Mohsen_14
مدیربازنشسته پاتوق
در ستایش بیلسا ؛ مردی که سالها از فوتبال جلوتر بود
تیم مارسلو بیلسا مقابل سر الکس فرگوسن فوقالعاده کار کرد، آنچه که نشان میدهد مرد آرژانتینی با بازیکنانی متوسط قادر به انجام کارهایی خیرهکننده است.
سایت گل – ناکامی مارسلو بیلسا با آرژانتین در جام جهانی 2002 یکی از شگفتیهای فوتبال به شمار میرود. آرژانتین با بیلسا در مرحله مقدماتی جام جهانی در آمریکای جنوبی فوقالعاده بود و یکی از مدعیان اصلی قهرمانی در مرحله نهایی جام به شمار میرفت؛ اما تاکتیکهای بیلسا بهحدی پیچیده بود که نهتنها باعث سردرگمی حریفان، که مایه آشفتگی خود بازیکنان آرژانتین هم شده بود. نتیجه آن شد که آرژانتین با سه بازی کمفروغ تنها چهار امتیاز کسب کرد و از جام کنار رفت.
اما اللوکو (بهمعنای دیوانه) که در سن 37 سالگی نوولز اولدبویز را به فینال کوپا لیبرتادورس (معادل لیگ قهرمانان در آمریکای لاتین) رسانده بود به روش خود باور داشت. او آرمانگرایی خود را حفظ کرد و پس از نایبقهرمانی با آرژانتین در کوپا آمهریکا و کسب طلای المپیک 2004 آتن وجههاش را تا حدی برگرداند و توانست اوضاع را به سود خود کند.
هنگامی که بیلسا به تیم ملی شیلی رفت در آنجا هم سبک خود را جا انداخت. تیمهای او مالکیت توپ را در دست میگیرند و با پاسهای مداوم سعی دارند دفاع حریف را از پیش رو بردارند و به گل برسند. این بار فوتبال پیشرفت کرده بود و بیلسا آسانتر میتوانست روشهای خود را پیاده کند. تیم متوسط شیلی با تاکتیک درخشان خود در جام جهانی یکی از تیمهای برتر بود و با نمایشهای درخشان خود دل هواداران را ربود. برای بیلسا اما قهرمانی مهم نبود، او محیطی میخواست که در آن تئوریهای خود را عملی سازد.
اما بیلسا در اتلتیک بیلبائو به بهترین شکل نشان داد چه درک بالایی از فوتبال دارد. او در حالی بیلبائو را برای ادامه کار انتخاب کرد که گزینههای بسیار بهتری هم پیش رو داشت، اما تصمیم گرفت به باشگاهی برود که بزرگترین افتخار یک دهه گذشتهاش رسیدن به فینال جام حذفی بوده. او در حالی سبک بازی متکی بر حفظ توپ خود را در بیلبائو پیاده کرد که این تیم به جز دو، سه بازیکن خوبش (مانند فرناندو یورنته و خاوی مارتینس) از بازیکنان چندان بزرگی بهره نمیبرد و طبق سیاستهایش خود را محدود به بازیکنانی کرده که در ایالت باسک به دنیا آمده یا بزرگ شدهاند. سبک بازی آنها یادآور بازی بارسلونا است، با همان تمایل شدید به حفظ توپ و ایجاد موقعیت و با کیفیتی نه در حد بارسا، اما قابل قیاس با این تیم؛ با این تفاوت که بارسلونا لیونل مسی را در اختیار دارد که پدیده افسانهای فوتبال است، چابی و آندرس اینیستا را دارد که دو نابغه حیرتانگیز هستند، و در دفاع از ستونهای مستحکمی مانند کارلس پویول و جرارد پیکه بهره میبرد.
اتلتیک بیلبائو در عوض مهاجمانی مانند توکرو دارد که از سال 2008 تاکنون در لیگ تنها 21 گل زده؛ مهاجمانی که توپها را از دوقدمی دروازه حریف، در حالی که دروازهبان هم تسلیم شده به بیرون میزنند و بهآسانی بدترین تصمیمها را میگیرند. مدافعان این تیم از نظر ذهنیت حرفهای در چنان شرایطی هستند که در خانه حریف، در دقیقه 93 روی صحنهای که موقعیت خطرناکی به شمار نمیرود توپ را در محوطه جریمه با دست میزنند؛ کاملا بیدلیل.
بیلسا با چنین مردانی مقابل سر الکس فرگوسن کبیر چنان میکند که مربی اسطورهای یونایتد که بارها و بارها بازگشتهای دقیقه نودی را رقم زده، از همان دقیقه 60 بازی را واگذارشده میداند و تصمیم میگیرد به جوانان تیمش میدان بدهد تا تجربه کسب کنند. تسلط تاکتیکی بیلبائو بر منچستریونایتد در اولدترافورد بهحدی آشکار بود که بسیاری از روزنامههای معتبر انگلیسی پیش از دیدار برگشت حتی بختی برای تساوی یونایتد در خانه بیلبائو قائل نبودند؛ چه برسد به برد با دو گل و صعود.
بیلسا روی عقایدش ماند و آنها را حفظ کرد و اکنون تازه درمییابیم که دلیل ناکامی او در جام جهانی 2002 اشتباهات تاکتیکی نبود؛ بلکه این بود که او سالها جلوتر از فوتبال آنهنگام میاندیشید.
