• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

چشم زخم - چشم زدن (علمي يا خرافي)

وضعیت
موضوع بسته شده است.

iranvig

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 می 2003
نوشته‌ها
433
لایک‌ها
6
سن
56
اتفاقاتي كه بنظر شما چشم زخم هست رو اينجا بگيد و نظرتون رو هم بگيد كه آيا چشم زخم خرافي هست يا ميشه يه مبناي علمي براش پيدا كرد.
 

iranvig

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 می 2003
نوشته‌ها
433
لایک‌ها
6
سن
56
يه بار مهمون بودم جايي (طرف از فاميلها بود) من داشتم ميوه پوست ميكندم و تازه هم ازدواج كرده بودم كه يهو زن صابخونه رو به شوهرش گفت : ببين اين آقا ... چقدر چاق شده .
باور كنيد اگه بگم كمتر از 2 ثانيه دروغ نگفتم چاقو يهو انگشتم رو بريد و چه بريدني آخرش مجبور به بخيه زدن شدم.(نظر شما چيه)
 

iranvig

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 می 2003
نوشته‌ها
433
لایک‌ها
6
سن
56
من قبلا تو يه شركت كار ميكردم و يه همكار داشتم كه بشدت ميگفتن چشمش شوره .
چيزي كه خودم ديدم رو ميگم.
قرار شد يه روز اين بابا من و چند نفر رو ببره يه سمينار چون پسر خيلي خون گرمي بود همه بنوعي باهاش شوخي داشتن وسط راه درست 50 متر مونده به پيچ تقاطع فاطمي و پهلوي يه فولكس قديمي ولي خيلي خوشگل از ماشين ما كه پاترول بود زد جلو .
اين همكار من سرش رو از پنجره در آورد بيرون و گفت : چه خوشگله عين عروسكه ميفروشيش.
آقا فلوكسه درست سر پيچ يهو خاموش شد و ديگه روشن نشد و راننده آمد پايين و هي به اين رفيق من فهش ميداد.
 

hwt

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,954
لایک‌ها
2,415
عجب نكته ي جالبي رو اشاره كردي . واسه منم خيلي سواله .
 

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
38
محل سکونت
USA
به نظر من چون از قبل اینو به خودمون تلقین کردیم وقتی تو موقعیت قرار می گیریم حواسمون پرت میشه....
 

Bahreyni

Registered User
تاریخ عضویت
12 آپریل 2004
نوشته‌ها
1,733
لایک‌ها
6
سن
44
محل سکونت
کرمان دیار کریمان
منم فکر کنم چشمام شورن
مدتی قبل که تازه این پرایدهای 141 اومده بودن
من داشتم توی خیابون با سرعت 80-70 تا میومدم
یه دونه از اینا (بدون پلاک بود هنوز) اومد و از کنار من رد شد.توش 4-5 تا زن و دختر بودن
این از کنار ما رد شد و من داشتم پیش خودم میگفتم چه عجب یه زنی هم پیدا شد که تند برهو در فکر ماشینش بودم که درست جلوی من یه ماشین از فرعی پیچید جلوش
زنه هول کرد اول تمام فرمون رو داد به یه طرف و ماشینو رد کرد ولی دید داره میره توی جدول
هول بود و سرعتش هم بالا
با تمام سرعت شروع کرد به برگردوندن فرمون که دیگه نتونست کنترل کنه و ماشین رفت روی جدول های وسط بلوار
ماشین رفت تو هوا و به سقف اومد رو زمین.
ماشینه که درب و داغون شد ولی سرنشینا غیر از یه دختر بچه 6-7 ساله هیچ کس طوریش نشد
اون بچه هم چون کنار شیشه نشسته بود ماشین که به سقف اومده بود پایین شیشه ماشین خورد شده بود روش
اینم از من
البته یکی دیگه هم هست که اگه خواستین بعدا میگم
 

