• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

آشنايي مختصر با دوره آموزشي خدمت سربازي

saeed-z

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 جولای 2007
نوشته‌ها
46
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
سلام
به نظر من که آموزشی راحترین و شیرین ترین دوره سربازیه
تازه بعد آموزشی میفهمی که خدمت چیه !
اما در کل اگه ارتش باشی نسبت به مدرکت لیسانس به بالا 01 و 02 و مدرک فوق دیپلم 02 تا 08 ممکنه باشی، که همشون جاهای خوبین.
که انصافاً از حق نگذریم تو ارتش، اگه سرباز آرومی باشی، آموزشی خیلی خوب برات تموم میشه (مگه اینکه شیطنت کنی؛ اونوقت اذیت میشی!)
**** هم که قربونش برم هر جا باشی حالشو میبری.
اگه هنوز آموزشی و سربازی نرفتید؛ غصه نخورید و توکل کنید به خدا، عینه خیالتون نباشه و اصلاً سخت نگیرید و با خودتون کلنجار نرید...
 

saeed-z

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 جولای 2007
نوشته‌ها
46
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
سلام هر کی میدونه و میتونه جواب بده ( قرارگاه فرماندهی نزاجا – دایره عملیات – آج ) کجاست آدرس دقیقش كجاست می خوام برم ؟ و چه جور جایه واسه خدمت کردن ؟ تو امریه من خورده قرارگاه فرماندهی نزاجا – دایره عملیات – آج باید خودمو معرفی کنم اونجا . منظور از آج چيه ؟

جای خوبیه و شما تو قسمت آجودانی هستی و احتمالاً یک روز در میون خونه هستی، بهترین خدمته ;)
 
Last edited:

MOHAMMADG846

Registered User
تاریخ عضویت
13 نوامبر 2008
نوشته‌ها
153
لایک‌ها
39
محل سکونت
تبریز
من اومدم.......:D
به همه 6 روز میاندوره دادن...
یکی از آشناها رو دیدم اونم گفت باغروده!!گردان امام علی(ع)
5روز بهش مرخصی دادن!!
مجبور شده با طیاره باد تبریز تا حداقل یه 3.4روزی استراحت کنه
زمینی4روز رفت و برگشتشه!!
 
Last edited:

abb_2010

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2010
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
0
سلام بچه ها. من فردا اعزامم با مدرک دیپلم و کد 226 (مازاد) . همین فردا که ساعت 6 برم منو اعزام میکنن یا میگن برو خونه پس فردا بیا؟ همه وسائل لازم رو فردا با خودم ببرم و الان برم کچل کنم؟ مرسی اگه زود جواب بدین. در ضمن فکر کنم اعزام لیسانس ها با دیپلم تو این زمینه فرق داره. چون به اونا 2هر برج که میرن فک کنم بهشون میگن محل آموزشتون فلان جاست برین خودتونو فلان روز و ساعت معرفی کنین. میخواستم ببینم دیپلم و بی سوادها که با هم اعزام میشننم همین جوریه یا میندازن تو ماشین خودشون میبرن؟
مرسی
 

filit

Registered User
تاریخ عضویت
5 آگوست 2010
نوشته‌ها
335
لایک‌ها
7
فردا امکان داره اعزام بشین ولی احتمال زیاد 19 شهریور میگن بیاین

اموزشیه ما که 33 روزش گذشت...

2 3 هفته اولش سخت بود...
 

abb_2010

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2010
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
0
اینو از این لحاظ میگم که مرد مومن امروز 20شهریور بودا!!!!!!!!!!!!!!! اگه بخوان دوباره فردا رو هم بندازند پس فردا میشه واسه 22وم تازه شروع آموزشی!!!
 

