• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

کلوب هواداران بارسلونا

rms

Registered User
تاریخ عضویت
26 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
4,759
لایک‌ها
7,919
محل سکونت
اهواز
ایشالا بایرن رو میزنیم. نباید نگران بود، مهم اینه که خط هافبکشون رو از کار بندازیم. اهل بازی تدافعی نیستند و حداقل اینطور فکر میکنم که نمیتونند اتوبوسی دفاع کنند
 

mehrdad201

همکار بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
10 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
15,874
لایک‌ها
17,805
محل سکونت
ایران
ایشالا بایرن رو میزنیم. نباید نگران بود، مهم اینه که خط هافبکشون رو از کار بندازیم. اهل بازی تدافعی نیستند و حداقل اینطور فکر میکنم که نمیتونند اتوبوسی دفاع کنند

امیدوارم
من نگرانیم از خط دفاعی تیمه

البته بایرن امسال واقعا تیم قدرتمندیه

بخصوص تو خط حمله و میانه زمینش

ارسال شده توسط برنامه Tapatalk
 
  • Like
Reactions: rms

rms

Registered User
تاریخ عضویت
26 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
4,759
لایک‌ها
7,919
محل سکونت
اهواز
امیدوارم
من نگرانیم از خط دفاعی تیمه

البته بایرن امسال واقعا تیم قدرتمندیه

بخصوص تو خط حمله و میانه زمینش

ارسال شده توسط برنامه Tapatalk

امیدوارم اگه قرار باشه حذف بشیم در عین شایستگی این اتفاق بیوفته. اینبار اصلا بحث سرمربی و کیفیت سرمربی مطرح نیست، مشکل اصلی ما کمبود مهرست.

اگر بارسا در 3 بازی باقی مونده بتونه مثل بازی در برابر میلان با تمام توانش بازی کنه شک نکنید که قهرمان میشه اما مشکل اینه که اینجور بازی ها انتحاری هستند و مدافع نداریم.

تجربه همیشه ثابت کرده بارسا در برابر اینجور تیم ها موفق تره تا تیم هایی با دفاع اتوبوسی، منظورم این نیست که بازیه آسونی میشه، نه، اما این سبک تیم ها حداقل مزیتی که دارند اینه که میشه در برابر دروازشون خطر ایجاد کرد.

علاوه بر این منطقا بایرنی ها 7 تا 8 بازیکنشون مثل تیم های دیگه توی کار دفاعی شرکت میکنند و توی ضد حمله ها باید مراقبشون بود.

ببینیم خدا چی میخواد.
 

rms

Registered User
تاریخ عضویت
26 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
4,759
لایک‌ها
7,919
محل سکونت
اهواز
یه چیز دیگه اینکه، نباید فراموش کرد که سال اولی که با پپ قهرمان شدیم بایرن توی دور قبل وحشتناک بود، 1-12 اسپورتینگ لیسبون رو بردند و در نیوکمپ 4 برصفر باختند، البته اون موقع ریبری رو هم داشتند و ....

از طرفی، اگه بخوایم یه قیاس ساده بین تک تک بازیکن های بایرن و پی اس جی انجام بدیم واقعا میبینیم که خیلی نباید نگران بود

بایرنی ها مدافع بزرگی مثل تیاگو سیلوا ندارند، شک ندارم بهترین مدافعشون در حد الکس با اون توان سر زنی و شوت زنی نیست. ماندزوکیچ به هیچ وجه در حد زلاتان نیست، لوکاس مورا هم بازیکن فوق العاده ای بود
یا وراتی یا خاویر پاستوره.

بنظرم ریبری تا حدی و نویر با قطعیت گزینه های برتر بایرن به نسبت پی اس جی در مقایسه نفر به نفر هستند.
 

brainsore

Registered User
تاریخ عضویت
1 مارس 2008
نوشته‌ها
5,886
لایک‌ها
3,189
محل سکونت
دور
بایرن خیلی قدرتمند نشون داده، ولی این وسط ۲ تا نکته امیدوار کننده هست. یکی سبک بازی و نوع دفاع کردن بایرن هست که فکر کنم بیشترین شباهتو تو اروپا به سبک بازی بارسا داشته باشه و این برخلاف رئال که جلوی تیم های با سبک ۴-۲-۳-۱ مشابه خودش به مشکل میخوره با توجه به فضای زیادی که به بارسا برای پیاده کردن بازی خودش میده خوبه. همونطور که دوستان اشاره کردن اگه بتونیم جنگ میانه زمینو برنده بشیم و مهاجمهامون به خصوص کینگ لئو روی فرم باشن کار بایرن ساخته است! نکته دوم هم طلسمیه که این چند سال اخیر گریبانگیر تیم های آلمانی شده. در حالی که تو مراحل قبلی چشم ها را به خودشون خیره میکنن و باعث میشن که خیلی ها اونارو بخت اول کسب مقام قلمداد کنن،‌ تا پای فینال یا بعضا خود فینال پیش میرن و بعد که انگار یک مرتبه اشباع شده باشن یا زورشون نرسه قافله را به تیم حریف میبازن.
 

ESMIGHELE

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2012
نوشته‌ها
8,304
لایک‌ها
10,372
محل سکونت
مِشـــHaD
چیزی که انتظارشو نداشتیم همون شد
خوردیم به بایرن حالا با این خط ذفاع اوضامون یکم نگران کنندست
 

persianalpha

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
4 جولای 2004
نوشته‌ها
1,819
لایک‌ها
1,386
محل سکونت
Tehran
حرفاي ديويد بکام در مورد مسي!