iranvig

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 می 2003
نوشته‌ها
433
لایک‌ها
6
سن
56
دوستان سعي كنيد تجربه اي اگه داريد عنوان كنيد چون هم ماجراي جالبي هستن هم يه بررسي هم ميشه.
درباره همون همكارمون يه چيزي ميگم كه جدا باور كردني نيست البته واقعي .
اين دوست همكار من بچه كردستان بود و چند نفري از همكارهاي منم كه كرد بودن اكثرا با هم ميرفتن به كردستان براي مرخصي و يا ...
يه روز من ديدم اين همكارم خيلي ناراحته و بقيه دوستاني هم كه بااون رفته بودن كردستان خيلي پكر هستن .
همه بهشون پيله كردن كه چي شده ولي هيچ كدومشون حرفي نميزد بخصوص اين همكار من كه اصلا بحدي غمگين بود كه نميشد طرفش رفت.
بعد از دو هفته معلوم شد قضيه چيه . حالا عين ماجرا رو ميگم.
اينها با هم ديگه از كردستان داشتن برميگشتن سمت تهران . تو راه يه بنز سفيد ميبينن كه عين عروسش كردن و توشم عروس و دومادي نشستن.
ميگن اين همكار من برگشته يهو گفته (به زبان كردي) كه : آدم عروسي هم ميكنه اينطوري بكنه.
خلاصه بنزه ازشون جلو ميزنه و ميره ميگه بعد از 20 دقيقه ميبينن توي جاده شلوغه و ترافيك شده پرسون پرسون ميپرسن ميبينن كه يه اتوبوس سر پيچ داشته سبقت ميگرفته كه بنزه از روبرو ظاهر ميشه و بنز ناگهاني كنترل ماشين رو از دست ميده و ميره سمت دره(البته ميگفتن كه كسي نمرده بود ولي همه چه عروس چه داماد ميگفتن آش و لاش شدن). تو راه برگشت رفقا حسابي به اين همكار من ميتوپن كه چشت كور شه مرتيكه تو كه ميدوني اينطوري هستي چرا حرف ميزني و ...
اين رو تو شركت همه ميگفتن و وقتي هم حرفش ميشد اين همكار من فوري بيرون ميرفت.
 

daftarekhaterat

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2003
نوشته‌ها
4,989
لایک‌ها
58
سن
42
محل سکونت
در قلب پاك او
آقا ما يه همسايه داريم كه جلوي خونه ما ميشينن. البته كمي تا قسمتي فضول! يه روز من با يه گلدون بزرگ جلوي در گذاشته بودم منتظر تاكسي تلفني بودم كه بياد يهو ديدم همسايمون با ماشين پيكانش از سر كوچه داره مياد. ديدم بدجوري داره گلدون رو ورانداز ميكنه. ما هم توي فكرم گفتم چقدر فضول! در همين هنگام ديدم شترق!! همسايمون با ماشين پيكانش از فرط چشم چروني! به صورت مايل رفته توي ديوار كوچه!!!
21.gif
 

Bahreyni

Registered User
تاریخ عضویت
12 آپریل 2004
نوشته‌ها
1,733
لایک‌ها
6
سن
44
محل سکونت
کرمان دیار کریمان
اینم یه ماجرای باحال
4-5 سال پیش یه روز جلوی تلویزیون بوئدم که دیدم خواهرم با یه چایی اومد.
بهش گفتم چه عجب یه چایی خوش رنگ ریختی . وقتشه عروست کنیم.
(خدا میدونه که دروغ نمیگم)
لیوان چایی وسط سینی 2 نصف شد و از وسط باز شد
99.gif
 

daftarekhaterat

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
2 جولای 2003
نوشته‌ها
4,989
لایک‌ها
58
سن
42
محل سکونت
در قلب پاك او
به نقل از Bahreyni :
اینم یه ماجرای باحال
4-5 سال پیش یه روز جلوی تلویزیون بوئدم که دیدم خواهرم با یه چایی اومد.
بهش گفتم چه عجب یه چایی خوش رنگ ریختی . وقتشه عروست کنیم.
(خدا میدونه که دروغ نمیگم)
لیوان چایی وسط سینی 2 نصف شد و از وسط باز شد
99.gif
84.gif
84.gif
84.gif
 

hwt

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
11 آگوست 2004
نوشته‌ها
15,954
لایک‌ها
2,415
اوه اوه ! خوب شد شما ها از من تعريف نكردين:blink:
 

sefid

Registered User
تاریخ عضویت
7 می 2005
نوشته‌ها
401
لایک‌ها
0
کشکه
39.gif
 

Spiro

Registered User
تاریخ عضویت
26 مارس 2005
نوشته‌ها
854
لایک‌ها
6
به نقل از electronic :
به نظر من چون از قبل اینو به خودمون تلقین کردیم وقتی تو موقعیت قرار می گیریم حواسمون پرت میشه....
الكترونيك جان اين اصلا يك تلقين نيست
لعنتي اون موقعيتو خودش ايجاد ميكنه ديگه
من كه شديد اعتقاد دارم
از بخت بد يه عده از اطرافيان ما هم در استفاده از اين نيرو كاملا خبره و قابلند يعني امكان نداره اونا در مورد يه چيز نظر بدن مخصوصا تعريف كنن :f34r: در دم بايد فاتحتو بخوني
نمونه اش هم شوهرخاله بنده ديگه بچه هاش هم مستقيما بهش ميگن كه, بابا تو درباره چيزي نظر نده
110.gif
 

Spiro

Registered User
تاریخ عضویت
26 مارس 2005
نوشته‌ها
854
لایک‌ها
6
به نقل از sefid :
اوهوي مارمولك تو كه خودت تو ياران درباره روح و ماورالطبيعه داري مطلب مينوسي
حالا منو ميذاري سر كار گيرت بيارم از سقف آويزونت ميكنم
شايدم جلوي شوهر خالم ازت تعريف كردم
اگه فردا پس فردا ديدي ناقص شدي بدون كار خود ناكسشه
 

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
38
محل سکونت
USA
همین دیگه می گی اعتقاد دارم خوب طبیعیه که برات پیش میاد.به هر حال من خودم اعتقادی ندارم و تا حالا هم به عینه ندیدم فقط از ملت شنیدم.به هر حال اگه منبع علمی داره به منم بگین چون تا حالا چیزی در این مورد نخوندم.
18.gif
 

Spiro

Registered User
تاریخ عضویت
26 مارس 2005
نوشته‌ها
854
لایک‌ها
6
به نقل از electronic :
همین دیگه می گی اعتقاد دارم خوب طبیعیه که برات پیش میاد.به هر حال من خودم اعتقادی ندارم و تا حالا هم به عینه ندیدم فقط از ملت شنیدم.به هر حال اگه منبع علمی داره به منم بگین چون تا حالا چیزی در این مورد نخوندم.
18.gif
ده اگه منبع علميشو ميدونستم كه تو پوز شوهرخالم ميزدم كورشده پدر همه رو درآورده
مثلا عاشق گل و دار و درخته به خاطر همين ديگه تو خونمون يه برگ گل طبيعي هم پيدا نميشه
ميگم ميخواي ازت جلوش تعريف كنم :happy:
 

..hamid..

Registered User
تاریخ عضویت
6 فوریه 2005
نوشته‌ها
341
لایک‌ها
0
سن
42
منم فکر می کردم تلقینی باشه. تا اینکه تو برنامه به خانه بر می گردیم یه دکتری رو آوردند که در مورد انرژی درمانی حرف می زد. می گفت چشم زذدن هم مربوط می شه به انرژی های درونی یک شخص. که میشه اونو خنثی هم کرد. مثلا اشیا آبی در خنثی کرد این انرژی خیلی موثرند. حتما این چشم نطر ها رو دیدید که به رنگ آبی هستند و برای چشم نخوردند بعضی جاها می زنند.
 

Spiro

Registered User
تاریخ عضویت
26 مارس 2005
نوشته‌ها
854
لایک‌ها
6
به نقل از ..hamid.. :
منم فکر می کردم تلقینی باشه. تا اینکه تو برنامه به خانه بر می گردیم یه دکتری رو آوردند که در مورد انرژی درمانی حرف می زد. می گفت چشم زذدن هم مربوط می شه به انرژی های درونی یک شخص. که میشه اونو خنثی هم کرد. مثلا اشیا آبی در خنثی کرد این انرژی خیلی موثرند. حتما این چشم نطر ها رو دیدید که به رنگ آبی هستند و برای چشم نخوردند بعضی جاها می زنند.
آره بابا وقتي پيامبر خدا از چشم زخم به خدا پناه ميبره حالا هي بگيد تلقينه
اينم يه نوع انرژيه
ولي نميدونستم جدا رنگ آبي تاثير داره ؟ چرا ؟ :blink:
 

electronic

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژانویه 2005
نوشته‌ها
1,661
لایک‌ها
75
سن
38
محل سکونت
USA
به نقل از Spiro :
ده اگه منبع علميشو ميدونستم كه تو پوز شوهرخالم ميزدم كورشده پدر همه رو درآورده
مثلا عاشق گل و دار و درخته به خاطر همين ديگه تو خونمون يه برگ گل طبيعي هم پيدا نميشه
ميگم ميخواي ازت جلوش تعريف كنم :happy:
منم بد جوری به شوهر خاله م آلرژی دارم!
 

iranvig

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
22 می 2003
نوشته‌ها
433
لایک‌ها
6
سن
56
تلقين ؟؟؟ من فكر نكنم تلقين باشه چون طرف مقابل هميشه متضرر ميشه .
تلقين هميشه براي خود شخص اتفاق ميفته يعني من به خودم تلقين ميكنم و براي خودم هم اتفاق ميفته.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا