هايكو...كاريكلماتور... و طرح

[Geronimo]

اشک انسان، به خاطر مرگ و جدایی
عزیزی است .
اشک دریا، برای زندگی و
در آغوش گرفتن
ماهی

 

[Geronimo]

گه گاه
ابر ها استراحتی می دهند
نظاره گان ماه را

شکوه صبح
آشکاره است امروز
عمر کوتاه من

 

[Geronimo]

1
دنبال شب‌تاب‌ها می‌گردد
لای بوته‌ها
باد روز اول خزان

2
باد در هیاهوست
چنار ِ حیاط
در روز نخست پاییز!

3
غم برگریزان
شادی شروع مدرسه
شهر در تضاد!

4
برگ های نارنجی
جارو می شوند
رفتگر نارنجی پوش

5
سیب، خرمالو، انار
پاییز
در میوه فروشی

6
صدای خش خش برگها
گم می شود
در سرفه های پیرمرد

 

[Geronimo]

گورستان لبريز از عمرهاي سپري شده است.

 

[Geronimo]

خساست را از چشمش ياد گرفته بود كه هر چقدر به آن نور مي تاباند ، تنگ تر ميشد

 

[Geronimo]

آدم ها وقتي به آسمان خوشبين بودند هواپيما ساختند و وقتي بدبين شدند چترنجات را

 

[Geronimo]

دلم براي ماهي ها مي‌سوزد كه در ايام كودكي نمي‌توانند خاك بازي كنند!

 

[Geronimo]

در محضر دادگاه سوگند خورد که جز حقیقت چیزی نخواهد گفت. اما سوگند در گلویش گیر کرد: خفه شد و مرد.​

 

[Geronimo]

اگر برف مي دانست

كره ي خاكي اينقدركثيف است ، هنگام فرود آمدن لباس سفيد نمي پوشيد.​

 

[Geronimo]

غروب از قايم‏باشك شب و روز خسته شد.

 

[Geronimo]

گربه پر توقع انتظار دارد موش به خودش سوس گوجه فرنگي بزند.

 

[Geronimo]

نگاهش آن‏قدر يخ بود كه وقتي نگاهم كرد، از شدت سرما لرزيدم.

 

[Geronimo]

باران وقتي از مقابل پرچم رنگين كمان مي گذرد، سرود آسماني سر مي دهد.

 

[Geronimo]

آلبالو گران بود، چشمانش انگور مي‏چيد.

 

[Geronimo]

اشکهای آسمان در برابر اشکهای من حرفی برای گفتن نداشتند.

 

[Geronimo]

وقتي مي‏خواهم حرف پنهاني بزنم، گوش‏هايم را مي‏گيرم.

 

[Geronimo]

شب در عزاي غروب خورشيد سياه پوش است .

 

[Geronimo]

گاهی يک لبخند ساده آسان‌تر از مواد منفجره قلبی را ويران مي‌کند

 

[Geronimo]

از دودلي خسته شده بودم، يكي از آنها را براي زاپاس كنار گذاشتم .

 

[Geronimo]

مگسهاي قرن 21 ، غذايشان را از زبالههاي اتمي تامين مي كنند .