"مسي يه بازيکن منحصر بفرده، بهترين بازيکن جهان بدون شک. مسي و رونالدو بهترينا هستند ولي رونالدو هم در سطح مسي نيست"

"مسي بازيکنيه که ديگه تکرار نخواهد شد. مسي و رونالدو هر دو ويژگيهاي فوق العاده اي دارن، تکنيک و استعداد و فوتباليستهاي عالي ولي مسي بدون شک و براحتي بهترين بازيکن جهانه"
 

*CATALAN*

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2009
نوشته‌ها
5,091
لایک‌ها
8,004
732-fcb-semi-final-2013.jpg
بعله به بایرن خوردیم:D همه هم میدونستیم که با بایرن میخوریم
قرعه خوبیه خوشم اومد:)
یه چیزی من خوشحالم که تیتو اومد سر تیم این برام کافیه میتونه مشکل دفاع رو با تفراتش حل کنه
 

brainsore

Registered User
تاریخ عضویت
1 مارس 2008
نوشته‌ها
5,886
لایک‌ها
3,189
محل سکونت
دور
گفتگوی مفصل خورخه مسی، پدر لیونل مسی با مجله کیکر آلمان (نخوندید، بخونید جالبه!)

مشاهده پیوست 340099

خورخه مسی، پدر لیونل مسی، ستاره شماره یک دنیای فوتبال در گفتگوی مفصلی با مجله آلمانی کیکر شرکت کرده و دراین گفتگو به مسائل مختلفی پرداخته؛ از یادآوری روزهای کودکی لئو و تصمیم گیری خانوادگی برای اینکه او به بارسلونا برود یا ایتالیا گرفته تا روند رشد لیونل به عنوان یک فوتبالیست و به عنوان فرزندش. یک گفت و گوی مفصل و طولانی که آن را در4قسمت مجزا برای شما آماده کرده ایم که دراینجا شما را به خواندن بخش اول این گفتگوی جذاب دعوت می کنیم.

*آقای مسی، لیونل ازسنین کودکی به هر ترتیبی با توپ بازی می کرد.حالا 4 بار توپ طلا را برده. اولین توپ واقعی را چه کسی به او هدیه داد؟
-احتمالا خود ما بودیم ولی راستش را بخواهید یادم نمی آید



*ولی یادتان می آید که چه زمانی متوجه شدید که لیونل از نظر فوتبالی، یک پدیده متمایز با سایر هم سن هایش است؟ خود شما هم درکنار سالوادور آپاریسیو(اولین سرمربی لیونل) در باشگاه گراندلی شاهد رشد فوتبال پسرتان بودید
-بله.من هم درکنار آن تیم بودم. در آن تیم نمی گویم همه، ولی عملا تمام کارهای مهم و مثبت تیم را مسی انجام می داد:گلزنی، خلق موقعیت های خطرناک و... بازیکنی که تفاوت ها را رقم می زد خود مسی بود. البته من پدر مسی هستم ولی این حرفها را به خاطر اینکه او پرسم است نمی گویم ؛ چون واقعا همین طور بود

*از چه سالی صحبت می کنید؟


-سال 1994


*لیونل فوتبالیست،به چه کسی بهای بیشتری می داد؛ به خورخه مسی به عنوان سرمربی یا به عنوان پدرش؟


-او همیشه در بازی کردنش خیلی منسجم و مرتبط بود و همیشه کارش را کامل می کردوهرچه از او می خواستیم را انجام می داد


*با وجودی که همیشه از همه بهتر بود؟


همیشه به حرف من گوش می داد وهرچه به عنوان سرمربی از او می خواستم را انجام می داد. وقتی فرانک ریکارد او را در بارسلونا در جناح راست به کار گرفت هم همین طور بود.همیشه هرچه سرمربی تیم از او می خواست ، آن کار را می کرد و درهمان پستی که از او خواسته می شد بازی می کرد و برایش مهم نبود که چه کسی است..هیچ وقت دراین باره گله و شکایت نکرد و همیشه هم همین طور بود


*خانم سلیا، مادربزرگ مادری مسی تعریف می کند که او را به باشگاه گراندلی برده و همین جا بود که همه چیز برای بازیکنی که درماه ژانویه چهارمین توپ طلای متوالی اش را گرفت، شروع شد.واقعااین خانم سلیا بود که مسی را برای فوتبال بازی کردن هل می داد؟


ماتیاس و رودریگو،برادرهای بزرگتری لیونل در گروندلی بازی می کردند و رودریگو در نیولز اولدبویز هم توپ می زد؛ چون مربوط به لیگ متفاوتی بود. سلیا، مادربزرگ بچه ها، نوه هایش را به باشگاه می برد.


* و لئو چه کار می کرد؟


او دست مادربزرگش را می گرفت و مادربزرگ او را به باشگاه می برد. در آن موقع لئو فقط 4 سال سن داشت. بله.باید از سلیا خانم به خاطر تلاشهایی که انجام داد و کمک کرد تا مسی در گروندلی فوتبالش را دنبال کند تشکر کنیم.


