برگزیده های پرشین تولز

واژه نامه اصطلاحات هواشناسی

ماهان1

Registered User
تاریخ عضویت
24 آگوست 2011
نوشته‌ها
106
لایک‌ها
21,419
سن
38
محل سکونت
Magdeburg, Germany
sleet
باران یخ زده
اگر قطرات باران یا مخلوط برف و باران در حال ریزش از ابرها با لایه هوایی که دارای دمای زیر نقطه انجماد است برخورد کند، اغلب به صورت باران یخ زده یا مخلوطی از آب و برف در می‌آید. این امر حکایت از وارونگی حرارت در لایه‌ای از هوا دارد هر چند که میزان آن اندک باشد. در انگلستان به مخلوطی از برف و باران و یا برف تا حدود ذوب شده (اسلیت) می‌گویند
 

ماهان1

Registered User
تاریخ عضویت
24 آگوست 2011
نوشته‌ها
106
لایک‌ها
21,419
سن
38
محل سکونت
Magdeburg, Germany
Tunderstorm
رعد و برق

چگونگي تشكيل رعد و برق
بر اثر برخورد ابرهاي داراي بارهاي غير همنام ، واكنش‎هاي الكتريكي شديدي به صورت نور و صداي شديد بنام صاعقه يا رعد و برق توليد مي‎گردد و براساس مطالعات به عمل آمده توسط متخصصين تعداد رعد و برق در هر لحظه در سراسر دنيا بين 1500 تا 2000 بار مي‎باشد .

اين پديده يك تخليه ي الكتريكي شديد و بسيار سريع در هواست و همين تخليه الكتريكي است كه نور و صدا توليد ميكند ؛ در هنگام رعد و برق ، برق در جريانات هوايي ِبالا و پايين ِقوي داخل ابرهايي موسوم به كومولونيمبوس تاريك شكل مي گيرد ؛ در اين شرايط قطرات آب ، تگرگ و كريستال هاي يخ با يكديگر برخورد مي كنند ، دانشمندان عقيده دارند كه اين برخوردها بارهاي الكتريكي را در ابر به وجود مي آورد ؛ بارهاي الكتريكي منفي و مثبت در ابر از يكديگر جدا مي شوند ، بارهاي منفي به بخش پايين تر ابر سقوط مي كنند و بارهاي مثبت در بخش هاي مياني و بالاتر مي مانند ، موقعي كه اختلاف بارها به قدر كافي بزرگ مي شود ، يك جريان الكتريسيته از ابر به پايين و به زمين جريان پيدا مي كند يا از يك بخش ابر به بخش ديگر يا از يك ابر به ابر ديگر جريان مي يابد ، كه اين بار معمولا مثبت و روي سطح زمين بار منفي القا ميكند و به اين ترتيب مجموعة ابر، هوا و زمين به يك خازن بسيار بزرگ تبديل ميشود كه لحظه به لحظه بار آن بيشتر ميشود و بنابراين اختلاف پتانسيل دو قطب آن افزايش پيدا ميكند ، بالاخره مقدار اين بار الكتريكي آنقدر زياد ميشود كه اختلاف پتانسيل بين ابر و زمين به 10 تا 100 ميليون ولت ميرسد و ميدان الكتريكي حاصل از چنين اختلاف پتانسيلي ميتواند هوا را با اينكه در حالت عادي نا رسانا ست در يك سير خاص يونيزه و آنرا به رسانا تبديل ميكند و به محض اينكه چنين سيري از مولكولهاي يونيزه رسانا از ابر تا زمين ايجاد شود بارهاي الكتريكي به طرف هم حركت ميكنند و در عرض 0.0001 ثانيه جريان وحشتناكي در حدود 30 هزار آمپر از هواي يونيزه ميگذرد . اما هر جرياني ضمن عبور از ماده با مقاومت اتمهاي آن روبرو ميشود و اين مقاومت بخشي از انرژي الكتريكي را به گرما تبديل ميكند . با استفاده از اصول اوليه الكترومغناطيس ميتوانيد تخمين بزنيد اين جريان در ولتاژ 10 ميليون ولت ، توان گرمايي در حدود 100 ميليارد وات دارد و ميتواند گرمايي در حدود 10 ميليون ژول ايجاد كند ؛ اين گرما باعث ميشود دماي هوا در مسير آذرخش به 30 هزار درجه سانتي گراد برسد ، كه اين تغيير ناگهاني دما (از حدود 300 كلوين به 300 هزار كلوين) حجم هوا را 100 برابر ميكند و اين يعني يك انفجارِ واقعيِ انبساطِ سريع و شديد هوا ، كه يك موج ضربتي(shock wave) در هواي اطراف ايجاد ميكند و امواجي را با فشار بين 10 تا 30 اتمسفر بوجود مي‎آورد ، كه با سرعت صوت و به شكل تندر يا رعد به گوش ما ميرسد ، اما گرماي ايجاد شده غير از انبساط بلاهاي ديگري هم سر مولكولهاي هوا مياورد ، جريان شديدي كه از هوا ميگذرد ، آن را گرم ميكند و به تابش وا ميدارد و تابشي است كه يك مسير نوراني بين ابر و زمين ايجاد ميكند .
 

ماهان1

Registered User
تاریخ عضویت
24 آگوست 2011
نوشته‌ها
106
لایک‌ها
21,419
سن
38
محل سکونت
Magdeburg, Germany
انواع ابرها

1- ابرهاي سيروس (Cirrus) : اين ابرها از مرتفع‌ترين ابرها بوده واغلب به صورت پرمانند و سفيد رنگ و شفاف (ملو از بلورهاي يخ) در آسمان ديده مي‌شوند. اين ابرها بعضاً به صورت دسته‌هاي منظم جدا از هم، در آسمان ديده مي‌شوند در اين صورت موسوم به سيروس‌هاي هواي خوب بوده و اگر توأم با ابرهاي سيرواستراتوس و آلتواستراتوس گردند. معمولاً علامت هواي بد مي‌باشند.

cirrus%20clouds.jpg
 

ماهان1

Registered User
تاریخ عضویت
24 آگوست 2011
نوشته‌ها
106
لایک‌ها
21,419
سن
38
محل سکونت
Magdeburg, Germany
2- سيرو استراتوس (Cirrostratus) : اين ابرها را مي‌توان سيروس‌هاي نازك تور مانندي دانست كه از ابرهاي كوچك سفيد و به هم فشرده به شكل گوله پشمي شكيل يافته‌اند و به علت شفافيت خورشيد و ماه و ستارگان از پشت آنها قابل رويت بوده و اغلب هاله‌اي دور خورشيد و ماه تشكيل مي‌دهند. اين هاله‌ نتيجه شكست نور بوسيله بلورهاي يخ معلق در هوا است ظهور اين ابرها، علامت نزديك شدن هواي طوفاني بوده و به همين لحاظ، اين ابرها را مي‌توان پيش از فرا رسيدن هواي بد و يا حالت‌هاي طوفاني هوا، مشاهده نمود

.cirrostratus129801.jpg
 

ماهان1

Registered User
تاریخ عضویت
24 آگوست 2011
نوشته‌ها
106
لایک‌ها
21,419
سن
38
محل سکونت
Magdeburg, Germany
3- سيرو كومولوس (Cirrocumulus) : اين ابرها اغلب از توسعه ابرهاي سيرو استراتوس حاصل شده و بدون سايه مي‌باشند و غالباً به جاي خورشيد و ماه هاله‌اي در آسمان بوجود مي‌آورند. ساختمان آنها اغلب متشكل از قطعات سفيد رنگ بوده و معمولاً پيش از ابرهاي سيروس در آسمان ظاهر مي‌شوند. ظهور آنها در آسمان، مقدمه فرا رسيدن هواي ابري و طوفاني است.


450px-Cirrocumulus_20040830.jpg
 

Amir Mohsen

کاربر فعال هواشناسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2011
نوشته‌ها
216
لایک‌ها
12,637
محل سکونت
mashhad
Winter Weather - Precipitation Types

91797931052639705519.jpg

09039921706651033919.jpg
 

Amir Mohsen

کاربر فعال هواشناسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2011
نوشته‌ها
216
لایک‌ها
12,637
محل سکونت
mashhad
Convergence & Divergence

همگرایی - واگرایی

98108278365129161540.jpg
 

weatherforecasr

Registered User
تاریخ عضویت
16 اکتبر 2011
نوشته‌ها
29
لایک‌ها
118
محل سکونت
Iran,Rasht latitude: 37-12N, longitude: 049-38E,
تداوم خشكسالی: تداوم خشكسالي عبارتست از دوره اي كه مقدار آب در آن بطور پيوسته كمتر از يك آستانه معين باشد. آستانه يا سطح مبنا(Truncation Level) عبارت از معياري است كه مقدار يك متغيير نسبت به آن سنجيده مي شود. اين آستانه مي تواند ميانگين درازمدت و يا ميانه سري زماني مورد مطالعه باشد.


شدت و بزرگی خشكسالی: ميزان كمبود آب در هر گام زماني (مثلاً ماهانه) از يك دوره خشكسالي نسبت به آستانه، شدت خشكسالي(Severity) ناميده مي شود و مجموع شدتها در گامهاي متوالي يك دوره خشكسالي، تحت عنوان بزرگي(Magnitude) خشكسالي خوانده مي شود. شديدترين خشكسالي تاريخی عبارت است از دوره اي كه داراي بزرگترين تداوم بوده و بزرگترين مجموع كمبود نسبت به آستانه را داشته باشد. هرچه انحراف بارندگی نسبت به شرايط ميانگين و يا آستانه تعيين شده بيشتر باشد به همان اندازه شدت خشكسالي بيشتر و ميزان تاثير خشكسالی بيشتر نمود پيدا می كند. علاوه براين، ميزان استمرار حالت خشكسالی دريك منطقه نيز گويای شدت خشكسالی درهمان منطقه است، يعني درشرايطی كه خشكسالی تنها براي يك ماه استمرار داشته باشد احتمال دارد بارش ماه بعد، كمبود ماه مزبور را جبران نمايد، ولی اگر ماه بعدی نيز خود نسبت به شرايط طبيعی كمبود داشته باشد، به مراتب در شدت بخشيدن به حالت خشكسالی موثر خواهد بود. ويژگی ديگر خشكساليها، intensity ناميده مي شود كه عبارت از نسبت بزرگي به تداوم خشكسالي مي باشد. پديده خشكسالي بايد برمبناي يك آستانه معين اندازه گيري و سنجيده شود. اين آستانه بر اساس نوع فعاليت تعيين مي گردد. بنابراين در هنگام طراحي سيستم مديريت كمبود منابع آب جهت مقابله با بحران خشكسالي وكمبود آب، آستانه براساس نوع فعاليت توسط طراح و يا مدير منابع آب تعيين مي گردد (شارما، 2000). ميزان انحراف متغير مورد مطالعه نسبت به آستانه و همچنين، زمان استمرار آن، بيانگر شدت خشكسالی است. به همين منظور برای مشخص ساختن اين عامل در مطالعه خشكسالی، محققان با استفاده از شاخصهای مختلف سعی می كنند, درجه ناهنجاری منفی متغير مورد مطالعه را نيز مد نظر قراردهند.


فراوانی خشكسالی: فراوانی خشكسالی نيز از اهم ويژگيهای مورد مطالعه در بررسی خشكسالي يك منطقه بشمار می آيد كه می تواند در مقياسهای مختلف زمانی ( برای مثال سالانه، ماهانه و فصلی ) محاسبه شود. با توجه به وجود شدتهای مختلف خشكسالی، بررسی فراوانيها مي تواند براي هريك از اين مقياسها صورت گيرد. محاسبه توزيع فراوانی در شدتهای مختلف می تواند در ارزيابی پتانسيل منطقه مورد مطالعه نسبت به شدتهای مختلف خشكسالی كاربرد داشته باشد. اين محاسبه می تواند از طريق توابع توزيع احتمال فراوانی براي بررسي احتمال و يا دوره های برگشت خشكسالی برای پيش بيني های آتی مورد استفاده قرارگيرد. گستره خشكسالی: گستره رويدادهاي خشكسالی همانند شدت و بزرگي آن متفاوت مي باشد. بسته به علت و يا علت هاي ايجاد خشكسالي منطقه تحت پوشش آن تغيير مي كند. برخي از خشكسالي ها در گستره هاي وسيع و برخي در گستره هاي محدود عمل مي كنند. خشكسالی هاي قاره ای كه بويژه درمناطق خشك اتفاق می افتند در گستره هاي وسيع كه صدها و يا هزاران كيلومتر مربع را می پوشاند، گسترش پيدا می كنند. به نظر محققان استراليا، احتمال دارد اين پديده نيمی از استراليا را درطی 50 سال آينده فراگيرد.


دوره تناوبی رخداد خشكسالی: بررسيهای مربوط به احتمال تكرار خشكساليها و ساير پديده های طبيعی به صورت رخدادهای منظم، بخش زيادی از تحقيقات محققان را به خود اختصاص داده است. بطوری كه بيش از 1000 مقاله دررابطه با ارتباط رخدادهای آب و هوايی با سيكل 11 ساله كلفهای خورشيدی تهيه شده است. كلفهای خورشيد عبارت از لكه هايی هستند كه به دليل اختلاف درجه حرارت درسطح خورشيد، بصورت لكه های سياهی بنظر می رسند. چگونگی پيدايش اين لكه ها هنوز به درستی شناخته نشده است و بيشتر تصور می رود كه زبانه كشيدن و در هم پيچيدن توده های گاز مشتعل خورشيد, باعث پديد آمدن آن می گردد. براساس بررسي های موجود، امروز رابطه ميان لكه های خورشيدی با برخی از پديده های زمينی به اثبات رسيده است. در رابطه با تناوب رخدادهای خشكسالی، برخی از محققان علاوه برتناوب 11 ساله به دوره 22 ساله يا چرخه هايی10 ساله پي برده اند (بلم و مولي 1981 ). برخی از محققان نيز به دوره تناوبی بيشتری اشاره كرده اند. با توجه به كارهای بسياری كه در اين زمينه انجام شده است هنوز قانومندی علمی كه بطور قطع مورد پذيرش واقع شود، عنوان نگرديده است. به هنگام كاهش تعداد كلفهای خورشيدی، خشكساليهای شديد اتفاق افتاده اند. اين گونه مطالعات درسايركشورها ازجمله استراليا و هند نيز صورت گرفته است.
 

weatherforecasr

Registered User
تاریخ عضویت
16 اکتبر 2011
نوشته‌ها
29
لایک‌ها
118
محل سکونت
Iran,Rasht latitude: 37-12N, longitude: 049-38E,
همانطور كه پيشتر گفته شد خشكسالي پديده اي خزنده است و به اشكال مختلفي انسان را متاثر مي كند. نظامي و خارا (1384) بيان داشتند از جمله اثرات خشکسالي سالهاي 1377 تا1379، کاهش عمق آب، کاهش اکسيژن محلول آب، افزايش دماي آب، کاهش ميزان غذاو افزايش ميزان تغذيه توسط ماهيان را بر روي موجودات کفزي تالاب امير کلايه مي باشد.


بارش ايران


كشور ايران به خاطر قرار گرفتن در كمربند خشك جغرافيايي و نوار بياباني كه در 25 تا40 درجه عرض شمالي واقع شده است، از شرايط آب وهوايي برخوردار است كه جزو مناطق كم باران جهان بشمار مي آيد. در فصول سرد ، همزمان با عقب نشبي سيستم پر فشار جنب حاره ، تحت تاثير سيستم هاي كم فشار مديترانه اي از غرب وسوداني از جنوب غرب قرار مي گيرد كه سيستم هاي مذكور در بستر بادهاي غربي ايران را جولانگاه فعاليت خودقرارداده وبارشهاي عمده اي را سبب مي شوند . در اين زمان سيستم پر فشار سيبري نيز به خاطر عقب نشيني پر فشار جنب حاره، پيشروي نموده و بخش هاي شمالي و مركزي ايران را تحت تاثير خود قرارمي دهد . جريان هاي شمالي و شمال شرقي كه افت دمايي و هواي سرد وخشك را به همراه دارد و از خصوصيات بارز اين سيستم كه در تلاقي با جريانهاي هواي غربي تشكيل جبهه هايي را مي دهد ، ايجاد بارش هاي قابل توجه مي باشد . علاوه بر اين ، سيستم ياد شده منشاء اصلي ايجاد بارندگي هاي شمال ايران نيز محسوب مي شود(رحمانيان، 1379).
با وجود قرارگرفتن کشور ايران در کمر بند خشک جهاني (
UNEP, 1997)، تغيير پذيري شديد اقليمي (حيدري شريف آباد و همکاران, 1381)، بارش تنها معادل يک سوم متوسط جهاني دارد. بر اساس گزارش ها در سال 1380 حدود 6/2 ميليون هکتار زراعت آبي و 4 ميليون هکتار زراعت ديم و 1/1 ميليون هکتار از باغات تحت تاثير خشکسالي قرار گرفته اند. خسارت ناشي از خشکسالي بر باغات در اين سال بالغ بر 520 ميليون دلار بود. بر اساس تحقيقات انجام گرفته در کشور، اثر مستقيم خسارت ناشي از کاهش هر 1 ميليمتر بارندگي برابر 98 ميليارد ريال مي باشد. با فرض آنکه تفاوت ميزان آب استحصالي در ترسالي در مقايسه با خشکسالي 13 ميليارد متر مکعب باشد، خسارت کاهش سطح زير کشت ناشي از آن برابر 1274 ميليارد ريال مي گردد(غفاري 1386).
سعيدآبادي و همكاران در پژوهشي با عنوان رابطه دما و بارندگي و پيش بيني وضعيت اقليم آينده در منطقه تبريز با استفاده از مدل هاي آماري و ديناميكي به پيش بيني وقوع ترسالي و خشكسالي پرداختند و به اين نتيجه رسيدند كه براي پيش بيني ميزان بارندگي مي توان از تغييرات دما در آينده استفاده كرد. (سعيدآبادي و همكاران، 1384)
رضيئي و همكاران در پژوهشي با عنوان بررسي روند بارندگي سالانه در مناطق خشك و نيمه خشك مركزي و شرق ايران روند تغييرات بارندگي در 79 ايستگاه اين منطقه طي 36 را با استفاده از آزمون هاي ناپارامتري مورد بررسي قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه در اين منطقه اثري از تغيير اقليم در اين دوره وجود ندارد هرچند كه در برخي ايستگاه ها با كاهش بارندگي و در برخي ديگر با افزايش روبه رو بوده ايم اما ميزان بارش در بيشتر ايستگاه ها تغيير خاصي را نشان نمي دهد. (رضيئي و همكاران، 1384)
عبدالهي و همكاران در پژوهشي اثر تغييرات رطوبت و بارندگي را بر پوشش گياهي و مراتع در منطقه اردكان يزد را مورد بررسي قرار دادند و به اين نتيجه رسيدند كه در سال هاي اخير با كاهش ميزان بارندگي و در نتيجه كاهش آبهاي زيرزميني موجب كاهش تراكم پوشش گياهي در اين منطقه شده است. (عبدالهي و همكاران، 1385)
عساكره(1386) در پژوهشي با عنوان تغييرات زماني مكاني بارش ايران با استفاده از آمار بارش 152 ايستگاه سينوپتيك و 170 ايستگاه كليماتولوژي متعلق به سازمان هواشناسي کشور طي سال هاي 1961 تا 2003 و كاربرد تكنيك هاي ترسيمي، تغييرات زماني مكاني بارش در ايران را مورد بررسي قرار داده است. در اين تحقيق ضمن تهيه نقشه همباران کشور نشان داده شد که بيش از نيمي از مساحت کشور در معرض تغييرات بارش است. اين تغييرات بيشتر در نواحي کوهستاني و نيز نيمه غربي کشور رخداد داشته اند که عموماً نواحي با بارندگی بيشتر محتمل به تغيير بوده اند (عساكره، 1386).
به نظر لشتي (1378)در صورتيكه رشته كوههاي زاگرس والبرز وجود نمي داشت وايران بين درياي خزر وخليج فارس محصور نمي بود،كشورمان به يك منطقه كاملاً خشك و بي آب جهان تبديل مي شد . وجود اين عوامل طبيعي موجب تنوع مختلف آب و هوايي وگوناگوني محصولات كشاورزي از شمال به جنوب گرديده است . كوههاي البرز و زاگرس با ارتفاع مناسب خود ، اثر نواربياباني (فشار زياد حنب حاره) را كه نمي گذارد بارندگي صورت گيرد را تعديل نموده ، و سرماي ايجاد شده در بالاي ارتفاعات موجب ريزش نزولات جوي مي گردد. مناطقي از كشور كه در خارج از حوضه تاثير اين ارتفاعات قرار مي گيرند و تحت تاثير فشارزياد حاره اي هستند ،گذشته از اين كه سطح تبخير بالايي دارند از بارندگي ناجيزي برخوردارند . مناطق واقع در داخل مثلث كوير ايران (مثلث كوير ايران محدوده اي است كه از اتصال خط مستقيم بين شهرهاي قم- سبزوار وايرا نشهر حاصل مي شود) داراي چنين شرايطي اند. نبود همگني بين بارندگي و تبخير همواره موجب فقر پوشش گياهي اين مناطق شده است . در نواحي خشك وكم آب كه بارندگي ناچيز است . تبخير در بيشترين حد خود مي باشد . به عبارت ديگر دراين مناطق تبخير و تعرق مطلق سالانه بيشتر از مقدار متوسط بارندگي سالانه است .


