگزاري پانزدهمين دوره جشنواره سراسري تئاتر دانشجويان سراسر كشور داشتيم، احتياج به بازنگري و تصحيح مجدد اساسنامه بود كه با همراهي تعدادي از كارشناسان انجام شد.

وي اضافه كرد: اين اساسنامه پيشنهادي براي تاييد به دكتر منتظري رئيس جهاد دانشگاهي ارائه شده است و به محض جواب قطعي ايشان نخستين جلسه شوراي سياستگذاري جشنواره براي تدوين فراخوان جشنواره تشكيل خواهد شد.

سرسنگي درباره تركيب اعضاي شوراي سياستگذاري در ادامه تصريح كرد: چگونگي انتخاب اين اعضا در همان اساسنامه پيشنهاد شده است. اما با اين وجود ما تركيبي از مسئولان جهاد دانشگاهي، مسئولان حوزه تئاتر و تعدادي از اساتيد و صاحبنظران اين حوزه را در نظر گرفته‌ايم و با مجموع نظرات افراد نامبرده شانزدهمين دوره جشنواره را برگزار خواهيم كرد.

مدير گروه نمايش دانشكده هنرهاي نمايشي و موسيقي، در ادامه به زمان تقريبي برگزاري جشنواره اشاره كرد و گفت: با توجه به برگزاري جشنواره تئاتر دانشگاهي در ارديبهشت هر سال، بهترين گزينه‌ براي نيمه دوم سال است كه از اين ميان اسفند و آذر ماه را پيشنهاد داده‌ايم و در حال بررسي اين زمانهاهستيم.

سرسنگي همچنين بهترين گزينه مورد نظر خود را ماه آذر دانست و يادآور شد: روز دانشجو در اين ماه است و به نوعي با عنوان جشنواره تئاتري نيز هماهنگي دارد ولي با توجه به فرصت كوتاه ما براي برگزاري شانزدهمين جشنواره سراسر تئاتر دانشجويان احتمالا اين دوره را درهمان ماه اسفند برگزار خواهيم كرد و ظرف چند روز آينده نخستين جلسه شوراي سياستگذاري را تشكيل خواهيم داد.

براساس همين گزارش:جشنواره سراسري تئاتر دانشجويان سراسر كشور تاكنون در پانزده دوره و زيرنظر مجموعه جهاد دانشگاهي برگزار شده است. اما به دلايل متعددي اين جشنواره متوقف شد وهم‌اكنون قرار است شانزدهمين دوره آ‌ن با دبيري دكترمجيد سرسنگي در سال 85 بر پا شود.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
سينما آزادي ( چهارشنبه سوم ارديبهشت 1348) سي و هفت سال قبل با فيلم «مايرلينگ» در خيابان سي متري نظامي (عباس آباد فعلي) افتتاح شد، اما حادثه ي آتش‌سوزي در آستانه ي بيست و هشتمين سالگرد افتتاح آن رخ داد كه باعث تخريب آن شد. اين حادثه منجر شد چرخ آپارت اين سينما نچرخد و نور پروژكتورها بر پرده آن نيفتد و هرسال نيز در سالروز آتش سوزي آن، وعده‌هاي مختلفي توسط حوزه هنري و شهرداري داده مي شود .

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر ايسنا ، حادثه‌اي كه در سال 76 اتفاق افتاد باعث شد،« در همان روز حادثه و در ساعات اوليه نيمه شب سعيد وزيري مسئول امور سينمايي حوزه هنري درباره وضعيت سينما آزادي بگويد: پس از تخريب كامل سينما ،بازسازي اين دو سينما در فهرست كارهاي در دست اقدام حوزه هنري قرار مي‌گيرد.

با تخريب كامل بناي سينما آزادي و شهر قصه طراحي و معماري مجموعه سينماها از سوي موسسه توسعه مراكز فرهنگي سوره آزادي وابسته به حوزه هنري به مسابقه گذاشت و به همين منظور از همه اشخاص حقيقي و حقوقي براي شركت در اين مسابقه دعوت به همكاري شد.

