برگزیده های پرشین تولز

نظر سنجی...ادبیات عامه پسند جای چیزی را می گیرد؟

با ادبیات عامه پسند چطور برخورد کنیم؟

  • مرزبندی فعلی بین ادبیات حرفه ای و عامه پسند مناسب است.

    Votes: 0 0.0%
  • قوانین و سبک ادبیات عامه پسند گسترش پیشرفته تر و سازمان یافته تر و وسیع تری بگیرد

    Votes: 1 33.3%
  • هدف ادبیات عامه پسند نهایتا هدایت آنان به ادبیات حرفه ای باشد

    Votes: 0 0.0%
  • وحودش اجتناب نا پذیر است و قابل سیاست گذاری و هدایت کلی نیست

    Votes: 1 33.3%
  • حضور روز افزون ادبیات عامه پسند برای حفظ اهمیت و مخاطبان آینده ی ادبیات جدی مخاطره آمیز است و نیازمن

    Votes: 1 33.3%

  • Total voters
    3

linaa

Registered User
تاریخ عضویت
11 آپریل 2010
نوشته‌ها
47
لایک‌ها
21
محل سکونت
Tehran
کسانی که ادبیات داستانی حرفه ای رو دنبال می کنند دیدگاه های مختلف و حتی متضادی راجب رمان های عامه پسند دارند.
خود من یادمه به زحمت به کتابخونه حسینیه ارشاد می رفتم(از لحاظ ادبیات داستانی فوق العاده س.چه کلاسیک چه کارهای روز)،روبروی محل تحویل کتاب همیشه با حسرت نگاه می کردم به لیست پرطرفدارترین کتاب های ماه.هر 50 تای اون ها از دسته رمان هایی بودند که بهشون میگفتن :آدامس ذهنی یا
رمان دبیرستانی،ادبیات عوام....
پیش خودم می گفتم حیف که خوانندگان این ها مثل من موقعی که در دبیرستان بودم،موقعیت این رو پیدا نکردند یا راهنمایی در مسیر بهشون نشده تا بتونن سمت و سو به مطالعه شون بدن و دست آخر خودشون لذت بیشتری ببرند.

تا این که...


نوبت گذروندن واحد ادبیات عامه پسند رسید.
طبیعتا اول بحث استقبال و موشکافیش مطرح شد و بعد بحث از جایی فوق العاده جدید شد که این جو کاملن نفی کننده از طرف اکثریت جامعه ادبیات حرفه ای برای چیه؟
آیا لزوما خطری اون ها رو تهدید می کنه؟
چیز های زیادی مطرح شد.این که ادبیات عامه پسند ما ضرورتا مخاطبین ادبیات حرفه ای رو "نمی دزده".حتی ممکنه با ایجاد عادت مطالعه ،اول عده ای رو کتابخون کنه و بعدن اون ها کم کم با ارتقای سلیقه به سمت و سو بگیرن(این مورد رو دیدم که خانوم ها دنبال کتاب های بهتری هستن که مثلن آخرش معلوم نباشه یا آدم باورش بشه...).اما در کنارش عده ای معتقند که ذائقه ی اکثر مخاطبین در همین مرحله باقی می مونن چون به نوعی تنبلی هنری دچار می شوند و حاضر نیستن که رمان های به اصلاح این عده راحت الحلقومی رو کنار بگذارند.

بحث بعدی جبهه گرفتن شدید اهل ادبیات حرفه نسبت به نویسندگان این نوع هستند که به همراه نوعی پایین نگری و تحقیر بناست.آن ها بی سوادی این نویسندگان و اشتباهات فاحشی که در املا و عناصرداستان و ویرایش و غیره مرتکب می شوند را بسیار غیرقابل جبران می بینند.
از طرفی استاد نکته بسیارررر جالبی عنوان کرد!
حسودی!
در این سال ها حتی جمع و جورترین آثار حرفه ای در حالت خوشبینانه به تیتراژ بیشتر از 3000 تا نرسیده اند.و برخی سیاسیت های فرهنگی هم باعث درجا زدن و گوشه گیری آنان شده است. و در مقایسه نویسندگان ادبیات عامه پسند فروش های باورنکردنی ای داشتند و حتی نزدیک به ثروت و شهرت نویسندگان جهانی در ایران رسیدند.بعضا نقد بی حساب و کتاب عده ای متاسفانه با بغض و کینه همراه بوده.