بررسی سوبق خشكسالي در ايران از منظر منابع علمي


کشور ايران با وجود قرارگرفتن در کمر بند خشک جهاني (UNEP, 1997)، تغيير پذيري شديد اقليمي (حيدري شريف آباد و همکاران, 1381)، بارش تنها معادل يک سوم متوسط جهاني دارد. بر اساس گزارش ها در سال 1380 حدود 6/2 ميليون هکتار زراعت آبي و 4 ميليون هکتار زراعت ديم و 1/1 ميليون هکتار از باغات تحت تاثير خشکسالي قرار گرفته اند. خسارت ناشي از خشکسالي بر باغات در اين سال بالغ بر 520 ميليون دلار بود. بر اساس تحقيقات انجام گرفته در کشور، اثر مستقيم خسارت ناشي از کاهش هر 1 ميليمتر بارندگي برابر 98 ميليارد ريال مي باشد. با فرض آنکه تفاوت ميزان آب استحصالي در ترسالي در مقايسه با خشکسالي 13 ميليارد متر مکعب باشد، خسارت کاهش سطح زير کشت ناشي از آن برابر 1274 ميليارد ريال مي گردد(غفاري 1386). كشور ما به خاطر قرار گرفتن در كمربند خشك جغرافيايي و نوار بياباني كه در 25 تا40 درجه عرض شمالي واقع شده است، از شرايط آب وهوايي برخوردار است كه جزو مناطق كم باران جهان بشمار مي آيد. در فصول سرد ، همزمان با عقب نشبي سيستم پر فشار جنب حاره ، تحت تاثير سيستم هاي كم فشار مديترانه اي از غرب وسوداني از جنوب غرب قرار مي گيرد كه سيستم هاي مذكور در بستر بادهاي غربي ايران را جولانگاه فعاليت خودقرارداده وبارشهاي عمده اي را سبب مي شوند . در اين زمان سيستم پر فشار سيبري نيز به خاطر عقب نشيني پر فشار جنب حاره، پيشروي نموده و بخش هاي شمالي و مركزي ايران را تحت تاثير خود قرارمي دهد . جريان هاي شمالي و شمال شرقي كه افت دمايي و هواي سرد وخشك را به همراه دارد و از خصوصيات بارز اين سيستم كه در تلاقي با جريانهاي هواي غربي تشكيل جبهه هايي را مي دهد ، ايجاد بارش هاي قابل توجه مي باشد . علاوه بر اين ، سيستم ياد شده منشاء اصلي ايجاد بارندگي هاي شمال ايران نيز محسوب مي شود(رحمانيان، 1379). فرج زاده اصل (1374) عنوان مي كندآنچه در كشور ما، عمدتاً خشکسالي را خصوصاً در نواحي جنوب كشور ايجاد كرده و بسيار هم گسترده است، اثر سيستم هاي پرفشار جنب حاره اي است که مقدار بارش را در جنوب کشور نسبت به بخش هاي شمالي و غربي به طور محسوسي کاهش داده و مانع اثر سيستم‌هاي شمالي و غربي به اين مناطق مي‌شود. البته در مورد علل خشكسالي عواملي چون افزايش اختلالات گلخانه‌اي و انتقال نورخورشيد به زمين و از زمين به خورشيد كه سبب ايجاد عدم تناسب بين دو انتقال شده و دماي زمين بالا رفته و خشكسالي رخ مي‌دهد ويا افزايشي غلظت گاز در جوكه سبب مي‌شود دماي زمين بالا رفته و سبب خشكسالي مي شود. همچنين شدت گازهاي گلخانه اي نيز سبب افزايش درجه حرارت کره زمين شده و اين پديده را تشديد مي کند. برخي عدم توزيع آب مصرفي در کشور رايکي از علل خشکسالي دانسته اند که اين توزيع يکنواخت نبوده و به طور مثال 3 درصد تهران 30% حجم آب را به خود اختصاص داده اند. وي با بررسي نمايه هاي مختلف خشكسالي، نمايه درصد نرمال بارندگي(PNPI) را به علت سادگي، جامعيت و انعطاف پذيري به عنوان نمايه مناسب انتخاب نمود و به بررسي خشكسالي ها در كل كشور پرداخت. زارع ابيانه و همكاران(1375) خشكسالي هاي به وقوع پيوسته درغرب كشور را با استفاده از بعضي شاخص هاي خشكسالي مطالعه نمودند. ايشان نشان دادند كه در بعضي از سال ها خشكسالي رخ نداده است، اما وقتي به صورت فصلي داده ها بررسي مي شوند خشكسالي هايي به وقوع پيوسته كه به صورت ساليانه هيچگاه مشخص نيستند. بر اساس مطالعاتي که صورت گرفته آستانه 80 درصد بارش ميانگين را مي توان مرز وقوع خشکسالي درکشور تلقي کرد که هر قدر اين درصد کاهش مييابد شدت خشکسالي افزايش پيدا مي کند. البته شدت خشکسالي ها علاوه بر قلت نزولات جوي، به دوره تداوم آن نيز ارتباط پيدا مي کند، بدين معني که به تناسب استمرار شرايط خشکسالي، شدت آن بيشتر جلوه مي کند. بر همين مبنا، در مطالعه حاضر، مقادير 70 تا 80 درصد بارش ميانگين به عنوان خشکسالي ضعيف، 55 تا 70 درصد به عنوان خشکسالي متوسط، 40 تا 55 درصد به عنوان خشکسالي شديد وکمتر از 40 درصد به عنوان خشکسالي بسيار شديد در نظر گرفته شده است (فرج زاده، 1376) خوش اخلاق (1376) براي شناسايي دوره هاي خشک و مرطوب سالانه از ضرايب آماري به ويژه شاخص استاندارد بارش 37 ايستگاه سينوپتيک استفاده کرد و در نهايت با بررسي نقشه هاي سينوپتيک، الگوهاي ماهانه خشکسالي و ترسالي در ايران راتحليل کرده است. ثنايي نژاد در سال 1379 به بررسي خشکسالي و ارزيابي نمايه هاي بارش استاندارد و درصد نرمال در استان خراسان پرداخت و نتيجه گرفت كه آستانه هاي نمايه هاي بارش استاندارد براي تعريف وضعيت اقليمي در خراسان مجدداً بايستي تعريف شود. مقدم و همکاران ( ۱۳۸۰)، سه روش را براي تعيين شاخص خشکسالي در استان سيستان وبلوچستان مورد ارزيابي و محاسبه قرار دادند که اين روش ها عبارتند از: شاخص استاندارد شده بارش، دهکها (DI) و درصد نرمال. آنها در نهايت ارتباط اين سه شاخص را مورد ارزيابي قرار داده و بهترين شاخص را براي منطقه روش SPI پيشنهاد دادند. نتايج مطالعه حيدري شريف آباد، و همکاران. (1381 ) بررسي يک دوره بيست ساله بارندگي بر اساس ضريب خشکي دومارتن، نشان مي دهد که 54/35 درصد از سطح کشور (573884 کيلومتر مربع) داراي اقليم فراخشک و 15/29 درصد (472562 کيلومترمربع) در اقليم خشک واقع شده است، به طوري که در مجموع 65 درصد از اراضي کشور، در گسترهي اقليم هاي خشک و فرا خشک قرار دارند. ميزان بارندگي در مناطق مرکزي کشور در سال هاي خشکسالي تا حدود صفر کاهش مييابد. نمودار بارندگي 32 ساله در ايران نمايانگر آن است که کشورمان در خلال اين دوره با 6 بار خشکسالي مواجه بوده و علاوه براين 17 بار نيز ميزان بارندگي از حد متوسط کمتر بوده است و 5 بار نيز تا آستانه خشکسالي پيش رفته است. زاهدي و قويدل رحيمي (1381) در مطالعه اي ضمن تعيين وضعيت روند بارش و تبيين نوسانات آن با استفاده از نمايه بارش استاندارد شده مك كال اقدام به طبقه بندي شدت وقوع خشكسالي ها و ترسالي هاي ايستگاه هايي از حوضه آبريز اروميه نموده و با استفاده از نمايه بارش مك كال و مدل سري زماني هالت_ وينتر اقدام به پيش بيني خشكسالي ها و ترسالي هاي ايستگاه هاي مورد مطالعه در سال هاي آتي (تا سال 2008) نموده و به اين نتيجه رسيده اند كه در سال هاي مورد پيش بيني غالباً بارش ايستگاه ها در وضعيت نرمال خواهد بود و دوره خشكسالي يا ترسالي شديدي را براي ايستگاه ها پيش بيني نكرده اند.
لشني زند (1382)، در مطالعه اي با عنوان بررسي تداوم، شدت وفراواني خشکسالي هاي اقليمي در شش حوضه واقع در غرب و شمال غرب کشور با استفاده از سري هاي زماني شاخص بارش استاندارد براي تمامي ايستگاهها شدت متوسط خشکسالي در هر حوضه را استخراج نمود و نتيجه گرفت که وقوع خشکسالي با تداوم يک تا سه ماه ، حتي در ايستگاههاي واقع در مناطق نيمه مرطوب پديدهاي معمول و بازگشت کننده است. در نهايت نقشه هاي پهنه بندي خشکسالي سالانه با به کارگيري اعداد استاندارد شده بارش و بر پايه طبقه بندي درجه شدت خشکسالي، با استفاده از نرم افزار
Surfer ترسيم گرديد.
قلي زاد به منظور پيش بيني خشکسالي در قسمت غرب کشور از بارش ماهانه ايستگاه هاي خرم آباد، زاغه ، سنندج، سقز، کرمانشاه و همدان استفاده نمود. در اين مطالعه با استفاده از دوره آماري 42 ساله از (1962 تا 2003) و نرم افزار
SPI ، نمرات شاخص بارش استاندارد شده در دو مقياس کوتاه مدت 6 ماهه و بلندمدت 24 ماهه ، تبديل شدند. نمرات شاخص با استفاده از نرم افزار ASTSA و روش آماري ARIMA تحليل و پيش بيني شدند. مرحله بعد درصد و فراواني دوره هاي تر و خشک با استفاده از جدول طبقه بندي نمرات شاخص بارش استاندارد شده به دست آمد. نتايج نشان دادند که در اين منطقه خشکسالي با شدت متوسط نسبت به انواع ديگر داراي فراواني بيشتري مي باشد. نقطه قابل توجه اينکه پس ازيک دوره خشکسالي تقريباً 8 ساله، دوره ترسالي با مدت تقريباً مشابه به وقوع پيوسته است. براساس نتايج تا سال 2008 شرايط نرمال در منطقه پيش بيني مي شود( قلي زاده،1383).
لشني زند و همكاران (1383) به بررسي شدت، تداوم و فراواني خشكسالي‌هاي اقليمي توسط اين شاخص در 6 حوزه در غرب و شمال غرب كشور پرداختند و اقدام به ترسيم منحني‌هاي شدت، تداوم و فراواني خشكسالي كردند.
مقدسي و همكاران (1384) با استفاده از سه شاخص
SPI و EDI و DI پايش روزانه خشکسالي دراستان تهران در سالهاي آبي0 8-1377 با استفاده از شاخص هاي موثر پرداختند و با استفاده از سيستم اطلاعات جغرافيايي نقشه هاي خشکسالي در سطح استان را رسم کردند و به اين نتيجه رسيدند که در مقياس روزانه شاخص خشکسالي موثريا EDI ارزيابي بهتري نسبت به دو شاخص ديگر دارد و همچنين شاخص SPI در مقياس ماهانه واکنش کافي به کمبود ريزش ها از خود نشان نمي دهد. آنان همچنين دريافتند كه شاخصها خيلي به طول دوره آماري حساس نيستند و مي توان بجاي آمار 30 سال به بالا از آمار 20 سال به بالا هم استفاده نمود.
سعيدآبادي و همكاران در پژوهشي با عنوان رابطه دما و بارندگي و پيش بيني وضعيت اقليم آينده در منطقه تبريز با استفاده از مدل هاي آماري و ديناميكي به پيش بيني وقوع ترسالي و خشكسالي پرداختند و به اين نتيجه رسيدند كه براي پيش بيني ميزان بارندگي مي توان از تغييرات دما در آينده استفاده كرد (سعيدآبادي و همكاران، 1384).
رضيئي و همكاران در پژوهشي با عنوان بررسي روند بارندگي سالانه در مناطق خشك و نيمه خشك مركزي و شرق ايران روند تغييرات بارندگي در 79 ايستگاه اين منطقه طي 36 را با استفاده از آزمون هاي ناپارامتري مورد بررسي قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه در اين منطقه اثري از تغيير اقليم در اين دوره وجود ندارد هرچند كه در برخي ايستگاه ها با كاهش بارندگي و در برخي ديگر با افزايش روبه رو بوده ايم اما ميزان بارش در بيشتر ايستگاه ها تغيير خاصي را نشان نمي دهد (رضيئي و همكاران، 1384).
بني واهب و عليجاني در پژوهشي به بررسي خشكسالي و ترسالي و پيش بيني تغيير اقليم در منطقه بيرجند پرداختند و با استفاده از آمار ماهانه بارش و دماي بيرجند در دوره آماري 1955-2000 و كاربرد روش هاي آماري چندمتغيره وضعيت تغييرات بارش و دما در ايستگاه بيرجند را آشكار نمودند (بني واهب و عليجاني، 1384).عبدالهي و همكاران در پژوهشي اثر تغييرات رطوبت و بارندگي را بر پوشش گياهي و مراتع در منطقه اردكانيزد را مورد بررسي قرار دادند و به اين نتيجه رسيدند كه در سال هاي اخير با كاهش ميزان بارندگي و در نتيجه كاهش آبهاي زيرزميني موجب كاهش تراكم پوشش گياهي در اين منطقه شده است. (عبدالهي و همكاران، 1385)
عساكره در پژوهشي با عنوان تغييرات زماني مكاني بارش ايران با استفاده از آمار بارش 152 ايستگاه سينوپتيك و 170 ايستگاه كليماتولوژي طي سال هاي 1961 تا 2003 و كاربرد تكنيك هاي ترسيمي، تغييرات زماني مكاني بارش در ايران را مورد بررسي قرار داده است (عساكره، 1386).
در اقليم خزر نور(1387) و همكاران دريک دوره 30 ساله (2000-1971) ايستگا ههاي 3 استان گيلان، مازندران و گلستان اقدام به تحليل شدت، تداوم و فراواني خشک سالي و ترسالي داده هاي مربوط به بارش جهت نمودند و نتايج نشان داد بين شدت خشک سالي و ترسالي و گستردگي آن در منطقه ارتباط وجود دارد. در عين حال مناطق غربي و شرقي حوزه از نظر زمان وقوع دوره هاي خشك و مرطوب داراي هماهنگي کمي مي باشند.
