- تاریخ عضویت
- 21 ژانویه 2012
- نوشتهها
- 7,193
- لایکها
- 16,494
درود..
به تهران بازگشتم و تصمیم گرفتم بر مشکلات غلبه کنم..
دیگه از کار تو خونه خسته شدم و گفتم برگردم برم یجایی کار کنم دوباره.چون دیدم واقعا فقط بحث حقوق نیست..
آدمی زاد باید اول صبح برای کار بره تو جامعه و با جامعه باشه.. هم فکرت تصفیه میشه.. هم چهار تا آدم می بینی.. هم دلت باز میشه..
(دشواری های خودش رو داره مثل آدم های نفهم..ولی باز بهتر خونه نشینیه)
طبیعتا اولین چیزی که به ذهنم رسید کار کردن تو یه شرکت جدید هست..وردپرس کاری..
یه کار خوب پیدا کردم و دو سه روزی میشه دارم میرم..حقوقش هم خوبه راضیم..
منتها چون بالا شهره یکم دنیای آدم با همکاراش فرق میکنه..
منم بیشتر متوجه شدم دنبال چهار تا هم صحبت تو ساعات کاریم هستم.. با همکارام زیاد دیالوگ مشترکی ندارم.. کما اینکه پشت سیستم نشینی و کار دفتری ایجاب میکنه کمتر حرف بزنین..
حالا بنظرتون با توجه به مسائل گفته شده چه کار دیگه یی میتونم برم؟
بیشتر معاشرت و هم صحبتی برام مهمه..
(توی بازار و فروشندگی زیاد دوست ندارم برم و مجبور شم دروغ بگم به ارباب رجوع.. )
به تهران بازگشتم و تصمیم گرفتم بر مشکلات غلبه کنم..
دیگه از کار تو خونه خسته شدم و گفتم برگردم برم یجایی کار کنم دوباره.چون دیدم واقعا فقط بحث حقوق نیست..
آدمی زاد باید اول صبح برای کار بره تو جامعه و با جامعه باشه.. هم فکرت تصفیه میشه.. هم چهار تا آدم می بینی.. هم دلت باز میشه..
(دشواری های خودش رو داره مثل آدم های نفهم..ولی باز بهتر خونه نشینیه)
طبیعتا اولین چیزی که به ذهنم رسید کار کردن تو یه شرکت جدید هست..وردپرس کاری..
یه کار خوب پیدا کردم و دو سه روزی میشه دارم میرم..حقوقش هم خوبه راضیم..
منتها چون بالا شهره یکم دنیای آدم با همکاراش فرق میکنه..
منم بیشتر متوجه شدم دنبال چهار تا هم صحبت تو ساعات کاریم هستم.. با همکارام زیاد دیالوگ مشترکی ندارم.. کما اینکه پشت سیستم نشینی و کار دفتری ایجاب میکنه کمتر حرف بزنین..
حالا بنظرتون با توجه به مسائل گفته شده چه کار دیگه یی میتونم برم؟
بیشتر معاشرت و هم صحبتی برام مهمه..
(توی بازار و فروشندگی زیاد دوست ندارم برم و مجبور شم دروغ بگم به ارباب رجوع.. )