• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

یک دورهمیِ اروتیک درباره زنان و مردان هوسباز و خیانت‌پیشه

amirmail

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,673
لایک‌ها
637
محل سکونت
تبریز
نگاهی به نمایش «دور همیِ زنان شکسپیر»
یک دورهمیِ اروتیک درباره زنان و مردان هوسباز و خیانت‌پیشه
پرسش مهم این است که نقش و مسئولیت و کارکرد وزارت ارشاد در این میانه چیست و چرا با جریان های مروج تهاجم فرهنگی مقابله نمی کند و چرا به آنها امکان فعالیت می دهد؟ آیا وزارت ارشاد باور دارد که ما در کوران و متنِ یک جنگ نرم تمام عیار قرار داریم؟ اگر باور دارد، جایگاه خود را در کدام جبهه این جنگ تمام عیار می بیند؟
گروه فرهنگی مشرق - یکی از نشانه های سبک زندگیِ سکولار – اومانیستی در اقشار مرفه و بعضاً صاحب سرمایه در اجتماعات مدرنِ نیمه دوم قرن بیستم به بعد، این است که فرهنگ مصرفی و مدلِ زندگیِ عمیقاً فانتزی و آسایش و تنعّم ناشی از بهره کشی بورژوا منشانه زنان و مردانِ این طبقات و اقشار و گروه های مرفه و فوق مرفه سرمایه‌دار را گرفتار غمِ بزرگی به نام بی غمی می کند و آنها را از مسائل اصلی و دردها و رنج های بزرگ و مهم بشری غافل کرده و گرفتار سرخوشی های آلوده ای می نماید که در واقع نوعی بی‌دردی ناشی از دوری از انسانیت و اخلاق و مستفرق شدن در «دردهای» سبکسرانه ای است که تماماً مرتبط با اسافل اعضاء و نشأت گرفته از آنهاست و کانون محرک این به اصطلاح «درد»ها تنوع طلبیِ جنسی و حرص و آزِ مالی و تنگ نظری و رقابت در سودجویی های نامشروع و رابطه های غیراخلاقی و ناپاکِ میان زنان و مردان و برخی اعمال شنیع دیگر است.

685181_772.jpg

هرجا که اعتقاد سرمایه داری، سکولار و فرهنگ اسراف و مصرف گری و تبرّج و بی‌بند و باری و خودنمایی رواج می یابد و هرجا که اقشار و گروه هایی که مصداقِ آن مفهومی هستند که ***** کبیر «مرفهین بی درد» می نامید، ظاهر می شوند، این گونه دردهای ناشی از بی دردی و غم های ناشی از تنوع طلبی های نفسانی و رقابت در عشرت رانی و تعیّش و مسائل حقیر نفسانی برخاسته از اسراف و مصرف گرایی و تبرّج و روابط نامشروع و خیانت های زنان و شوهران به یکدیگر و هوسرانی های مداوم ظاهر می شود و عده ای را که نه به اخلاق پایبندی دارند و نه به آرمان های معنوی می اندیشند و نه اهمیتی برای تعهد و مبارزه و مجاهده و سیر در مسیر کمال قائلند و غافل از معنا و حقیقت «انسانیت»، انسان را جانور دوپایی وصل به اساقل اعضاء می انگارند، در محفل ها و میهمانی ها و نشست ها و دید و بازدیدها و گفتگوها و دور هم نشینی ها و حتی در آثار ادبی و نمایشی و سینمایی که پدید می آورند و یا بدان جلب می شوند به خود مشغول می نماید.

اگر انسان بریده و غافل از انسانیت باشد، همه افراد بشر جانورانی نر و ماده خواهند بود که در فکر خوردن بیشتر و دزدیدن از یکدیگر و به فکر ارضاء انبوه و متکثر و متنوع و رنگارنگ و پرشمار دیگر نیازهای جسمانی شان است. آنگاه اگر جانوران نر و ماده دور هم جمع شوند، جز درباره خریدن و داشتن و جمع کردن و فخر فروختن و به دست آوردن نر و ماده های بیشتر و فریفتن یکدیگر(و در ادامه آن) جز گلایه از ازدست دادنِ این و تلاش برای به دست آوردن آن و ربودن مردِ فلانی و فریب دادن زن دیگری، به چه خواهند اندیشید و درباره چه چیزی حرف خواهند زد؟ در عالم مدرن، انسان ها همان جانوران در جستجوی غذا و تولید مثل اند که در رقابت خصمانه با یکدیگر در وضعی قرار می گیرند که تامس هابز آن را اینگونه توصیف می کند: «انسان، گرگ انسان است.»

685182_747.jpg

«دورهمی زنان شکسپیر» نمایشی است که روایتی از زنان مرفه مدرن فارغ از آرمان و دردهای عمیق و احساس مسئولیت انسانی (زنانی گرفتار در فضای سکولار – اومانیستی و تصویر جانورگونه بشر مدرن) را با استفاده از برخی شخصیت های زن مشهور آثار شکسپیر (و با اشاره به برخی حوادث و ماجراهای آن آثار) به صحنه می آورد. زنان معروف برخی آثار شکسپیر، «ژولیت» از نمایش «رومئو و ژولیت»، «افیلیا» از نمایش «هملت»، «دزدمونا» از نمایش «اتللو»، «کاترین» از نمایش «رام کردن زن سرکش» و «میراندا» و «کلئوپاترا» از نمایش های «مکبت» و «آنتونی و کلئوپاترا» در منزل «ژولیت» دور هم جمع شده اند و به قول خودشان یک «دور همی زنانه» تشکیل داده اند. اما کلئوپاترا و دزدمونا و کاترین و دیگران، آنگونه که به صحنه آمده اند، زنانی کاملاً امروزی اند و از شخصیت و درون مایه شکسپیریِ خود جدا شده اند و از نمایش های شکسپیر، فقط شباهتی در اسم و اندک مایه ای از برخی عادات را دارند. اینان زنانِ امروزی اند. زنانی مدرن و سکولار، زنانی مرفه از جماعتِ مرفهین بی دردِ سکولار-مدرنیست، که غم ها و رنج ها و نگرانی هاشان نیز حقیر و ابلهانه و جانورگونه است. اینان زنانی اسیر تبرّج و اسراف و در تمنای آرزوهای سرمایه دارانه مدرن اند، همان گونه که گرفتار هوس بازی و خیانت به همسر و تنوع طلبی و حسادت و رقابت های نفسانی اند، همانگونه که مردانشان نیز بی وفا و بوالهوس و خیانتکارند.

685183_392.jpg

این دورهمی، دورهمی زنان مرفه و فوق مرفه سرمایه دار و سرمایه دارصفت است که اساسی ترین دردهای شان پنهان کردن فساد و خیانت خود از شوهران و عشّاقشان، و دور کردن زنان دیگر از مردانشان، و توصیه کردن یکدیگر به «ترفندهای زنانه»، و فریب دادن خود و دیگران، و ارضاء تمنیّات بی پایان نفسانی و جاه طلبانه شان است. از همین رو است که نمایش «دورهمی زنان شکسپیر» لبریز است از گوشه کنایه های اروتیک و اطوار و حرکات جلف، و آموزه های سخیف زشت به این نمونه ها توجه کنید:

زنی به نام «میراندا» خطاب به زنی که هنوز در فکر شوهر (یا دوست پسرش) است:
«لازم شد شما را به ناپل ببرم تا ببینید خداوند چه لقمه های دندان گیری آفریده» (کنایه از مردان ناپلی)
زنی به نام «کلئوپاترا» با اشاره به شوهر «دزدمونا» (یکی از زنان حاضر در میهمانی): «مغربی» (نام شوهر دزدمونا) هم خوب چیزی است در لیستم داشته باشم»
کلئوپاترا در اشاره به تحریک پذیری از طریق لمس:
«من «تاچی» (اشاره به touch لمس کردن، دست زدن) هستم»
«میراندا»: «مردها را باید با جزئیاتشان وصف کرد»
زنی (با اشاره کنایه آمیز به توانایی جنسی مردی به نام «رمئو»):
«انگار رمئو قرص است. اول، هر 2 ساعت یک بار، بعد می شود روزی یک بار، بعد می شود هفته ای یک بار، بعد می شود ماهی یک بار... بعد هم دیگر دلت می خواهد برود و سالی یک بار هم نبینیش»
«میراندا»: عشقِ اول، یک بحران است. نتیجه فقدانِ امکانات و محدودیت»

در این نمایش، زنان با اطوار و حرکات در صحنه به یکدیگر از «ترفندهای زنانه» برای جلب نظر مردان می گویند و شوخی های رکیک می کنند. از میان این همه اطوار و حرکات و اشاراتِ لفظی و غیرلفظیِ اروتیک، این پیام ها به بینندگان زن و مرد و جوان و غیرجوان (و البته بیشتر جوان، و اغلب خانم) منتقل می شود که: «ازدواج، پایان عشق است» - «ازدواج، نه، عشق، آری» - «مردها همه تنوع طلبند» - «از هر 100 تا مرد، شاید یکی پیدا شود که بد نباشد» - (اینها برخی از عبارات دیالوگ های این نمایش بوده است)؛ عشق و پایبندی را رها کن و به دنبال لذت و تنوع طلبی و خوش گذرانی باش، چون مردها هم همینگونه اند و به کسی وفا نمی کنند – تعهد و ازدواج و پایبندی به زندگی با یک مرد حماقت است.

جالب است که در این نمایش، همه زنان (جز ژولیت که بسیار ساده و به اصطلاح تازه در اول راه است) به همسران و معشوق هاشان خیانت کرده اند و کم و بیش در این «دورهمی زنانه» به عنوان نیش و کنایه به خیانت های یکدیگر اشاره می کنند و پته همدیگر را روی آب میریزند. و به قول یکی از زنان بازیگر در نمایش: «همه زنان دستمالشان را داده اند».

685184_174.jpg

در این دورهمی، همه زنان با یکدیگر چشم و هم چشمی و رقابت دارند و به همدیگر حسادت می کنند، همگی شان دروغ می گویند و دروغ می شنوند، همگی به مردهای شان خیانت کرده اند و مردهای شان نیز متقابلاً به چنین کاری پرداخته و می پردازند، همه این زنان در عین این که یکسره معطوف و متمرکز بر تمنیات جنسی خویشند از عشق و تعهد و پایبندی به یک مرد و ازدواج و خانواده سرخورده و بیزارند و به شاد باشی و دم غنیمتی و تجربه کردن های متنوع و متعدد فرا می خوانند (در این نمایش، ژولیتِ ساده لوح نیز که در ابتدا با این زنان مخالف است، سرانجام سرخورده می شود و به جمع آنان می پیوندد)، در این نمایش زنان و مردان گویی جانوروشانی اند که جوهر وجودشان به دریای بی پایان شهوات سیری ناپذیر جنسی وصل شده است و جز پرداختن به اندام و اطوار و توانایی ها و جذابیت های جسمانی یکدیگر فکر و ذکری دیگر ندارند.

حتی شکسپیر که در اواخر رنسانس و در مقاطع آغازینِ عالم مدرن می زیست، و در آن روزگار، در انگلیستان، هنوز فرهنگ تبرج و اسراف و شهوترانی و بی بند و باری در هیءتِ کنونی آن (و اینگونه افراطی و صریح و بی پروا و وقیحانه) رواج نیافته بود، اگر بر سر این نمایش ظاهر می شد و می دید که برخی زنان نامدار نمایش هایش، اینگونه در هیأت مرفهان بی درد مروج اروتیسم گردیده اند، حیرت زده و چه بسا خشمگین می شد.

نویسنده این سناریو، زنان برخی نمایش های شکسپیر را از هویت ادبی و تاریخی شان انتزاع کرده و آنها را در هیأت زنان بی بند و بار متعلق به طیف مرفهان بی درد لااُبالی بر سر صحنه آورده است تا پیام عیش و عشرت طلبی و خوش باشی و خانواده گریزی و ازدواج ستیزی و بی مسئولیتی و بی اخلاقی را به مخاطبان نمایش القاء نماید. شاید دلیل هراس شدید مسئولان نمایش از عکس و فیلم برداری و برخورد تند آنها با صاحبان موبایل هایی که حتی لحظه ای از این نمایش را می خواسته اند که ثبت کنند (و ضبط موبایل ها و دوربین های آنها به منظور پاک کردن فیلم ها) مربوط به آن است که می خواسته اند اسرار اطوار زنان بازیگرشان آنگاه که سر صحنه «ترفندهای زنانه» را نمایش می دادند، پنهان بماند.