مرادي و عرفان زاده(1380)وضعيت ترسالي وخشكساليها را در حوزه رود هراز با استفاده از تحليل منحني هاي ميانگين متحرك بررسي و اظهار كردند در ايستگاه پلور اواخر دهه ٤٠ و اوايل دهه ٧٠ با ترسالي و در ٧١ در سالهاي ٥٣ تا ٧٢ با خشكسالي مواجه بوده اند . در ايستگاه كره سنگ نيز سه دوره خشكسالي و سه دوره ترسالي مشاهده شده است.
کريمي و همکاران(1380 (در استان فارس نقشه هم شدت خشکسالي را تهيه کردند در اين تحليل پهندبندي فاقد خصوصيات فراواني در نظر گرفته شد. نساجي زاده و صانعي (1380) با آناليز سري هاي زماني داده هاي بارش ماهانه، شاخص
SPI را براي زابل و اصفهان تعيين و مبادرت به تعيين دوره هاي خشكسالي در اين مناطق نمودند.
خلجي و شايان نژاد (1380) در مقاله خود، جهت مبارزه با بحران هاي کم آبي در مناطق شهر کرد، زابل و زاهدان از روش تعيين شدت و تداوم خشکسالي با تحليل عددي بارش هاي مناطق ذکر شده استفاده نموده و نتيجه گرفتند که علي رغم وجود دو اقليم کاملا متفاوت مشکلات خشکسالي در هر دو حالت وجود داشته و خسارات زيادي را از جنبه هاي مختلف به مردم اين مناطق تحميل مي نمايد.
در تحقيقي توکلي وهمکاران(1381) در استان يزد تحت عنوان شاخص هاي ارزيابي روند شدت خشکسالي به اين نتيجه رسيدند که ابعاد وشدت خسارات خشکسالي به عوامل چندي بستگي دارد واز اين جمله اين عوامل شدت خشکسالي زراعي قبل، درصد بارش دوره رويش، انحراف دما از حد نرمال، تغييرات تعداد روزهاي بارندگي و تعداد روزهاييخبندان نسبت به شرايط ميانگين در نهايت شاخص پايه خشکي منطقه اشاره نمود.
تلفيق تئوري
Run با شاخص بارش استاندارد شده (SPI) از جمله شاخص هايي است که مي تواند خصوصيات فراواني، شدت، تداوم و بزرگي خشکسالي را در هر مکان توجيه نمايد و چون اين روش براي محاسبه نياز به متغيرهاي کمي دارد و قابليت پايش نزديک به زمان واقعي (ماهانه) اين شاخص را در موقعيت بسيار مناسبي نسبت به ساير شاخص ها قرار داده است، علاوه بر اين شاخص بارش استاندارد شده ديناميک بوده و در بازه هاي زماني مختلف قابل محاسبه است. لشني زند (۱۳۸۲) با بکارگيري تئوري Run، منحني هاي شدت، تداوم و فراواني خشکسالي را براي حوضه هاي غرب و شمال غرب کشور ترسيم نمود و بيان داشت که حوضه هاي سفيدرود، دز و ارس به ترتيب بيش از حوضه هاي ديگر در معرض وقوع خشکسالي هاي حدي و فراگير قرار دارند. در تحقيق حاضر نيز به منظور محاسبه فراواني، شدت و تداوم خشکسالي از شاخص بارش استاندارد شده، استفاده شده است.
صفدري و همكاران(1382) جهت محاسبه فراواني هاي نسبي خشكسالي هاي حوضه كارون و تهيه نقشه هاي فراواني آنها از شاخص بارش استاندارد (
SPI) بعنوان شاخص منتخب كمك گرفتند. جهت بررسي خشكساليها در 29 ايستگاه واقع در داخل و خارج حوضه با طول دوره آماري مشترك 28 ساله (1999-1972 ميلادي) در سه مقياس زماني 3، 6 و 12 ماهه استفاده گرديد. نتايج فراواني هاي خشكسالي بيشتري را در جنوب شرق و شمال حوضه نسبت به ساير نواحي نشان مي دهد. لذا اين مناطق بعنوان مناطق با پتانسيل حساسيت به خشكسالي معرفي مي گردند كه درموارد مربوط به منابع آب بايستي توجه ويژه اي به آن داشت. اين بررسي نشان داد كه بخشهاي شمالي و جنوبي شرقي حوضه داراي فراواني خشكسالي بيشتر نسبت به بقيه نقاط است.
سلطاني و مدرس( 1385)به منظور تهيه نقشه احتمال وقوع خشكسالي، در ٢٢ ايستگاه استان اصفهان وضعيت هاي به دست آمده از روش گيبز و ماهر به عنوان زنجيره ماركف در نظر گرفته شد و دوره بازگشت آنها براي هر ايستگاه به دست آمد. سپس با استفاده از روش كريجينگ معمولي نقشه دوره بازگشت خشكسالي استان اصفهان ترسيم شد.
فتاحي و همکاران (1386) منحني هاي شدت، مدت و فراواني با کمک سري هاي زماني در ايستگاههاي برگزيده در جنوب غرب ايران ترسيم نمودند. يوسفي و فتحي (1386) در مقاله خود تحت عنوان تعيين سياست ها و مباني مديريت قبل، حين و بعد از خشکسالي در استان مركزي به اين نتيجه رسيدند كه در صورت وجود سيستم پايش و پيش آگاهي، مي توان با ايجاد آمادگي لازم بخشي از خسارات اقتصادي را كاهش داد ومديريت ريسك خشكسالي را جايگزين مديريت بحران خشكسالي نمود.
بياتي خطيبي (1386) در مقاله خود تحت عنوان تحليل و بررسي رابطه نوسانات رطوبت سطحي خاك دامنه هاي غربي كوهستان سهند، شمال غرب ايران با وقوع خشكسالي‌ هاي اخير، با استفاده از شبكه عصبي به اين نتيجه رسيدند كه نوسانات در ميزان رطوبت سطحي، از مهمترين پيامدهاي تغييرات اقليمي، بويژه وقوع خشكسالي‌ها مي‌باشد. ابتدا سالهاي خشك، شدت خشكسالي و ميزان رطوبت سطحي تعيين شده و برآورد مقادير، با بكارگيري روشها و شاخصه‌هاي مختلف صورت گرفته است. سپس با تحليل هاي كمي و بررسي هاي ميداني و بكارگيري روش هاي مختلف تجربي و آماري و استفاده از امكانات
GIS داده‌ها پردازش و با استفاده از روش شبكه عصبي و با تلفيق نتايج حاصل از روش هاي مختلف و اطلاعات حاصل از پايش‌هاي ميداني، نتيجه گيري نهائي به انجام رسيده است.
جهانبخش و هوشياري(1386) در مقاله خود تحت عنوان بررسي اثر خشكسالي در كشاورزي منطقه پارس آباد مغان اظهار داشتند كه تاثير پذيري محصولات كشاورزي و حساسيت آنها، در قبال كمبود بارندگي و رطوبت خاك و تغييرات دمايي مي‌باشد بطوريكه وقوع پديده خشكسالي در بعضي از سالها محصولات كشاورزي منطقه مورد مطالعه را با خسارات جبران ناپذيري مواجه مي‌سازد. بررسيهاي انجام گرفته توسط قدرتي و داداشي (1387) در استان گيلان نشان مي دهد که مدت دوام دوره هاي خشکسالي، 3 سال است که اين روند در ده سال اخير نيز تکرار گرديده است.
فاتحي مروج و همكاران (1387) براي پايش خشكسالي زراعي اخير با استفاده از شاخص پوشش گياهي(
Normalized Difference Vegetation Index) موسوم به NDVI تصاوير ماهواره NOAA روزانه بهار 1386 و 1387 تغييرات پوشش گياهي كشور را بررسي نمودند. اين تغييرات با استفاده از تكنيك ماكزيمم ده روزه حاصل شده و بيانگر كاهش پوشش گياهي ديم و مرتع در سال 1387 است.
درويشي و همكاران (1387) خشکسالي هاي سال هاي آبي 50-1349، 52-1351، 63-1362، 78-1377 و 79-1380 مي دانند و بيان مي كنند كه در سال- هاي 1378، 1379 و 1380 متوسط بارندگي ساليانه کشور به ترتيب 72، 62، و 80 درصد پايين تر از متوسط سي ساله بوده است که ملموس ترين خسارت ناشي از خشکسالي هاي اخير در منطقه سيستان رخ داده است.
مدرس، (
Modarres ،2007) در مطالعه تحليل فراواني جريان کم در شمال ايران (استان مازندران) روش گشتاورهاي خطي را براي تعيين مناطق همگن استفاده کرد و منطقه را بر اساس نتايج شاخص همگني (Hi) و خصوصيات اقليمي به دو قسمت همگن غربي و ناهمگن شرقي تقسيم بندي کرد.
عبداللهي و همكاران (1378) با استفاده از آمارهمگن شده بارندگي۲۵ ايستگاه استان چهارمحال وبختياري در طوليك دوره آماري ۳۰ ساله به طور منطقه اي شاخصهاي شاخص درصد نسبت به بارش نرمال(
PN)، شاخص استاندارد شده بارش(SPI)، شاخص Z چيني(‍CZI) و نمايه شاخص دهكها(DI) تغييرات خشكسالي در سالهاي مختلف را استخراج نموده و براي ناحيه اي كردن اطلاعات استخراجي هر ايستگاه از روش نزديكترين همسايه استفاده كردند تا در محيط سيستم اطلاعات جغرافيائي براي هر سال و هر نمايه نقشه اي استخراج گردد. با توجه به سطح اثر هر نمايه در سطح كل استان چهارمحال و بختياري بطور متوسط وزني مشخص گرديد. اعداد بدست آمده هريک از اين شاخص ها براساس بکارگيري متغيرهاي هواشناسي و روش هاي محاسباتي تحليل زماني شدند. نتايج نشان داد كه روندي روبه كاهش رشد در بارندگي استان چهارمحال و بختياري وجود دارد و اين موضوع با خشكسالي سال اخير مطابقت دارد قابل ذكر است كه در پيش بيني اين روند شاخصها نتايج نزديكي نشان مي داد ولي شاخصهاي SPIوCZI نتايج بهتري را نسبت به ديگر نمايه ها داد.
به نظر لشتي (1378)در صورتيكه رشته كوههاي زاگرس والبرز وجود نمي داشت وايران بين درياي خزر وخليج فارس محصور نمي بود،كشورمان به يك منطقه كاملاً خشك و بي آب جهان تبديل مي شد . وجود اين عوامل طبيعي موجب تنوع مختلف آب و هوايي وگوناگوني محصولات كشاورزي از شمال به جنوب گرديده است . كوههاي البرز و زاگرس با ارتفاع مناسب خود ، اثر نواربياباني (فشار زياد حنب حاره) را كه نمي گذارد بارندگي صورت گيرد را تعديل نموده ، و سرماي ايجاد شده در بالاي ارتفاعات موجب ريزش نزولات جوي مي گردد. مناطقي از كشور كه در خارج از حوضه تاثير اين ارتفاعات قرار مي گيرند و تحت تاثير فشارزياد حاره اي هستند ،گذشته از اين كه سطح تبخير بالايي دارند از بارندگي ناجيزي برخوردارند . مناطق واقع در داخل مثلث كوير ايران (مثلث كوير ايران محدوده اي است كه از اتصال خط مستقيم بين شهرهاي قم- سبزوار وايرا نشهر حاصل مي شود) داراي چنين شرايطي اند. نبود همگني بين بارندگي و تبخير همواره موجب فقر پوشش گياهي اين مناطق شده است . در نواحي خشك وكم آب كه بارندگي ناچيز است . تبخير در بيشترين حد خود مي باشد . به عبارت ديگر دراين مناطق تبخير و تعرق مطلق سالانه بيشتر از مقدار متوسط بارندگي سالانه است .
نتايج مطالعات فرج زاده اصل(1374) نشان مي دهد كه وقوع خشكسالي ها از ويژ گي هاي اصلي آب وهواي ايران محسوب مي شود كه هم در قلمرو آب وهواي مرطوب و هم خشك قابل مشاهده است . اين حالت در نتيجه وجود نوسانات آب و هوايي شديد در مقياس هاي مختلف زماني حاصل مي شود . تحليل ويژ گيهاي خشكسالي ايران نشان مي دهد كه بطور كلي هيچ منطقه اي از كشور، از اين پديده در امان نبوده و به نسبت موقعيت طبيعي خود اثرهاي اين پديده مخرب را تجربه مي نمايد . مطالعه روابط بين مجموع در صد فراواني خشكسالي ها با مقادير بارندگي از همبستگي معكوس بر خوردار است، بدين معنا كه به نسبت كاهش در مقادير بارندگي به همان نسبت ، فراواني سالها ، ماهها وفصول خشك فزوني مي گيرد.
در انتشارات ديگري فرج زاده و همكاران (1374) با استفاده از روش هاي متعدد كه تماماً متكي بر استفاده از عنصر بارش بوده پديده خشكسالي را با عنايت به تعيين ويژگي هاي آماري آن از جمله وسعت، شدت، فراواني و تداوم زماني آن در ايران مطالعه نمودند و نتايج مشابه تحليلهاي فوق بود.
مسعوديان (1377) ، با بررسي يك دوره آماري 37 ساله (1372تا1376) بارش هاي سالانه نتيجه گرفت كه درسال 1336 گستره خشكسالي هاي كشور حداقل (11درصد) و در سال1352 حداكثر(94 درصد) بوده است .تنها در 38 درصد موارد گستره پهنه هايي كه دچار خشكسالي بوده كمتر از 50 در صد ودر 62 درصد موارد بيش از نيمي از كشور دچار خشكسالي بوده است . وبراي آنكه دست كم نيمي از كشور دچار خشكسالي نباشد ، ميانگين بارش كشور بايستي دست كم حدود 275 ميلي مترباشد . موضوع قابل تامل ديگر آن است كه تنها در صورتي تمامي كشور از خشكسالي آزاد خواهد بود كه ميانگين بارش كشور به حدود 400 ميلي متر رسيده باشد . در سالهايي كه ميانگين بارش از 152 ميلي متر كمتر باشد خشكسالي بر تمامي كشور حاكم خواهد شد.
نتايج مسعوديان از بررسي رابطه ميانگين مجموع بارش سالانه وگستره پهنه هاي دچار خشكسالي كشور نشان مي دهد كه با كاهش بارش سالانه تغيير پذيري مكاني بارش افزايش مي يابد، بطوريكه به ازاء هر 100 ميلي متر كاهش بارش تغيير پذيري مكاني بارش حدود 18درصد افزايش مييابد . افزايش تغيير پذيري مكاني بدان معناست كه بخش هايي بارش خيلي زياد وپهنه هاي بارش بسيار كم دريافت مي كنند . اگر كمبوديا زياد بود بارشيك پهنه دريك سال معين را نسبت به ميانگين بارش هاي پهنه بسنجيم مي توانيم درباره گستره خشكسالي ها و ارتباط آن با ميانگين كل بارش همان سال آگاهي هايي بدست آوريم.