در ارديبهشت 1377 قرار بود از ميان سه طرح برگزيده مرحله اول از آقايان وهابي ،شكوفه وانوشفر كه در اسفند ماه 1376 تحويل داده شده بود ، يكي انتخاب و اجرا شود. شنيده‌ها حاكي از اين بود كه حوزه هنري سرانجام طرح امير مسعود انوشفر (طراح ايراني مقيم فرانسه) برگزيده است ، اما هيچ چيز رسما اعلام نشد.» (به نقل از سالنامه مجله فيلم در سال 81)

سال 1380 بود كه دكتر حسين نژاد، مدير سازمان توسعه‌ي سينمايي سوره از شش ميليارد هزينه براي ساخت و ساز اين سالن سخن گفت و به ايسنا گفت: ساخت سينما آزادي در اختيار سازمان توسعه سوره نيست، بلكه ساخت آن در اختيار شركت عمران و توسعه، وابسته به بنياد هنرمندان قرار گرفته است.

وي درباره‌ي عدم ساخت آن توضيح داد: به دليل اين كه زمين سينما آزادي مالكان مختلفي دارد و تنها در اختيار حوزه‌ي هنري نيست به دليل درگيري‌هاي حقوقي، ساخت آن به تعويق افتاده است.

دكتر حسين نژاد در پاسخ اين كه آيا اين سينما جزو سينماهاي واگذار شده به حوزه‌ي هنري بعد از انقلاب نيست، گفت: بله! اما همه‌ي سينماهاي واگذار شده، اسناد مشخصي ندارند و برخي از سينماها تنها قسمتي‌اش شامل واگذاري است.

و سال 1381 همزمان با پنجمين سالروز آتش سوزي سينما “آزادي“ تهران، معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي آمادگي خود را جهت همكاري در ساخت مجدد اين سينما و سينما “شهر قصه“ اعلام كرد.

طي اعلام روابط عمومي معاونت سينمايي محمد حسن پزشك با ابراز تاسف از عدم ساخت سينما آزادي از زمان ويراني تاكنون، گفت : به جهت حمايت از ساخت سالنهاي سينما و اهميت نقش بسزايي كه سينماهاي آزادي و شهر قصه در زمان فعاليت خود در رويدادهاي سينمايي كشور و همچنين ايجاد يك فضاي مناسب براي گذراندن اوقات خانواده‌ها و علاقه‌مندان سينما داشته‌اند، اين معاونت آمادگي دارد تا هر گونه همكاري را در زمينه ساخت مجدد اين دو سينما انجام دهد.

و در همان روزها بود كه فواد نور يكي از سينماداران گفت: من اخيرا شنيدم صندلي‌هاي سينماي آزادي و دستگاه‌هاي نمايش و صوتي آن خريداري شده اين موضوع همان طور كه جايي خوشحالي داره، جاي تعجب هم دارد چون چگونه تجهيزات داخلي سالني كه ساخته نشده خريداري مي‌شود.

طي دو سال بعد نيز خبري از ساخت و سالن اين سينما نبود و فقط همزمان با سالروز آتش‌سوزي اين سينما، گزارشات مختلفي در مطبوعات و خبرگزاري‌ها منتشر مي‌شد. به گزارش ايسنا سال گذشته ، يك هفته مانده تا هشتمين سالگرد آتش سوزي سينما آزادي خبر مسرت‌باري منتشر مي‌شود كه از اين قرار بود: حوزه هنري و شهرداري تهران در خصوص ساخت سينماي "آزادي" تهران به توافق رسيده‌اند.

ستاد خبري حوزه هنري اعلام كرد : ‌در پي مشكلات پديد آمده در خصوص مجوز ساخت سينما "آزادي" كه از سوي شهرداري تهران باعث توقف كار ساخت و ساز اين سينما در طول ساليان گذشته شده بود، سرانجام با توافق به عمل آمده، با دستور ويژه "دكتر احمدي‌نژاد" و با تلاش بي‌وقفه مديران و مسوولان حوزه هنري و معاونت اجتماعي - فرهنگي شهرداري وقت تهران، ساخت اين سينما در آينده ي نزديك آغاز خواهد شد و سرانجام امسال تقريبا يك هفته مانده به نهمين سالگرد آتش سوزي سينما آزادي اعلام شده است: كلنگ بازسازي سينما آزادي طي مراسمي با حضور مديران ارشد شهرداري و نهادهاي فرهنگي در روز بيست و نهم فروردين ماه جاري (سه شنبه هفته آينده) به زمين زده مي شود.