saeed-z

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 جولای 2007
نوشته‌ها
46
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
سلام بچه ها. من فردا اعزامم با مدرک دیپلم و کد 226 (مازاد) . همین فردا که ساعت 6 برم منو اعزام میکنن یا میگن برو خونه پس فردا بیا؟ همه وسائل لازم رو فردا با خودم ببرم و الان برم کچل کنم؟ مرسی اگه زود جواب بدین. در ضمن فکر کنم اعزام لیسانس ها با دیپلم تو این زمینه فرق داره. چون به اونا 2هر برج که میرن فک کنم بهشون میگن محل آموزشتون فلان جاست برین خودتونو فلان روز و ساعت معرفی کنین. میخواستم ببینم دیپلم و بی سوادها که با هم اعزام میشننم همین جوریه یا میندازن تو ماشین خودشون میبرن؟
مرسی

نه هیچوقت اعزام همون روز انجام نمیشه، مخصوصاً برای کد مازاد ، میگن برو فردا یا حالت بد میگن غروب ، هیچ وقت همون لحظه نمیفرستن :lol: ، هیچ وسیله ای فردا نبر و خیلی ریلکس برو ، در رابطه با کچلی هم حتماً قبل از اینکه بری آموزشی کچل کن ، چون امکانات آرایشگاه پادگان ممکنه به مزاغت خوش نیاد. فوق دیپلم به بالا اول ماه های زوج اعزام می کنن، ماشین برای همه مقاطع تحصیلی یکی هست، برای خود ما هم اتوبوس مجانی گرفتن :happy:
 

farid...

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 سپتامبر 2010
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
آدرس دقیق خدمات شما:
تهران - لویزان (مینی سیتی) بلوار ارتش - بلوار نیروی زمینی - ستاد نیروی زمینی - ساختمان 9 طبقه (قرارگاه فرماندهی) - دایره عملیات - آج (آجودانی) :)

جای خوبیه و شما تو قسمت آجودانی هستی و احتمالاً یک روز در میون خونه هستی، بهترین خدمته ;)


يه روز درميون خونه هستم يعني چي يهني روز برگ نيستم وبايد تو انجا بمونم ؟
 

saeed-z

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 جولای 2007
نوشته‌ها
46
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
يه روز درميون خونه هستم يعني چي يهني روز برگ نيستم وبايد تو انجا بمونم ؟

چرا هر روز میای، منتها مثلاً روز شنبه تا ساعت 6 یا 8 شب میمونی، بعد میای خونه، یکشنبه رو تعطیل هستی، و به همین ترتیب :p
 

farid...

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 سپتامبر 2010
نوشته‌ها
8
لایک‌ها
0
چرا هر روز میای، منتها مثلاً روز شنبه تا ساعت 6 یا 8 شب میمونی، بعد میای خونه، یکشنبه رو تعطیل هستی، و به همین ترتیب :p

امكان تقسيم شدن دوباره هست ؟ من از يكي شنيدم كه ميگفت گروهبانا رو امكان داره دوباره تقسيم كنن؟ ديگه چه اطلاعاتي از اونجا داري ؟ چه جور جايه؟ اجوداني كه گفتي چيه ؟
 
Last edited:

saeed-z

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 جولای 2007
نوشته‌ها
46
لایک‌ها
0
محل سکونت
Tehran
امكان تقسيم شدن دوباره هست ؟ من از يكي شنيدم كه ميگفت گروهبانا رو امكان داره دوباره تقسيم كنن؟ ديگه چه اطلاعاتي از اونجا داري ؟ چه جور جايه؟ اجوداني كه گفتي چيه ؟

جای خوبیه بره خدمت، خوب وقتی برید اونجا مسلماً تقسیم میشید، اما اگه شما آجودان بشی، یه حالت منشی گری داره، مثل یه اداره یه منشی هماهنگ میکنه برن داخل اتاق رئیس یا تلفن هارو جواب بده یا کارهای رئیس رو انجام بده، دقیقاً همین حالت رو داره .
 

