با بسته شدن نماز جمعه ، زندان ها هم باز شده و به پی تی انتقال پیدا کرده
خوبه دیگه. رفیقات آزاد شدن، میان کمکت

متلک هم بلد نیستی بندازی
پ.ن: حرف های زیر رو برای این دوست استارتر نمیگم، چون احساس میکنم حکم بذرپاشی در کویر لوت رو داره

اما برای دیگر دوستان
1- کار رو نمیشه آفرید، همچنین در این عمر پر بارم تا حالا کسی رو ندیدم که اشتغال زاییده باشه

... این شعارها مال تلویزیون و مدیران دولتیه و بودجه هایی که به شیر نفت وصله. در دنیای واقعی غیر فانتزی، شخصی به نام کارآفرین و اشتغال زا، نداریم. شعارهای ایدئولوژیک در بیزینس واقعی جایی ندارند.
2- چیزی که شمای شخص حقیقی مستقل باید دنبالش باشید، ایجاد و راه اندازی یک بیزینسه. بیزینس هم هدف اولش کسب سود بیشتره. شما اگر آگهی تاسیس هر شرکت خصوصی را نگاه کنید، یک بندش اینه که انجام دادن هر گونه فعالیت مجاز که برای شرکت سوددهی داشته باشد ... هر آدم عاقلی که با سرمایه شخصی بیزینس ایجاد کنه، در ابتدای امر هدفش این هست که کار را با کمترین نفرات ممکن و در نتیجه بیشترین حاشیه سود و کمترین ریسک و کوتاهترین دوره بازگشت سرمایه، استارت بزنه. بنابراین اگر شما به شخصی که قبلا این کار را انجام داده بگید من میخوام کار ایجاد کنم نا چند تا جوون بیکار رو از بیکاری در بیارم، طرف تو دلش به شما میخنده
3- کسی از بیکاری و فقر مطلق و کارتن خوابی به کارخونه داری نرسیده

. این داستان های پندآموز رو در تلویزیون تعریف میکنند که به شما روحیه بدن. در دنیای واقعی، شمای نوعی نمیتونی بگی من از کارگری خسته شدم، برم کارخونه دار بشم

یا مثلا 6 ماهه بیکارم، برم یه کاری راه بندازم که 10 تا جوون دیگه رو هم نجات بدم.... شما وقتی میتونی بیزینس خودت رو راه بندازی که
اولا هیچگونه مشکل مالی شخصی نداشته باشی،
ثانیا مقداری پول داشته باشی که بتونی از دست بدی بدون اینکه به زندگیت آسیبی برسه، این خیلی مهمه. داشتن 1 میلیارد تومن با داشتن 1 میلیارد تومنی که بتونی بریزی دور، خیلی فرق داره.
ثالثا در یک موضوع تخصص داشته باشی، به نحوی که اگر امروز درخواست استخدام بدی، فردا با حقوق خوب استخدامت کنند. اگر دانش و تخصص شما برای شخص دیگری در یک کسب و کار جا افتاده، اونقدر ارزش افزوده نداره که بهت حقوق خوب بده، خیلی راحت میشه نتیجه گرفت که برای خودت هم در یک کسب و کار تازه تاسیس، ارزش افزوده ای ایجاد نمیکنه،
رابعا به یک تیم برای استارت کار دسترسی داشته باشی یا توانایی استخدام این تیم را داشته باشی. ضمنا تیم راه اندازی یک بیزینس با تیم اجرایی بعد از تاسیس خیلی فرق دارند. کسی که توانایی رسوندن یک کار از صفر به 10 رو داره، حتی اگر راضی به استخدام باشه، حقوق بسیار بالایی میگیره. اکثر افراد سعی میکنن به جای جمع آوری تیم مناسب از منابع موجودشون استفاده کنند ( دوست و رفیق و همکلاسی و همکار شرکت و ...) و بعد از تلاش های مذبوحانه

، مفتضحانه شکست میخورند
4- رسیدن به پول در بیزینس، یک چیز صفر و صدیه. و این کار رو خیلی سخت میکنه ... شما در خیلی از مشاغل میتونی یک نتیجه نصفه و نیمه رو یک موفقیت جلوه بدی.مثلا معلم باشی، 29 تا بیچاره مفلوک ایدئولوژی زده خرافاتی بیسواد ملعون

تحویل جامعه بدی، یکی هم با تلاش خودش بره تو ناسا

بعد شما بیای بگی من چه معلم خوبی بودم که شاگردم رفته توی ناسا. معمولا هم دیگران از شما قبول میکنند. چون موفقیت در این نوع مشاغل، درصدی و آماریه.... اما راه اندازی یک بیزینس اینطور نیست. دو حالت باینری داره. یا موفق میشی و ادامه میدی یا ضرر میدی و باید جمع کنی. درسته که میزان موفقیت، درجات مختلفی داره، اما یک مرز محکم غیر قابل جابجایی و غیر قابل توجیه و ماستمالی وجود داره و اون عدم ضرره
5- برای راه اندازی یک بیزینس باید همه چی آماده باشه. شما میتونی در یک امتحان نمره 17 بگیری و جواب یک سوال رو بلد نباشی و به مشکل نخوری. اما نمیتونی یک دستگاه تولید کنی که یک قسمتش کار نکنه و توی بازار عرضه کنی

. بنابراین در استارت بیزینس جدید، 40 و 50 و 70 و 99 درصد یکیه و مساوی با صفره. فقط صده که جواب میده
6- من توصیه میکنم اگر قصد دارید کاری در ایران شروع کنید، برای هر المان کارتون، یک آلترناتیو در خارج از کشور داشته باشید که اگر مجبور شدید بتونید بدون معطلی اون قسمت از کار رو به خارج از کشور منتقل کنید. در غیر اینصورت دارید روی آب خونه میسازید
7- هر حرفی که مدیران دولتی به شما میگن، از این گوش بگیرید و از اون گوش بیرون کنید. همه این عزیزان اگر حقوق دولتیشون قطع بشه، از گرسنگی تلف میشن

8- خیلی از افرادی که به صورت خصوصی در ایران بیزینس راه انداختن، ذهن منظم و آکادمیک ندارند، به خاطر همین نمیتونن تجربیاتشون رو به شما منتقل کنند، شما باید هوش کافی داشته باشید تا خودتون از عملکرد های طرف، دلایل موفقیتش رو استخراج کنید
9- یک ضرب المثل قدیمی میگه: عقل هر کسی به اندازه پولشه


این ضرب المثل رو جدی بگیرید. درسته که تعدادی از پولدارها با زد و بند و یا شانس مطلق به پول رسیدن ( که اینها به راحتی قابل تشخیص هستن)، اما قانون کلی اینه که کسی که پولدار شده، کارش رو بلده. اگر دیدید که یک آدمی مولتی میلیاردره و به نظر شما خیلی خنگ و احمق میاد، به خودتون شک کنید

مولتی میلیاردر خنگ و احمق وجود نداره در هیچ جای دنیا