در اين گزارش آمده است: با دستور و پيگيري دكتر محمدباقر قاليباف- شهردار تهران، قرار داد همكاري در ساخت اين سينما، به امضاي نمايندگان و مسئولان حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي و شركت توسعه فضاهاي فرهنگي هنري شهرداري تهران رسيد.

بر اساس اين سند، شهرداري تهران و سازمان تبليغات اسلامي سينما آزادي در قالب مجموعه اي فرهنگي و تجاري شامل تعدادي سالن نمايش فيلم، پاركينگ و دهها واحد خدماتي، فرهنگي تجاري و اداري طراحي و ساخته مي شود.

اکنون همچنان بايد منتظر ماند و ديد در سال آينده و دهمين سالگرد آتش سوزي سينما آزادي ، آيا حداقل بخشي از اين سالن يا حداقل اسكلت آن ايجاد خواهد شد يا همچنان بايد به شمارش سالهاي ديگر از زمان ويراني اين سينما ادامه داد!
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
با هجوم فيلم هاى سياسى به سينماهاى جهان و حضور آنها در بين فيلم هاى اسكار امسال (سيريانا، شب به خير و موفق باشيد) سياست به يكى از مهمترين سوژه ها بدل شد و فيلمسازان و تماشاگران قصد دارند به بهترين شكل به حقايق مسائل آمريكا و جهان دست يابند. تا قبل از اين ميزگردهاى سياسى تلويزيون و صفحه اول روزنامه هاى پرتيراژ وظيفه اين اطلاع رسانى را برعهده داشتند اما پس از موفقيت فيلم فارنهايت ۹‎/۱۱ مايكل مور در گيشه، موج جديدى از فيلم هاى سياسى سينماهاى جهان را فراگرفت كه از آن جمله مى توان به نمايش محدود فيلم اتاق كنترل - درباره فعاليت شبكه قطرى الجزيره، در خلال جنگ عراق و دوران پس از آن - و همچنين مستند fog of war ساخته ارول موريس - برنده جايزه اسكار ۲۰۰۴ - اشاره كرد. چند مستند سياسى ديگر از جمله «پيش بينى ناپذير: انتخابات رياست جمهورى ۲۰۰۰» و «روپر مرداك با ژورناليسم» در چند ماه اخير درآمدى باورنكردنى از فروش D.V.D داشتند.
دليل اين استقبال ناگهانى چه مى تواند باشد؟ مايكل مور پس از اينكه فروش فيلم آخرش از يكصدميليون دلار گذشت، اظهار داشت: جماعت رأى دهنده اكنون فعال شده اند. آنها اكنون اشتياق بسيارى براى بحث درباره مسائل سياسى دارند و تصور مى كنم از ۱۱ سپتامبر به بعد، آمريكاييان براى آگاهى از حقايق و وقايع جارى جهان اشتياق يافته اند و فيلمسازان و توزيع كنندگان فيلم هم به تبع آن علاقه زيادى به اين قضيه نشان مى دهند.
در ماه گذشته به دنبال رشد اين روند، تعداد فيلم هاى تازه بر روى پرده سينماها و D.V.D افزايش يافت و مردم آمريكا شاهد عناوينى چون «تبليغات و ابهامات» (براساس بيوگرافى جورج بوش نوشته جى اچ هتفيلد «جنگ طولانى جان كرى»، «برادران متحد» (درباره سابقه اعتراض جان كرى به جنگ ويتنام) «شكار رئيس جمهور» (درباره تلاش مخالفان بيل كلينتون براى بى اعتبار كردن او) و «اتاق جنگ» (مستند درباره تبليغات انتخاباتى بيل كلينتون) بودند. استيو روزلنا باوم مستندسازى كه فيلم درون حباب (پيرامون تبليغات انتخاباتى جان كرى) را