Nio

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
14 آگوست 2007
نوشته‌ها
25
لایک‌ها
0
سلام دوستان.
من اومدم!
مرخصی میان دوره دادن بهمون. چهارشنبه راه افتادم پنجشنبه ظهر خونه بودم.
این مطالب رو اول تو یه فوروم دیگه نوشتم برای اینکه اعضای این فوروم هم استفاده کنن اینجا هم میذارمشون:

خب درباره آش خوری و کچلی و پامرغی خدمت تون عرض کنم که تو این 17 روزی که نیشابور بودیم مشکل خاصی برامون پیش نیومد و از این خبرا نبود می خوردیم و 2-3 تا کلاس می رفتیم و می خوابیدیم خدا بده برکت کلی هم تعطیلی و شب و قدر و... داشتیم که تا جا داشتیم خوابیدیم!
ولی خب خودمون می دونیم که بعد از ماه رمضون دیگه از این خبرا نیست! خودشون هم دائم می گفتن که فعلن باهاتون کاری نداریم و بمونه واسه بعد ماه رمضون مثل گربه ای بودن که دست شون به گوشت نمی رسید بیچاره فرمانده ها خیلی سختی کشیدن!
من گردان امام حسن افتادم گروهان 303 فرمانده شم اونطور که ادعا می کرد قبلن فرمانده گروهان 101 بوده که خیلی معروف بوده به نظم و این حرفا!. ولی ما که چیزی ندیدیم!
این فرمانده ما و دستیارانش از شدت کمبود سوژه واسه گیر دادن به بچه ها فقط تونستن به نظافت و بند پوتین بچه ها گیر بدن.
به دلیل اصول حفاظت اطلاعات (که تو کلاسا خیلی تاکید کردن بهمون) اسم فرمانده مون رو نمی تونم بگم فقط همینو بگم که حروف اول نامش ف.ا. بود با 2 تا دستیار که درجه استواری داشتن فرمانده گردان هم ن.ا. بود مث اینکه فرماندهان در هر دوره بین گردان ها و گروهان های مختلف جابه جا میشن.
تنها مشکلی که ما این مدت تو نیشابور داشتیم همین گیر دادن بنی اسرائیلی فرمانده و دستیاراش به نظافت و سر و وضع بچه ها بود خدا نصیب تون نکنه دم به دقیقه صداش تو گوشمون بود که آقا چرا این کارو کردی چرا پوتینت شله و...
امیدوارم گیر این فرمانده نیفتین!.

راستی چند تا نکته مهم و اساسی برای کسائی که آموزشی شون نیشابور افتاده بگم:

1. تهدیدها و ترسوندنا: اولین و اساسی ترین نکته اینه که به هیچ وجه به تهدیدها و دستورها و امرونهی ها و کد دادن ها و... اهمیت ندین ببینید من بهتون 100% اطمینان میدم که حتی اگر بهتون بگن که آقا ما نام و کد شما رو نوشتیم و فلان قدر نمره ازتون کم کردیم و یا بهتون بشین پاشو دادن و فلان و فلان تون می کنیم هیچ کاریتون نمی کنن و اتفاق خاصی براتون نمی افته کلی جلسه توجیهی و کلاس و... میذارن و تهدیدتون می کنن برای ما چند روز بعد از ورود مراسم افتتاحیه گذاشتن و 2 ساعت تمام تهدیدمون کردن به برخورد و آئین نامه واسمون خوندن و... ما بعدها فهمیدیم که آقا این کارها در واقع همه شون تاکتیک هست و همه ی فرماندهان پادگان با هم هماهنگ هستن و همیشه طی جلساتی با هم نحوه رفتار با سربازا رو هماهنگ می کنن. برای مثال ممکنه شما دستوری رو در فلان کلاس و جلسه بشنوید بعد بروید و جای دیگه دقیقا عین همون دستور رو با همون جملات از یه فرمانده دیگه یا از یه درجه دار دیگه بشنوین و متعحب بشین من چن تا از دوستام یک گردان دیگه افتاده بودن و از دستورات و تهدیدات فرمانده اونا هم خبر داشتم که به طرز شگفت آوری کپی همون حرفایی بود که فرمانده ما هم به ما می گفت.