*این داستان، مثل یک افسانه است. پس بهترین دوست مسی ، همیشه توپش بوده. درست است؟


بدون شک؛ از وقتی که او توانست از منطق و ذهنش بهره ببرد، همیشه توپ کنار بوده. البته او همیشه با دوستانش بازیهای دیگری هم انجام می داد و مثلا دوچرخه سواری می کرد و تیله بازی می کرد. او یک پسربچه معمولی بود


*به نظر می رسد که شما هم یک پدر خیلی معمولی بودید.چند سال بعد، درنیولز اولدبویز، دیگر شما مربی مسی نبودید و انریکه دومینگس او را هدایت می کرد.او به ما گفته که شما همیشه با آرامش تمام درکناری می نشستید و برخلاف سایر پدرها که نزدیک به زمین کلی داد و هوار می کردند، درکمال آرامش در یک صندلی دورتر، بازیها را نگاه می کردید.چرا آن نگرانی ای که پدرهای دیگر داشتند، درشما دیده نمی شد؟


من دوست دارم که فقط بازیها را تماشا کنم؛ همین وبس..تا همین امروز هم همین طور است. دوست دارم دور از همه بنشینم. من و همسرم با هم این کار را انجام می دادیم.البته الان اوضاع کمی متفاوت است و بازی های لئو را با احساسات بیشتری تماشا می کنم. این روزها حتی همسرم هم نمی تواند بازی ها را در کنار من تماشا کند


*چرا؟


چون گاهی وقتها فریاد می زنم و یا یکی دو کلمه بد و بیراه از دهانم خارج می شود(می خندد)


*حتی خطاب به لیونل؟


چند وقت پیش پسرم متوجه شده بود که من در یک لحظه خاص به خاطر عملکردش در بازی با رئال مادرید از دست او او عصبانی شده ام؛ البته در آن بازی گل زنی کرد. بعد از آن بود که لئو در حال خنده به من زنگ زد و گفت:" به من فحش دادی بابا؟" ..ولی حواستان باشد که همیشه همه اینها محض خنده و درمسیری خوب است.




*بیست سال پیش بود که در سال 1993 نیولز اولد بویز دیگو مارادونا را به عنوان بازیکن جدیدش معرفی کرد.مسی درآن زمان یک پسربچه کوچولو بود که در زمین برای خودش بازی می کرد. درآن زمان او هنوز6ساله هم نشده بود؛ آن موقع لئو چه حسی داشت؟ نگران نبود؟

نه.او از همان زمان خیلی به فوتبال متصل بود.نه عصبی بود و نه خودش را تحت فشار می دید.لئو آن موقع به من می گفت:« هیچ مشکلی نیست.من با اشتیاق فراوان فوتبال بازی می کنم.» ودر بازی مقابل تیم های دیگری مثلا اونیون سانتافه و یا بلگرانو بازی می کرد و مردم فریاد می زدند:"مارادوووو؛ مارادووو."


*به نظر می رسید که هواداران از همان زمان می دانستند که چندین سال بعد، مسی جای مارادونا را خواهد گرفت وهمین سرنوشت برای مسی تکرار خواهد شد.


-همین طور است که شما می گوئید


* برخی از اعضای باشگاه بارسلونا مثل چارلی رکساچ یا آلبرت بیایگس، می گفتند که لئو هیچ وقت فشار را حس نمی کند.واقعا لئو با این ویژگی ها به دنیا آمده؟


-بله.او این قابلیت را دارد. درست است. لئو هیچ وقت تحت فشار یک بازی قرار نگرفته و تحت فشار نبوده که باید خوب بازی کند. برای او همیشه همه چیزها نرمال و طبیعی است


*طبیعی این بود که او در آن سن و سال به مدرسه می رفت.البته قطعا به مدرسه هم رفته ولی در زندگی تان لحظاتی بوده که درس در اولویت دوم قرار بگیرد؟


خب. او هیچ وقت دانش آموز خوبی نبود ولی همه چیز خوب پیش می رفت. شاید می بایست در برخی شرایط او رابیشتر مجبور به درس خواندن می کردم ولی او مقطع ابتدایی را خیلی خوب به پایان برد و دوران راهنمایی اش را هم در بارسلونا و خیلی خوب پشت سرگذاشت.


*از بارسلونا گفتید.این سران باشگاه بارسلونا بودند که هزینه درمان هورمونی ای که لیونل به آن نیاز داشت را پرداختند. می توان گفت که این درمان به مسی کمک کرد تا پیشرفت کند؟ منظورم این است که شاید لئو می توانست فوتبالش را دریک باشگاه آرژآنتینی شروع کند وهیچ وقت هم مبدل به چنین بازیکنی که امروز شاهدش هستیم و بهترین بازیکن دنیاست، نمی شدیم.


هیچ کسی نمی داند. ولی درست است.اگر پسر من به این درمان هورمونی نیاز پیدا نمی کرد، ما اینقدر برای پیدا کردن باشگاهی که هزینه های درمانی اش را بپردازد، تحت فشار قرار نمی گرفتیم. ولی همین بیماری و درمان آن بود که درنهایت ما را به بارسلونا رساند.


*چه کسی دراین باره تصمیم گیری کرد؟ شما؟ لیونل یا تمام خانواده با هم؟


همه از هم می پرسیدیم:"خب چه کارکنیم؟". درابتدا به ایتالیا فکر می کردیم ولی بعد از آن اسپانیا وباشگاه بارسلونا به ذهنمان رسید. ولی همه ما نظر دادیم. یادم می آید که همه ما دور یک میز نشستیم و باهم تصمیم گرفتیم. تمام اعضای خانواده بودند، حتی بچه ها هم بودند.


