شــک کــــرده بــــودم کسی بین ماست !
حالا : یقین دارم "مـــن" بین دو نفر ایستاده ام !
چـــــــــقدر تفاوت وجود داشت ;
بیــــــــــن واقعیت و طرز فکر مـــــــــــن!
هـــــیــــس .. ! حرف نزن ... حــــق تو در این قسمت زمین گرد نیمی از من است !
همیشه حــــق با من است ، من هر جای این قسمت زمین گرد بخواهم ، میروم اما تو نمی توانی .. مـــمنوعـــی !
تو خودت را بپوشان ، من تحــــریک می شوم ! گرمت است ؟ به من مربوط نیست ، من تو را با فاحـــشه اشتباه خواهم گرفت !
در این قسمت زمین گرد من با نگاهم تورا برانداز می کنم ، نشانه ی زرنگـــی من است ، تو این کار را بکنی فاحشه ای !!
در این قسمت از این زمین گرد ، نوجوانیت با تعصب پدر و برادری بی منطق تر از من زندانی میشود ، از آن زندان که فرار کنی ، گیر من میفتی که ! اسم زندانبان عوض شده است ، شــوهــر بی منـــطق !
در این قسمت از زمین گرد ، هر دو اشتباه می کنیم ، هر دو جریمه میشویم ! من نقدی ! تو با سنگ ! سنگــــســارت می کنیم !!
در این قسمت از زمین گرد ، من 4 تا مثل تو می تونم داشته باشم ! چون صدایم از تو خیلی بلند تر است !
در این قسمت از زمین گرد ، تو که پیر میشوی ، دین من به من گفته است چه کاری کنم !!!
بلند نخند ، تار های مویت را بپوشان ، نگاه نکن ، تا بعد از زندگی در این جهنم ، باز هم به جهنم نروی !!
راستی ، من بمیرم در بهشت وعده ی بهتر از تو به من داده اند ! اسمش را گذاشته اند هوری ! صد برابر بهتر از تو !!!!
خسته ام ، خسته ام از دینی که پشت به پشت از پدر بزرگانم به من " ارث " رسیده است !
خــــدا این یه قــســمـت از زمــیــن گــرد را فراموش نکن !