کار جان را به تن سفله مده
زانکه یک کار سزاوار نداشت
"پروین اعتصامی"
زانکه یک کار سزاوار نداشت
"پروین اعتصامی"
-
پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است
پایگاه پویای شعر کلاسیک
- شروع کننده موضوع Golzarion
- تاریخ شروع
تیره آن چشم که بر ظلمت و پستی بیند مرده آن روح که فرمانبر پیکر گردد
پروین اعتصامی
پروین اعتصامی
دولت چه شد که چهره ز درماندگان بتافت .............. اقبال از چه راه ز بیچارگان رمید
"پروین اعتصامی"
"پروین اعتصامی"
Last edited:
در باغ دهر بهر تماشای غنچه‌ای بر پای من بهر قدمی خارها خلید
پروین اعتصامی
پروین اعتصامی
در پهلوی آن فتاده بنشست
آلوده بخون مرغ دامان
بنهاد به پشتواره و بست
آمد سوی خانه شامگاهان
"پروین اعتصامی"
آلوده بخون مرغ دامان
بنهاد به پشتواره و بست
آمد سوی خانه شامگاهان
"پروین اعتصامی"
نشاید وقت بیداری غنودن شبان بودن، ز گرگ آگه نبودن
پروین اعتصامی
پروین اعتصامی
Last edited:
نکونام را کس نگیرد اسیر ............... بترس از خدای و مترس از امیر
"سعدی"
"سعدی"
Last edited:
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شدو جان نیز هم
"حافظ"
دل فدای او شدو جان نیز هم
"حافظ"
با نان جوین خویش حقا که به است........کآلوده بپالوده هر خس بودن
"حافظ"
"حافظ"
در او هرچ آن بگفتند از کم و بیش ................... نشانی داده‌اند از دیده‌ی خویش
"شبسنری"
"شبسنری"
نشان پای روباه است اندر قلعه‌ی امکان............ بپر چون طائر دولت، رها کن ماکیانی را
"پروین اعتصامی"
"پروین اعتصامی"
لاابالی چه کند دفتر دانایی را.......... طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
"سعدی"
پ.ن: خدمت دوست گرامی, البته گمان میکنم مقصود از "کلاسیک" قالب شعر باشد نه تاریخ زندگی شاعران.:happy:
"سعدی"
پ.ن: خدمت دوست گرامی, البته گمان میکنم مقصود از "کلاسیک" قالب شعر باشد نه تاریخ زندگی شاعران.:happy:
Last edited:
از خوان این بزرگان دستی بشوی و بگذر کان جا ز خوردنی‌ها غیر از قسم نباشد
عبدالقادر بیدل دهلوی
عبدالقادر بیدل دهلوی
دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم...............لیکن از لطف لبت صورت جان می بستم
"حافظ"
"حافظ"
می‌کند حافظ دعایی، بشنو آمینی بگو روزی ما باد لعل شکرافشان شما
حافظ
حافظ