پایگاه پویای شعر کلاسیک

[mihanpayam]

امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ... بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب امدی .... سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا

دوستان " ا "

 

[FR82]

امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ... بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب امدی .... سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا

دوستان " ا "

الا یا ایها الساقی برون بر حسرت دلها.
که جامش حل نماید یکسره اسرار مشکلها.

 

[hamid_makou]

ای نسیم سحر آرام گه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

حضرت حافظ:shades2::graduated

 

[my7xN]

تو را که گفت که سعدی نه مرد عشق تو باشد.....گر از وفات بگردم درست شد که نه مردم

 

[King Cyrus]

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر .... سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم

حافظ

 

[Inspiring]

من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
خیام

 

[my7xN]

مرد تماشای باغ حسن تو سعدیست......دست فرومایگان برند به یغما

سعدی

 

[King Cyrus]

آمد رمضان و عید با ماست ....... قفل آمد و آن کلید با ماست
بربست دهان و دیده بگشاد ...... وان نور که دیده دید با ماست

«مولانا»

 

[wildlife]

تا به گریبان نرسد دست مرگ...دست ز دامن نکنیمت رها

 

[GFX]

اعتمادی نیست بر جمعیت برگ خزان ....... زود می پاشد ز یکدیگر کتاب عاشقان

 

[l'avocat]

جوکر عزیز پست اول تاپیک رو مطالعه بفرمایید لطفا .


نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش...................زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک

حافظ

 

[GFX]

کار عالم عبرت است و حسرتست .................... حـیـرت اندر حـیـرت اندر حیرتست

عطار

 

[Farhad49]

تاثیر فغان من و بیگانه یکی نیست .... از مرغ چمن فرق بود مرغ قفس را

راهب اصفهانی

 

[GFX]

از جان طمع بریدن آســــان بود ولیکن......از دوستان جانی مشکل توان بریدن

حافظ

 

[Farhad49]

نه بوسه ای ، نه شکر خنده ای ، نه دشنامی .... بهیچوجه ، مرا روزی از دهان تو نیست


صائب

 

[Farhad49]

آرام تو رفتار به سرو چمن آموخت .... تمکین تو شوخی به غزال ختن آموخت
افروختن و سوختن و جامه دریدن .... پروانه ز من ، شمع ز من ، گل ز من آموخت

طالب آملی

 

[King Cyrus]

تو سباحی و از سباح زادی ........... فسانه و باد هر سباح تا کی

مولانا

 

[Farhad49]

یوسف به جمال یار من نیست
یعقوب ، به حال زار من نیست
گفتی مکن اختیار ، دردم
دردا که به اختیار من نیست
گفتی : سر و کار بگسل از من
قربان سر تو ، کار من نیست

توفان مازندرانی

 

[Golzarion]

تا ز جان و دل من نام و نشان خواهد بود ................ غم و اندوه توام در دل و جان خواهد بود

آخر از حسرت بالای تو ای ســــرو روان ................ تا کیم خون دل از دیـــده روان خواهد بود


هاتف اصفهانی

 

[Nereid]

دگرم مگو که خواهم که ز درگهت برانم ........... تو بر این و من بر آنم که دل از تو برندارم

حافظ