مشکل دیگه ای که ادبیات عامه پسند در ایران رو آسیب پذیر کرده ،غیر حرفه ای بودن در نوع خودشونه!
بله! وقتی این حوزه از ادبیات مون رو با نمونه ها و جاافتادگی ادبیات جهانی مقایسه کنیم بسیاری از چیزها مشخص میشه.
سبک نویسندگان عامه پسند و رقابت و قوانین حوزه و هنر آن ها رسما شناخته شده اند.کیفیتی بسیار بالاتری دارند و فقط در ژانر عاشقانه خلاصه نشده اند.جشنواره ها و موقعیت های گردهمایی مخاطبین باعث پیشرفت کیفیتی اون ها در طی سال ها شده.بطوری که در کشورمون سهوا نویسندگان حرفه ای معرفی و شناخته شده اند.آلبا دسس پدس.ایزاک آسیموف.آگاتا کرسیتی...
در پایان...
(دستم خسته شد!)
نظر شما چیه؟
ادبیات عامیانه جای خودشو داره یا آینده ی ادبیات حرفه ای رو به خطر انداخته؟


+به یاد استاد عزیز در کلاس ادبیات عامه پسند: دکتر حسین بیات
 
Last edited:

mr.azad

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 نوامبر 2013
نوشته‌ها
29
لایک‌ها
12
محل سکونت
Tehran
به قول احمد رضا احمدی.. ببریم کتابمون رو بدیم علی دایی اولش یه چیزی بنویسه شاید فروخت..!
جوامعی که تحت رفتارها و شعارهای پوپوليستی انتخاب میکنه و مردمانی که در بهترین حالت درک عمیقشون از سینما و فیلم. اخراجی ها و کانال فارسی1 هستش و کاراکتر جومونگ باعث تعطیلی یه شهر در ساعت پخش ا‌ش ميشه و امثال م م مودب پور بالاترین شاخص فروش رمان رو داشتن و موزیک هم که دیگه اصلا روم به ديوار ایران موزیک و پی ام سی...
در این فضا حتی اگر شما به دمکراسی و حاکمیت مردم اعتقاد داشته باشی. باید قبول کنی که ادبیات حرفه ای که طبعاً اثر خودش رو بر سینما حرفه ای هم میزاره در اقلیت است و در اقلیت بسر خواهد برد.. و این تفاوت عمیق ذائقه از زمان آغاز مدرنیسم ملموس تر شده و تاتر نقاشی اکنون در جهان کمترین مخاطب رو داره.. ایکون سال موسیقی شده ریحانا. امثال جاستین بیبر و مرلی سایرس بیشترین فروش و طرفدار دارن و کافیه یه نگاهی به باکس افیس آمریکا کرد تا دید چه فیلمهای بیشترین بیننده و فروش رو داشته
.این معضل فقط در ایران نیست.. اما تنها تفاوت ما با جهان این است که شرایط برای مخاطبین و هنرمندان حرفه ای در ایران شرم آورتر است و دردناک . همین


Sent from my Nexus 4 using Tapatalk
 
Last edited:

Bvafa

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 آگوست 2010
نوشته‌ها
784
لایک‌ها
3,795
خوب اعتراف مي كنم من تازه الان باخوندن اين تاپيك فهميدم ادبيات عامه پسند يعني چي:D
چه عيبي داره
من خودم دوران نوجوانيمو با پنجره ي فهيمه رحيمي و بامداد خمارو بعدشم مودب پور گذروندم و خيلي هم بهم خوش مي گذشت:دي
خيلي هم خوب بود ولي براي من اينجوري شد كه بعد از چندتا رمان خوندن اينقدر اتفاقات و متن برام تكراري و كسل كننده شد و تصميم گرفتم كتابايي رو انتخاب كنم كه حداقل حوصله ام رو سر نبره و اتفاقات و نوع نوشتنش ناب و جديد باشه كه احتمالا ميشه همون ادبيات حرفه اي كه شما ميگيد:دي
ولي براي وقتايي كه دلم يه كتاب روتين با اتفاقاي معمولي و آخر شاد بخواد ترجيح ميدم همون كتاباي عامه پسند رو بخونم تا مثلا كتابي مثل تهوع رو:دي
اما در كل فكر نمي كنم به ادبيات حرفه اي لطمه اي بزنن چون خواننده اگر دنبال كتاب خوب باشه بعد از يه مدت حتما براش اين مدل كتابا خسته كننده ميشه
 

linaa

Registered User
تاریخ عضویت
11 آپریل 2010
نوشته‌ها
47
لایک‌ها
21
محل سکونت
Tehran
فکر کنم تا نود درصد موافقم!:rolleyes:
دو نکته در حرفاتون به نظرم رسید.
یکی اینکه در جوامعی که ریحانا اوله و ام تی وی حکم فرماست ،موزیسین های حرفه ای یا نویسندگان حرفه ای هم گذران زندگی می کنند.شهرت دارند، طرفدار دارند، فروش دارند.اما در کشور ما تولید کنندگان تخصصی در هنر و ادبیات آیا می تونن گذران عمر کنند؟آیا به جایگاه و حق خودشون می رسند؟

نکته ی دوم تقریبا باز تکرار قسمتی از پست ه.مسئله ی خیلی مهم سطح کیفیت آثار عامه پسند ما در مقایسه با هم کلاسی های غربی شونه.ما فقط ملودرام داریم(همون عاشقانه آبکی خودمون).در صورتیکه در حوزه عامه پسند خارجی ،بخش کمیک و تخیلی، جنایی، حتی اجتماعی هم دارند.مثلن داستان استیفن کینگ (از نمونه نویسنده های عامه پسند خوب)مقایسه کنیم کتاب داستان بلند و ترسناک ناهار در کافه گوتم(یا همچین چیزی!)رو با آثار نیمه عاشقانه و خون آشامی خودمون.
تفاوت سطح کیفی ما در این دو حوزه خیلی بالاتره.
 

mr.azad

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
26 نوامبر 2013
نوشته‌ها
29
لایک‌ها
12
محل سکونت
Tehran
شما باید اول ببینی عمر مثلا ادبیات نمایشی یا رمان نویسی یا تاتر در ایران نسبت به جهان چند ساله. این مقایسه منصفانه نیست که در آخر به این نتیجه برسیم که بله ما خیلی عقبيم از نظر کیفیت نسبت به اونها.
چون توضیح واضحات هستش زیرا نه کارگاه های حرفه ای برای حرفه ای بودن داریم نه فضای سیاسی و اجتماعی اجازه حرکت به سمت بلوغ نوشتاری رو میده و در نهایت اینکه همچنان فضای ادبیات داستانی در ایران جوان است ... وقتی مهمترين و تنها رمان بلند ما کلیدر محمود دولت آبادی هستش. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
بهرحال این قصه سر دراز دارد و اعتقاد بنده در نهایت این است که جای قر زدن باید کاری کرد. اگر دغدغه شما ارتقاء سطح کیفی ادبیات است.. راهی جز جنون نوشتن ندارید. البته نوشتن بدون چشم داشت بدون انتظار درک شدن. قبول کردن فاجعه مهمترین قدم برای فاجعه دیده است.
موفق باشید.

Sent from my Nexus 4 using Tapatalk
 

hossein137

مدیر انجمن عکس و عکاسی
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
10 جولای 2009
نوشته‌ها
9,400
لایک‌ها
10,757
سن
34
محل سکونت
Isfahan
درود
به نظر من وجود چنین ادبیاتی تنها به خاطر مقایسه خوبه.این که مردم خوب و بد رو از هم تشخیص بدند (اگر فرض کنیم نویسنده های بزرگ رو نمیشناسند و کتاب بی نام به دستشون برسه)
منتها ما نباید انتظار داشته باشیم یه نوجوون (مخصوصا" تو قشر دختر خانم ها) بیاد آثار کلاسیک و یا نوشته های سخت رو بخونه و درک درستی ازش داشته باشه.درسته تو این سن و سال تازه احساسات آدم ها شکل میگیره و همین ملودارام های آبکی ممکنه تاثیر بدی بذاره ولی به جنون کشیده نمیشه.
وقتی همین الان هم تو هم سن و سال های خودمون و گاه حتی بزرگتر میشنویم که با خوندن آثار هدایت/کافکا و یا حتی عباس معروفی به جنون کشیده شدند.انتظار دارید قشر نوجوان درک و تحمل درستی داشته باشند؟ (این یه توهین نیست (کمبود درک) چون خود من هم یه زمانی نوجوان بودم)
به هر حال وقتی مردم این طور بخواند کاری نمیشه کرد.و به نظرم تنها خطری که میتونه جدی باشه کمبود ادیب و داستان نویس های معاصر هست که آثارشون چاپ بشه.این که این مرز شناخت خوب از بد از بین بره و تعداد بدها (شاید به دید من ) انقدر زیاد بشه که نشه با کارهای خوب مقایسه اش کرد.
ادبیات هم مثل سینما میمونه.در مقایسه با سال های اخیر شاید خودتون شاهد باشید که آثار فاخر از نظر درصد چقدر عقب تر از عامه پسندهاست.
پ.ن: کاش به تعداد این ملودارم های مسخره (منظورم کتاب هایی هست که شاید هر کدوم از ما یه نسخه اش رو تو کتاب فروشی های سطحی دیده باشیم.آثار عاشقانه ای که روابط سطحی آدم ها رو بیان میکنه و حرف خاصی نداره) کمی کتاب های طنز خوب هم تو کارهای عامه پسند وجود داشت
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
درود
من به شخصه دورانی رو با همین ادبیات عامه پسند گذروندم و خب به قولی بنا به شرایط سنی و اقتضای نوجوانی بوده یادم میاد در همون دوران از رمان های نویسنده های نام برده گرفته تا نویسنده های خارجی رو خوندم که خیلی از نویسنده های خارجی و رمان ها معروف هم بودن مثل غرور و تعصب و کلی دیگه که اسماش یادم نمیاد و با همونا هم علاقمند به خوندن شدم بیشتر...
الان اما کتاب هایی هستند که خوندنش به نظرم وقت تلف کردن میاد و اصلا آدم از جمله بندی ها و اتفاقات و گفتگوهای شخصیت هاش خجالت میکشه! چون به نظر خیلی سخیف میان البته همه هم اینطور نیستن ولی میخوام بگم منم قبول دارم شرایط سنی بر دیدگاه و تفکر آدم تاثیر میگذاره و از یه نوجوان یا یک آدم عامی که درک بعضی اتفاقات روزمره براش سخته تا چه رسد به برخی نوشته ها و تطبیق با دیدگاه نویسنده توقع داشته باشیم ادبیات حرفه ای رو دنبال کنه البته خدای نکرده قصدم توهین نیست منظورم به درک هر فرد هست که میتونه متفاوت باشه
 

30we

Registered User
تاریخ عضویت
19 می 2012
نوشته‌ها
754
لایک‌ها
135
فکر کنم موضوع مهم نباید ایراد گرفتن به فروش بالای این کتابها باشه چراکه فروش بالای اینجور کتابها تو همه جای دنیا وجود داره و سود به ناشر میرسونه و ناشر میتونه از همون سود به نفع چاپ کتابهای کم تیراژ استفاده کنه موضوعی که جای بررسی داره نه ناله های روشنفکران از پرفروش بودن کتابهای عامه پسند و کم فروش بودن کتابهای خودشون بلکه علت فروش بالای اینجور کتابهاست به عبارت دیگه چرا این شکل از نوشتار برای جامعه مورد پسندتر هست آیا این شکل از داستان عناصری از زندگی روزمره رو در خودش داره که به مزاج خواننده خوش میاد؟ آیا این شکل از داستان به واقعیت بیرونی نزدیک تره یا اینکه این شکل از داستان آرمانی رو مطرح میکنه که هدف اون اجتماع هست و برای رسیدن به اون آرمان اجتماع بیرون به شکل ناخودآگاه در حال تلاشه؟ خیلی از این نوشته ها یه تخیل هست بدون در نظر گرفتن تنش های بیرونی و درونی مسایل و اصلا نمیشه اونها رو شبیه به زندگی بیرون دونست پس سوالی که اینجا مطرح میشه اینه که چرا جامعه به یه تخیل سطحی واکنش مثبت نشون میده؟
به نظرم حسودی که استاد شما گفته ظاهری ترین جنبه ای هست که یه فرد میتونه از نقدهای وارد بر موضوعی ببینه.این ظاهربینی ما رو از پیدا کردن اصل موضوع دور میکنه.یهتره بپرسیم آیا نوشته های حرفه ای ادبیات ما که فرم نوشتار خودشون رو از ورک شاپ ها و کارگاه های داستان نویسی یاد میگیرن ضرورتا تبدیل به ادبیات متفاوتی از ادبیات عامه پسند میشن؟آیا خوندن کتابهای فیلم نامه نویسی یا شیوه های داستان نویسی ما رو تبدیل به نویسنده ای متفاوت با نویسنده عامه پسند میکنه؟ اصلا تفاوت این دو شکل ادبیات با هم چیه؟ تفاوت در فرم هست یا محتوا؟
اگر کسی میخواد برای رمان عامه پسند نسخه بپیچه اول باید به شکل منسجمی سوالاتی رو در مورد این موضوع مطرح کنه و بعد به این سوالها با توجه به همه جوابهای ممکن پاسخ قانع کننده ای بده در غیر اینصورت همه حرفهای ما تبدیل میشه به وراجی های مفتی که گاهی سر سفره شام (بعد از پر کردن شکم) برای اظهار فضل زده میشه و گاهی سر کلاسهای دانشگاه برای خودنمایی و گاهی توسط پدر بعد از دیدن یه خبر و گاهی توسط استاد برای پر کردن زمان تدریس و گاهی تو کافه و گاهی تو چمن دانشکده و هر جای دیگه ای که فکرش رو بکنید
 
بالا