كارگردانى كرده در مورد اين موج تازه مى گويد: فكر مى كنم از لحاظ كمى اكنون دوره اوج فيلمسازان سياسى تلقى شود ولى قطعاً اين پايان كار نخواهد بود. در زمان رياست جمهورى كلينتون ما هشت سال را با اقتصاد عالى و شگفت انگيز پشت سر گذاشتيم و همه فكر مى كردند روزى ميليونر مى شوند ولى حالا اين دوران طلايى به پايان رسيده است و مردم از خواب بيدار شده اند و مى پرسند: سودان كجاى نقشه است؟ نوار غزه در كدام قاره است و يا اينكه ما در افغانستان چه مى كنيم؟ و البته در شرايط فعلى فقط افراد باهوش نيستندكه چنين سؤالاتى در ذهنشان نقش مى بندد.
مستندسازان سياسى در آمريكا در طول دهه اخير همواره به چپ متمايل بوده اند و از اين رو كثرت فيلمهاى سياسى از جهت گيرى جامعه به سوى چپ حكايت دارد اما قطعاً بايد فيلم هاى سفارشى هم از سوى جناح محافظه كار براى مقابله با افكار و آراى ليبرال عرضه مى شد كه از بين آنها مى توان به «مغز متفكر بوش» (مستندى درباره كارل راو مشاور ارشد بوش) و «جرج بوش: اعتقاد در كاخ سفيد» اشاره كرد. تهيه كنندگان هشيار هاليوود هم كه هميشه برج هاى جديد را درسليقه تماشاگران ايجاد مى كنند و يا به سرعت با موج هاى تازه همراه مى شوند، در فيلم هاى غيرمستند و بعضاً پرخرج خود از اين قضيه غافل نبودند. استيون گيگن كه براى فيلمنامه فيلم قاچاق در سال ۲۰۰۰ جايزه اسكار دريافت كرده بود، فيلمى افشاگرانه تحت عنوان سيريانا را سال گذشته در سينماها داشت كه به روابط پيچيده نفتى - سياسى در خاورميانه و نقش شركت ها و افراد پرنفوذ آمريكايى در آنجا مى پرداخت. جورج كلونى هم كه براى بازى در همين فيلم اسكار بهترين هنرپيشه نقش مكمل را دريافت كرد، فيلم ديگرى تحت عنوان شب به خير موفق باشيد را پيرامون دوران مك كارتيسم در دهه ۱۹۵۰ ساخت كه مورد توجه اكثر منتقدان قرار گرفت و موجب جنجال مطبوعاتى شد. كلونى معتقد است علاقه فزاينده فيلمسازان به امور سياسى منعكس كننده دغدغه ذهنى فراوان مردم آمريكاست او مى افزايد: ماجراى فيلمسازان سياسى شبيه قضيه افرادى است كه يك دعواى خيابانى را مى بينند و بعد به سراغ ماشين تحريرهايشان مى روند و قصد دارند با چاپ ماجرا مردم را از موضوع باخبركنند. وقايع دنياى امروز هم حكم همان دعواى خيابانى را پيدا كرده است.
گيگن نيز در مورد اين موج تازه ولى پرطرفدار مى گويد: يادم مى آيد روزى مشغول تماشاى يك برنامه خبرى درباره جنگ عراق بودم. اين جنگ از نظر من شبيه يك مونولوگ بود و گرچه برنامه خبرى جان استوارت (از شبكه بى بى سى) مستند بود ولى بيشتر به سريالهاى جنگى شبكه HBC شبيه بود و با وجود حضور خبرنگاران «همراه» با سربازان آمريكايى همه چيز مصنوعى به نظر مى رسيد و هيچ چشم انداز، تحليل و يا حتى واقعيتى در مورد جنگ عراق وجود نداشت و گويى ما اجبار داشتيم وارد اين مونولوگ يك طرفه شويم.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
كريستف كيشلوفسكى


كريستف كيشلوفسكى پس از ۲۰ سال مبارزه با رژيم كمونيستى لهستان، در ۱۳ مارس ۱۹۹۶ درگذشت. در دهمين سالگرد مرگ او، ريچارد ويليامز از نشريه گاردين نگاهى به زندگى و فعاليت هنرى او به عنوان يكى از اساتيد سينماى هنرى اروپا دارد.
با مرگ كريستف كيشلوفسكى در سال ،۱۹۹۶ به نظر رسيد كه نوع خاصى از سينما نيز با او به پايان رسيد. نگاه خيره و خونسرد و پراحساس شخصيت هاى فيلم هايش او را بدل به يكى از انسانى ترين كارگردان هاى تاريخ سينما كرده بود و گرچه در فيلم هايش ساير عوامل فنى همچون تدوين گر، فيلمبردار، آهنگساز و طراح لباس حضور داشتند اما تماشاگران بدون احساس حضور اين عوامل حرفه اى، تصور مى كردند كه بخش هايى از زندگى خودشان را مرور مى كنند. زبگنيف پرايسنر آهنگساز اكثر فيلم هاى كيشلوفسكى مى گويد: اين رمز كار اصلى او بود و تماشاگران از طريق فيلم هايش با او ارتباط برقرار مى كردند. منتقدان اروپا و آمريكا در ستايش از او به عنوان كسى كه جان تازه اى به كالبد سينماى هنرى اروپا بخشيده با هم رقابت مى كردند و جشنواره هاى سينمايى براى جلب رضايت او به منظور نمايش آثارش با هم رقابت مى كردند. او ۲۰ سال مبارزه كرد تا با سيستم ايجاد شده توسط رژيم كمونيستى لهستان مبارزه كند و سرانجام موفق شد هرچند كه از عدم دريافت جايزه نخل طلا در سال ۱۹۹۴ در رقابت با كوئنتين تارانتينو ناخرسند شده بود. در آن سال داوران جشنواره كن تشخيص دادند كه فيلم قصه هاى عامه پسند تارانتينو شايستگى بيشترى براى دريافت جايزه اصلى جشنواره نسبت به فيلم سه رنگ: قرمز دارد و اين شايستگى بيشتر از تأثيرگذارى بالقوه فيلم و موفقيت تجارى آن ناشى مى شد. اين لحظه تلخى براى سينما بود چرا كه كيشلوفسكى به مرحله اى رسيده بود كه دليلى براى ادامه فعاليت حرفه اى نمى ديد و اظهار داشت: فيلم ها اهميت شان را از دست داده اند. در دهه هاى ۱۹۶۰ ، ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به فيلم ها اهميت زيادى داده مى شد چون همه عليه سيستم كمونيستى بودند و براى ما ساده بود داستان هايى روايت كنيم كه على رغم حضور سانسور شديد عامه فهم باشد ولى اين روزها تماشاچى نمى داند چه مى خواهد ببيند و فيلمساز هم نمى داند چه بايد بگويد.
كريستف كيشلوفسكى در سال ۱۹۴۱ در ورشو متولد شد و به دليل حرفه پدرش ناچار بود مدت كوتاهى در هر شهر زندگى كند و تنها به لطف نفوذ عمويش بود كه توانست در مدرسه تكنسين هاى تئاتر و پس از آن در مدرسه فيلمسازى لودز تحصيل كند. او تحت تأثير حرفه مادرش كه كارمند ساده دفترى بود، اولين فيلم كوتاه ۶ دقيقه اى اش را تحت عنوان دفتر كار ساخت كه به موضوع بوروكراسى دولتى در لهستان مى پرداخت. موضوعات مستندهاى بعدى او هم چندان اميدواركننده نبودند و از ميان آنها مى توان به زندگى جانبازان كور جنگى، كارگران كارخانه و زندگى بى هدف و انزوا در لودز اشاره كرد.
