کسانی که ادبیات داستانی حرفه ای رو دنبال می کنند دیدگاه های مختلف و حتی متضادی راجب رمان های عامه پسند دارند.
خود من یادمه به زحمت به کتابخونه حسینیه ارشاد می رفتم(از لحاظ ادبیات داستانی فوق العاده س.چه کلاسیک چه کارهای روز)،روبروی محل تحویل کتاب همیشه با حسرت نگاه می کردم به لیست پرطرفدارترین کتاب های ماه.هر 50 تای اون ها از دسته رمان هایی بودند که بهشون میگفتن :آدامس ذهنی یا
رمان دبیرستانی،ادبیات عوام....
پیش خودم می گفتم حیف که خوانندگان این ها مثل من موقعی که در دبیرستان بودم،موقعیت این رو پیدا نکردند یا راهنمایی در مسیر بهشون نشده تا بتونن سمت و سو به مطالعه شون بدن و دست آخر خودشون لذت بیشتری ببرند.
تا این که...
نوبت گذروندن واحد ادبیات عامه پسند رسید.
طبیعتا اول بحث استقبال و موشکافیش مطرح شد و بعد بحث از جایی فوق العاده جدید شد که این جو کاملن نفی کننده از طرف اکثریت جامعه ادبیات حرفه ای برای چیه؟
آیا لزوما خطری اون ها رو تهدید می کنه؟
چیز های زیادی مطرح شد.این که ادبیات عامه پسند ما ضرورتا مخاطبین ادبیات حرفه ای رو "نمی دزده".حتی ممکنه با ایجاد عادت مطالعه ،اول عده ای رو کتابخون کنه و بعدن اون ها کم کم با ارتقای سلیقه به سمت و سو بگیرن(این مورد رو دیدم که خانوم ها دنبال کتاب های بهتری هستن که مثلن آخرش معلوم نباشه یا آدم باورش بشه...).اما در کنارش عده ای معتقند که ذائقه ی اکثر مخاطبین در همین مرحله باقی می مونن چون به نوعی تنبلی هنری دچار می شوند و حاضر نیستن که رمان های به اصلاح این عده راحت الحلقومی رو کنار بگذارند.
بحث بعدی جبهه گرفتن شدید اهل ادبیات حرفه نسبت به نویسندگان این نوع هستند که به همراه نوعی پایین نگری و تحقیر بناست.آن ها بی سوادی این نویسندگان و اشتباهات فاحشی که در املا و عناصرداستان و ویرایش و غیره مرتکب می شوند را بسیار غیرقابل جبران می بینند.
از طرفی استاد نکته بسیارررر جالبی عنوان کرد!
حسودی!
در این سال ها حتی جمع و جورترین آثار حرفه ای در حالت خوشبینانه به تیتراژ بیشتر از 3000 تا نرسیده اند.و برخی سیاسیت های فرهنگی هم باعث درجا زدن و گوشه گیری آنان شده است. و در مقایسه نویسندگان ادبیات عامه پسند فروش های باورنکردنی ای داشتند و حتی نزدیک به ثروت و شهرت نویسندگان جهانی در ایران رسیدند.بعضا نقد بی حساب و کتاب عده ای متاسفانه با بغض و کینه همراه بوده.
مشکل دیگه ای که ادبیات عامه پسند در ایران رو آسیب پذیر کرده ،غیر حرفه ای بودن در نوع خودشونه!
بله! وقتی این حوزه از ادبیات مون رو با نمونه ها و جاافتادگی ادبیات جهانی مقایسه کنیم بسیاری از چیزها مشخص میشه.
سبک نویسندگان عامه پسند و رقابت و قوانین حوزه و هنر آن ها رسما شناخته شده اند.کیفیتی بسیار بالاتری دارند و فقط در ژانر عاشقانه خلاصه نشده اند.جشنواره ها و موقعیت های گردهمایی مخاطبین باعث پیشرفت کیفیتی اون ها در طی سال ها شده.بطوری که در کشورمون سهوا نویسندگان حرفه ای معرفی و شناخته شده اند.آلبا دسس پدس.ایزاک آسیموف.آگاتا کرسیتی...
در پایان...
(دستم خسته شد!)
