زندگی چون کودکی تنهاست:
ساده وغمناک!
اشک سردی همچون مروارید
می دود در جام چشمانش،
می چکد بر خاک،
سادگی در چهره اش پیداست!
گاه یک لبخند
می دمد در آسمان گونه هایش گرم،
می شکوفد در بنا گوشش
غنچه آزرم.
گاه ابر تیره اندوه
بر جبینش میگشد دامن
سر فرو می اورد نا شاد،
چون نهاهی نرم و نازک تن
در گذار باد
دلتنگ که باشي آدم ديگري ميشوي. خشن تر , عصبي تر , کلافه تر , تلخ تر ... و جالب تر اينکه با اطراف هم کاري نداري همه اش را نگه ميداري... و دقيقا سرهمان کسي خالي ميکني که دلتنگ اش هستي