*خود لئو چه گفت؟


خود او علاقه زیادی داشت به بارسلونا برود


*ولی من تصور می کنم که با وجود اینکه همه باهم یک تصمیم واحد گرفتید ولی نگرانی و ترس و عدم اطمینان وتردیدهای زیادی وجود داشته.نه؟


خب.در کنار همه اینها، من در شرکتی به نام آسیندارکار می کردم که موقعیت کاری خوبی هم داشتم و آنها درشرکت انتظارم را می کشیدند. در آن دوره، دستمزد 1600 پسویی من ، دستمزد بدی نبود. البته روند درمانی لئو ، 900 پسو هزینه در برداشت که بیش از نصف حقوق ماهانه ام بود. برای دو سال هزینه درمان او را پرداختم ولی سال سوم اوضاع خیلی سخت شده بود.


*دوسال هزینه درمان لئو راخودتان پرداخت کردید ولی همان طور که دکتر دیگو شوارتزشتاین ،پزشک معالج لئو به ما گفته، هنوز دوسال دیگر از این پروسه درمانی باقی مانده بود

بله و دروغ است که می گویند که دولت دراین زمینه به ما کمک کرده بود. هیچ وقت کسی از طرف دولت به من زنگ نزد و من هم نتوانستم کمکی از دولت بگیرم. حتی نتوانستم با مقامات رده بالا صحبت بکنم. ولی من یک شهروند عادی و معمولی بودم و کسی من را نمی شناخت


*شما یک بار گفته اید که امروز اگر دوباره چنین اتفاقی برایتان می افتد، دوباره این مسیر را طی نمی کردید: این درحالی است که برای درمان لئو خانواده شما به دوبخش تقیسم شد. شما و پسرتان به اسپانیا رفتید ؛آن هم درحالی که بخشی از خانواده در آرژآنتین مانده بودند


یک ریسک بزرگ بود. درمحیط کارم همه انتظارم را می کشیدند واز سوی دیگر همه ما به اسپانیا رفته بودیم تا ببینیم که چه می شود . همین رفت و آمدها، تردیدهای موجود و...همه و همه اصلا آسان نبود


*الان می دانید که همه چیز خوب پیش رفته. می توان گفت که با وجود تمام سختی هایی که شما و لئو در روند بهبود بیماری اش کشیدید، هم خانواده و هم پسرتان با خوش شانسی روبرو شدید؟


-خوش شانسی ما اینجا بود که سیاست مالی تغییر کرد و سیاست جدیدی میان واحدهای پولی پسو و دلار ایجاد شد. چون در سال 2002 ، همسر و بچه هایم به آرژآنتین برگشتند و من درکنار لئو در بارسلونا ماندم. با نصف پولی که دراسپانیا می گرفتم، ما دو تا در اسپانیا زندگی می کردیم و بقیه حقوقم را به آرژآنتین می فرستادم. ولی بعد از این تغییرات مالی و اقتصادی، همسر و فرزندانم توانستند با همین نیمی از حقویق که برایشان می فرستادیم، زندگی خوبی در آرژآنتین داشته باشند. این خوش شانسی زندگی ما بود


*اگر لیونل به عنوان مثال به ریورپلاته می پیوست، می توانست به این جایگاهی که درحال حاضر دارد،برسد؟


کار او کمی سخت تر می شد ولی من فکر می کنم که بله؛ البته با درنظرداشتن شرایطی که او دارد.لئو از وقتی 4 یا5 ساله بود تکنیک فوق العاده ای داشت و "بوم ، بوم ، بوم" توپ را به طاق دروازه می کوبید ولی در بارسلونا اونظم وانسجام تاکتیکی به دست آورد وشیوه بازی متفاوت و فلسفه متفاوتی را آموخت


*به او چه چیزهایی یاد دادند؟


وقتی درآن اوایل، سران نیولز اولدبویز گفتند:"ما پول درمان مسی را می دهیم؛آرامشت را حفظ کن" ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. دوباره با آنها صحبت کردم ولی انگار از آنها صدقه خواستم؛ به من 300 پسوی دیگر دادند و دیگر هیچ چی. ولی من به این خاطر باشگاه نیولز اولدبویز را زیر سوال نمی برم و مشکل افرادی بودند که آن زمان درباشگاه مدیریت می کردند.


*فکر می کنید که اگر یک باشگاه آرژآنتینی هزینه درمان لئو رامی پرداخت، او از آرژآنتین به اسپانیا نمی رفت؟


اگر مثلا باشگاه نیولز اولدبویز پول درمان لیونل را می داد، قطعا او دراین تیم می ماند.




*درنهایت در دسامبر سال 2000 در بارسلونا یک پیش قرارداد با این باشگاه امضا کردید. رکساچ تعریف می کند که می ترسید که لئو از دستش در برود و شاید می ترسیده که شما برای تست دادن به رئال مادرید بروید. خودتان به چنین چیزی فکر کرده بودید؟

نه.اصلا هیچ وقت چنین ایده ای نداشتم ولی توقع داشتم که سران بارسلونا به من بگویند که چه کار کنم.چون تردیدهای زیادی درمورد شغلم به وجود آمده بود. لئو یک مرخصی تحصیلی مشخصی داشت و دیگر نمی توانست بیشتر از این غایب باشد وما هم نمی دانستیم که دربارسلونا چه اتفاقی خواهد افتاد. می بایست خیلی چیزها را هماهنگ می کردم. از همین رو توقع داشتم که به من جوابی بدهند.چون تکلیف هچی چیزی مشخص نبود


*مسی تا یک قدمی معارفه در ریورپلاته پیش رفته بود.چرا این تیم راانتخاب کرده بود؟


او را برای تست های فوتبالی به آنجا برده بودم تا دیگر از نیولز اولد بویز جدا شویم.چون در فوتبال پایه ای باشگاه نیولز اولد بویز می گفتند که پول درمانش را می دادند؛ البته واقعیت این بود که من را 30 بار مثل توپ وارددروازه کردند و به جای 900 پسو به من 400 پسو می دادند


* در نیولز اولد بویز؟


بله.درنیولز. به همین خاطر او را به تست های باشگاه ریورپلاته بردم تا کاری کرده باشم و ببینم که سران نیولز اولد بویز چه می گویند


* واکنش سران بارسا چه بود؟


آن موقع بود که رکساچ برایم یک نامه نوشت و گفت که آرامشم را حفظ کنم و همه چیز خوب خواهد شد.