یک مثال دیگه می زنم: جلسه اول کلاس تاکتیک که رفتیم ناگهان مربی وارد کلاس شد و با داد و فریاد وحشتناکی همه مون رو از کلاس بیرون کرد و دو دور اطراف یک ساختمون دووند بعد گفت که چرا وقتی من اومدم کلاس دیر از سرجاتون بلند شدید! چنان تهدیدمون کرد به سینه خیز روی خاک و خار و راه پیمائی های کیلومتری و شبانه و چنان قیافه ای گرفت و گفت که کسی هرگز تا حالا نتونسته دندونای منو ببینه چون من هرگز نمی خندم! می گفت دعا کنید که من مربی تاکتیک تون نباشم که ما تو جلسه بعدی تاکتیک رسمن به خودمون .... بودیم! و از نیم ساعت قبل از صبح زود تو کلاس مث بچه آدم نشسته بودیم که البته مربی دیگه ای اومد! بعدها همون مربی اولی در کلاس دیگری چنان نیش اش تا بناگوش باز بود و بگو و بخند می کرد که بچه ها فکر کردن دارن با دائی شون حرف می زنن! ما فهمیدیم که این حرکت مربی یک کار تاکتیکی و هماهنگ شده بود چون در جلسه دوم که مربی دیگه ای برامون اومد به محض ورود گفت که فلان مربی خوب توجیهتون کرد؟! که ما اون موقع منظورش رو نفهمیدیم.

یا یک مثال دیگه: یه روز ظهر بعد از کلاسا و نماز خوابیده بودیم که ناگهان با صدای عربده وحشتناک دستیار فرمانده از خواب پریدیم ایشون بعد از به خط کردن بچه ها در بیرون آسایشگاه و 10 بار بشین پاشو دادن و نیم ساعت زیر آفتاب نگه داشتن فرمودن که امروز نظافت آسایشگاه ها افتضاح بود ولی ما که می دونستیم بچه ها به کوچکترین گرد و غبار گوشه پنجره ها هم رحم نکردن وقتی پرسیدیم مشکل چی بود فرمودن که سطل آشغال یکی از اتاق ها پلاستیک نداشته! چند تا از بچه های مسئول نظافت رو هم بیرون کشیدن و کدشون رو یادداشت کردن و گفتن که 5 نمره ازشون کم میشه روز بعد که از خود فرمانده پرسیدیم مشکل نظافت دیروز چی بوده گفت که نظافت بد نبود راضی کننده بود و فقط یکی از سطلا پلاستیک نداشت! بعدن فهمیدیم که بچه های مسئول نظافت هم نمره ای ازشون کم نشده و فقط توبیخ شفاهی شدن!
در واقع هدف دستیاران فرمانده از اون برخورد به ظاهر ترسناک ترسوندن بچه بوده تا کارشون رو شل نگیرن و تا آخر محکم کار کنن...
 
Last edited:

Nio

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
14 آگوست 2007
نوشته‌ها
25
لایک‌ها
0
درباره برنامه روزانه مون معروف به برنامه سین براتون بگم:
ساعت 3:15 بیدارباش بود بعد سحری می خوردیم با ظروف مخصوصی که بهش یقلوی می گفتن.
بعد نماز. بعدم حدود ساعت 5:25 نظافت داشتیم.
از ساعت 6:30 کلاسهامون شروع میشد تا 12:10 ادامه داشت
بعد نماز ظهر و عصر. بعد حدود ساعت 1 به بعد دیگه آزاد بودیم به قول اونا در اختیار خودمون! تا ساعت 6:30 که دربست می خوابیدیم بعدش افطاری بعدش هم نماز و در انتها باز هم خواب از ساعت 10.
این بود کل کاری که اونا از ما می کشیدن. نه خبری از ورزش صبحگاهی بود نه سینه خیز و پامرغی نه پیاده روی و... البته گاهی برای زهر چشم گرفتن چند تا بشین پاشو و ازجلو **** و بدو بایست در مسافت کوتاه می دادن...

راستی برای راحت شدن از شر شستن یقلوی می تونین با خودتون یه بست نایلون فریزر بیارین و بکشین روی یقلوی و بعد از خوردن غدا نایلون رو بندازین بیرون.
تو پادگان همه چیز هست بوفه تقریبن هر چیزی داره قیمت هاشم خیلی چیزا قیمت روی خود جنسه بعضی ها هم 20-30 درصد گرون تر. خیاطی و خشکشوئی و مخابرات و سلمونی هم داره.
خب بریم سر بقیه نکات مهمی که می خواستم بگم:

2. اومدن به پادگان در روز اول: ببینید شما می تونید خودتون هم جدا از بقیه بیاید پادگان. حدود 2-3 روز اول هر زمانی (در طول روز) که اومدید پادگان پذیرش تون می کنن، شما اول برید مرکز استان محل اعزام اونجا به شما یک برگه دیگه میدن که کد مخصوصی داره. سوار اتوبوس هم بشید و با اتوبوس از اونجا خارج شید. بعد می تونید از اتوبوس پیاده شید و خودتون با قطار، هواپیما یا سواری عازم بشید. من خودم وقتی رفتم اونجا دیدم که یکی از بچه ها قبلا بلیط قطار خریده و بعد از دریافت اون برگه گذاشت رفت بعد من هم به پدرم زنگ زدم و ازش خواستم یک بلیط قطار برام بگیره تا از تبریز سوار قطار بشم اتوبوس ما هم از تبریز قرار بود رد بشه. بعدا ولی ترسیدم که دیر برسم و به پدرم زنگ زدم که بلیط رو کنسل کنه. بعدن فهمیدم که ترسم بیمورد بوده و افراد زیادی که حتی تا 2 روز بعد از ما به پادگان رسیدن پذیرش شدن.
راستی یادتون باشه که دم در پادگان محل اعزام تون در مرکز استان هم می گردنتون اگر به موبایل تون گیر دادن بگید که در دژبانی محل آموزشی تون تحویل میدین. چون اگر گوشی رو بدید ارتباط تون با خونواده تا رسیدن به محل آموزشی سخت میشه. یه نکته دیگه هم هست هر چه زودتر به پادگان برسید در گردان ها بالاتر و نزدیک تر به دژبانی پذیرش میشید و هر چه دیرتر برسید در گردان ها دورتر که ته پادگان قرار دارن پذیرش میشین. دوستان من که از رشت راه افتاده بودن و حدود 10 ساعتی زودتر از ما رسیده بودن در گردان امام علی که خیلی به در خروجی پادگان نزدیک تره پذیرش شدن و من در گردان امام حسن که کمی قبل از ته پادگان قرار داره پذیرش شدم. پس اگر می خواید با دوستانتون در یک گردان باشید سعی کنید همزمان با هم برسید به پادگان.

3. بازرسی دژبانی: وقتی به نیشابور رسیدید دم در دژبانی ازتون می خوان که قبل از بازرسی، وسایل غیرمجاز رو تحویل بدید شما می تونید الکی برید یه چیزی رو تحویل بدید بعد بدون بازرسی به دژبان بگید که ساک تون بازرسی شده و برید تو! حتی می تونید وسایل مورد نظرتون رو داخل کفش یا جورابتون بذارید چون معمولا دژبانا سربازای تازه ورود و بی تجربه رو نمی گردن و معمولا سربازایی که از مرخصی برمیگردن رو بیشتر می گردن.

4. قرار گذاشتن با دوستان: قبل از اعزام حتمن به دوستانتون بگید که در پادگان نیشابور همدیگه رو در مسجد در ورودی پشتی که فروشگاه مسجد اونجا قرار داره می بینید چون ممکنه در حین اعزام تماس تون با دوستانتون قطع بشه یا نتونید همزمان با هم برسید. پس بهترین محل برای قرار گذاشتن با دوستان همین مسجد یا حسینیه پادگان هست.
 
