شايد خيلي وقتها ديده باشيد كه يه فيلم با زندگي شخصيتون يه تطابق بسيار جالب پيدا ميكنه و معمولا دليل اينكه يه شخص فيلمي كه زياد مطرح نيست را عاشقش ميشه همينه... من خودم با خيلي فيلمها زندگيام تطابق داشته كه نشاالله هر دفعه يادم بياد مينويسم ولي يه نمونهاش فيلم rear window بود كه واقعا تطبيق جالبي با زندگي من داشت: حدودا 18 ساله بودم كه خانواده رفتن مسافرت و من توي خونه تنها مونده بودم چون من كنكور داشتم. بعدش هر وقت حوصلهم سر ميرفت يه نگاهي به بيرون ميانداختم و خب با حالتي كاملا مشابه فيلم rear window به همسايمون مضنون شدم. همه چيزش خيلي شبيه بود به جز پايانش كه اشتباه من بود كه اين فكر را ميكردم... به نظرم زيباترين لحظهي فيلم وقتي بود كه صداي پاي اون مرد داره مياد و جيمز استيوارت توي خونه تنها است... كاملا ميتونستم ترسش را با تمام وجود درك كنم. شايد دليلي كه اينقدر اين فيلمو دوست دارم همين باشه...
اميدوارم بقيهي دوستان هم با خاطرههاشون به اين تاپيك رونق بدن...
اميدوارم بقيهي دوستان هم با خاطرههاشون به اين تاپيك رونق بدن...