*وچه خوب شد که همه این اتفاق ها افتاد. زندگی شما با این اتفاق ها خیلی تغییر کرد؟


همه چیز مثل قبل است. شاید ما محله مان را عوض کرده باشیم ولی زندگی مان خیلی هم فرق نکرده. ماریا سول، دخترم، همیشه به خانه قدیمی مان سرمی زند و عملا آنجا زندگی می کند و همیشه درکنار دوستان دوران کودکی اش است.


*شما یکی از اولین سرمربیان لیونل بودید ولی همیشه پدرش هم بودید. با وجودی که او امروز بهترین فوتبالیست دنیاست،باز هم مثل تمام پدرهای دنیا، او را نصیحت می کنید؟


طبیعتا بله؛ او هم هیچ وقت نمی گوید که "پدر من حالا 25 سال سن دارم و بزرگ شده ام و بهترین فوتبالیست دنیا هستم." خیلی وقتها نظراتم را به لیونل می گویم.مثلا بعد از بازی با رئال...من هنوز هم پدر او هستم ؛ همان پدری که درگروندلی مربی لئو بودم


*این روزها باشگاه سارمینتو و بنیاد مسی مشغول به فعالیت هستند.این امید را دارید که روزی لیونل مسی دیگری پیدا شود؟


بنیاد مسی فقط با باشگاه سارمینتو همکاری می کند و ما این باشگاه را مدیریت نمی کنیم. ما بازیکنانی در بوکا، ریور ، نیولز اولد بویز و سنترال داریم. ولی این موسسه گسترش خواهد یافت و رختکن ها و زمین های بهتری را برای رشد جوانان تدارک خواهد دید.


*وبنیاد مسی؟


ما با این بنیاد همکاری می کنیم تا بال قدرتمندی برای ساخت بیمارستان کودکان باشیم. درحال حاضر 40 کودک در یک سالن هستند و درآینده می خواهیم سالن های این بیمارستان را مجزا کنیم و برای هر 2کودک یک اتاق بسازیم. به علاوه پزشکان متخصص دیگری را به خدمت خواهیم گرفت وکارهای بیشتری انجام خواهیم داد


*به نظرتان مسی درسالهای اتی چطور خواهد بود؟ شاید درسالهای آتی به اندازه الان سرعتی نباشد


شاید عقب تر و به عنوان یک سلاح در زمین قرار بگیرد. کاری که گاهی وقتها در بارسا نیز انجامش می دهد. دربارسا هم خیلی وقتها بازیهایش را از عقب تر شروع می کند.


* خود شما هم روزی دراین پست بازی می کردید


البته هیچ ارتباطی با مسی نداشتم ولی من هم همین طوری بازی می کردم


*مسی مهارت هایش را از چه کسی به ارث برده؟

خب..چه بگویم؟


*لیونل 25 سال سن دارد ولی 8 قهرمانی درلالیگا با بارسا کسب کرده. به عنوان یک پدر هیچ وقت می توانید تصورش را بکنید که لئو روزی با فوتبال خداحافظی کند؟


به صورت کاملا تصادفی، اخیرا داشتم دراین باره با همسرم صحبت می کردیم. من به او گفتم که روزی که لئو دیگر فوتبال بازی نکند، یکی از انگیزه ها و رویاهای بزرگ زندگی من از میان خواهد رفت و دیگر مسابقه فوتبالی را تماشا نخواهم کرد.من واقعا تمام مسائل مرتبط با فوتبال را دوست دارم و تصور اینکه لئو روزی بازی نکند، واقعا برایم تکان دهنده است. اصلا نمی خواهم چنین چیزی را تصور کنم.
 
Last edited:

esinig

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژانویه 2012
نوشته‌ها
4,355
لایک‌ها
654
محل سکونت
شوش باستان
مشاهده پیوست 340066
بعله به بایرن خوردیم:D همه هم میدونستیم که با بایرن میخوریم
قرعه خوبیه خوشم اومد:)
یه چیزی من خوشحالم که تیتو اومد سر تیم این برام کافیه میتونه مشکل دفاع رو با تفراتش حل کنه
اتفاقا احتمالا میبازیم از بایرن
من دوس داشتم بایرن ب رئال میخورد
 

rms

Registered User
تاریخ عضویت
26 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
4,759
لایک‌ها
7,919
محل سکونت
اهواز
توی بازی پیش رو بدون شک پدرو رو نداریم چون محرومه

یوردی آلبا 2 کارتست و خیلی باید مواظب باشه در بازی رفت کارتی نگیره که دچار محرومیت بشه.

آلوس هم یک کارتست و باید حواسش باشه

پیکه هم 2 کارتست و لبه ی مرز قرار داره.