اولين فيلم بلند او زخم (۱۹۷۶) بود. فيلم بعدى اش خوره دوريين (۱۹۷۹) به دليل پرداختن به مسائل مذهبى از سوى دولت سانسور شد. فيلم سوم او شانس كور كه سه پايان مختلف از يك سناريو را به تصوير مى كشد سال ها بعد در فيلم درهاى كشويى (۱۹۹۶) بازسازى شد. در سال ۱۹۸۴ و با ساخت فيلم بى پايان، كيشلوفسكى كارگردانى شناخته شده در صحنه جشنواره هاى بين المللى بود. بى پايان اولين همكارى او با كريستف پشويتز (فيلمنامه نويس) محسوب مى شد.پشويتز كه يك وكيل دعاوى بود در آن سال در دادگاه چهار مأمور امنيتى دولتى را محكوم به قتل پدر ژرى پوپيلوژكو كرده بود و كيشلوفسكى كه در حال فيلمبردارى از دادگاه بود، در همانجا با او آشنا شد و اين همكارى تا به پايان كار كيشلوفسكى ادامه يافت. ايده اصلى ده فرمان - سرى فيلم هاى يك ساعته تلويزيونى - از پشويتز بود. اين ده فيلم با الهام از ده فرمان حضرت موسى(ع) ساخته شد و نسخه هاى بلند دو اپيزود از آن - فيلم كوتاهى درباره كشتن و فيلم كوتاهى درباره عشق - ساخته شد. هر دو اين فيلم ها كه در طول يك سال در يك بلوك آپارتمانى در ورشو ساخته شد، ۲۰ سال بعد باعث حمايت مالى يك شركت فرانسوى از كيشلوفسكى شد اما كيشلوفسكى برعكس ساير كارگردانان هنرى اروپايى سعى نمى كرد تا بر تمامى جزئيات فيلم هايش تأثيرگذار باشد. بنابه نظر ژوليت بنويش، هنرپيشه اصلى فيلم سه رنگ : آبى او چندان حساسيتى نسبت به بازى هنرپيشگانش نداشت. بنويش سه ماه قبل از مرگ كيشلوفسكى در گفت وگويى عنوان داشت: او انسان نازنينى است ولى چيز زيادى درباره بازيگرى نمى داند من حس مى كردم كه او چه چيزى را از من در فيلم مى خواهد ولى بايد براى اجراى آن شيوه هاى موردنظر خودم را اعمال مى كردم. او علاقه اى به فلسفه بايدها و نبايدها در بازيگرى نداشت.
در مورد فيلمنامه ها هم قضيه به همين صورت بود و كيشلوفسكى با آزاد گذشتن پشويتز سعى مى كرد تا بهترين نتيجه را از همكارى با او داشته باشد. پشويتز كه ايده اصلى سه رنگ را هم به كيشلوفسكى پيشنهاد داده بود، در اين مورد مى گويد: او نمى دانست چه طور بنويسد ولى خوب فكر مى كرد و صحبت مى كرد. ما عادت داشتيم ساعت ها درباره دوستان و خانواده هايمان صحبت كنيم و در نهايت آنچه را كه براى فيلمنامه ها مناسب است، كنار بگذاريم.
اما بنابه گفته پراسينر، استفاده كيشلوفسكى از موسيقى به عنوان عنصرى از داستان به شكل تدريجى حاصل شد. او ادامه مى دهد: كريستف واقعاً در ابتدا نمى دانست كه از موسيقى چه مى خواهد و فقط به شكل سنتى از موسيقى در فيلم هايش استفاده مى كرد ولى من از ابتدا قصد داشتم در فيلم هاى او كار متفاوتى ارائه دهم و اين باعث شد او هرچه بيشتر به موسيقى اعتماد كند و زمانى كه ما به فيلم هاى زندگى دوگانه ورونيكا و آبى رسيديم، موسيقى خبر و عناصر اصلى فيلم بود.
منتقدان فيلم هاى آخر او عمدتاً اين مسأله را مطرح مى كنند كه تماشاگران فيلم هاى هنرى به اين دليل در اوايل دهه ۱۹۹۰ به فيلم هاى او علاقه مند شدند كه كيشلوفسكى دغدغه هاى ذهنى آنها درباره هويت و سرنوشت را به تصوير كشيده بود و البته به جاى هنرپيشگان ناشناس لهستانى اش از چهره هايى چون ژوليت بنويش، ژولى دلپى و ايرن ژاكوب استفاده كرده بود.
بازنشستگى اختيارى او در سال ۱۹۹۴ و بازنشستگى هميشگى اش در دو سال بعد باعث شد كه او فرصت نكند تا بار ديگر به مسائلى از اين دست در فيلم هايش بپردازد او قبل از ورود به بيمارستان براى عمل جراحى قلب باز كه انتظار مى رفت عمل مهمى نباشد اظهار كرد كه در تصميمش براى بازنشستگى هنرى تجديدنظر خواهد كرد، به فرانسه برمى گردد و كار بر روى يك سه گانه ديگر كه موضوع آنها را پشويتز پيشنهاد كرده را آغاز مى كند. اين سه گانه بهشت، برزخ و دوزخ نام داشت و قرار بود آخرين اپيزود آن در لس آنجلس فيلمبردارى شود.
 
بالا