.
تیم مارسلو بیلسا مقابل سر الکس فرگوسن فوقالعاده کار کرد، آنچه که نشان میدهد مرد آرژانتینی با بازیکنانی متوسط قادر به انجام کارهایی خیرهکننده است.
سایت گل – ناکامی مارسلو بیلسا با آرژانتین در جام جهانی 2002 یکی از شگفتیهای فوتبال به شمار میرود. آرژانتین با بیلسا در مرحله مقدماتی جام جهانی در آمریکای جنوبی فوقالعاده بود و یکی از مدعیان اصلی قهرمانی در مرحله نهایی جام به شمار میرفت؛ اما تاکتیکهای بیلسا بهحدی پیچیده بود که نهتنها باعث سردرگمی حریفان، که مایه آشفتگی خود بازیکنان آرژانتین هم شده بود. نتیجه آن شد که آرژانتین با سه بازی کمفروغ تنها چهار امتیاز کسب کرد و از جام کنار رفت.
اما اللوکو (بهمعنای دیوانه) که در سن 37 سالگی نوولز اولدبویز را به فینال کوپا لیبرتادورس (معادل لیگ قهرمانان در آمریکای لاتین) رسانده بود به روش خود باور داشت. او آرمانگرایی خود را حفظ کرد و پس از نایبقهرمانی با آرژانتین در کوپا آمهریکا و کسب طلای المپیک 2004 آتن وجههاش را تا حدی برگرداند و توانست اوضاع را به سود خود کند.
هنگامی که بیلسا به تیم ملی شیلی رفت در آنجا هم سبک خود را جا انداخت. تیمهای او مالکیت توپ را در دست میگیرند و با پاسهای مداوم سعی دارند دفاع حریف را از پیش رو بردارند و به گل برسند. این بار فوتبال پیشرفت کرده بود و بیلسا آسانتر میتوانست روشهای خود را پیاده کند. تیم متوسط شیلی با تاکتیک درخشان خود در جام جهانی یکی از تیمهای برتر بود و با نمایشهای درخشان خود دل هواداران را ربود. برای بیلسا اما قهرمانی مهم نبود، او محیطی میخواست که در آن تئوریهای خود را عملی سازد.
اما بیلسا در اتلتیک بیلبائو به بهترین شکل نشان داد چه درک بالایی از فوتبال دارد. او در حالی بیلبائو را برای ادامه کار انتخاب کرد که گزینههای بسیار بهتری هم پیش رو داشت، اما تصمیم گرفت به باشگاهی برود که بزرگترین افتخار یک دهه گذشتهاش رسیدن به فینال جام حذفی بوده. او در حالی سبک بازی متکی بر حفظ توپ خود را در بیلبائو پیاده کرد که این تیم به جز دو، سه بازیکن خوبش (مانند فرناندو یورنته و خاوی مارتینس) از بازیکنان چندان بزرگی بهره نمیبرد و طبق سیاستهایش خود را محدود به بازیکنانی کرده که در ایالت باسک به دنیا آمده یا بزرگ شدهاند. سبک بازی آنها یادآور بازی بارسلونا است، با همان تمایل شدید به حفظ توپ و ایجاد موقعیت و با کیفیتی نه در حد بارسا، اما قابل قیاس با این تیم؛ با این تفاوت که بارسلونا لیونل مسی را در اختیار دارد که پدیده افسانهای فوتبال است، چابی و آندرس اینیستا را دارد که دو نابغه حیرتانگیز هستند، و در دفاع از ستونهای مستحکمی مانند کارلس پویول و جرارد پیکه بهره میبرد.
اتلتیک بیلبائو در عوض مهاجمانی مانند توکرو دارد که از سال 2008 تاکنون در لیگ تنها 21 گل زده؛ مهاجمانی که توپها را از دوقدمی دروازه حریف، در حالی که دروازهبان هم تسلیم شده به بیرون میزنند و بهآسانی بدترین تصمیمها را میگیرند. مدافعان این تیم از نظر ذهنیت حرفهای در چنان شرایطی هستند که در خانه حریف، در دقیقه 93 روی صحنهای که موقعیت خطرناکی به شمار نمیرود توپ را در محوطه جریمه با دست میزنند؛ کاملا بیدلیل.
بیلسا با چنین مردانی مقابل سر الکس فرگوسن کبیر چنان میکند که مربی اسطورهای یونایتد که بارها و بارها بازگشتهای دقیقه نودی را رقم زده، از همان دقیقه 60 بازی را واگذارشده میداند و تصمیم میگیرد به جوانان تیمش میدان بدهد تا تجربه کسب کنند. تسلط تاکتیکی بیلبائو بر منچستریونایتد در اولدترافورد بهحدی آشکار بود که بسیاری از روزنامههای معتبر انگلیسی پیش از دیدار برگشت حتی بختی برای تساوی یونایتد در خانه بیلبائو قائل نبودند؛ چه برسد به برد با دو گل و صعود.
بیلسا روی عقایدش ماند و آنها را حفظ کرد و اکنون تازه درمییابیم که دلیل ناکامی او در جام جهانی 2002 اشتباهات تاکتیکی نبود؛ بلکه این بود که او سالها جلوتر از فوتبال آنهنگام میاندیشید.
.