پویول و ماسکرانو که تقریبا نمیرسند.
آدریانو هم که اگر که بود واسه بازی رفت محروم هستش

خداییش اگه هر کدوم از 3 بازیکن پیکه و آلبا و آلوس کارت بگیرن کارمون خیلی سخت میشه، خطرش اینجاست که شاید اگر صعود کردیم در فینال نباشند. اوضاع خیلی افتضاحه
 

Mohsen_14

مدیربازنشسته پاتوق
تاریخ عضویت
17 ژانویه 2009
نوشته‌ها
6,144
لایک‌ها
13,441
محل سکونت
سرزمین دروغگو ها
وضعیت مدافعین جالب نیست ولی خدارو شکر خط هافبک و حمله کامله ، والدز هم افتاده رو اون دنده گل نخوردن :دی
ومبلی هم که برای ما خوش یمنه .



timthumb.php


یک چهارم نهایی ، سال 2009 ، ورزشگاه مونیخ




.
 

ESMIGHELE

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
26 ژوئن 2012
نوشته‌ها
8,304
لایک‌ها
10,372
محل سکونت
مِشـــHaD
توی بازی پیش رو بدون شک پدرو رو نداریم چون محرومه

یوردی آلبا 2 کارتست و خیلی باید مواظب باشه در بازی رفت کارتی نگیره که دچار محرومیت بشه.

آلوس هم یک کارتست و باید حواسش باشه

پیکه هم 2 کارتست و لبه ی مرز قرار داره.

پویول و ماسکرانو که تقریبا نمیرسند.
آدریانو هم که اگر که بود واسه بازی رفت محروم هستش

خداییش اگه هر کدوم از 3 بازیکن پیکه و آلبا و آلوس کارت بگیرن کارمون خیلی سخت میشه، خطرش اینجاست که شاید اگر صعود کردیم در فینال نباشند. اوضاع خیلی افتضاحه

محمد جان پدرو دیگه برای چی مصدومه؟؟
 

supermirrora

Registered User
تاریخ عضویت
22 مارس 2013
نوشته‌ها
485
لایک‌ها
447
محل سکونت
یه جای بد
بعضی ها موج منفی میدن و میگن بایرن برنده است و ما شانسی نداریم ولی من مطمئنم که حداقل فینال یه ال کلاسیکو خواهیم دید
در مورد نتیجه فینال ولی نمیشه اظهار نظر کرد با این دفاع های 2 کارته!
 

miladali

Registered User
تاریخ عضویت
5 ژانویه 2006
نوشته‌ها
735
لایک‌ها
722
باید توی دو بازی لالیگامون پیکه و بارترا باهم بازی کنند تا به یهوهماهنگی نسبی برسند. همینطور بارترا به یه خود باوری برسه.
از اونورم بهتره تو این بازیها مونتویا جای آلبا بازی کنه چونکه احتمال محرومیت آلبا وجود داره علاوه بر اینکه آدریانو هم مصدومه. تو حط میانی و حمله که وضعیتمون کاملا مشخصه.
فقط کاش آبیدال بتونه به آمادگی برسه
 

Gift Super Star

Registered User
تاریخ عضویت
18 نوامبر 2012
نوشته‌ها
580
لایک‌ها
2,671
سن
42


PUYOL

چهاردهم آوریل سال 1978 پسری در خانواده متعصب سافورکادا به دنیا آمد که بعدها خودش به مظهر تعصب و عشق و علاقه به میهنش کاتالونیا تبدیل شد. کارلس کوچک درس تعصب و عشق به میهن را از همان کودکی از پدرش آموخت و تا سالهای بعد این عشق و علاقه در او جاویدان ماند تا بازوبند کاپیتانی قوی ترین و تاریخی ترین تیم ایالت کاتالان سالهای سال بوسه گاه او باشد.

بدن کوچک و ظریف نوزاد خانواده پویول خیلی سریع رشد کرد و قوی شد. شاید خودش از آن زمان می دانست که این بدن قرار است معدن ترکش های فوتبال باشد. کارلس زودتر از سایر همسالانش راه رفتن را یاد گرفت و پایش را به توپ آشنا کرد. لاپوبلا دسیور اییدا، یکی از شهرهای ایالت کاتالونیا بود که اتفاقا تیم فوتبال هم داشت.







همه چیز جز مدافع!

جوزپ، پدر کارلس بیشتر علاقه داشت تا پسرش سراغ درس برود، اما توپ گرد او را چنان مسحور کرده بود که توانست والدینش را متقاعد کند که موقتا در تیم بازی کند. کارلس ابتدا درون دروازه قرار گرفت و مدتی در این پست حضور داشت، اما مصدومیت شانه او را از عقب ترین نقطه زمین فوتبال به جلوترین نقطه برد و در خط حمله قرار داد! پویول که همچنان خانواده اش را مانع حضور در مسیر پرافتخار فوتبال می دانست در مورد شرایطش در آن زمان می گوید: «پدرومادرم هنوز دودل بودند که من فوتبالیست بشوم یا نه. شدیدا من را تشویق به درس خواندن می کردند». کارلس اما چنان نگاه ها را به خود جلب کرد که پیشنهاد تمدید قرارداد پنج ساله به او داده شد.

