از پیامبر خدا نقل است که فرمود: «با غریبه ازدواج کنید تا فرزند ضعیف نیاورید».4 از امام صادق(ع) نیز نقل شده است که فرمود: «با خویشان نزدیک، ازدواج نکنید؛ چرا که فرزند ضعیف، پدید میآید».5
شاید به استناد همین گونه احادیث و نیز توصیههای پیشگیرانه پزشکان و متخصّصان ژنتیک است که برخی فقیهان معاصر، ازدواج فامیلی را «مکروه» شمرده و منع کردهاند.6
علم، چه میگوید؟
الف. علم ژنتیک
اگر ژنِ یک صفت نامرغوب (مثلاً پاهای پرانتزیشکل یا نازایی یا بیماری تالاسمی) از یک والِد (یعنی یکی از والدین) به فرزند برسد، در وی خفیف باقی میماند و حدّاکثر در حدّ والد خود، بروز میکند؛ امّا اگر از دو والد (یعنی هم از پدر و هم از مادر) به وی رسیده باشد، در وی تقویت و تشدید میشود.
اگر پدر و مادری که نسبت خونی (خویشاوندی نَسَبی) با هم ندارند، به عنوان مثال، هر کدام، پنج صفت موروثی خوب (امّا متفاوت با صفات آن دیگری) داشته باشند؛ فرزند آنها ممکن است تمامی آن ده صفت را به ارث ببرد و داشته باشد، امّا در ازدواج خویشاوندان با یکدیگر، اصولاً احتمال بروز صفات خوب و غیرهمسان در فرزند، اندک است و چون تنوّع صفات وجود ندارد، در عین این که احتمال بروز و تشدید یک صفت خوب در فرزند هست، امکان بروز و تشدید یک صفت نامرغوب در وی نیز (تا چند برابر یک ازدواج غیر خویشاوندی) وجود دارد.
ب. دیگر علوم
جامعهشناسی و تاریخ، گواهی میدهند که ازدواج فامیلی، از اقتضائات و سنّتهای زندگی قبیلگی (برای حفظ اسرار و حریم و حدود و میراث مادّی و سنّتها و هویّت قبیله) است که با آغاز عصر شهرنشینی، به تدریج، تضعیف و در برخی جوامع هم منسوخ شده است؛9 بشر، بیش از هزار سال است که به این نتیجه رسیده است که ازدواج با سایر ملل و اقوام و خانوادهها، به ظهور استعدادهای تازه و نبوغ و... میانجامد و اصولاً بزرگترین فرهنگها و تمدّنها، در محلّ تلاقی دو تمدّن یا در نتیجه مهاجرت گروهیِ انسانها (و طبعاً ازدواجهای بروننژادی و برونسرزمینی) شکل گرفتهاند.10
اقتصاددانان، بویژه در بحث از اقتصاد توسعه، وقتی به موضوعات رفاه اجتماعی و لزوم حمایت از شهروندان در برابر مشکلات سلامتی و بهداشت میرسند، بر بیماریهای خاص و معلولیتها تمرکز میکنند و هزینههای مادّی تحمیل شده بر هر خانواده دارای بیمار خاص یا معلول را محاسبه مینمایند تا بتوانند بودجههای لازم را برای «بهزیستی» و «تأمین اجتماعی» و «بیمهها» و «خدمات شهری» در نظر بگیرند.
به عنوان نمونه، در کشور ما، در حال حاضر، بیش از 22هزار نفر به تالاسمی ماژور، مبتلا هستند که هزینه مادّی نگهداری هر یک از آنها، تقریباً شانزده میلیون تومان در سال است.11 این، غیر از هزینههای روحی و رنجهای معنویِ تحمیل شده به فرد مبتلا و خانواده وی است که پژوهشگران اجتماعی و روانشناسان، ابعاد آن را بسیار فراتر از هزینههای مادّی میدانند و معتقدند که باید از طریق افزایش آگاهی شهروندان و بویژه زوجهای جوان، نسبت این مبتلایان و معلولان را در نسلهای بعد، کاهش داد.
درست است است که ازدواج امری خدایی بوده و در دین ما به آن تاکید شده اما باید در شرایط مناسب و با در نظر گرفتن مصالح خود و فرزندان صورت گیرد.