مديريت خشكسالي در ايران

آهنگ رشد جمعيت در دهه اخير ازدياد جمعيت به لحاظ جوان بودن آن تا حدودسال 1400 از افزايش قابل توجهي برخوردار خواهد بود. بر اساس برآورد صورت گرفته جمعيت ايران در سال 1400 به حدود 129 ميليون نفر خواهد رسيد. ازدياد جمعيت در سرزميني با شرايط اقليمي خشك و نيمه خشك و كم آب مانند ايران كه 3/2 پهنه آن فاقد ريزشهاي مناسب جوي مي باشد مشكلات زيادي را ايجاد مي كند. افزايش جمعيت و بهبود استانداردهاي زندگي تقاضا براي آب را كه حجم آن محدوداست به شدت افزايش مي دهد و رقابت بين مصرف كنندگان آب (شرب ،كشاورزي،صنعت )راتشديد ميكند.خشكسالي پديده اي تكرار شونده است به عنوان مثال كشور ما در دو دهه اخير 13 سال خشكساليهايي با شدت و ضعف متفاوت را تجربه كرده است.

از نظر شد آنگلي (Ongley, 1996) انسان در مواجهه با خشکسالي ها و کاهش کيفيت آب به ابعاد تازه تري از تاثيرات خواه شد:
1- كمبود منابع غذايي
2- ناپايداري هاي بين المللي
3- فجايع زيست محيطي.
همه مردم كمابيش با خشكسالي وعوارض و اثرات‌آن آشنا بوده ودر هنگام بروز خشكساليهاي شديد آن را لمس نموده اند ولي تعيين شدت خشكسالي ونحوه ارزيابي‌آن در هر منطقه همچنانيكي از مسائل مهم باقي مانده است (عباسي 1381). خسروي (1379) اظهار مي دارد در بسياري از نواحي ايران، خشکسالي يک تحديد حتمي و اجتناب ناپذيرخواهد بود. وي دريک دسته بندي کلي، عوامل خشکسالي در ايران را به صورت موارد زير بيان مي دارد: 1- ميانگين بارندگي سالانه کشور حدود 250 ميليمتر است که اين عدد کمتراز مينگين بارندگي آسيا و حدوديک سوم ميانگين بارندگي سالانه جهان مي باشد. 2- وجود آب و هواي خشک و نيمه خشک در کشور و مشکلات ناشي از تغييرات آب و هوايي در طول سال و عبور کمربند بياباني از کشور ايران. 3- توزيع نامتعادل طبيعي مکاني و زماني جريان آبهاي سطحي و عمقي( آبهاي زير زميني) در انطباق با نيازهاي آبي. 4- ريزش هاي جوي و آبهاي سطحي کم، وضعيت نامشخص سطح آبهاي زير زميني و محل آنها و عدم دسترسي آب دريا به منطقه استانهاي مرکزي و کويري. 5- عدم برنامه ريزي در احياء و مصرف آب( اعم استفاده از آبهاي زير زميني – آبرساني به مناطق مختلف) 6-تفاوت هاي اقليمي و فرهنگي بيش از حد و شرايط توپوگرافي و جغرافيايي کاملا متفاوت در نقاط مختلف کشور خزانه داري و همكاران (1379) نمونه اي از برنامه تجربه شده در آمريكا را ارزيابي و به عنوان الگو و راهنماي كلي براي برنامه ريزي توصيه كرده اند كه شامل ده مرحله زير مي باشد: 1- تشكيل كميسيون ملي خشكسالي 2- شرح اهداف طرح و سياست ها 3- رفع كشمكش ها و مشكلات احتمالي بين بخش هاي اقتصادي و محيطي 4- تعيين منابع طبيعي، بيولوژيكي و انساني و نيز تعيين محدوديت هاي حقوقي و مالي 5- توسعه طرح خشكسالي 6- شناسايي پژوهش هاي لازم و وقفه هاي موجود 7- تركيب موضوعات علمي و سياسي 8- اجراي طرح خشكسالي 9- توسعه برنامه هاي آموزشي و تربيتي در سطوح مختلف 10- ارايه روش ها براي ارزيابي مراحل طرح خشكسالي مريد و همكاران (1380) بر مبناي تجربه هاي آمريكا و نيازها و مسايل مديريت منابع آب ايران طرحي براي مديريت جامع مقابله با خشكسالي بصورت زير توصيه نموده اند: 1-برنامه هاي ارزيابي شامل: -ارايه تعريف واحد و جامع از خشكسالي و انتخاب روشيا روش هاي محاسباتي مناسب براي برآورد خشكسالي - تجزيه و تحليل خشكسالي بر اساس شاخصيا شاخص هاي تعريف شده - تعيين نوع و چگونگي اجراي عمليات مقابله با خشكسالي - ارزيابي خسارت هاي ناشي از كمبود آب و تعيين زمان و نوع اقدامات مناسب - ارزيابي شبكه هاي ديده باني بر اساس اطلاعات مورد نياز و ارائه راهكارهاي توسعه و تكميل شبكه 2- برنامه هاي تدوين و تصويب قوانين جديد و ارزيابي قوانين قبلي كه به طور عمده راهكارهاي زير را شامل مي شود: - بررسي و تجديد نظر در حقابه ها و تعديل آنها براي شرايط كم آبي - تخصيص وام هاي كم بهره براي كشاورزان خسارت ديده - بازنگري و تصويب قوانين لازم به منظور حفظ جريان رودخانه ها و جلوگيري از خشك شدن آنها - جلوگيري از توسعه شهري در مناطقي كه با بحران خشكسالي مواجه اند - تدوين و تصويب قوانين لازم براي صرفه جويي در مصرف آب 3- برنامه هاي ترويجي و آموزشي به منظور اطلاع رساني و به هنگام نگهداشتن آگاهي هاي عمومي و ترغيب مردم به صرفه جويي 4- برنامه ارايه كمك هاي فني و ايجاد الزام براي استفاده از منابع جديد نظير تغيير الگوي زراعي، استفاده از ارقام كم مصرف، استفاده از روش هاي كم آبياري، توليد بر مبناي تنش آبي در بخش كشاورزي ، بازيافت پساب هاي صنعتي در بخش صنعت همچنين برنامه هاي توسعه، استفاده از منابعي كه در شرايط معمولي بهره برداري از آنها مقرون به صرفه نمي باشد (توسعه استفاده از منابع جديد) و تغيير نوع بهره برداري از منابع نظير صدور مجوز بهره برداري هاي اضطرارييا تجديد نظر در مديريت بهره برداري از سدها 5- برنامه افزايش بازده بهره برداري از منابع آب و نزديك كردن بازدهي بهره برداري به بازده پيش بيني شده يا مورد انتظار در بخش كشاورزي، صنعت و آب شهري 6- برنامه هاي ضربتي نظير اصلاح سامانه هاي آبرساني و توزيع آب، تأمين خسارت هاي خشكسالي، جلوگيري از بهره برداري هاي غيرضروري نظير بهره برداري تفريحي از سدها، اعمال معافيت هاي مالياتي و برنامه هاي اضطراري و تعرضي نظير خريد حقابه كشاورزان و تغيير حقابه و تشديد راهكارهاي جلوگيري از بهره برداري از منابع سطحي و زيرزميني مديريت بحران، بيشتر جنبه هاي تنش زا و بحران هاي اجتماعي و اقتصادي ناشي از بروز خشكسالي و اقدامات اضطراري و واكنشي براي كنترل اين پديده را مد نظر قرار مي دهد و در مديريت ريسك، كليه پديده هاي ناشي از شروع تداوم و شدت خشكسالي بررسي شده و راهكارهاي مؤثر ميان مدت و بلند مدت براي پيش بيني و مقابله با حالت هاي مختلف خشكسالي تبيين مي شود(مير ابولقاسمي و مريد، 1380)
مزيدي (1387) معتقد است در تحليل منطقه اي خشکسالي هيدرولوژيکي، با برقراري ارتباط ميان ويژگي هاي حوزه هاي آبخيز و شاخص هاي جريان، مي توان شدت خشكسالي را برآورد کرد. خشكسالي يكي از بلاياي طبيعي مي باشد كه خسارات زيادي به زندگي انسان و اكوسيستم هاي طبيعي وارد مي آورد و با ديگرحوادث طبيعي از قبيل سيل، طوفان و زلزله تفاوت هايي دارد. عمده اين تفاوتها در تاثير تدريجي خشكسالي طييك دوره نسبتاً طولاني، عدم امكان تعيين دقيق زمان شروع و خاتمه و وسعت جغرافيايي تاثير آن مي با شد. از طرف ديگر نبود تعريف دقيق و قابل قبول جهاني از خشكسالي به پيچيدگي و سردرگمي اين پديده افزوده است. خشكسالي ها در حالت كلي سه نوع هستند: خشكسالي هواشناسي، خشكسالي هيدرولوژيكي و خشكسالي كشاورزي .خشكسالي هواشناسي يا آب و هوايي اساساً خشكي ناشي از كمبود بارندگي مي با شد كه در صورت تداوم منجر به خشكسالي هيدرولوژي و كشاورزي مي گردد.
ناظم السادات(1380) اظهار مي دارد درصد فراواني وقوع خشكسالي و شدت آن در كشور بسيار بالا بوده كه بيشترين فراواني با 50 درصد متعلق به منطقه بندرعباس مي باشد. پس ازآن به ترتيب، زابل 7/46%، زاهدان 43%،يزد 42%، ايرانشهر 40% ،‌كرمان 27%، داراي خشكسالي مي باشند كه همگي جزو مناطق خشك ايران محسوب مي شوند.
شاه محمدي (1380) خشكسالي ها و تر سالي ها را در ايستگاه هاي بوشهر، مشهد، تهران، اصفهان و جاسك با استفاده از آمار دراز مدت بررسي نمود. اين تحليل نشان مي دهد كه احتمال وقوع خشكسالي در ايستگاه هاي بوشهر، اصفهان، مشهد، تهران و جاسك بترتيب برابر 47، 37، 48، 39 و 45 درصد است. بنابراين مي توان گفت احتمال اينكه در هر منطقه خشكسالي اتفاق بيفتد حدود 50 درصد است كه اين اهميت بررسي و شناخت دقيقتر اين پديده رايادآوري مي كند.
بداق جمالي و همكاران (1382) در مقاله خود تحت عنوان ضرورت پايش وضعيت رطوبت خاك در افزايش بهره‌وري آب كشاورزي به اين نتيجه رسيدند كه پايش مستمر رطوبت خاك و آناليز داده‌هاي آن به‌صورت نقطه‌اي به‌منظور شناخت شرايط محيطي ضروري است. براي استفاده از فن‌آوري جديد تصاوير ماهواره‌اي، اندازه‌گيري همزمان رطوبت خاك جهت تصحيح و كاليبره نمودن اين تصاوير ضرورت دارد. بر اساس اطلاعات مستقيم رطوبت خاك مي‌توان شاخص معتبري براي پايش خشكسالي تعريف نمود كه محدوده‌هاي اساسي در اين شاخص، رطوبت خاك در نقطه پژمردگي و ظرفيت زراعي خواهند بود.
رضيئي و همكاران (1382) خشكسالي را با استفاده از شاخص SPI در حوزه مركزي ايران بررسي نمودند. در اين بررسي مشخص شد كه SPI با مقياس زماني كوتاه مدت براي مناطق خشك و نيمه خشك مناسب نيست و SPI طولاني مدت ( 6 و 12 و 24 ماهه) براي اين مناطق براي پايش خشكسالي مناسب تر است. آنان همچنين نشان دادند که پديده خشکسالي از غرب به شرق ازيک روند تقريباً افزايشي پيروي نموده و در حاشيه شرقي استانيزد شدت خشکساليها به حد اکثر مي رسد. كاراموز و همكاران (1385) در تحقيق ديگري با استفاده از شبكه عصبي انواع خشكسالي هاي كشاورزي، هيدرولوژي و زراعي را در حوضه گاوخوني در استان اصفهان پيش بيني كردند. ابريشم چي و همكاران (1385) با استفاده از مدل تلفيقي غير خطي مبتني بر شبكه عصبي، خشكسالي را در حوضه زاينده رود پيش بيني كردند. آشگر طوسي شادي، علي زاده امين، جوانمرد سهيلا (1382)اظهار داشتند درسال زراعي 79-78، به علت کاهش بارندگي و نباريدن برف و نبوديخبندان کافي، ذخاير آبهاي سطحي استان خراسان به شدت کاهش يافت و توليد مزارع را که از منابع فوق آبياري مي شوند، تحت تأثير قرار داد، به طوريکه خسارتهاي ناشي از عوامل نامساعد جوي در بخش زراعت، معادل 4/682 ميليارد دلار برآورد گرديد. در بخش قناتهاي کشاورزي نيز با توجه به کاهش 53 درصدي ميزان بارندگي به منظور جبران خسارتهاي خشکسالي و اثرهاي نامطلوب آن بر تعداد 6792 رشته در بخشهاي مرکزي و جنوبي استان به طول 7948 کيلومتر، حداقل معادل 68 ميليارد ريال اعتبار اختصاص يافت. در خبرنامه اقليم، 1378 آمده است كه طي سال‌هاي آبي 79-1378 تا 81-1380يك خشكسالي بلند مدت‌ و شديد بر 25 استان بزرگ كشور استيلا پيدا كرد كه موجب افت شديد آب‌هاي سطحي و زيرزميني و كاهش توليدات كشاورزي گرديد. اين خشكسالي كه در استان‌هاي كرمان، خراسان، فارس و سيستان و بلوچستان از شدت و بزرگي بيشتري برخوردار بود، بيش از نيمي از جميعت كشور را با بحران آب و غذا روبرو كرد. بر اساس گزارش وزارت كشور در تيرماه 1381 منابع ذخيره آب كشور نسبت به نرمال اقليمي در حدود 45 درصد افت نشان داد. در خلال اين سال‌ها 8/2 ميليون تن گندم و 280 هزار تن جو از بين رفت و 800 هزار رأس دام در اثر تشنگي و گرسنگي تلف شد و بسياري نيز به كشتارگاه‌ها فرستاده شدند. درخشکسالي سال 78-1377 متوسط بارش ساليانه ايران 26 درصد کمتر از بارش متوسط دوره سي ساله و درمقايسه با بارش سال قبل (77-1376) حدود 41 درصد کمتر بود، در نتيجه دراين خشکسالي 70 درصد محصولات ديم و 10 درصد محصولات آبي صدمه ديده و توليد گندم 4/2ميليون تن و توليد برنج حدود چهارصد هزار تن کاهش يافت (7). با توجه به امكان مطالعه و شناسايي احتمال وقوع خشكسالي در مناطق مختلف توجه به بيمه محصولات مي تواند كمك شايان توجهي به امنيت زراعي نمايد و كشاورز با طيب خاطر بتواند فعاليت هاي خود را انجام دهد و در شرايط وقوع جشكسالي امكان جبران خسارت ها از طريق شركت هاي بيمه امكان پذير باشد(فرج زاده، 1376). عزتيان و راستگو (1387) مي نويسند" در فصل بهار دوره هاي خشکسالي روي کمربند نيمه خشک جهان معمولأ طوفان هاي حامل غبار از روي صحاري بزرگ جهان خيزش نموده و کيفيت هواي کشورهاي مستقر در اين محدوده را تحت تأثير قرار مي دهند. موقعيت جغرافيايي کشور ايران به گونه اي است که در مسير حرکت ابرهاي غبارات آسيايي و طوفان هاي شن واقع شده است و اين امر سبب نامطلوب شدن کيفيت هوا در بسياري از روزهاي سال است. با توجه به اينکه صحاري مرکزي ايران نيز خاستگاه غبارات مي باشد و اين غبارات اگر از ميزان خاصي تجاوز نمايند بر سلامتي عموم تأثير نامطلوب داشته و با کاهش ديد سبب مخاطراتي در ترابري زميني و هوايي مي گردند. از طرفي با کاهش دريافت تابش توسط سطح زمين کيفيت محصولات زراعي را تحت تأ ثير قرار مي دهند. در اين پژوهش با استفاده از تصاوير ماهواره اي خاستگاه غبارات آسيايي تعيين و برخي اثرات نامطلوب آن بر بهداشت و محيط زيست مورد بررسي قرار گرفته است." خسروي (1379) اظهار مي دارد در بسياري از نواحي ايران، خشکسالي يک تحديد حتمي و اجتناب ناپذيرخواهد بود. وي دريک دسته بندي کلي، عوامل خشکسالي در ايران را به صورت موارد زير بيان مي دارد: 1-ميانگين بارندگي سالانه کشور حدود 250 ميليمتر است که اين عدد کمتراز مينگين بارندگي آسيا و حدوديک سوم ميانگين بارندگي سالانه جهان مي باشد. 2-وجود آب و هواي خشک و نيمه خشک در کشور و مشکلات ناشي از تغييرات آب و هوايي در طول سال و عبور کمربند بياباني از کشور ايران. 3-توزيع نامتعادل طبيعي مکاني و زماني جريان آبهاي سطحي و عمقي( آبهاي زير زميني) در انطباق با نيازهاي آبي. 4-ريزش هاي جوي و آبهاي سطحي کم، وضعيت نامشخص سطح آبهاي زير زميني و محل آنها و عدم دسترسي آب دريا به منطقه استانهاي مرکزي و کويري. 5-عدم برنامه ريزي در احياء و مصرف آب( اعم استفاده از آبهاي زير زميني – آبرساني به مناطق مختلف) 6-تفاوت هاي اقليمي و فرهنگي بيش از حد و شرايط توپوگرافي و جغرافيايي کاملا متفاوت در نقاط مختلف کشور همه مردم كما و بيش با خشكسالي وعوارض و اثرات‌آن آشنا بوده ودر هنگام بروز خشكساليهاي شديد آن را لمس نموده اند ولي تعيين شدت خشكسالي ونحوه ارزيابي‌آن در هر منطقه همچنان يكي از مسائل مهم باقي مانده است (عباسي 1381). رحمانيان (1379) معتقد است، پيشگيري وممانعت کامل از وقوع کمبود آب ممکن نيست ليکن با تحليل آمار واطلاعات موجودمي توان وقوع آن رابراي دوره هاي بازگشت مختلف برآورد نمود وبا اخذ تدابير مديريتي واجراي طرحهاي مقابله و سازش با خشکسالي تاثيرات وپيامدهاي ناشي از آن راکاهش داد. ازديدگاه صاحب نظران تعايف گوناگون براي خشکسالي ارائه شده است.


جمع بندي


خشکسالی ها يکي از تغييرات معمول اقليمی می باشندکه بسياری از مناطق خشک و نيمه خشک دنيا را با شدتهای زياد هر چند سال يکبار در بر می گيرد. در بسياری از سالها هم رخداد خشکسالي برای مدتي مشخص نيست از اين رو شناسائي خشکسالي خود يافته اي ارزشمند برای مديريت منابع آبي مناطقي چون ايران که بخش اعظم آنرا مناطق خشک و نيمه خشک تشکيل مي دهد محسوب خواهد شد. بنا به سوابق تحقيقي به منظور شناسائي شدت و گسترش خشکسالي عموماً شاخصهائي توسعه داده شده است که هر کدام وروديها و شرايط استفاده خاص خود رادارا مي باشند. با توجه به در دسترس بودن اطلاعات اقليمي بسياري از اين شاخصها متغيرهای هواشناختي را بعنوان ورودی در نظر مي گيرند. از بين متغيرهاي اقليمي نيز بارش بعنوان مهمترين متغير تعيين کننده در شرايط خشکسالي است. بارندگي مهمترين متغيری است که تغييرات آن به طور مستقيم در رطوبت خاک و جريان های سطحی ، تغيرات مخازن زيرزمينی آب وغيره منعکس می شود. بر پايه مطالعات پيشين در بين شاخصهاي مبتني بر بارش شاخص SPI يا شاخص يکي از پرکاربردترين شاخصهاي بررسی خشکسالي هواشناسي در جهان و ايران محسوب مي شود. اين شاخص از برازش توزيع گاما به داده هاي بارندگي مقادير بي بعدي را ارائه مي کند که خود حالت نرمال داشته و مي توانند در تعميم اطلاعات نقطه اي به اطلاعات منطقه ای توسط مدلهاي زمين آماری چون کريگينگ کاربرد داشته باشد، زير شرط استفاده از اين تکنيکها نرمال بودن داده هاست در حاليکه داده های بارش عموماً نرمال نيستند. بدين ترتيب امکان بررسي مکاني خشکسالي را تسهيل مي نمايد. شاخص استاندارند بارش در مقياسهای زماني متفاوتی در مناطق متخلف بررسی شده و گزارشات نشان از بالا رفتن ميزان دقت شاخص در مقياسهاي زماني بلندت مدت چون پايه زماني 9 و يکسال در سوابق تحقيق رسيده است. مرور منابع اشاره به اين نکته دارد که به دليل تغييرات خصوصيات فيزيوگرافيک و اقليمي در مناطق مختلف کشور پديده خشکسالي در ايران گسترش مکاني و درجات شدت متفاوتي را نشان مي­دهد. عدم تطابق خشکسالي در بخش مختلف کشور موضوع مهمی است که عوامل موثر بر اين امر لازم است شناسائي شوند. از نظريه پردازيهاي موجود در سابقه تحقيق مي توان گفت احتمالاً ارتفاع از سطح دريا از جمله اين عوامل محسوب مي شود.
 

هواشناس

کاربر فعال هواشناسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
15 ژانویه 2010
نوشته‌ها
150
لایک‌ها
13,044
محل سکونت
تبریز - تهران
عد و برق نوعی تخلیه الکتریکی است که در اثر الکتریسته ساکن بین دو ابر و یا ابر و زمین ایجاد می‌شود. در اثر برخورد ذرات آب یک جبهه هوای گرم به ذرات یخ یک جبهه هوای سرد، الکتریسیته ساکن بوجود می‌آید که نسبت به زمین دارای بار الکتریکی منفی بوده و در صورتی که فاصله منبع جریان الکتریکی نسبتاً نزدیک به سطح زمین باشد، رعد و برق بروز می‌کند. در رعد و برقهای شدید معمولاً بیشترین تخلیه الکتریکی صورت می‌گیرد.

دما در محل اصابت برق فوق العاده بالا می‌رود. در هنگام رعد و برق معمولاً مقداری از نیتروژن هوا به ترکیبات نیتریدی محلول در آب تبدیل می‌شود. رعد و برقی که بین ابر و زمین است معمولاً از ابر به زمین می‌زند ( رعد منفی ) ولی در برخی موارد نادر هم رعد از زمین به ابر می‌زند ( رعد مثبت ). در این حالت ( رعد مثبت ) زمین دارای بار منفی است و ابر دارای بار مثبت.

St. Elmo’s Fire


این نوع رعد و برق از زمان های بسیار دور یونان باستان، در هنگام باران در آسمان دیده شده است. این رعد و برق بسیار وحشتناک است و وقتی در آسمان دیده می شود شما به یاد ارواح و اجنه می یفتید.

Boom


Boom یک رعد و برق ترسناک است. این نوع رعد و برق هم از زمان یونان باستان در آسمان دیده شده است. بیشتر رعد و برق ها خطری برای انسان ها ندارد اما بعضی از آن ها از جمله Boom بسیار خطرناک است. عوامل زیادی عامل بوجود آمدن توفان های رعد و برقی می باشد. مثلاً یکی از این عوامل انفجار اتم هاست.

Deadly



در ایالات متحده آمریکا، تقریباً هر ساله ۵۸ نفر بر اثر رعد و برق جان خود را از دست می دهند. حدود ۲۵۰ نفر هم بر اثر اصابت رعد و برق های کشنده زنده می مانند.

Cloud Flashes


گاهی اوقات وقتی که رعد و برق می زند شما خطی را در آسمان مشاهده می کنید که بعد از رعد و برق زدن در آسمان بوجود می آید. به این خط، رعد و برق ابر به آسمان یا رعد و برق Anvil Crawler می گویند. همچنین این نوع رعد و برق می تواند از ابر به ابری دیگر منتقل شود. در هنگام زدن این نوع رعد و برق نور بسیار زیادی در آسمان دیده می شود و آسمان روشن می شود اما اگر نزدیک به محل رعد و برق باشید شما هیچ صدایی را نمی شنوید. ولی ممکن است در فاصله دور صدای آن شنیده شود.

Cloud-to-Sea lighting


آب رسانای بسیار قوی است. بنابراین برای حفظ جانتان بهتر است که در هنگام رعد و برق از آب، رودخانه و دریاچه یا استخر دور باشید. ملوان ها در هنگام طوفان های دریایی بسیار در معرض این نوع رعد و برق هستند و برای آن ها بسیار خطرناک است. این نوع رعد و برق بادهای بسیار شدید و قوی، امواج متلاطم و باران شدید را به دنبال دارد . وقتی که این رعد و برق زده می شود ملوان ها در جایی امن لنگر می اندازند تا شرایط برای حرکت آرام شود و به تمام خدمه دستور می دهند که جلیقه های نجات خود را به تن کنند.

Re-Strike


این رعد و برق ۳ تا ۴ خصوصیت دارد که شما می توانید آن را تشخیص دهید. طول مدت رعد و برق فقط چند صدم ثانیه است و رقص نور بسیار زیبایی را در آسمان بوجود می آورد. یکی از ویژگی های مهم این نوع رعد و برق قوی بودن آن است. Re-Strike متوالی و پشت سر هم زده می شود.

Mind-Blowing beauty


در هنگام زدن این نوع رعد و برق نور سفیدی آسمان را می گیرد. بعد از چند هزارم ثانیه این نور سفید تبدیل به رنگ های مختلف و زیبایی می شود. البته جالب است بدانید که بوجود آمدن رنگ این نورها بستگی به شرایط جوی دارد. اگر هوا رطوبت یا مه داشته باشد و یا اینکه هوا آلوده باشد آسمان، قرمز رنگ یا نارنجی می شود.

Upper Atmosphere lighting


این نوع رعد و برق را کمتر می توان با چشم غیر مسلح دید. Upper Atmosphere lighting بسیار خاص و در نوع خود منحصر به فرد است. در هنگام رعد و برق زدن، آسمان قرمز و آبی رنگ و بسیار وحشتناک می شود. اسم دیگر Upper Atmosphere lighting رعد و برق اجنه است. وقتی این نوع رعد و برق در آسمان زده می شود احتمالاً شما بسیار وحشت زده خواهید شد چون به یاد اجنه و ارواح می افتید.

Scary Powerful Strikes to towers and buildings


در زمان طوفان، دیده می شود ۸۰% رعد و برق ها در ابر و ۲۰% در زمین، ساختمان ها، برج ها و مکان هایی که بلند هستند زده می شود و این بخاطر خطوط الکتریکی و مقامت کم آن هاست. رعد و برق از آسمان به زمین زده می شود و آن قسمتی که شما مشاهده می کنید، قسمتی است که از پایین به بالا می آید.

Double lightning


رعد و برق نیروی موثر زمین است. بسیار زیبا و در عین حال بسیار خطرناک. نور سفید - آبی که در هنگام رعد و برق مشاهده می کنید بسیار گرم است. جالب است بدانید که رعد و برق خیلی گرم تر از سطح خورشید است. به نظر می رسد که رعد و برق دوتائی باید دو برابر رعد برق های دیگر ترسناک تر باشد.

Multiple strikes & long exposure


این ساده ترین نوع رعد و برق است که خیلی کوتاه، روشن و بی سر و صداست. خطی که بعد از این رعد و برق در آسمان باقی می ماند باریک است. بعد از این رعد و برق، باد کمی در آسمان شروع به وزیدن می کند.

Rocket Lightning




Rocket Lightning معمولاً به صورت افقی و در میان ابرها زده می شود. در هنگامی که این نوع رعد و برق در آسمان زده می شود خط های بسیار روشن واضحی قابل دیدن است. این خطها شبیه به راکت است. به همین دلیل است که اسم آن را رعد و برق راکتی گذاشته اند. این نوع رعد و برق خیلی به ندرت اتفاق می افتد.

Volcanic Triggered Lightning


این رعد و برق چیزی نیست که ما بتوانیم همیشه آن را ببینیم. اخیراً Volcanic Triggered Lightning در ایسلند زده شده. ۳ نوع مختلف از Volcanic Triggered Lightning وجود دارد. با زدن این نوع رعد و برق، گاز در اتمسفر متصاعد می شود. طول نوع متوسط این نوع رعد و برق گاهی به ۱٫۸ کیلومتر می رسد.

Sensational Volcanic-Lightning


رعد و برق، آتش، یخ و خاکستر همه در این نوع رعد و برق دیده می شود و صدایی شبیه به شلیک تفنگ دارد.
 

Amir Mohsen

کاربر فعال هواشناسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2011
نوشته‌ها
216
لایک‌ها
12,637
محل سکونت
mashhad
ناهمواری­های ایران



پیدایش چین خوردگی­ها و ناهمواری­های ایران نتیجه­ی حرکات کوهزایی اواخر دوران سوم زمین شناسی است که پیدایش این چین خوردگی­ها همزمان با پیدایش کوه­های جنوب اروپا و آسیا بوده است.
در ایران نمونه‌های مشخص ناهمواری به صورت کوهستان­های بلند و پرحجم با دامنه‌های پرشیب و دره‌های تنگ و گذرگاه­ها یا به صورت سرزمین­های کمابیش هموار و یکنواخت دیده می‌شود.

1. کوهستان­ها :‌
بیش از نیمی از وسعت ایران پوشیده از کوه­های بلند است. این کوه­ها یا مانند البرز در طول صدها کیلومتر چون دیواری کشیده شده و عبور از آن فقط از طریق گردنه‌های بلند و گذرگاه­ها عملی است، یا مانند ابر سن (زاگرس) شامل رشته‌های مرتفع و موازی با دره‌های گود و دامنه‌های پرشیب است که نواحی داخلی ایران را از کناره­ی خلیج فارس جدا می‌کند و تنها از راه دره‌های پرپیچ و خم رودها که در طول سدها هزار سال حفر شده‌اند، می‌توان از آن­ها عبور کرد.

2. سرزمینهای هموار :
در مقابل کوهستان­های بلند با دره‌های گود، پهنه‌های کم و بیش وسیع و همواری در داخل یا در حاشیه­ی فلات ایران وجود دارد. این سرزمین­ها با وسعت و ارتفاع متفاوت در محل کوهپایه‌ها و یا در میان رشته‌ کوه­ها گسترده شده‌اند. جلگه‌های ساحلی شمال و جنوب دشت لوت و دشت کویر نمونه‌هایی از آن­ها به شمار می‌روند.

تقسیم‌بندی ناهمواری­های ایران

ناهمواری­های ایران را می‌توان از نظر طبیعی و جهت برجستگی و شرایط خاص منطقه به چند دسته تقسیم کرد :

کوه­های شمالی
کوه­های غربی و جنوبی
کوه­های شرقی
کوه­های مرکزی
جلگه‌های ساحلی
چاله‌های داخلی


1ـ کوه­های شمالی

این رشته عظیم کوهستانی مشتمل است بر کوه­های آذربایجان در شمال غربی و ماسیف البرز در مرکز و کوه­های خراسان در مشرق.
مهمترین کوه­های آذربایجان، رشته کوه­های قوسی شکل ارسباران واقع در ساحل رود ارس است. با قله­ی «نشان کوه» به ارتفاع 3700 متر که از سوی غرب به آرارات و از سوی شرق به کوه­های تالش متصل می‌شود. این رشته کوه­ها دنباله­ی رشته کوه­های قفقاز به شمار می‌آیند که با دره­ی عمیق رود ارس از یکدیگر جدا می‌شوند. در داخل فلات آذربایجان دو توده­ی عظیم کوهستانی سهند و سبلان قرار گرفته که هر دو از کوه­های آتشفشانی خاموش با چشمه‌های آب معدنی فراوان هستند.

بلندترین قله سهند 3710 متر و بلندترین قله مستوراز برف سبلان 4811 متر ارتفاع دارد.
ir_sahand.jpg


ماسیف عظیم البرز که در دوران چین‌خوردگی آلپی تکوین یافته، با قللی مرتفع و دره‌هایی عمیق مانند سد عظیم قوسی شکل به طول تقریبی 600 کیلومتر بین دریای مازندران و فلات مرکزی ایران واقع شده است. این دیوار عظیم در غرب با دره عمیق سفیدرود از کوه­های تالش جدا شده، از سوی شرق به کوه­های خراسان می‌پیوندد. عریض‌ترین و مرتفع‌ترین ناحیه­ی این کوهستان قله­ی دماوند به ارتفاع 5671 متر است و هرچه از دو سوی آن به طرف شرق و غرب پیش برویم، هم از ارتفاع و هم از عرض آن کاسته می‌شود.
iran_damavand.jpg


کوه­های خراسان در شمال شرقی ایران، دنباله­ی کوه­های البرز، قسمت سوم از کوه­های شمالی ایران را تشکیل می‌دهد. این دسته از کوه­ها به صورت رشته قوس­های موازی از شاه کوه آغاز می‌‌شود و در جهت شمال غربی به جنوب شرقی تا هندوکش در افغانستان امتداد دارد. در میان این رشته کوه­های موازی، دره‌ها و دشت­های وسیع وجود دارد که گاهی پهنای آن­ها در بعضی نقاط به حدود 200 کیلومتر می‌رسد.

2ـ کوه­های غربی و جنوبی

در سراسر غرب ایران، سلسله جبال عظیم دیوار مانندی به صورت موازی از رشته‌های طاقدیسی کشیده شده که از کوه­های آذربایجان، در شمال غرب ایران آغاز می‌شود و به طرف جنوب و جنوب شرقی تا سلسله جبال مکران در بلوچستان امتداد می‌یابد. این سلسله جبال که کوه­های ابرسن (زاگرس) و شاخه‌های آن را تشکیل می‌دهد، مجموعه­ی پستی و بلندی­های منظم و ویژه‌ای است که در جنوب گسله‌های سراسری از کردستان جنوبی تا شمال تنگه هرمز گسترده شده است. ابرسن با جلگه‌های وسیع و دشت­های پهناوری چون جلگه­ی کرمانشاه در غرب و جلگه­ی شیراز در جنوب، از هم جدا شده و به قسمت­های شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم می‌شود.

ناحیه­ی ابرسن شمالی که در جنوب کوه­های آذربایجان قرار دارد بلندی ارتفاع آن نسبت به نواحی دیگر کمتر است و در مقابل دره‌های تنگ متعدد و کوه و کمرهای سخت‌تری دارد که ارتباط­ها را مشکل می‌کند.

ابرسن مرکزی، مانند البرز میانی، مشتمل بر بسیاری از قلل بلند است که بیش از 3000 متر ارتفاع دارند و در بیشتر ایام سال در زیر پوششی از برف مستورند. غالب این کوه­ها پوشیده از جنگل­های بلوط و نارون بوده و دامنه‌های آن­ها چراگاه­های وسیع و محل ییلاق ایلات و عشایر کرد، لر و بختیاری است. مرتفع‌ترین ارتفاعات ابرسن به نام کوه­های بختیاری در فاصله­ی لرستان تا جلگه‌های شیراز واقع شده که از یک سو به فلات داخلی مرتبط است و از سوی دیگر به جلگه‌های خوزستان و ساحل خلیج فارس منتهی می‌شود. بلندترین نقطه­ی آن زردکوه، 4547 متر ارتفاع دارد.

در نواحی جنوبی ایران، رشته کوه­های ساحلی در امتداد خلیج فارس و دریای عمان کشیده شده و تا بلوچستان امتداد دارد. ارتفاع رشته‌های جنوبی کم است و هرقدر به ساحل نزدیک می‌شود، از ارتفاع آن کاسته می‌شود. مهم‌ترین کوه­های این ناحیه تنگستان و لارستان است که به سوی شرق کشیده و به کوه­های بشاگرد در ساحل دریای عمان متصل می‌شوند.

بشاگرد با ارتفاع 2161 متر در جنوب باتلاق جازموریان با جهت شرقی ـ غربی کشیده شده و تقسیم‌ کننده آب میان دریای عمان و جازموریان است. این کوه­ها عموما خشک‌اند و فاقد پوشش گیاهی و دارای گردنه‌ها و گذرگاه­های صعب‌العبور هستند.

3-کوه­های شرقی
ir_taftan.jpg


در مشرق ایران، از خراسان در شمال تا بلوچستان در جنوب، ارتفاعات متعددی وجود دارد که می‌توان آن­ها را در سه واحد نسبتا بزرگ کوهستانی خلاصه کرد :
یکی واحد کوهستانی جام مرکب از ارتفاعات باخرز، کوه سرخ، کوه سیاه، کوه هشتادان در جنوب خراسان که این دسته از کوه­ها با اشکوب­های صخیم از ورقه‌های نمک و سنگ آهک تشکیل یافته و عموما جهت شرقی ـ غربی دارند.
دیگری کوه­های قائن در جنوب جام که به سبب قلت بارندگی از مشخصات آن، خشکی و برهنگی است. ارتفاعات معروف آن کوه کلات، کوه سلیمان، کوه آهنگران و شاه کوه است. این دسته از کوه­ها در جهت شمال غربی ـ جنوب شرقی امتداد داشته و در جنوب شرقی به دشت لوت منتهی می‌شوند.
دسته­ی سوم سلسله جبال مکران در بلوچستان است که از حوالی زابل در سیستان آغاز می‌شود و تا ناحیه­ی چهل پشت، آخرین نقطه­ی سرحدی ایران در بلوچستان امتداد می‌یابد. ارتفاعات مهم آن، کوه پلنگان، کوه ملک سیاه، کوه آتشفشان خاموش تفتان به ارتفاع 4050 متر است.

4ـ کوه­های مرکزی

کوه­های مرکزی ایران از تعدادی ارتفاعات غیرمنقطع رشته مانند در جهت شمال غربی به جنوب شرقی از حوالی کاشان تا فلات مرکزی بلوچستان ادامه دارد. عمده‌ترین کوه­های رشته­ی مرکزی، شامل قافلان کوه (در راه تهران ـ تبریز)، کوه­های کرکس در جنوب کاشان، کوه­یهای نایین در یزد، شیرکوه در جنوب غربی یزد، کوه­های بارز و شهسواران در کرمان و کوه بزمان در مرکز بلوچستان است.
نواحی مرکزی از نظر وجود کان­های مختلف اهمیت بسیار دارد و از مشخصات طبیعی آن، باران کم، تغییرات ناگهانی هوا، وزش بادهای سخت، کمی رودخانه‌های دائمی و سیلابی بودن رودهاست. زراعت نیز محدود به بستر رودخانه‌ها یا دامنه­ی کوهستان­هاست.

5ـ جلگه‌های ساحلی

جلگه‌های ساحلی دریای مازندران (کاسپین): حاشیه­ی باریک جنوبی دریای مازندران که بلافاصله بعد از دریا آغاز می‌شود و امتداد آن تا دامنه‌های شمالی البرز می‌رسد، جلگه‌های ساحلی دریای مازندران را تشکیل می‌دهد. طول جلگه‌های ساحلی دریای مازندران حدود 500 کیلومتر و عرض این جلگه‌ها در طول خود از آستارا تا رود گرگان همواره متغیر و غالبا کمتر از 20 کیلومتر بوده است.

جلگه‌های ساحلی خلیج فارس و دریای عمان : جلگه‌های ساحلی جنوب ایران به طور تقریبی 1480 کیلومتر در مجاورت دو دریای عمان و خلیج فارس قرار دارد و رودخانه­ی میناب، این منطقه­ی ساحلی را به دو قسمت جلگه­ی ساحلی خلیج فارس (از مصب اروند رود تا میناب) و جلگه­ی ساحلی مکران (از میناب تا مرز پاکستان) تقسیم می‌کند. تنگه­ی هرمز در 8 کیلومتری بندرعباس حد فاصل میان این دو دریا قرار دارد.

6ـ چاله‌های داخلی

فلات بزرگ ایران که بخش اعظم آن (حدود نیم مساحت ایران) از رشته‌های متوالی و پشت سر هم کوه­ها و مرتفعات پوشانیده شده، مانند حلقه‌ای تمام اطراف آن را محصور ساخته است. در داخل آن، میان کوه­های البرز و خراسان و کوه­های مرکزی و کوه­های شرقی، بیابان­های داخلی ایران به مساحت تقریبی 320 هزار کیلومتر مربع (در حدود یک پنجم مساحت کشور) قرار دارند که ارتفاعات آن­ها را به حوضه‌های چندی تقسیم می‌کند : مهم­ترین حوضه‌های آن یکی حوضه­ی شمالی به نام کویر نمک و دیگری حوضه­ی جنوبی به نام کویر لوت است.

کویر لوت : لوت در جنوب شرقی کشور واقع شده و در حدود 80 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. لوت را از لحاظ شکل ناهمواری و پراکندگی عوارض جغرافیایی می‌توان به سه بخش تقسیم کرد :
لوت شمالی، لوت جنوبی، و لوت مرکزی، که وسیع‌ترین و نیز پست‌ترین بخش بیابان لوت است و در آن نمونه‌های کامل انواع عوارض مختلف بیابانی دیده می‌شود.
لوت، از لحاظ پوشش گیاهی بسیار فقیر و قسمت اعظم آن فاقد گیاه است. در هیچ قسمتی از ایران سرزمینی به این خشکی و کم‌گیاهی دیده نمی‌شود. منطقه فاقد حیات حدود 200 کیلومتر طول و 150 کیلومتر عرض دارد و قسمت­های مرکزی لوت مرکزی به کلی فاقد گیاه است.

کویر نمک : کویر نمک فضای وسیع و بستر پرشده­ی یک چاله­ی زمین‌شناسی است که در جنوب رشته کوه البرز میان خراسان و سیستان و قم و کاشان و یزد قرار گرفته است. طول آن از شرق به غرب 600 کیلومتر و عرض آن از شمال به جنوب از 100 تا 300 کیلومتر است. سطح آن صاف و هموار با مختصر شیبی از کوه­ها به پست‌ترین نقطه منتهی می‌شود.
بخش بزرگی از کویر نمک را شن و سنگ‌ریزه پوشانده است که اغلب دستخوش باد قرار می‌گیرند. طوفان­های سخت، شن آمیخته به نمک را مانند امواج دریا به حرکت درمی‌آورد و گاهی به شکل تپه‌های طولانی به جا می‌گذارد. این تل­های شنی که در اثر وزش باد تغییر جا می‌دهند، به تپه‌های ریگ روان معروفند.
کویر نمک از خشک‌ترین نواحی ایران است : میزان بارندگی حدود 100 میلی‌متر و اختلاف درجه حرارت شبانه‌روز در سال بسیار زیاد و بین صفر و هفتاد درجه است.
 

Amir Mohsen

کاربر فعال هواشناسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2011
نوشته‌ها
216
لایک‌ها
12,637
محل سکونت
mashhad
علت وجودی بیابانها در روی کره زمین

علت اصلي پيدايش بيابانها در روي كره زمين به دليل عمل نكردن دو عامل اصلي ايجاد بارش يعني هواي مرطوب و عامل صعود هواست. وجود مراكز پرفشار اطراف مدارهاي راس السرطان و راس الجدي حوالي عرض هاي 40-20 درجه دو طرف خط استوا كه به آن مراكز پرفشار جنب حاره نيز گفته مي شود علاوه بر اينكه مانع صعود هوا مي شود، محل نشست هوا است. بنابراين در چنين مناطقي اگر چه در برخي مناطق رطوبت كافي وجود دارد ولي به دليل نبودن مكانيسم صعود هوا بارندگي بسيار كم و در نتيجه بيابانها ايجاد شده اند. علاوه بر بيابانهاي فوق، بيابانهاي سرد قطبي نيز وجود دارند كه حاصل تسلط پرفشارهاي عظيم و يكپارچه قطبي مي باشد شكل ۱ و ۲ اين مناطق را در روي كره زمين نشان مي دهد.

17


شكل2: مناطق بياباني كره زمين را نشان مي دهد.

از جنبه های دیرینه اقلیمی بیابانها به دو نوع منطقه ای و غیر منطقه ای تقسیم می شوند[1]. وجود بیابانهای منطقه ای بسته به موقعیت آنها نسبت به پدیده های هواشناسی و در مقیاس جهانی سنجيده مي شود ( منطقه فشار زیاد و فشارهای جنب مداری). شکل ۳.

19


شكل3: محدوده رنگ روشن مناطق بياباني را در اطراف عرض 30 درجه در نيمكره شمالي (منطقه پر فشار جنب حاره ) نشان مي دهد. همانطور كه در شكل ديده مي شود قسمت اعظم گستره ايران در اين ناحيه قرار دارد.



ولی وجود بیابانها غیر منطقه ای نتیجه موقعیت جغرافیایی خاصي است که در حرکت جوی در مقیاس جهانی اختلال ایجاد می کنند. مانند بیابانهایی که در پناه و پشت رشته کوهها واقع شده اند( غرب ایالات متحده آمریکا- آسیای مرکزی و دشت کویر ایران) (شکل ۴) يا در وضعیتی هستند که بادهای مرطوب بزحمت به آنها می رسد(جنوب غربی ماداسگار- شمال غربی برزیل و بیابان تار در هند) و یا بیابانهای اقیانوسی که تحت تاثیر یک جریان سرد می باشند(غرب آمریکای مرکزی) (شکل۵) . بيابانهاي منطقه اي به تغييرات بيلان حرارتي زمين كه قبل از هر چيز از تشعشع خورشيد نتيجه مي شود، فوق العاده حساس مي باشند. بيابانهاي غيرمنطقه اي به اين تغييرات حساسيت كمتري دارند، زيرا شرايط جغرافيايي ناحيه اي بر آنها غلبه دارد و اين شرايط نيز كمتر تحت تاثير پديده هاي كيهاني مي باشند و فقط به طور مستقيم آنها را تحت تاثير قرار مي دهند.

13


شكل4: بيابانهاي بادپناهي را نشان مي دهد. همانگونه كه از شكل پيداست هنگام صعود هوا از كوهستان توده هواي مرطوب در دامنه بادگير كوهستان رطوبت خود را از دست مي دهد و به صورت هوايي خشك و گرم در دامنه بادپناه سرازير مي شود و بيابانهاي بادپناهي را بوجود مي آورد. دشت کویر در ایران نمونه ای از این گونه بیابان ها است.

Picture6.jpg


شكل 5 بيابانهاي ساحلي را نشان مي دهد. اين بيابانها معمولا در اثر جريانهاي سرد ساحلي (سواحل شمالي اقيانوس اطلس) و يا سواحلي كه دور از كوهستان و ناهمواريهاي سطح زمين قرار گرفته اند تشكيل مي شود (سواحل درياي عمان و قسمتهاي شرقي اقيانوس اطلس).



از جنبه سينوپتيكي نیز بیابانها به دو گروه تحت عنوان بيابانهاي ديناميكي و بادپناهي تقسيم مي شوند. در بيابانهاي ديناميكي نزول هوا در زير مركز پر فشار جنب حاره درطول سال مانع صعود هر گونه هوايي مي شود. حتي درتابستان كه براثر تابش شديد خورشيد هواي مجاور زمين بسيار گرم و نا پايدار مي شود وجود جريان نزولي در طبقات بالاي آتمسفر مانع صعود هوا و در نتيجه مانع تشكيل ابر و باران مي شود. بنا براين عامل اصلي خشكي، نبودن مكانيسم صعود است. بهمين دليل اين نواحي را بيابان ديناميكي مينامند. اما بيابانهاي باد پناهي بيابانهايي هستند كه در پناه ارتفاعات و كوهستانهاي بزرگ قرارگرفته اند. تفاوت ظاهري بيابانهاي بادپناهي و بيابانهاي ديناميك جنب حاره اي در پايين بودن دماي آنهاست. اين گونه بيابانها جزئي از قلمرو بيابان هاي سرد يا نيمه بياباني سرد محسوب مي شوند. بيابانهاي باد پناه و ديناميك درداخل قاره ها به هم ملحق مي شوند . مثلا در ايران دشت كوير بيابان بادپناهي است در حاليكه دشت لوت بيابان ديناميكي محسوب مي شود.
 

Amir Mohsen

کاربر فعال هواشناسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 آگوست 2011
نوشته‌ها
216
لایک‌ها
12,637
محل سکونت
mashhad
فصل دوم

بررسي عوامل تأثير گذار بر اقليم شهر



تقريباً همه دانش آموختگان جغرافيا و بويژه دانشجويان جغرافياي انساني کم و بيش با تأثير عوامل اقليمي بر مراکز جمعيتي اعم از شهري و روستايي واقفند و در اين بحث بطور خلاصه به بيان اين مطالب مي پردازيم .



1-2: مقدمه :

در پي افزايش جمعيت در شهرها در کشورهاي مختلف جهان گسترش افقي شهرها و تغيير کاربري اراضي را موجب شده که نتيجه آن کاهش سطوح پوشش گياهي طبيعي – نابودي خاک – محدود شدن حريم رودخانه ها – آلودگي درياچه ها و درياها و .... کم وبيش بر شرايط آب و هوايي شهرها تأثير گذاشته است از طرف ديگر وجود ساختمان هاي بلند . ورود ذرات گرد و غبار و آيروسل ها به جو، مستقيماً ناشي از فعاليت هاي انساني در شهرها مي باشد.

بنابراين فعاليت هاي انسان در شهرها و مناطق شهري مي تواند بر روي رژيم حرارتي – بارش- باد و... تأثير گذارد.

گرچه امروزه محققين به علت ناکافي بودن اطلاعات اقليمي ناشي از کمبود ايستگاه هاي هواشناسي و اعتبارات مالي مورد نياز و .... در ايران نتوانسته اند آنگونه كه بايد تأثيرات اقليم برشهر و يا بهتر بگوييم تأثيرات توسعه شهرنشيني بر شرايط اقليمي را مورد مطالعه قرار دهند ولي فعاليت هايي که توسط افراد مختلف به عمل آمده در اين بحث مورد استفاده قرار گرفته و نتيجه اين اطلاعات در صفحات بعد ارائه مي شود.

2-2 بررسي اقليم شهر:

شهر به عنوان يک مکان جغرافيايي پويا ابتدا، تحت تأثير شرايط اقليمي است که بر آن محيط جغرافيايي که شهر در آن مستقر شده قرار دارد حاکم است. در اين بحث به بررسي عوامل موثر بر اقليم شهر مي پردازيم:

1-2-2: موقعيت جغرافيايي: گرچه موقعيت جغرافيايي از عوامل اقليمي نمي باشد ولي قرارگيري شهر در رابطه با خط استوا شرايط آب و هوايي آن ر امشخص مي کند. زيرا هر چه يک مکان جغرافيايي به عرض جغرافيايي کمتري تعلق داشته باشد تحت تأثير انرژي تابشي بيشتري قرار گرفته و با دريافت انرژي بيشتر رو به رو مي باشد. ازاين جهت بيان عرض جغرافيايي يک شهر بيان کننده زاويه تابش- ميزان نور وانرژي تابشي- ساعات شبانه روز و ... مي باشد و از اين لحاظ بايستي در ساخت و ساز هاي شهر که در رابطه اقليم است اين موقعيت ملحوظ گردد.

براي مثال شهرهاي خوزستان و هرمزگان را با آذر بايجان و خراسان شمالي مقايسه کنيد. در بررسي هاي انجام شده بر روي ساخت و سازهاي شهرهاي جنوبي ملاحظه مي شود که ساختمان ها معمولاً پشت به آفتاب احداث مي گردند، ورودي ها داراي کنسول بوده که از تابش مستقيم آفتاب به پنجره ها و نورگيرها و ورودي ها جلوگيري مي شود. در حاليکه در آذربايجان وخراسان شمالي براي برخورداري از حداکثر تابش آفتاب و دريافت انرژي خورشيدي سازه ها رو به آفتاب احداث مي گردند و در بيشتر موارد سعي مي شود که نورگيرها و پنجره ها مستقيماً انرژي خورشيدي را به داخل بناها هدايت کنند.

در اين ميان شهرهاي داخلي فلات که از يک طرف با تابستان هاي گرم و خشک و طولاني روبه رو هستند و از طرف ديگر داراي زمستان هاي سرد مي باشند ، بناها را طوري احداث مي کنند که در زمستان بيشترين انرژي را دريافت دارند و در تابستان ها حداقل انرژي و از اين نظرات با حياط هايي روبه رو مي شويم که در دو يا سه طرف آن ها بناهاي مسکوني ساخته شده است، ساختمان ها داراي بهار خوا ب واتاق ها و سردابه و زيرزمين هستند. اين شرايط تحت عنوان معماري همساز با اقليم مطرح مي گردد. که بخصوص در ايران بسيار قابل اهميت مي باشد و در معماري قديم ايران بخوبي رعايت مي شده، متاسفانه در پنجاه سال اخير که همزمان با رشد سريع شهر نشيني مي باشد، اين همسازي از ميان رفته و به همين علت برمصرف انرژي بخصوص برق و گاز افزوده شده است. در بسياري از مناطق با درنظر گرفتن شرايط همسازي معماري با اقليم مي توان در کاهش انرژي به ميزان قابل توجه اثر گذاشت.

3-2-2: شرايط توپوگرافي :

شرايط توپوگرافي نيزمستقيماً عامل اقليمي محسوب نمي گردد ولي در تاثير گذاري عوامل اقليمي موثر مي باشند زيرا اراضي شيبدار- دشت ها- دامنه ها- ضمن آن که مي توانند بر دريافت انرژي خورشيدي تأثير گذار باشند باعث جابجايي انرژي نيز توسط جريان هاي جابجايي مي گردند که نقش عمده اي ضمن آن که در تعديل حرارت و رطوبت دارند باعث تخليه شهر از مواد آلوده مي گردند.

3-2-2-:عامل ارتفاع:

اين عامل چون دو عامل قبلي مستقيماً عامل اقليمي محسوب نمي گردد ولي خود باعث تغيير اقليم مي گردد و به عبارت ديگر بر اقليم شهر تأثير گذار مي شود.

براي مثال دو شهر که بر روي يک عرض جغرافيايي قرار مي گيرند قاعدتاً بايد داراي اقليمي واحد باشند ولي عامل ارتفاع باعث مي شود که هر کدام از اقليمي جداگانه برخوردار باشند، مقايسه کنيد شهرهاي دزفول و شهر کرد را با همديگر از نظر اقليمي زيرا تقريباً بر روي يک عرض جغرافيايي قرار گرفته اند .

گاهي عامل ارتفاع مي تواند باعث شود دو شهر را که در عرض هاي متفاوت قرار دارند داراي اقليمي کم و بيش همسان بوده و باشند، براي مثال شهر شيراز درعرض جغرافيايي 29 درجه و 36 دقيقه شمالي و شهر تهران 35 درجه در 35 دقيقه تا 36 و 42 دقيقه قرار دارند ولي ارتفاع تقريباً همسان هر دو از سطح دريا باعث شده است که ميانگين دماي اندو بهم نزديک باشد شيراز c9/16 و تهران حدود c 2/17 . (شرك پي رود ، 1374)

4-2-2: توده هاي هواي تاثير گذار:

قرار گيري شهرها در مسير توده هاي هوا تاثير گذار مثل هواي مديترانه اي سوداني – مونسون و ... که در رابطه مي باشد باوجود مراکز فشار باعث تفاوت شرايط جوي در نواحي جغرافيايي مي گردد.

مثلاً غرب ايران در مسير توده هاي هواي باران آور غربي هستند بنابراين از ميزان باران بيشتري برخوردارند. از اقليم مناسبتري نيز برخوردار ند.

در حاليکه شرق ايران که در مسير توده پر فشار جنب سيبري و جنب حاره اي قرار دارد جزء مناطق خشک محسوب مي گردد. که در تابستان ها از دماي بسيار بالايي برخور دارد است و در زمستان ها نيز بر عکس هواي سرد و خشک بر آن حاکم است و يا صحنه وزش باد هاي خشک و سرد يا گرم و سوزان مي باشد.

محدوده کوچکي از جنوب شرقي ايران تحت تأثير توده هاي مونسون هندوستان قرار گرفته و داراي بارندگي تابستاني نيز ميباشد.

5-2-2: کوهستان ها و جهت آن ها:

کوهستان ها به علت ارتفاعي که از سطح دريا دارند همان طور که قبلاً گفته شد تاثيرزيادي بر شرايط اقليمي دارند، زيرا يکي از ويژگي هاي ارتفاعات داشتن هواي شفاف و سبک است که به همين علت از نظر فشار و دما با نواحي پست مجاور خود داراي اختلاف است و اين اختلاف دما بصورت تبادل انرژي و جابجايي هوا که اصطلاحاً نسيم کوه به دشت و دشت بكوه ناميده مي شود بر هواي شهرهاي مجاور تأثير مي گذارد، از طرف ديگر باتوجه باينکه بخصوص در نيمه شمال ايران بارندگي در ارتفاعات بصورت برف است اين کوهستان ها بعنوان مرکز ذخيره آب فصول گرم شهرهاي مجاور خود مي باشند.

به شهرهاي خوزستان – کرمانشاهان و .... توجه نمايند.

از طرف ديگر در فصل بهار کوهستان مي توانند بارش هاي اور-گرافيک را بوجود آورند از طرف ديگر کوهستان ها با توجه به جهتشان مي توانند باعث خشکي شهرهاي (نسار) نسارشوند و يا برعكس با جهت گيري مناسبشان باعث دريافت بارش بيشتر شهرهاي مجاور گردند.

همچنين وجود کوهستان ها و جهت آن ها مي توانند نقش عمده اي در آلودگي و يا کاهش آلودگي هواي شهرها موثر باشند.





فصل سوم

تأثير فعاليت شهرنشينان بر اقليم شهري



1-3 مقدمه :

توسعه شهر نشيني و فعاليت هاي انساني و همچنين فرآيند ساخت و سازهاي شهري خواه ناخواه بر شرايط اقليمي شهر تأثير مي گذارد، زيرا فرآيند شهر نشيني همراه است با:

يك: کاهش و يا نابودي پوشش گياهي طبيعي زمين که در نتيجه باعث جذب انرژي تابشي بيشتري توسط زمين مي شود.

دو: توسعه ساخت و سازهاي شهري بخصوص در سطوح گسترده و ارتفاع زياد بر جريان هوا تأثير مي گذارد.

سه : فعاليت هاي مختلف انساني مانند حمل و نقل . مراکز توليدي و ... پيوسته همراه با مصرف انرژي بوده که در پروسه توليد مقداري از آن در فضا پراکنده مي شود و افزايش دماي شهر را بدنبال دارد .

چهار: جمعيت فعال و متراکم شهري به ميزان زيادي انرژي گرمايي توليد مي کنتد.

پنج: فعاليت هاي مختلف انساني به توليد ميزان زيادي انواع گازها – بخارات – گرد و غبار – آيروسل و... منجر مي شود.

از آن جايي که مواد مذكور در مراکز شهري و هسته هاي اصلي از تراکم بيشتري برخوردار است باعث مي شود که در اين نقاط مراکز دمايي پيدا شود که از ميزان دماي بيشتري نسبت به ساير نواحي شهري و نواحي مجاور خويش برخوردار باشند.

اين مراکز ر ا اصطلاحاً ( جزيره گرمايي ) مي گويند براي مثال در شرق تهران در محدوده ميدان خراسان – ميدان شهدا – ميدان بهارستان – ميدان امام حسين تا اواخر خيابان پيروزي يک جزيره گرمايي متسقر است که تفاوت دمايي متوسط آن 6/3 درجه سانتي گراد نسبت به نواحي مجاور است، اين تحقيق مربوط مي شود به سال 1377 که توسط آقاي رجبعلي پاک مطالعه شده بود .

همين موضوع در قالب يک پروژه کارشناسي ارشد توسط خانم مژگان افشاري در سال 1382 مورد بررسي قرار گرفت متوجه رشد جزيره مذکور- تا محدوده ميدان آزادي شده و از طرف ديگر شبيه همين جزيره بر روي شهر کرج در غرب اين جزيره تشکيل شده که مي توان بعدها ارتباط اين دو جزيره را بهتر مورد مطالعه قرار داد.

با توجه به مطالب مذکور مي توان گفت فعاليت هاي اقتصادي – اجتماعي شهر نشينان موجب ايجاد تغييراتي در عوامل اقليمي مثل دما- بارش – باد در نواحي شهري مي شود که در اينجا بطور خلاصه به بررسي آن ها مي پردازيم .

2-3 تاثير فعاليت هاي شهرنشينان بر دماي نواحي شهري :

بر اساس اصول اقليم شناسي بر هر نقطه از سطح زمين مقداري انرژي تابشي از خورشيد مي رسد كه ميزان آن در رابطه با عرض جغرافيايي و ساير شرايطي كه گفته شد تغيير مي يابد.

در فرآيند توسعه شهري در وهله اول پوشش گياهي طبيعي به شدت آسيب ديده و دستخوش تغييرات مي شود که مهمترين آن ها به زير ساخت و سازهاي شهري در آمدن و بر روي آن ها بناهاي کوتاه و بلند استقرار يافتن است .

ساخت و سازهاي شهري با توجه به جنس مصالح به کار رفته در آن ها جهت ساخت و سازها- نوع و جنس پوشش ساختمان ها – سطوح معابر، به جذب بيشتر انرژي در بافت شهري منجر مي گردد. از طرف ديگر شرايط مذکور باعث کاهش شديد آلبيدوي شهرمي گردد و در نتيجه انرژي رسيده که از سطح زمين بايد به جو بازتاب شود کاهش مي يابد و در سطح شهر باقي مي ماند.

جهت کوچه ها و معابر در شهرها نيز طوري ممکن است با شد که برخي از آن ها در فصل سرد گاهي براي چند هفته هيچ انرژي خورشيدي دريافت ننمايند. بنابراين سهم اين معابر از انرژي خورشيدي کمتر مي باشد. انرژي دريافتي کمتر و کاهش آلبيدو در سطح شهر و دريافت انرژي بيشتر از اين طريق به علل پيش گفته در مطالعات اقليمي شهر بسيار حائز اهميت است.

از طرف ديگر وجود ذرات جامد (آيروسل ها ) مانند گردو غبار – گازها و بخارها باعث جذب بيشتر انرژي خورشيدي در طيف ماوراي قرمز مي گردد.

اين ذرات مانع خروج تشعشات زمين د رطول موج مذکور به جو مي گردد در مورد بازتاب زميني (تشعشات) که به صورت مادون قرمز از زمين خارج مي گردد، بايدگفت به ميزان زيادي بستگي به پوشش سطح زمين دارد. مثلاً يك پاركينگ آسفالته مي تواند 11 تا 12 درصد انرژي تشعشعي بيشتري از اراضي با همان وسعت با پوشش گندم از خود ساطع کند.

ولي بايد گفت روي هم رفته تشعشات خالص مادون قرمز در يک شهر نسبت به نواحي خارج شهر کمتر است.

فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي موجود در سطح شهر ها که به مصرف انرژي منجر مي شود نيز همان طور که مي دانيم باعث افزايش دما د رسطح شهر مي گردد که تحت عنوان انرژي آنتروپي ناميده مي شود.

انرژي آنترويي در زمستان ها به علت استفاده از انواع وسايل گرمايشي براي مناسب کردن محيط هاي زندگي وکار افزايش چشمگيري پيدا مي کند. بهترين منابع انرژي آنترويي عبارتند از:

يك: دستگاه هايي که انرژِي گرمايشي توليدي مي کنند مانند شوفاژ ها – بخاري ها – دستگاه هاي نوري و ... برخي از اين دستگاه علاوه بر آن که توليد انرژي مي کنند و مقداري از آن را نيز مستقيماً به فضاي شهر وارد مي کنند مثل شوفاژ ها و بخاري ها که از طريق لوله هاي دود کش انرژي را مستقيماً به فضا وارد مي کنند، بعلت توليد برخي از گازها بر اقليم شهر تأثيرات ديگري نيز مي گذارند.

دو- انرژي حاصل از حركت وسايل حمل و نقل شهري، که اين وسايل نيز از طريق اگزوز هاي خود هميشه مقداري انرژي گرمايشي و مقدار زيادي نيز گازهاي آلوده کننده و بخار آب به جو شهر وارد مي کنند.

سه - انرژي حاصل از فعاليت موتورها و دستگاهها در کارخانه ها عيناً مانند دو مورد فوق بر اقليم شهر و بخصوص دما تأثير گذارند .

چهار- انرژي حاصل از فعاليت هاي متابوليسم انساني شهرنشينان .

عوامل فوق هم بر دماي شهر و هم برايجاد جزيره حرارتي تأثير مي گذارند که رابطه مستقيمي با جمعيت شهر و توسعه شهرنشيني دارد.

3-3 : عوامل ديگر تأثير گذار بر دما و جزيره حرارتي شهر:

به جزء عواملي که در فوق بآن اشاره کرديم عوامل ديگري نيز هستند که بر دماي شهر و ايجاد گسترش و يا عدم گسترش جزيره حرارتي تأثير مي گذارند و عبارتند از: شرايط و پديده هاي ژئوفولوژيکي حاکم بر شهر (مثل شهر تهران ) – نوع بارندگي و ميزان بارندگي شهر در زمستان – پوشش گياهي و نوع آن – وزش باد سرعت و جهت آن- عرض معابر و جهت آن ها- جنس مصالح غالب بکار رفته در شهر- رنگ ساختمان ها و بام ها- جنس و نوع سطوح پوشش بام ها و معابر شد.

توسعه جزيره حرارتي به ميزان زيادي به شرايط اقليمي بستگي دارد، بخصوص مراکز شهر ها و محلاتي از شهر که پشت به باد دارند، در اين حالت انحراف از ميانگين دما در طول سال بين مركز شهر و نواحي مجاور وجود دارد كه در ميان عوامل اقليمي باد نقش عمده اي دارد، زيرا هر قدر سرعت باد بيشتر باشد اختلاف دما بين مرکز شهر و نواحي مجاور بيشتر خواهد بود .





4-3 : تأثير فعاليت شهرنشينان بر ميزان بارندگي شهر:

گرچه هنوز تأثير فعاليت هاي شهرنشينان بر ميزان بارندگي شهر بطور کامل مشخص نگرديده است و در ايران نيز اين موضوع بطور جدي مورد مطالعه قرار نگرفته است. اما بايد گفت گرچه تأثيرات فعاليت هاي انساني براساس ويژگي هاي اقليمي هر منطقه مي تواند متفاوت بوده باشد ولي اين تأثيرات بر سيستم بارندگي بايد پيچيده و متغيير باشد.

براي مثال فعاليت هاي انساني که به ايجاد آيروسل ها منجر مي گردد مي تواند هسته هاي تراکم را براي ايجاد بارش فراهم سازد ( افزايش ميزان بارش در شرق جزيره حرارتي تهران نسبت به غرب آن ) ولي از طرف ديگر افزايش دماي شهر باعث افزايش ظرفيت رطوبت پذيري هواي شهر شده و نقطه اشباع بالا مي رود.

بطور کلي در اثر فعاليت هاي انساني مقدار بخار آب موجود در هواي شهر کمي دگرگون مي شود و رطوبت نسبي کاهش مي يابد و ميزان بارندگي و شکل آن نيز به منطقه آب و هوايي – فصل و توده هاي هوايي که منطقه را تحت تأثير قرار مي دهد بستگي دارد.