ورود به لاماسیا و کشف مرواریدی در خط دفاع

در سال 1995 پویول سرانجام وارد آکادمی فوتبال بارسلونا شد و در پست هافبک دفاعی قرار گرفت و دو سال بعد دفاع راست شد. فان خال هلندی کسی بود که پویول را به تیم اصلی آورد و او در اولین بازی در اکتبر سال 1999 مقابل وایادولید قرار گرفت و پیروزی 2 بر صفر را در نخستین بازی اش در کارنامه فوتبالی خود ثبت کرد. این آغاز راه پرافتخار پویول در دنیای فوتبال و کسب افتخارات پرشمار فردی و تیمی بود. در سال 2004 لوئیس انریکه کفش هایش را آویخت و بازوبند به کارلس رسید. بازوبندی که پویول همیشه آن را مقدس دانست.

یک خاطره

سرمربی هلندی پویول را همه گونه زیر نظر داشت و این زیرنظر بودن فقط به مسائل فنی و فوتبال ختم نمی شد. بعد از یک جلسه تمرین با تیم اصلی فان خال سرمربی وقت تیم به سراغ کارلس می رود.

- کارلس تو مشکلی داری؟
- چطور؟
-پول نداری آرایشگاه بروی موهایت را کوتاه کنی؟
- ....(سکوت)

پویول بعدها این داستان را این گونه تعریف کرد: «انتظارش را نداشتم کارش با من این باشد! به احترامش سکوت کردم و چیزی نگفتم، اما موهایم را نیز کوتاه نکردم!»

مرگ پدر هم پویول را درهم نشکست

در سال 2006 کارلس داشت آماده می شد مقابل دپورتیوولاکرونیا به میدان برود. چهره رایکارد اما مثل همیشه نبود. کارلس از چشم های غمزده رایکارد فهمید اتفاق بدی افتاده است. خبر مرگ پدرش را از سرمربی شنید. جوزپ پویول در یک حادثه کاری در گذشته بود پویول بعدها از این اتفاق و مصدومیتی که در ادامه نصیبش شد به عنوان دوران تاریک فوتبالش نام برد. اما کارلس می دانست که حق ندارد عقب بکشد: «رائول مارتینز پزشک تیم ملی به بارسلونا آمد حرفهای او آرامم کرد. فهمیدم حق ندارم مغلوب شوم».

ترکش های بیشمار مصدومیت بر بدن اسطوره

در طول نزدیک به هجده سال از زمان حضور در بارسلونا، کمتر عضله و استخوانی بوده که طعم مصدومیت را نچشیده باشد. اما هر مصدومیت نه تنها پویول متعصب را نمی ترساند او را مشتاق تر می کند. هنوز از خاطره ها نرفته است زمانی که پس از دوماه مصدومیت در دقایق پایانی بازی مقابل بنفیکا در فصل جاری به میدان آمد. آنچنان عطش داشت که روی ضربه کرنر چندین متر به هوا پرید و هنگام فرود مصدوم شد. آرنج دررفته پویول و چهره دردکشیده او تصویرتمام نمایی بود از معجونی از تعصب، عشق، میهن پرستی و تعهد. پویول بازهم برای بارسلونا مصدوم شده بود.

کاپیتان سورپرایز پزشکان

تعیین زمان دقیق بازگشت بازیکنان مصدوم کارچندان دشواری نیست و کادرهای پزشکی پس از بررسی میزان و شدت مصدومیت زمان نقاهت و ریکاوری را پیش بینی کرده و مشخص می کنند یک بازیکن چه مدت بعد به فوتبال برمیگردد. اما شاید کمتر پزشکی وجود داشته باشد که بتواند این کار را درباره پویول انجام دهد. پویول که بیش از 30 نشان عشق به بارسلونا را در بدن خود دیده، بارها بسیار زودتر از پیش بینی کارشناسان خودش را به آمادگی رسانده است. تعصب این موفرفری دوست داشتنی مصدومیت را هم خسته کرده است.

پویول خیلی زود جا می افتد

پویول زودتر از چیزی که همگان تصورش را می کردند به یک ستون محکم در دفاع بارسلونا تبدیل شد. در سال 2002 جایزه بهترین دفاع راست فوتبال اروپا را دریافت کرد. در سال های 2005، 2006 و 2008 نیز عنوان بهترین دفاع وسط اروپا را به خود اختصاص داد تا مشخص شود هواداران چرا به او لقب صخره داده اند. در سال 2006 جایزه بهترین مدافع سال را نیز از یوفا دریافت کرد.

خصوصیات فردی

کارلس پویول شهرت و موفقیتش را مدیون جنگندگی و سرسخت بودنش است. پزشک تیم درباره او اظهارنظر جالبی دارد: «پویول در میان بازیکنان بارسلونا از لحاظ بدنی قوی ترین بازیکن است و حسگرهای او در کمترین زمان واکنش نشان می دهند. او در بین تمام بازیکنان بیشترین قدرت انفجاری را نیز داراست». هواداران در نیوکمپ به او لقب صخره داده اند. در آسیای شرقی هواداران به او لقب قلب شیر را داده اند و در انگلیس نیز آبی و اناری دوستان به او "سر چارلز" می گویند. میگوئل آنخل نادال که زمان کوتاهی با پویول هم بازی بوده درباره او می گوید: «کارلس کاملا پخته و باتجربه بازی می کند. حس موقعیت یابی بسیار بالایی دارد و مهم تر از همه این که به پیراهن تیمش افتخار می کند». یکی از هم بازی هایش هم در مورد او گفت: «حتی وقتی چهار گل عقبیم پویول باز هم می گوید می توانیم ببریم». اما شاید اظهارنظر پویول درباره خودش از همه جالب تر باشد: «من تکنیک روماریو را ندارم، همچنین سرعت مارک اورمارس را، قدرت بدنی پاتریک کلایورت را هم ندارم، اما از همه آنها بیشتر تلاش می کنم. من مثل دانش آموزی هستم که باهوش نیست، اما همیشه درس هایش را می خواند و در امتحان قبول می شود».