نظر شما چیه؟
ادبیات عامیانه جای خودشو داره یا آینده ی ادبیات حرفه ای رو به خطر انداخته؟
+به یاد استاد عزیز در کلاس ادبیات عامه پسند: دکتر حسین بیات
خود من یادمه به زحمت به کتابخونه حسینیه ارشاد می رفتم(از لحاظ ادبیات داستانی فوق العاده س.چه کلاسیک چه کارهای روز)،روبروی محل تحویل کتاب همیشه با حسرت نگاه می کردم به لیست پرطرفدارترین کتاب های ماه.هر 50 تای اون ها از دسته رمان هایی بودند که بهشون میگفتن :آدامس ذهنی یا
رمان دبیرستانی،ادبیات عوام....
پیش خودم می گفتم حیف که خوانندگان این ها مثل من موقعی که در دبیرستان بودم،موقعیت این رو پیدا نکردند یا راهنمایی در مسیر بهشون نشده تا بتونن سمت و سو به مطالعه شون بدن و دست آخر خودشون لذت بیشتری ببرند.
تا این که...
نوبت گذروندن واحد ادبیات عامه پسند رسید.
طبیعتا اول بحث استقبال و موشکافیش مطرح شد و بعد بحث از جایی فوق العاده جدید شد که این جو کاملن نفی کننده از طرف اکثریت جامعه ادبیات حرفه ای برای چیه؟
آیا لزوما خطری اون ها رو تهدید می کنه؟
چیز های زیادی مطرح شد.این که ادبیات عامه پسند ما ضرورتا مخاطبین ادبیات حرفه ای رو "نمی دزده".حتی ممکنه با ایجاد عادت مطالعه ،اول عده ای رو کتابخون کنه و بعدن اون ها کم کم با ارتقای سلیقه به سمت و سو بگیرن(این مورد رو دیدم که خانوم ها دنبال کتاب های بهتری هستن که مثلن آخرش معلوم نباشه یا آدم باورش بشه...).اما در کنارش عده ای معتقند که ذائقه ی اکثر مخاطبین در همین مرحله باقی می مونن چون به نوعی تنبلی هنری دچار می شوند و حاضر نیستن که رمان های به اصلاح این عده راحت الحلقومی رو کنار بگذارند.
بحث بعدی جبهه گرفتن شدید اهل ادبیات حرفه نسبت به نویسندگان این نوع هستند که به همراه نوعی پایین نگری و تحقیر بناست.آن ها بی سوادی این نویسندگان و اشتباهات فاحشی که در املا و عناصرداستان و ویرایش و غیره مرتکب می شوند را بسیار غیرقابل جبران می بینند.
از طرفی استاد نکته بسیارررر جالبی عنوان کرد!
حسودی!
در این سال ها حتی جمع و جورترین آثار حرفه ای در حالت خوشبینانه به تیتراژ بیشتر از 3000 تا نرسیده اند.و برخی سیاسیت های فرهنگی هم باعث درجا زدن و گوشه گیری آنان شده است. و در مقایسه نویسندگان ادبیات عامه پسند فروش های باورنکردنی ای داشتند و حتی نزدیک به ثروت و شهرت نویسندگان جهانی در ایران رسیدند.بعضا نقد بی حساب و کتاب عده ای متاسفانه با بغض و کینه همراه بوده.
مشکل دیگه ای که ادبیات عامه پسند در ایران رو آسیب پذیر کرده ،غیر حرفه ای بودن در نوع خودشونه!
بله! وقتی این حوزه از ادبیات مون رو با نمونه ها و جاافتادگی ادبیات جهانی مقایسه کنیم بسیاری از چیزها مشخص میشه.
سبک نویسندگان عامه پسند و رقابت و قوانین حوزه و هنر آن ها رسما شناخته شده اند.کیفیتی بسیار بالاتری دارند و فقط در ژانر عاشقانه خلاصه نشده اند.جشنواره ها و موقعیت های گردهمایی مخاطبین باعث پیشرفت کیفیتی اون ها در طی سال ها شده.بطوری که در کشورمون سهوا نویسندگان حرفه ای معرفی و شناخته شده اند.آلبا دسس پدس.ایزاک آسیموف.آگاتا کرسیتی...
در پایان...
(دستم خسته شد!)
نظر شما چیه؟
ادبیات عامیانه جای خودشو داره یا آینده ی ادبیات حرفه ای رو به خطر انداخته؟
+به یاد استاد عزیز در کلاس ادبیات عامه پسند: دکتر حسین بیات
Last edited: