.
پسر : دردت اومد ؟
دختر : واسه چی ؟
پسر : مگه تو از آسمون نیفتادی زمین واسه من ؟
دختر : وااااااااااااایی عشقم راس میگی ؟
پسر: باور کن ! کاملا مشخصه با صورت خوردی زمین …
یارو میره بیمارستان میبینن زبونش زخمی شده ازش میپرسن دلیل زخمی شدنش چیه؟؟میگه هیچی تقصیر دستگاه خودپرداز بود،ملت میگن مگه چیکار کرد؟یارو میگه دستگاه گفت زبان خود را وارد کنید!!!!
به يک نفر گفتند: بابات به رحمت ايزدي پيوست! گفت: رحمت ايزدي ديگه کيه؟!…… گفتند نه. منظورمون اينه که به ديار باقي شتافت…… گفت: منظورتون را نمي فهمم!!!….. گفتند: يعني اينکه دار فاني را وداع گفت…… گفت:بازم نفهميدم!……. گفتند:اي بابا…بابات رخت از اين دنيا بربست……. بازم نفهميد!…… آخر سر عصباني شدند و گفتند : ابله…باباي خرت! مرد……. گفت: خر ما که بابا نداشت!……خودش يکي بود
موعظه کردن : این قدر فحش به عمه ندین، اون دنیا باید جواب پس بدین. اصلا حدیث هم داریم که “عمه یتسائلون” یعنی در مورد عمه ها سوال می شه!
------------------
برای هزارمین بار از هموطنان عزیز خواهش می کنیم در خارج از کشور با آقایانی که کراوات بسته اند روبوسی نکنید... آن ها داماد نیستند!
با تشکر، هواپیمایی ماهان
ادبیات آقایون هنگام زمین خوردن خانمها
زمان نامزدی: الهی بمیرم چیزیت که نشد؟
1 سال بعد از ازدواج: عزیزم بیشتر مواظب باش.
3 سال بعد: مگه کوری جلو پاتو نگاه کن.
5 سال بعد: آخی، دلم خنک شد!
-----------------
تا حالا دقت کردین ما به بانک اعتماد می کنیم و پولامونو می ذاریم اونجا، ولی بانک به ما اعتماد نداره حتی خودکارها رو هم زنجیر کردن :|
زنی بچه به بغل سوار اتوبوس شد. راننده اتوبوس گفت: "بچه ی شما زشت ترین بچه ای است که در عمر دیده ام." به زن خیلی برمی خورد. زن به مسافری که در کنار او نشسته است می گوید: "شنیدید راننده چه توهینی به من کرد؟"
مسافر می گوید: "این میمون رو بده به من، برو پیش رئیس اتوبوسرانی ازش شکایت کن!"
پسرى براى هدیه تولدش از پدرش تقاضاى یک هفت تیر واقعى داشت.
پدر: چى؟ عقل از سرت پریده؟
پسر: من یک هفت تیر درست و حسابى واقعى مىخواهم که بتوانم با آن خوب شلیک کنم.
پدر: دیگه بسه، حرف حرفه منه یا حرف تو؟
پسر: البته تو پدر، اما اگر یک هفت تیر واقعى داشتم…
سه نفر رو می خواستند اعدام کنند.
نفر اول رو می برن جلوی جوخه اعدام. فرمانده فریاد می زنه: جوخه... آماده... هدف...
ناگهان اعدامی فریاد می زنه: زلزله!!! همه سربازان فرار می کنند و خودشون رو روی زمین می اندازند و اعدامی فرار می کنه.
نفر دوم رو می برن جلوی جوخه اعدام. فرمانده فریاد می زنه: جوخه... آماده... هدف...
ناگهان اعدامی فریاد می زنه: طوفان!!! همه سربازان فرار می کنند و تا در محل امنی پناه بگیرن و اعدامی فرار می کنه.
نفر سوم رو می برن جلوی جوخه اعدام. فرمانده فریاد می زنه: جوخه... آماده... هدف...
ناگهان اعدامی فریاد می زنه: آتش !!!
معلم از جان می پرسه: اگر تو 10 تا شکلات داشته باشی، دو تاشو بدی به جولیا، 3 تاشو بدی به رز و 4 تاشو به کیت، اون وقت چی خواهی داشت؟
جان می گه: 3 تا دوست دختر جدید
معلم: نادرشاه چه طور بر تخت سلطنت نشست؟
شاگرد: چهار زانو!
----------------
به نیوتن گفتند: چرا از افتادن سیب تعجب کردی؟ گفت: آخه من زیردرخت گلابی نشسته بودم!
---------------
دو نفر تصمیم می گیرند فارسی حرف بزنند.
اولی: پا شو!
دومی: نمی پاشم!
اولی: نمی پاشم چیه؟ باید بگی پاشیده نمی شوم! :|
خارجیا با مخفف کردن
short massage system
به SMS خواستن به دنیا بگن که خیلی تنبلن, ولی ما با مخفف کردن SMS به S جای بحث نذاشتیم براشون..!!!!
خارجی ها با ابداع کلمه lol به جایlaugh out laud (يعنى بلند خنديدن) مثلا خواستن بگن ما خیلی مبتکریم مخیم و اینا... اما قهرمانان ایران زمین با ابداع "خخخخخخخ" به جای (خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خدا خیرت بده!! ) برای هزارمین بار ثابت کردن هنر نزد ایرانیان است وبس.....
نمیدونم این بابای من چجوری این فرم یارانه ها رو پر کرده که
دیروز از صلیب سرخ جهانی اومدن واسه کمکمون !
صبح امروزم از فائو برامون آب و غذا اوردن !!
نیم ساعت پیش هم آنجلینا جولی زنگ زده میخواد منو به فرزندی قبول کنه!!!
الان معضل زن داییم اينه که نکنه تا آخر ماه رمضون نتونه کل قرآن رو ختم کنه, و تمام دغدغه دخترش اينه که چجوری ميتونه بازم مرخصي بگيره و بره کيش تا برنزه تر شه؛ و بزرگترين چالش پسر داییم اينه که چجوري از دلستر و مخمر بتونه الکل 14,2 درصد بگيره..
داییم هم مشوق همشونه.....
امروز رفتم پرونده تحصیلیم رو از دبیرستان بگیرم طرف نه ازم مدرک شناسایی خواست نه اصلا به عکس هام توی پرونده نگاه کرد!
بهش گفتم: اینجا یه کارت شناسایی از ملت نمیخوای شما ؟ شاید یکی دیگه میومد پرونده تحصیلی منو میگرفت!!!
برگشت گفت: این مدارکی که تو داری رو سبزی فروش سر کوچه توش تره هم نمپیچه !!! آخه به درد کی میخوره؟
خودمم قانع شدم …
تبریک ویژه خدمت کاربر عزیز ibest که خداییش در این بخش ترکوندن،خاطراتی که ایشون میگن فک نمیکنم ینی مطمئنم تا آخر عمرم این همه خاطرات نمیتونم تجربه کنم،آرزوی موفقیت برا ایشون
حیف نون به خاطر این که نیروی انتظامی دیش ماهواره اش رو نگیره، روش می نویسه: بسم الله الرحمن الرحیم، آب گرم کن خورشیدى!
...................................................................................................
دختر: بابا! می تونم برم پیش دوستم درس بخونم؟
بابا: نه، نمی شه. برو توی اتاقت درس بخون.
دختر: چرا آخه بابا؟
پدر: برای این که سال ها پیش مامانت هم میومد پیش من درس بخونه!
...................................................................................................
خانمه سر قبر شوهرش با گریه می گفت: بچه ها لباس ندارن، کفش ندارن، کیف ندارن…
حیف نون رد می شده، می گه: می گما… این بابا مرده یا رفته دوبی جنس بیاره؟