شیر غرنده، بیرون مستطیل سبز آرام است

پویول در سال 2006 در مصاحبه ای گفت: «در خارج از دنیای فوتیال زندگی بسیار آرامی دارم. تا به حال هرگز به کلوپ شبانه نرفته ام. اگر قرار باشد بیرون بروم با دوستانم به رستوران می روم. کتاب خواندن را دوست دارم». پویول به یوگا و پیلاتس علاقه زیادی دارد و به گفته یکی از دوستانش به شدت شیفته بودا و فرهنگ بودایی است. پویول همچنین به موسیقی علاقه دارد و گروه مرگ ناپلام نام گروه موزیک مورد علاقه اش است. کایپتان بارسلونا یک کشتی شخصی هم دارد که نامش کوئکا است. کارلس نامزدی اسپانیایی دارد که با وجود علاقه زیاد هنوز ازدواج نکرده است. در سال 2010 پس از گلی که به والنسیا زد با دستانش قلبی ساخت و گل را به نامزدش تقدیم کرد. همان زمان بود که شایعه شد پویول قصد دارد ازدواج کند. ماجرایی که به سرعت توسط کارلس تکذیب شد.

گل های کم اما به یاد ماندنی

پویول در صد بازی ملی که انجام داده سه گل به ثمر رسانده، که یکی از گل های او در جایگاه تاثیرگذارترین گل های تاریخ تیم ملی اسپانیا در رده دوم قرار می گیرد(بعد از گل اینیستا در فینال جام جهانی). در عرصه باشگاهی هم یازده گل برای تیم اصلی بارسلونا زده که گشودن دروازه کاسیاس در ال کلاسیکو گل سرسبد آن است.

ال کلاسیکوی به یاد ماندنی 6-2

نمی شود هوادار بارسا بود و این بازی را در خاطر نداشت. پس از باخت در نیوکمپ، رئال برای انتقام آمده است. گل اول برنابئو را غرق شادی می کند، اما این پایان کار نیست و تیری آنری کار را با یک بغل پای ساده به تساوی می کشاند و سپس کرنری تیز و ضربه سری محکم. چشمان کاسیاس می تواند توپ را تعقیب کند اما دست هایش نه. گل پویول روحیه زیادی به تیم می دهد و سنگین ترین شکست تاریخ رئال مادرید در ال کلاسیکوهای برنابئو رقم می خورد. 6 بر2

اسپانیا یک – آلمان صفر

اینجا آفریقای جنوبی است. ورزشگاه دوربان در شهر دوربان. اسپانیا پس از یک شروع ناامید کننده مقابل سوئیس، تمام تیم ها را از پیش روبرداشته است تا شاید بتواند پس از چندین و چند سال ناکامی در جام جهانی بالاخره طعم موفقیت را بچشد. ماتادورها تاکنون فینال جام جهانی را تجربه نکرده اند. در حالی که تیم ها یکی پس از دیگری اسیر تیکی تاکای بارسلونا شده اند، ژرمن ها انگار سر تسلیم شدن ندارند، نه مقابل تیکی تاکا و نه مقابل داوید ویایی که یک تنه بار خط حمله اسپانیا را به دوش کشیده است. بازی گره خورده است. ضربه کرنری به دست می آید، پویول با ضربه سری محکم توپ را به دروازه می دوزد، ناخودآگاه همگان یاد گل او در ال کلاسیکو می افتند. اسپانیا برای اولین بار به فینال جام جهانی راه پیدا می کند. کاسیاس آن روز توپ را با ناامیدی از درون دروازه درآورد و به مرکز زمین شوت کرد، اما حالا با گل پویول بغض می کند و اشک شوق می ریزد. مشت های گره کرده پویول اشک ژرمن ها را هم در می آورد. اسپانیا قدر گل او را می داند. حیف است حماسه کامل نشود، اینیستا هم تیمی پویول مهم ترین گل زندگی اش را در فینال جام جهانی می زند. حالا پویول و هم تیمی هایش قهرمان جهان هستند.

پویول فراتر از یک انسان

درخشش فوق العاده بارسلونا در هزاره سوم ادامه دارد. پس از دو قهرمانی یکی با رایکارد و یکی با گواردیولا، تیم دوباره به فینال لیگ قهرمانان رسیده است. کسی البته دوست ندارد یاد کند از سال قبل که اینتر با لطف داوران و مجموعه ای از اشتباه های خنده دار داوری بارسا را کنار زد و قهرمان اروپا شد. همه می خواهند بار دیگر قهرمانی تکرار شود. حریف باز هم منچستریونایتد است. تیمی که دو سال پیش با گلهای مسی و اتوئو سر تسلیم فرود آورد. آتش بازی مسی اجازه نمی دهد گل آفساید وین رونی بارسا را از قهرمانی دور کند. سه گل از مثلث آتش بارسلونا یعنی مسی ویا و پدرو کار را برای پیرمرد اسکاتلندی تمام کرده است، اما بازی نه. هنوز تمام نشده است. آبیدال پس از مدت ها دست و پنجه نرم کردن با سرطان وارد زمین می شود. پویول یکی از تکان دهنده ترین صحنه های تاریخ فوتبال را رقم می زند. بازوبند بر بازوی اریک بسته می شود. جام بالای سر آبیدال می رود، انسانیت معنا می شود.

 
بالا