ميزان رطوبت نسبي در مناطق شهر نسبت به نواحي مجاور شهر کمتر است ، به خصوص وجود جزيره حرارتي مستقر بر روي شهر باعث کاهش رطوبت نسبي شهر مي گردد. زيرا هر چقدر ميزان دما افزايش پيدا کند همان طوريکه گفته شد ظرفيت رطوبت پذيري هوا بيشتر مي شود و به همين علت است که مرکز شهر خشک تر از ساير نواحي شهر مي باشد.

از آن جايي که جو هميشه حاوي مقدار زيادي ذرات ريز گرد و غبار – بخار آب و انواع گازها مي باشد، ذرات مزبور مي توانند به ذرات بخار آب پيوسته و ايجاد مه کنند، بنابراين مه و بارندگي از پديده هايي هستند که در اثر فعاليت هاي انساني در شهرها و مراکز آن ها مي توانند ايجاد گردد.

تغييراتي که مه و بارندگي در فضاي شهري امکان ايجاد آن ها را دارند به طور خلاصه عبارتند از:

1-4-3: مه:

در اثر پيوستن ذرات گرد و غبار و بخار آب در جو مجاور سطح زمين مه ايجاد مي شود، توسعه شهرنشيني مي تواند در ايجاد مه و مه آلودگي موثر واقع گردد که بر اساس موقعيت جغرافيايي و اقليمي شهر در تابستان ها به حدود 30 درصد و در زمستان ها گاهي به 100 درصد نيز ممکن است برسد (وا ليبرگ 1916 )

ولي در زماني که جزيره حرارتي برفراز يک شهر به گستردگي کافي براي تأثير گذاري به مه آلودگي برسد، از توان روزهايي که هوا اشباع شود کاسته مي گردد و رطوبت نسبي به ميزان قابل توجهي کاهش پيدا مي کند و در نتيجه روزها ي مه آلوده کاهش پيدا مي کند.

اثرگذاري هوا با ذرات ريز در پراکندگي مه در اطراف مناطق متراکم شهري به صورت روزهاي مه آلوده ظاهر مي گردد که مقدار آن بستگي دارد به مقدار روزهايي که در ان وزش باد نيز وجود دارد .

از طرف ديگر تشعشات خورشيدي در اثر آلودگي هاي مذکور کاهش مي يابد ولي جزيره گرمايي در ضمن کاهش تعداد روزهاي مه آلوده ، دوره تشعشات خورشيدي را نيز تداوم مي دهد.





2-4-3: بارندگي

براساس مطالعات انجام شده، فعاليت هاي شهرنشينان باعث افزايش ابرناکي و بارندگي در شهر تا ميزان 10 درصد مي گردد، علت اين امر وجود سيستم هاي هواي پايدار و نا پايدار مي باشد.

از آن جايي که توده هاي هواي ناپايدار تمايل به صعود دارند و عواملي مانند افزايش ناهمواري – دما و آلودگي صعو د توده هاي هوا را تسريع مي کنند، به همين علت امکان ايجاد بارش هاي شديد و توفاني وجود دارد، در حالي که توده هاي هواي پايدار که تمايلي به صعود ندارند چنين امکاني را فراهم نمي آورند.

ناهمواري هاي مجاور و درون بافت شهري از عوامل موثر در صعود توده هاي هواي ناپايدار مي باشند که در بررسي هاي اقليمي نقش انکار ناپذيري دارند جزيره گرمايي نيز بر پايداري يا عدم پايداري هوا و بارندگي بي تاثير نميباشد گرچه زماني که توده هاي هواي سرد و مرطوب بر فراز شهرمي رسند به علت ارتفاعشان ممکن است هيچ تماس با جزيره گرمايي نداشته باشند و درظاهر هيچ افزايش بارندگي بوقوع نمي پيوندد ولي زماني که توده هواي ناپايدار تمايل به صعود پيدا مي کند و با لايه هاي بالايي جزيره گرمايي تماس حاصل مي کند، چون اين لايه از لايه هاي بالايي جزيره گرمايي سردتر مي باشد، وجود جزيره گرمايي فرآيند صعود را تقويت مي نمايد و جابجايي توده هوا باعث ايجاد توفان و بارش هاي توفاني قابل ملاحظه اي ميگردد، در حالي که نواحي مجاور جزيره حرارتي از چنين بارش محروم مي باشند.

شرق جزيره گرمايي که بر تهران مستقر شده است در طول سال 30 ميلي متر نسبت به نواحي مجاور بارندگي بيشتري دارد . ( پا ک – رجبعلي 1377 )

علت اينگونه بارش ها همان طور که گفته شد تماس لايه هاي پائيني توده هواي سرد ناپايدار با لايه هاي بالايي جزيره گرمايي و وجود ذرات ريز موجود در جو به خصوص بر فراز کارخانه ها ميباشد، که گرچه آلودگي هوا را افزايش مي دهند ولي از طرف ديگر همين ذرات قادرند به صورت هسته هاي تراکم وارد فرآيند بارش گردند، بطور کلي در يک شهر ميزان بارندگي به شرايط زير هم بستگي دارد.

يك: موقعيت شهر در منطقه آب و هوايي که بيشترين يا کمترين نسبت توده هاي هواي ناپايدار را که بر اثر شهر نشيني بسيار حساس هستند تعيين خواهد کرد .

دو: موقعيت شهر در چهار چوب ناحيه اي : مجاورت با دريا- موقعيت در منطقه پشت به بادي يا باد پناهي ، مثل يک شهر دره اي يا يک شهر در ميان مجموعه اي از تپه هاي نزديک به هم يا يک منطقه کوهستاني .

سه: چشم انداز شهر، موقعيت شهر در يک ناحيه پست- بر روي يک دامنه واقع در معرض بادهاي باراني و...

چهارم: موقعيت شهر در منطقه انبوه شهري: حومه هاي واقع در جهت مخالف وزش باد، مرکز شهر با بارش بيشتر.

پنج: نوع ساختمان ها: محله هايي با ساختمان مرتفع ضمن ايجاد تشديد ناهمواري باعث فقدان پوشش گياهي مناسب نيز مي گردد.







3-3 تأثير شهرنشينان بر جابجايي هوا ( باد ) :

ساخت و سازهاي شهري و بخصوص ساختمان هاي مرتفع باعث تأثير سرعت و جهت باد مي شود . مورفولوژي کالبدي شهر عامل بسيار مهمي در کاهش سرعت ميانگين جريان هوا به خصوص درسطح زمين مي باشد . کاهش سرعت جريان هوا در شهر بادرصد ساخت وسازها و ناهمواري هاي ايجاد شده توسط انسان ها در رابطه اي غير مستقيم قرار دارد، يعني هر چه مورفولوژي شهر از ناهمواري بيشتري برخوردار باشد سرعت باد در سطح شهر کاهش کمتري پيدا مي کند. از طرف ديگر معابري که در جهت باد قرار دارند و در اطراف آن ها بافت فشرده اي از ساختمان ها وجود دارد، جريان باد در آن ها کاناليزه شده و در مواقعي که سرعت باد افزايش مي يابد باعث ايجاد خسارات و حوادثي از قبيل کنده شدن درختان از ريشه، شکستن و افتادن تيرهاي برق و تابلوهاي مختلف در سطح شهر و ... مي گردد.

به عبارت ديگر بايد گفت شکل معابر و وجود بناهاي مرتفع باعث هدايت هوا در مسير هاي مشخصي مي گردد که چنانچه ساختمان هاي مذکور بهم متصل و فشرده باشند نقش تونل يا کانالي را ايفا مي کنندکه ضمن هدايت باد در مسيري مشخص در پاره اي از موارد افزايش سرعت باد را نيز در پي دارد، اما چنانچه ساختمان هايي که در دو طرف معابر قرار گرفته اند بهم چسبيده و پيوسته نباشند و در فاصله هايي از هم جدا شوند باعث مي گردد که باد از مسيرخارج شده و ساختمان ها رادور بزند، دور زدن جريان هوا ساختمان ها را باعث بوجود امدن گرد باد در سطح شهر مي گردد براي مثال چنانچه جريان هوا وقتي به ساختمان هاي مرتفع برخورد مي کند که اطراف آن جهت عبور هوا آزاد باشد. جريان هوا به طرفين منحرف مي شود ( شکل يک ) در حالي که يک جبهه از هوا در معرض برخورد باد قرار مي گيرد و جبهه مقابل در شرايط آرامش قرار دارد. در اين شرايط معابري که در دو طرف ساختمان قرار دارند در معرض شديد وزش باد قرار مي گيرند، که در نواحي خشک و نيمه خشک مي تواند در فصل خاصي مشکل آفرين گردد.

ولي چنانچه ساختمان ها بصورت رديفي و بهم پيوسته باشند و درمقابل وزش توده هوا واقع شوند، معمولاً باد پس از برخورد با آن ها بسمت بالا متمايل مي گردد و از روي ساختمان عبور مي کند. ( شکل دو )





در چنين حالتي اگر ساختمان هاي بعدي در فاصله کوتاهي قرار گرفته باشند دو حالت انفاق مي افتد اگر فاصله خيلي کم باشد توده هوا از بالاي ساختمان هاي بعدي نيز رد ميشود. ( شکل 3 )



اما اگر فاصله بناهاي بعدي قدري بيشتر ازهم باشد جريان اصلي هوا از بالاي ساختمان ها رد مي شود ولي بين دو ساختمان ممکن است بين دو بنا جريان بوجود آيد شبيه تونل باد که ممکن است براي ساکنين بين دو بنا مشکل آفرين شود . ( شکل 4 )



اما اگر فاصله بين دو بنا بيشتر شود جريان هوابين دو بلوک تبديل به يک جريان و الگوي پيچيده اي مي گردد که مرتباً با جريان هوايي که بين دو بلوک فرو مي ريزد تداخل پيدا کرده و تداوم مي يابد. ( شکل پنج )



مطالب فوق از يک رابطه رياضي کلي پيروي مي کند و آن عبارتست از : که H ارتفاع بنا و W مساحت بين دو بنا مي باشد. اين رابطه براي ساختمان هاي شکل 3 کمتر از 3/0 تاحداکثر 4/0 است و براي ساختمان هاي شکل 4 حدود 8/0 تا 9/0 است و براي ساختمان هاي شکل 5 حدود 65/0 تا 7/0 مي باشد.

ساختمان هاي بلند و بافاصله نزديک به هم باعث مي گردند که جريانات هواي ارتفاع بالا را به سمت پائين منحرف گردد و باعث ايجاد جريان باد در سمت مقابل و حاشيه ساختمان ها مي گردد که در اين حالت سرعت باد در معابر مجاور سه برابر معابري است که از اين بناها فاصله دارند.

در مورد نقش مورفولوژي شهر در رابطه با باد بايستي گفت معماران و طراحان ايراني در گذشته شناخت خوبي داشته اند ونتيجه ان ايجاد شهرهاي قديمي ايران از جمله يزد ، كرمان ، سمنان و تبس سابق و ... مي باشد ، كه از اين رابطه به خوبي جهت ايجاد معابر و هدايت جريان هوا به داخل بناها استفاده كرده اند . در شهرهايي كه در كنار رودخانه و يا سواحل واقع شده اند و يا شهرهايي كه در مجاورت كوهستان ها قرار گرفته اند و يا شهرهايي كه از ميان آن ها رودخانه اي در جريان است ، معابر و محلات مجاور آنها را طوري طراحي كرده اند كه پيوسته هواي خنكي به سمت مركز شهر كه داراي گرماي بيشتري مي باشد جريان داشته باشد ، اين هوا به علت آن كه خنك تر مي باشد به زير هواي گرم تر مركز شهر خزيده و نهايتاً باعث تعديل هوا در نواحي مركز شهر مي گردد. در نواحي مجاور كوهستان ها و اطراف سواحل دريا نيز هواي خنكي تحت عنوان نسيم كوه به دشت و يا نسيم ساحل به دريا و دريا به ساحل جريان دارد كه به تعديل هوا در محلات شهرهاي مجاور منجر مي گردد . اما احداث بناهاي عمود بر مسير جريانات هواي مذكور مانع از نفوذ آن ها به داخل شهرها مي گردد در حالي كه معابري كه منطبق بر جريان نسيم هاي مذكور است موجب هدايت اين جريانات تا مركز شهر مي گردد كه تخليه شهر را از هواي آلوده امكانپذير مي سازد.

4-3-شهر و جزيره گرمايي :

گر چه در اين مورد قبلاً نيز صحبت شد ولي براي درك بهتر اين موضوع و تأثير جزيره گرمايي بر شهر و فعاليت شهر بر جزيره حرارتي اين بحث را از جهت ديگري مطرح مي كنيم.

بر حسب معمول بر اساس آنچه تا كنون بيان كرديم دماي مناطق شهري از حاشيه شهر بيشتر است و شدت آن به عوامل متعددي از جمله وسعت شهر و مورفولوژي شهر بستگي دارد.

وسعت شهر باعث مي گردد كه جذب انرژي در اثر تغييرات كاربري اراضي داراي پوشش گياهي به اراضي با پوشش گياهي كم و يا اصلاً فاقد پوشش گياهي افزايش يابد . از طرف ديگر انبوه ساخت و سازهاي شهري و انبوه تنگاتنگ بناها و ايجاد معابر باريك نيز افزايش دريافت دما را در سطح شهر در پي دارد. اين افزايش دما كه از طريق تغيير كاربري بوجود مي آيد . باضافه افزايش مصرف انرژي ناشي از افزايش جمعيت بخصوص در عرض هاي جغرافيايي كه ماه هايي از سال را شهرنشينان با مصرف انواع سوخت هاي مختلف انرژي مورد نياز محيط را تأمين مي كنند. به افزايش دماي محيط بيروني نيز منجر مي گردد.

البته در عرض هاي پائين تر جغرافيايي نيز زماني كه بخواهيم هواي درون ساختمان هاي مسكوني – اداري و تجاري را بوسيله سيستم تهويه مطبوع تنظيم نمائيم مجبور به مصرف انواع انرژي هستيم كه خود باعث افزايش دماي محيط بيروني مي شود (كولرهاي گازي).

از طرف ديگر كاهش پوشش گياهي در اثر توسعه شهري نيز افزايش دماي محيط بيروني را نيز بدنبال دارد زيرا كه گياهان نيز از طريق تبخير و تعرق بعنوان يك سيستم خنك كننده محيط طبيعي عمل مي كنند و در صورتي كه از بين برده شوند ميزان خنك كنندگي محيط از اين طريق كاهش يافته و منجر به گرم شدن محيط بيروني مي شود. از طرف ديگر با توسعه مناطق شهري از ميزان نفوذ پذيري زمين كاسته مي گردد و در عوض آب هايي كه بايستي در زمين فرو رفته و باعث خنكي هواي محيط اطراف خاك شود ، سريعاً توسط سيستم هاي جمع آوري آب هاي سطحي از دسترس خارج گرديده ، بنابراين خود تبديل به عامل افزايش دماي محيط شهر مي گردد.

عوامل مورد اشاره باعث مي گردد دماي فضاي شهر نسبت به نقاط حومه شهر به ميزان قابل توجهي تفاوت داشته با شد كه اين محدوده با درجه حرارت بيشتر از نقاط مجاور جزيره حرارتي شهر ناميده مي شود .

از طرف ديگر جزيره حرارتي شهري بر فراز هر شهر در سه بعد به شكل گنبدي شكل مي گيرد ، كه معمولاً تحت تأثير بادهاي بلند يا كوتاه سينوپتيك قرار مي گيرد. در شكل هاي صفحه بعد اين وضعيت نشان داده شده است.

معمولاً يك جزيره حرارتي تا ارتفاع 1000 متري ادامه مي يابد و بعد از آن از بين مي رود ولي اهميت آن تا ارتفاع كمي بالاتر از 50 متر است

كه تا ارتفاع 150 متري كاهش دماي جزيره تا 2 درجه سانتيگراد مي رسد و از ارتفاع 550 متري تقريباً اثرات آن از بين مي رود.

اثر ديگر جزيره حرارتي كاهش رطوبت نسبي هواي شهر است ، در نتيجه كاهش روزهاي آلوده است.

همان طور كه قبلاً گفته شده بارندگي و مقدار آن در جزيره حرارتي در همه جا يكسان نيست ، بطوري كه براي جزيره حرارتي تهران تفاوت بارندگي غرب تا شرق آن به حدود 30 ميليمتر مي رسد.

وجود اختلاف دما بين محدوده جزيره گرماي مستقر بر روي شهر و نواحي مجاور شهر يك جريان جابجايي هوا را باعث مي شود كه مانند نسيم كوه به دشت است.

5-3-تغييرات دما در سطح شهر :

با توجه به اينكه تنوع جنس مواد بكار گرفته شده در ساخت بنا ها در شهرها يكي از ويژگي هاي آن ها مي باشد ، مي توان گفت حتي در يك محله كوچك مواد سازنده ساخت و سازها يكسان نمي باشد . لذا شرايط آب و هوايي از جمله دما ، رطوبت ، ميزان دريافت انرژي ، بازتاب زميني ، وزش باد و حتي بارش در تمام سطوح يك شهر يكسان نيست . بر همين اساس شرايط آب و هوايي در شهر با نواحي پيراموني آن نيز يكسان نمي باشد . زيرا :

- دماي ناشي از مصرف انرژي در شهرها بصورت هاي گوناگون و بخصوص در زمستان ها باعث تفاوت دما مي گردد.

- ميزان تبخير و تعرق با توجه به ويژگي هاي شهر از نواحي پيرامون كمتر است ، بنابراين ميزان درجه حرارت شهر از پيرامون بيشتر است.

- وجود خاك و اراضي كشاورزي در نواحي پيراموني شهر باعث مصرف دماي بيشتر شده بنابراين بر دماي شهر اثر مي گذارد

- سطوح ايزوله شده در سطح شهر باعث مي گردد كه رواناب حاصل از بارندگي سريعاً از سطوح مذكور تخليه شده و از دسترس خارج گردد و رطوبتي كه مي توانست در تعديل هواي شهر بكار گرفته شود از ميان رفته و زمين سريعاً خشك و سپس گرم مي شود كه باعث افزايش دماي سطح شهر مي شود.

- وجود ذرات معلق بيشتر در هواي شهر انرژي تابشي بيشتري را در طول روز دريافت مي كنند و در طول شب نيز دماي كمتري را بازتاب مي كنند كه به افزايش دماي محيط منجر مي شود .

- از طرف ديگر سطوح مختلف شهري در تغييرات درجه حرارت شبانه روز مؤثر مي باشند . زيرا با توجه به شرايط سطوح مذكور همان طور كه در طول روز با دريافت انرژي تابشي بيشتر گرما مي شوند ، به همان سرعت نيز انرژي بدست آورده را در شب از دست مي دهند ، بنابراين تفاوت درجه حرارت در طول شبانه روز نواحي شهري از نواحي پيراموني بيشتر است .

اين مسئله حتي در درون شهر نيز از نقطه اي با كاربري متغير با نقطه ديگر تفاوت دارد. مثلاً فضاهاي سبز شهري و پارك ها تا دو سوم انرژي تابشي را صرف فرايند تبخير و تعرق مي كنند كه با ايجاد ميكروكليمات هاي درون شهر منجر مي شود كه براي نمونه پارك شهر تهران در روزهاي مرداد ماه با خيابان هاي اطراف بين 6 تا 10 درجه سانتيگراد تفاوت درجه حرارت دارد.

در خيابان هاي اطراف فضاهاي سبز شهري دو سوم انرژي دريافتي به صرف گرم شدن هواي شهر مي گردد و يك سوم ديگر نيز در ديوارها و بناهاي مشرف به خيابان ها ذخيره مي شود. كه خود نهايتاً باعث گرم شدن محيط مي گردد.

نقش دماي ذخيره شده در ديوارها و بناها در گرم كردن محيط در بعداز ظهرها و اوايل شب بخوبي محسوس است . اين دما مي تواند توسط عوامل ديگري باعث پديده اينورژن گردد كه ميزان آن در تهران حدود 270 روز در سال است . پديده اينورژن يا وارونگي پديده ايست كه بيشتر در نواحي شهري و صنعتي روي مي دهد ، و فرايند آن باين ترتيب است كه در شرايط معمولي در سطح زمين با افزايش ارتفاع با كاهش دما روبرو هستيم ولي در شرايط اينورژن با افزايش ارتفاع با افزايش دما روبرو هستيم لذا در اين مواقع هوا در سطح زمين سرد است و بعلت استقرار پرفشار بر روي شهر هوايي كه گرم مي شود امكان صعود ندارد بنابراين در زير لايه هاي پرفشار هوايي كه مرتباً از سطح شهر صعود مي كند متراكم شده و امكان جابجايي ندارد . و اين عدم جابجايي باعث مي گردد كه مرتباً بر غلظت هواي شهر افزوده گردد كه خود مشكلات مختلفي را در شهر ايجاد مي كند.

6-3-عوامل تأثير گذار بر درجه حرارت شهر:

با توجه به مطالب بيان شده و ميزان عوامل زير را از جمله عوامل تأثير گذار بر افزايش درجه حرارت شهر دانست .

يك : تغيير در موازنه انرژي تابشي در نتيجه تركيبات موجود در فضاي شهر و جنس و رنگ مصالح بكار رفته در ساخت و سازها.

دو : تغيير در انرژي بازتابي به علت جذب انرژي توسط سطوح رنگي متفاوت شهري و معابر شهري.

سه: وجود منابع گرمايي متعدد.

چهار: كاهش سرعت جابجايي هوا در سطح شهر در رابطه با شرايط بافت شهر و معابر آن .

پنج : كاهش سطوح تبخير و تعرق.

شش: وجود مواد آلوده كننده در اتمسفر كه شامل دود ، گازهاي آلوده زا ، آيروسل ها (شامل ذرات كربن ، سيليكات ، آلومين و ... مي باشد ) و احتمالاً مواد راديواكتيويته كه غير از نقش آلودگي كه دارند گرمازا نيز هستند.

ذرات موجود در اتمسفر جو باعث افزايش بيشتر تابش خورشيدي در لايه هاي مجاور سطح زمين مي شوند بطوري كه مطالعات انجام شده نشان مي دهد به علت وجود مواد مذكور در اتمسفر شهر ميزان دريافت انرژي تابشي خورشيد 5 تا 6 برابر بيشتر از نواحي مجاور شهري مي باشد و چون وزش باد هم در سطح شهر كاهش دارد و اين مواد كمتر مي توانند از آسمان شهر دور شوند بنابراين در شهرها و بخصوص مراكز آن ها ضمن گرم تر بودن هوا ، هوا آلوده تر است ، كاهش ديد كمتراست و اينورژن در اين نقاط بيشتر اتفاق مي افتد.

هفت: گازهاي عامل آلودگي كه شامل دي اكسيد كربن ، منو اكسيد كربن ، هيدروكربورها ، اكسيدهاي نيتروژن و تركيبات گوگردي كه مقدار آنها به قسمت در ميليون اندازه گيري مي شوند و با علامت ppm مشخص مي شود نتيجه فعاليت هاي ترافيكي اتومبيل ها در سطح شهر ، فعاليت كارخانه هاي صنعتي ، سوخت فسيلي مصرفي در مراكز مسكوني و تجاري و اداري مي باشد . آلودگي هواي شهر ها بوسيله اين دسته گازها منطبق است با ساعات معمولي فعاليت شهرنشينان يعني بين ساعت 8 صبح تا 4 بعد از ظهر ، برخي از گازها مثل اكسيدهاي ازت No-No2 و اوزون O3 بين ساعات 10 تا 12 به حداكثر مي رسد . افزايش اين گازها و ذرات آيروسل در اتمسفر شهرها در برخي از موارد دماي شهرها را نسبت به نواحي مجاور بين 12 تا 14 درجه سانتيگراد افزايش مي دهد.

7-3-اثرات مواد آلوده كننده اتمسفر بر آب و هواي شهرها :

اثر مواد آلوده كننده را بر آب و هواي شهرها مي توان بصورت زير تقسيم بندي نمود:

يك : تأثير بر پخش تابش خورشيدي و كاهش قابليت ديد.

دو: جذب تشعشعات ماوراء بنفش توسط مواد آلاينده جو و افزايش درجه حرارت

سه: انتقال و جابجايي مواد آلاينده در سطح محلات شهر

چهار: ايجاد مه و بارش هاي اسيدي

پنج: افزايش روزها و ساعات انيورژن

شش: جلوگيري از بازتاب زمين و ايجاد شرايط گلخانه اي

8-3-نقش منفي ساختمان هاي بلند بر شهر

يك : ايجاد مانع در تعديل دما و رطوبت

دو : ايجاد مانع در جهت جابجايي توده هاي هوا كه آلودگي بيشتر هوا را در پي دارد.

سه : نحوه استقرار ساختمان هاي بلند و افزايش آمد و شد وسائل نقليه به آلودگي هوا در فضاهاي مجاور اين ساختمان ها منجر مي شود . (الهيه)

چهار: جلوگيري از تابش مستقيم نور خورشيد به طبقات پائين ساختمان هاي مقابل مجاور .

پنج: باعث افزايش مصرف انرژي مي گردند.

شش : افزايش فشار ناشي از وزن ساختمان هاي بلند بر خاك و لايه هاي زيرين باعث شكستن برخي از لايه ها و نفوذ فاضلاب آب ها به منابع زير زميني آب مي گردد.

هفت : افزايش آسب پذيري در مقابل امواج زمين لرزه

هشت : جلوگيري از اشراف به فضاهاي باز و چشم اندازهاي عمومي و طبيعي اطراف

نه : افزايش آلودگي صوتي و هوا در اثر عبور وسائل نقليه ، در طبقات بالا بيشتر از طبقات پائين است.

ده : افزايش هزينه هاي مقابله با آلودگي صوتي و هوا ، بو ، بسته شدن پنجره ها ، پرده ها در نتيجه استفاده از مصرف بيشتر سوخت براي روشنايي مصنوعي در روز

يازده : عدم دسترسي به هواي سالم بيشتر

دوازده : تأثير بر شبكه هاي رفت و آمد شهري به دليل تراكم بيشتر در اين ساختمان ها

سيزده : تأثير مستقيم بر روي شبكه تأسيسات شهري

چهارده : كاهش و يا فقدان فضاهاي باز جهت فعاليت كودكان و نوجوانان

پانزده: اشراف به محيط هاي خصوصي كه از نظر فرهنگي و اجتماعي و رواني قابل تأمل است.

9-3-ميزان مواد آلوده كننده ناشي از فعاليت هاي شخصي

بر اساس مطالعات انجام شده در يك شهر يك ميليون نفري در آمريكا مقادير زير بصورت ذرات ريز توسط انسان ها در فعاليت هاي شخصي شان در يك شبانه روز توليد و به هواي شهر اضافه شده است.

عطر مصرفي 500 كيلو

دود سيگار معمولي 3300 كيلو

دود سيگار برگ 600 كيلو

ذرات ناشي از سايش كفش ها 800 كيلو (ژيزل سكورور آب و هواي شهر)

4-تقسيم بندي نواحي اقليمي

مدارك موجود حداقل از 500 سال قبل از ميلاد نشان مي دهد كه انسان در آن زمان توانسته بود كه مناطق جغرافيايي و اقليمي بين مداري- حاره اي و قطبي را شناسايي مي كند و با تفاوت هاي بين سرزمين هاي سرد قطبي در نيمكره شمالي و معتدله و حاره اي آشنا بوده است.

بطليموس در 168 سال قبل از ميلاد زمين را به هفت اقليم تقسيم نموده بود. از سال 1909 تا 1980 بيش از 27 نوع تقسيم بندي اقليمي توسط اقليم شناسان ارائه شده بود كه كليه اين تقسيم بندي ها را مي توان در دو گروه تجربي و ژنتيكي طبقه بندي نمود كه در اينجا فقط به روش كار اشاره مي كنيم .

1-4-روش تجربي :

روش تجربي براي موارد زير بكار مي رود :

- فعاليت هاي كشاورزي

– نياز آبي پوشش گياهي

- پراكنش جغرافيايي پوشش گياهي

– توجيه پديده هاي ژنومورفولوژيكي

- تشكيل و پراكنش جغرافيايي خاك ها

- نقش قاره ها و اقيانوس ها در ايجاد شرايط جغرافيايي

روش تجربي بعلت بكارگيري شواهد و عوامل زير داراي نقاط ضعفي مي باشد كه هميشه جوابگو نبوده و واقعيت ها را مشخص نمي كند.

- استفاده از فاكتور پوشش گياهي براي مرزبندي

- استفاده از معيارهاي قرار دادي

- عدم توجه به عوامل جوي منطقه اي و محلي

- عدم توجه به رفتارهاي متقابل عناصر اقليمي

- عدم توجه به دوره هاي اقليمي

بنيان گذاران و پيروان اين روش عبارتند از : كوپن - پنك - دومارتن - ميلر - پاسا- ج : واهل – تورنث ويت – پگي – آمبرژه و ...



2-4-روش تقسيم بندي ژنتيكي :

در اين روش طبقه بندي بر اساس عوامل پديد آورنده اقليم انجام مي پذيرد كه عبارتند از : تابش خورشيدي – توده هاي هوا – گردش عمومي جو كه بنيان گذاران اين روش : افرادي مثل بلكو 1956 – فلون 1958 اوليور 1970 و ترجونك 1970 مي باشند.

3-4-تقسيم بندي آب و هوا در ايران :

بطور كلي مطالعات علمي آب و هوايي در ايران از سابقه چنداني برخوردار نيست . اولين بار گنجي محمد حسن در سال 1955 آب وهواي ايران را بر اساس تقسيم بندي كوپن تقسيم بندي نمود و سپس در 1965 عدل در تقسيم بندي گنجي با توجه به شواهد پوشش گياهي تغييراتي ايجاد نمود . در سال 1971 ثابتي طبقه بندي آمبرژه ، و گوسن را براي تقسيم بندي اقليم ايران بكار گرفت و سپس در 1993 صالحي و در 1993 كسمايي و 1996 جوادي تقسيم بندي هاي اقليمي ايران را بيان كردند. كه در اين ميان تقسيم بندي كسمايي بر اساس تابش خورشدي ارائه شده و طي آن ايران به 8 گروه اقليمي تقسيم شده است.

روش كسمايي براي مطالعات شهري به ارائه جدول بيوكليماتيك براي نواحي اقليمي منجر شد كه بر اساس آن شرايط هر منطقه و رابطه آن با مسكن و محيط مسكوني تعيين مي شود.

در حال حاضر در مطالعات جغرافيايي طبيعي از روش هاي كوپن – آمبرژه – دومارتن – سيلينيانف و استرالر و .... استفاده مي شود. ولي توصيه مي شود در مطالعات شهري بيشتر از روش كسمايي و يا ماهاني استفاده شود.

در اين بحث با توجه به اينكه قسمت اعظم مناطق ايران جزء مناطق نيمه خشك و خشك قرار مي گيرد بناي مطالعه بر اساس شهرهاي اين مناطق قرار گرفته و از اين نظر مشكلات اين شهرها را در رابطه با اقليم مورد بررسي قرار مي دهيم.

يك : خشكي هوا ، به علل مختلف جغرافيايي بيشتر نقاط ايران با كمبود رطوبت روبرو مي باشد.

خشكي هوا و عدم رطوبت كافي بر اختلاف دماي شب و روز در طول سال تأثير مي گذارد. كه اين دو كه بر هم تأثير مي گذارند معماري خاصي را بوجود مي آورند كه در گذشته بسيار مشخص بوده است (توجه نمائيد به بناهاي شهرهايي مثل يزد و كرمان) كه امروز به آن معماري همساز با اقليم گفته مي شود و كسمايي و كمالي و عليخاني معيارهايي براي آن ارائه داده اند.

با توجه به گسترش جغرافيايي مناطق خشك و تنوعي كه در ميان اين مناطق وجود دارد معيارهاي ارائه شده كاربرد عمومي نداشته بلكه بايد براي هر منطقه معيار جداگانه اي ارائه شود، براي مثال بندرعباس و يزد هر دو جزء مناطق خشك ايران محسوب مي شوند ولي در بندرعباس رطوبت هوا براي نيمي از سال خود مشكل آفرين است در حاليكه در يزد عدم رطوبت هوا هميشه يك عامل است كه تأثير منفي دارد.

معيارهاي اقليمي كه بر آسايش مؤثر هستند بطور معمول دو دسته اند. يكدسته معيارهايي هستند كه بر اساس احساس سرما و گرما تأكيد دارند و دسته ديگر شاخص هايي كه بر اساس فعاليت هاي بيولوژيكي تعيين مي شوند.

در اين ميان كارل ماهاني ، روشي را به همراه جداولي ارائه مي دهد كه بر اساس آن جداول كه خود بر اساس شرايط آب و هوايي تنظيم شده است ، معماري همساز با اقليم را در شرايط امروز جهان ارائه مي دهد . در معيارهاي وي دما – باد – رطوبت و بارش نقش اصلي را دارند.

در روش ماهان ابتدا ميانگين ماهيانه دما (حداكثر- حداقل) و نوسانات ما هيانه آن مشخص مي شود ، سپس مشخصات رطوبتي باد غالب و مقايسه دماي حداكثر و حداقل ماهانه مورد بررسي قرار مي گيرد و با قرار دادن اطلاعات درجدول فرم يك و فرم دو (كتاب شهرهاي مناطق خشك 168 و 169) پيشنهادات لازم را ارائه مي دهد.

از افرد ديگري كه در اين زمينه كار كرده اند گيلوني مي با شد . وي با ارائه يك جدول ميزان كارآيي يك ساختمان و محدوده هاي آن را مشخص مي كند (جدول ص 174 همان منبع) .

2-4-تطابق شهرها با شرايط اقليمي :

يك : بافت شهر : نقشه هر شهر نشان دهنده بافت شهر است و نشان دهنده فضاهاي مسكوني و ايجاد سيماي شهر ، بافت شهر فرايندي پويا مي باشد كه ممكن است آشفته و درهم باشد و يا از نظمي خاص پيروي مي كند.

شهرهاي مناطق خشك در ايران معمولاً شعاعي و متحدالمركز بوده و از ويژگي هاي درون گرايي و تمركز مساكن متأثر است . گاهي ممكن است داراي چند هسته بوده باشند.

شهرهاي سنتي بافتي يكپارچه و متجانس دارند و بطور كلي فشرده و در ارتباط تنگاتنگ هستند و اين وضعيت باعث شده كه سطوح ساختماني حداقل شرايط لازم در معرض تابش مستقيم قرار گرفتن را داشته باشد كه آسايش بيشتر اهالي و ساكنين را در پي داشته باشد.

بطور كلي بافت فشرده در اين شهرها مزيت هاي زير را دارا بوده :

يك : سهولت حركت و دسترسي

دو: امكان ايجاد شرايط آسايش اقليمي

سه : كاهش تأثير بادهاي گرم و مزاحم و همچنين گرد و غبار

چهار: افزايش ضريب امنيت

در اين شهرها فضاهاي خالي و باز به حداقل رسيده و اگر هم باشد بيشتر بصورت صحن و حياط مساجد و مراقد شريفه – تكايا – كاروانسراها و مياديني مي باشد و گرنه بيشتر فضاها توسط سقف پوشيده شده است . بنابراين تابش خورشيد بطور مستقيم بسيار كم است ، زيرا عكس اين وضعيت باعث افزايش دما در روز و كاهش دما در شب است.

بافت شهر علاوه بر اين تابعي از دسترسي به منابع آب نيز مي باشد .

بافت معابر – معابر تنگ و پيچ در پيچ و پوشيده و در پاره اي مواقع داراي ساباط مي باشد .

4-4-روش هاي مقابله با شرايط اقليمي در نواحي گرم و خشك و نيمه خشك :

يك : انتخاب رنگ سفيد براي جلوگيري از جذب انرژي يا هر رنگي كه بازتاب انرژي خورشيدي را آسان كند.

دو: احداث معابر باريك كه از دريافت انرژي كمتري برخوردار است.

سه: ايجاد معابر با پيچ و خم زياد

چهار: كاشت درختان سايه دار در معابر

پنج: مسقف نمودن برخي از معابر كه امكانپذير است.

شش : ساخت ديوارهاي ضخيم (در شرايط فعلي اقتصادي نيست.)

هشت : نصب پنجره هاي كوچك – مشبك و بيشتر به شمال ورو به جهت باد غالب بيشتر در قسمت بالا و نزديك به سقف.

هشت : استفاده نمودن از مصالح بومي (در شرايط حاضر مورد استقبال قرار ندارد)

نه: استفاده از تاق هاي گنبدي يا ضربي با منافذي در سقف (با در نظر گرفتن كليه جوانب)

ده: ساخت ايوان مسقف در جلوي پنجره ها و اتاق ها و ورودي ها بمنظور جلوگيري از تابش مستقيم آفتاب.

يازده : ساخت بادگير در جهت بادهاي غالب جهت نفوذ هواي مناسب بدرون سازه ها

دوازده : ساخت كنسول هايي در جلو پنجره هايي كه امكان ساخت ايوان مسقف در جلوي آن ها وجود ندارد.

سيزده : كاشت درختان و گياهان در جلوي پنجره ها

چهارده : ايجاد حوض خانه و پاسيو در داخل ساختمان ها

پانزده : ساخت بنا در ضلع جنوبي محوطه هاي باز

شانزده : آجر فرش كردن معابر بجاي اسفالت كردن



5-4-روش هاي مقابله با شرايط اقليمي در مناطق معتدل :

در اين گونه مناطق با توجه به اينكه شرايط اقليمي چندان بازدارنده و مزاحم نيستند ، كمتر طرح يا طرح هايي اجرا مي شود كه متأثر از تأثير گذاري شديد اقليمي باشد ولي با توجه به اين كه در اين دو شرايط آب و هوايي ميزان بارندگي قابل توجه است و از اين مقدار بارندگي ميزان قابل توجهي از آن بصورت برف خواهد بود لذا شرايط زير بايد وجود داشته باشد:

يك : معابر سنگفرش يا بهر حال توسط آجر يا موزائيك و يا اسفالت ايزوله شود تا از ايجاد گل و گل آلودگي جلوگيري شود.

دو: معابر و مراكز خريد مسقف باشد تا زمان بارندگي مشكلاتي ايجاد نشود.

سه: بام خانه ها شيبدار در نظر گرفته شود.

چهار: پنجره ها بيشتر دو جداره در نظر گرفته شود.

پنج: پنجره ها رو به جنوب قرار گيرند تا امكان استفاده از انرژي تابشي خورشيدي در فصل زمستان كه مايل مي تابد وجود داشته باشد.

شش : در ساختمان ها امكانات نصب دستگاه هاي گرمايشي پيش بيني شود.





منابع مورد استفاده :

1. جغرافياي طبيعي شهر 2

2. جغرافياي طبيعي شهر 3

3. اقليم و شهر ، ژيزال اسكوريل ترجمه دكتر خالدي

4. مباني آب و هوا شناسي ، دكتر عليجاني و دكتر كاوياني

5. بسته بندي اقليمي ايران ، دكتر مرتضي كسمايي

6. اقليم و معماري ، دكتر مرتضي كسمايي

7. معماري همساز با اقليم، دكتر رازگويان

8. تغيير اقليم ، دكتر عزيزي

9. ميكروكليماتولوزي ، دكتر عشقي
 
بالا