در یک عبارت کوتاه می توان گفت درون مایه اصلی این نمایش، ترویج و تبلیغ بی بند و باری و بی اخلاقی و هوسرانی و ازدواج گریزی و ایجاد بدبینی میان دو جنس مردان و زنان (با هوس باز و خیانت پیشه نشان دادن آنها) در حال و هوای سکولاریستی مرفهان بی درد است. و آنچه که این نمایش، در کلام و اطوار و حرکات بازیگرانش به مخاطب ارائه می دهد، یکی از محورهای مطلوب جریان تهاجم فرهنگی است که دهه ها است بر ترویج آن متمرکز شده اند، زیرا می دانند که یکی از راه های مقابله با هویت دینی و فرهنگ اسلامی و روحیه آرمان خواهی و ایثارگری و جهاد و شهادتِ مردم ایران، ترویج و تبلیغ بی بند و باری و بی غیرتی و تبرج و رفاه زدگی و مصرف گرایی و مستفرق کردن مردمان در لذت مداری های پوچ نامشروع و پرمفسده است.

685185_533.jpg

و البته پرسش مهم این است که نقش و مسئولیت و کارکرد وزارت ارشاد در این میانه چیست و چرا با این جریان (و جریان های دیگر) مروج تهاجم فرهنگی مقابله نمی کند و چرا به آنها امکان فعالیت می دهد؟ آیا وزارت ارشاد باور دارد که ما در کوران و متنِ یک جنگ نرم تمام عیار قرار داریم؟ اگر باور دارد، جایگاه خود را در کدام جبهه این جنگ نرم تمام عیار می بیند؟ و البته در عمل در کدامین جبهه قرار گرفته است و به کدامین نیروها سرویس و امکانات می دهد؟ در این خصوص گفتنی های بسیاری هست که باید به آنها پرداخت. (انشاالله...)
 

md70

Registered User
تاریخ عضویت
14 ژانویه 2013
نوشته‌ها
924
لایک‌ها
2,569
محل سکونت
Lost Heaven
و البته پرسش مهم این است که نقش و مسئولیت و کارکرد وزارت ارشاد در این میانه چیست و چرا با این جریان (و جریان های دیگر) مروج تهاجم فرهنگی مقابله نمی کند و چرا به آنها امکان فعالیت می دهد؟ آیا وزارت ارشاد باور دارد که ما در کوران و متنِ یک جنگ نرم تمام عیار قرار داریم؟ اگر باور دارد، جایگاه خود را در کدام جبهه این جنگ نرم تمام عیار می بیند؟ و البته در عمل در کدامین جبهه قرار گرفته است و به کدامین نیروها سرویس و امکانات می دهد؟ در این خصوص گفتنی های بسیاری هست که باید به آنها پرداخت. (انشاالله...)

به این دلیل که خود نهادهایی مثل وزارت ارشاد هم بعد 1عمر به همین نتیجه رسیدن که اجبار یکسری محدودیت ها به جامعه نه تنها تاثیر مثبت نداره بلکه چندین برابر هم تاثیر منفی داره !
مثال هاش زیاده و مشخصه ، مثلا همین حجاب اجباری در ایران نه تنها تاثیر مثبت در کاهش فحشا و تجاوز و بی بند و باری نداشته بلکه مردم رو مثل 1 فنر فشرده ای کرده که با هر فرصتی فقط دنبال انفجار و تخلیه انرژی شون هستن
الان فروش لوازم آرایشی در ایران رکورد داره ، آمار جراحی های زیبایی در ایران بیداد میکنه ، وضعیت پوشش 1 خانوم ایرانی با وجود حجاب ! به مراتب بدتر از بد لباس ترین خانومای غربیه
خیلی دوستانه میگم دیگه ، به نظر من 1 خانومی که با Biki.ni توی غرب میاد لب ساحل خیلی کمتر از 1 خانوم ایرانی که ساپورت و مانتوی تنگ و آستین کوتاه و روسری نصفه می پوشه و توی مکان عمومی تردد میکنه جلب توجه می کنه !
پس وزارت ارشاد و هر نهاد دیگه ای هم باید به این حقیقت رسیده باشه که ایجاد محدودیت در یکسری از مسائل نه تنها تاثیر + نداره بلکه به مراتب تاثیرات مخربی داره که الان در جامعه شاهدش هستیم
 

کهنه پرست

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
7 آگوست 2014
نوشته‌ها
19
لایک‌ها
24
سن
31
حقیقتا باعث شرمندگیست.
متاسفم برای وزارت ارشاد
حالا وقتی وقتی استاد سلحشور می گویند سینمای ما فاحشه خانه است به بازیگران زن بر می خورد!
 

Mehdiwol

Registered User
تاریخ عضویت
3 اکتبر 2012
نوشته‌ها
4,074
لایک‌ها
20,249
محل سکونت
Old Trafford
اگه قرار بود برخوردهای وزارت ارشاد جواب بده قبلا جواب داده بود و الان شاهد این گونه مسائل نبودیم! حقیقت جامعه ی ما همینه دیگه با زور و چماغ نمیشه تغییرش داد معمولا هم این کارا نتیجه ی عکس میده!
بجای فرار از واقعیت ها یا تلاش برای لاپوشانی کردنش بهتره بی پرده باهاش رو به رو بشیم!
 

amirmail

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,673
لایک‌ها
637
محل سکونت
تبریز
سیاه‌نمایی روشنفکرانه و ابتذالِ بیمارگونه در 'ترانه های محلی'
آنچه در صحنه تئاتر و نمایش کشور می گذرد نه تنها نسبتی با ترویج آرمان های دینی و انقلابی ندارد، بلکه به روشنی گویای همراهی و همسویی جهت عمومی تئاتر کشور با سخیف ترین صور لیبرال – روشنفکری و ابتذالِ تلخ و تقلید بیمارگونه از آبسوردیسم ورشکسته است.
تئاتر و اجرای نمایش در هیأت کلاسیک آن (یعنی تراژدی و کمدی) که نوعاً فاقد توجهات مذهبی و معنوی بوده و معطوف به سرنوشت ها و سِرِشت های بشری است (هرچند در آن به حضور خدایان اشاره می شود، اما ظهور و معنای خدایان در این نمایش ها وجه دینی و الهی ندارد) ریشه در یونان باستان دارد و به نحوی با تلقی یونانی از «حقیقت» در ارتباط است. یونانیانِ کلاسیک، حقیقت را در هیأت حصولی می فهمیدند و آن را ظهور سخن «کاسموس» (کیهان، دنیا) از طریق «لوگوس» در صورتی حصولی و مفهومی می دانستند. یونانیان گمان می کردند که دیالوگ اهالی مدینه در چارچوب ساختارهای مفهومی، روشنگر حقیقت است، و تئاتر به دلیل تکیه و تأکیدی که بر دیالوگ داشت برای آنها چونان دریچه ای به روی حقیقت مدنظر بود.

یونانیان باستان که اسیر حجاب نیست انگاری غرب دنیا مدار (کاسموسانتریک) بودند، از نسبت قُرب با حق و حقیقت محروم بوده و آنچه به نام حقیقت و طریق دستیابی به آن در نظر داشتند، وهمی طاغوت انگارانه بود که در همه وجوه حیات شان (ازجمله در تراژدی ها و کمدی ها و نوعاً تئاتر و ادبیات نمایشی شان) ظهور و فعلیت می یافت.

687275_680.jpg

اگرچه تئاتر و نمایش (در هیئت کلاسیک آن) در یونانِ گرفتار در طاغوت مداریِ غرب باستان پدیدار گردید و نیز اگرچه امروزه در غرب مدرنِ بحران زده ی نیست انگارِ ابسوردیست، تئاتر به تجسم قشری انگاری بریده از معنا و آرمان و مجموعه ای از فُرم های اسیرِ محال انگاری بدل گردیده است؛ اما اینها دلیل نمی شود که در ام القرای انقلاب اسلامی به قابلیت ها و ظرفیت هایی که هنر نمایش می تواند برای عیان کردن هویت انقلاب اسلامی و آرمان های دینی داشته باشد بی اعتنایی و یا کم توجهی شود.

هنر نمایش مثل سینما و رمان نویسی (البته با توجه به قابلیت ها و اقتضائات خاص برخاسته از ذاتیات هریک) این امکان را دارد که روایت گر آرمان های دینی و انقلابی باشد و در گذار تاریخی ای که ریشه در احیاء عهد دینی دارد می تواند موثر باشد. تئاتر و سینما و رمان نویسی می توانند در حد و اندازه های برآمده از قابلیت های وجودی شان به مقابله با تهاجم فرهنگی پردازند و در پروسه جنگ نرم حضور فعال سازنده انقلابی داشته باشند.

انتظار معقول و طبیعی از وزارت ارشادِ **** اسلامی این است که امور مربوط به هنر نمایش را در کشور به نحوی مدیریت و سازماندهی نماید که تئاتر و مجموعه هنرهای نمایشی سنگری در دفاع از آرمان ها و اهداف انقلاب و ترجمان ارزش ها و اصول اعتقادی و حدود شرعی و اخلاقی باشد. اما با کمال تأسف آنچه در صحنه تئاتر و نمایش کشور می گذرد نه تنها نسبتی با ترویج آرمان های دینی و انقلابی ندارد، بلکه به روشنی گویای همراهی و همسویی جهت عمومی تئاتر کشور با سخیف ترین صور لیبرال – روشنفکری و ابتذالِ تلخ و تقلید بیمارگونه از آبسوردیسم ورشکسته است.

به عنوان یک نمونه بارز نگاه کنید به نمایشی به نام «ترانه محلی» که کارگردانی آن را روشنفکری بر عهده دارد که متن نمایشیِ هتاکانه اش نسبت به امام حسین(ع) موجب لغو پروانه ناشری گردید که متن آن نمایش را برای دریافت مجوز به ارشاد فرستاده بود.

نمایش «ترانه های محلی» را «محمد رحمانیان» کارگردانی کرده است. موضوع این نمایش سفر یک جوان موسیقیدان ایرانیِ ساکن خارج از کشور است که از محل سکونت فعلی اش به ایران می آید و مرزهای کشور از شمال تا جنوب را می پیماید و در هر منطقه با نمونه ای از اجرای موسیقی آن منطقه آشنا می شود.

687276_317.jpg

واقعیت این است که این نمایش هیچ سناریو و طرح داستانی روشنی ندارد. به نظر می رسد کارگردان به دنبال آن بوده است تا تحت عنوان «کنسرت – نمایش» چند خواننده زن و مرد را به صحنه بیاورد تا آوازهای کردی و گیلکی و جنوبی بخوانند و در فواصل این آوازخوانی ها، به سیاه نمایی علیه ایران پس از انقلاب پرداخته شود. «ترانه های محلی» به لحاظ محتوا و سناریوی نمایش حقیقتاً بسیار ضعیف و به عبارتی اساساً فاقد پیرنگ و طرح و سناریو است. ترانه های محلی فاقد یک رشته اتصال یا بستر داستانیِ پایه ای است که بتواند حوادث و شخصیت ها را به هم بپیوندد. شخصیت پردازیِ نمایشی نیز نزدیک به صفر است. تنها حادثه نمایش نیز حرکتِ راوی (جوان موسیقیدان) از شمالِ نقشه جغرافیایی ایران به جنوب آن است. به چند و چونِ این سفر و زندگی مردمان و مسائل دیگر مرتبط با سفر و یا وجوه شخصیتی آدم هایی که راوی با آنها روبرو می شود، و یا آنچه تجربه می کند هیچ اشاره نمی شود.

به نظر می رسد کارگردان به دنبال اجرای کنسرتی از ترانه های محلی (با تک خوانی آواز زنان و مردان به صورت جداگانه) بوده است و این که قبل از اجرای هر تک خوانی، به بهانه ارائه توضیحی درباره موسیقی آن منطقه، به نوعی در خصوص ایرانِ پس از انقلاب سیاه نمایی شود. و شرایط عمومی کشور تلخ و سیاه و مرگ زده نشان داده شود. در این نمایش حتی مرگِ هنرمندان پیر (بر اثر کهولت و گذر عمر) نیز به عنوان بخشی از کیفرخواست علیه ایران پس از انقلاب و در زمره یکی از مصادیق تلخی و سیاهی ها این سال ها ارائه می گردد. گویی که **** جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی مسئول فرارسیدن اجل فلان نوازنده نِی یا دوتار نواز و... است.

راوی به گونه ای حرف می زند که جز سیاهی و تلخی چیزی وجود ندارد، در سفر از شمال به جنوب ایران، اوضاع اینگونه تصویر می شود که «هنرمندان اغلب مرده اند و زنان، خودسوزی می کنند و مردان، جاهل و خشن و متعصب اند و زنانِ خود را به باد کتک می گیرند، اندک بازیگر و خواننده و نوازنده ای که زنده اند اسیر فقر و گرسنگی اند و خلاصه سیاهی و تلخی همه جا و همه چیز را در بر گرفته است.»

687277_679.jpg

راوی در جایی از نمایش از «سردار اسعد بختیاری» (یکی از کارگزاران استعمار انگلستان و یکی از خوانین ظالم زمان مشروطه) ستایش می کند و صدا و سیما را به باد حمله می گیرد که چرا از سردار اسعد بختیاری تمجید نکرده است. از نکات عجیب این نمایش این است که بر خلاف احکام فقهی، در «ترانه های محلی»، چند زن به تک خوانی می پردازند و آوازهای کُردی و مشهدی و شمالی می خوانند.
در «ترانه های محلی» پشتِ انبوهی هیاهو و شعار و سر و صدا و خودنمایی و خودستایی و مظلوم نمایی روشنفکری، این حقیقت آشکار می شود که روشنفکری ایران بیش از پیش اسیر بی مایگی و فقر فکری و عجز از اندیشیدن است.

روشنفکران، شعارِ تحمل مخالف و مدارا می دهند و در همان حال با مستبدانه ترین رفتار با غیر روشنفکران روبرو می شوند، به نام هنر و تئاتر، فحاشی می کنند و دروغ می گویند، و در حالی که از امکانات دولتی برخوردارند ناجوانمردانه دست به مظلوم نمایی می زنند. در «ترانه های محلی» نیز بی مایگی و تهی دستی روشنفکری ایران در آفرینش هنری به روشنی عیان گردید و در عین حال مشخص شد که علیرغم سر دادن شعار درباره هنر و کار هنری، به دنبال آن هستند که با سوار شدن بر امواج مرعوبیتِ بخشی از مدیریت فرهنگی کشور و نیز استفاده از حمایت های لایه های نفوذی بستر ساز تهاجم فرهنگی در بدنه اجرایی وزارتخانه مربوطه، امکانات **** اسلامی را در اختیار گرفته و به سیاه نمایی علیه **** و انقلاب بپردازند و به نام هنر، به کارگزاری برای پیشبرد اغراض سیاسی دشمن در جنگ نرم اقدام کنند. روشنفکرانِ قشریِ واپس گرای اسیر توهمات نئولیبرالی در میان جنگ نرم علیه انقلاب، نقش و کارکردی جز آنچه گفتیم ندارند، مشکل اصلی مربوط به مدیران و مسئولان مربوطه در وزارت ارشاد است که (به هر دلیل و انگیزه و با هر توجیهی) به قیمت محروم کردن بسیاری از نیروهای انقلابی و متدین برای این جماعت فرصت زایی می کنند و بستر فعالیت فراهم می آورند و از آنها حمایت می کنند.
 

parsifar

Registered User
تاریخ عضویت
20 دسامبر 2011
نوشته‌ها
597
لایک‌ها
474
[emoji90][emoji90][emoji90][emoji90][emoji90]

واقعا پایه های اسلام به لرزه افتاد
 

Q__Q

Registered User
تاریخ عضویت
12 جولای 2012
نوشته‌ها
609
لایک‌ها
3,358
تا نرم خودم ببینم باور نمی کنم:general105:
 
بالا