Last edited:

Nio

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
14 آگوست 2007
نوشته‌ها
25
لایک‌ها
0
5. آب و هوا: آب و هوای نیشابور بد نبود اکثر بچه های دسته ما از خوزستان هستن و طبعن از آب و هوای اونجا خیلی راضی بودن ولی برای 5-6 نفری که از آذربایجان بودن مث خود من زیاد راضی کننده نبود و در واقع به خصوص روزاش برامون گرم هم بود.
البته نه خیلی گرم. فکر می کنم تا چند روز آینده و با شروع فصل پائیز هوا خنک تر بشه.
بعضی روزا باد تندی می وزید و همه جا رو گرد و خاک می گرفت کلا چون خیلی جاها زمین آسفالت نیست موقع حرکت گروهی هم خیلی گرد و خاک میشه بنابراین حتمن با خودتون ماسک بیارین.
به خصوص برای اردو و پیاده روی ها که در آخر دوره هست این ماسک یک وسیله حیاتی و ضروری هست.
پادگان اونقدرها که میگن بزرگ نیست و درخت و فضای سبز هم داره ولی نه زیاد.
یک جوی آبی هم از وسط پادگان رد میشه و میره گویا آب این جو از کوه ها و چشمه میاد اطراف و بیرون پادگان باغهای زیادی هست به همین دلیل به اونجا میگن باغرود.
ما خیلی با این جوی آب حال می کردیم دائم بساطمون اونجا پهن بود و با بروبچه ها کنار جو پلاس بودیم پاهامون رو میکردیم داخل آب زلال و خنک جو و کلی کیف می کردیم واسه خودمون.
جاده ای هست که از کنار پادگان رد میشه میره. از این جاده استفاده های خوبی میشه کرد! اگر مرخصی ساعتی رفتین و وسیله غیرمجازی خریدین می تونین از این جاده داخل پادگان بندازین و بعدن برین بردارین البته باید مواظب نگهبان ها و دکل های نگهبانی باشین.

6. لباس و وسایل: هر چقدر که می تونید سبک تر برید چون اونجا همه چیز بهتون میدن از لباس زیر و پتو گرفته تا تاید و مسواک و حتی دربازکن و دفترچه و خودکار! خوردنی فقط خرما و کشمش ببرید و نه چیز دیگه ای. نگاه به این لیست های طولانی نکنید. خیلی از وسایل رو هم می تونید از بوفه بخرید. البته یه سری چیزا هست که اونجا بهتون میدن ولی بهتره که شما خودتون نوع بهترشو ببرید برای مثال من یک جفت پوتین عالی و سبک و نرم خریدم و با خودم بردم و خیلی از این کارم سود بردم چون پای خیلی از بچه ها به خاطر پوتینای سفت و سنگینی که اونجا بهشون داده بودن زخم شد پای خودم هم 2 روزی که پوتین اونا رو امتحان کردم زخم شد. ساق بند هم فراموش نکنید حتمن حتمن ببرید اگر نبرید احتمال اینکه رباطها ی پاتون دردناک بشه خیلی بالا هست به خصوص عضلات و رباطهای ساق پاتون که در تماس دائم با پوتین هست و پوتین شما به این قسمت از پاتون در حین برخورد می کنه و ضربه می زنه و باعث دردناک شدن ساق پا میشه. پس ساق بند کشی ببرید و پوتین رو هم محکم ببندید تا فاصله ای بین پا و پوتین نباشه تا شدت ضربه کم بشه. یک فلاسک با لایه داخلی فلزی و ضد ضربه و با قطر کم هم ببرید که تو اردو خیلی لازم تون میشه نه برای چای خوردن بلکه برای آب! چون حدود 17 کیلومتر تو کوه ها پیاده روی می کنید فقط با یک قمقمه آب بنابراین اگر آب اضافه نبرید رسمن دهنتون آسفالت میشه!. علت اینکه میگم وسایل زیاد نبرید اینه که جائی نیست که نگه شون دارید یک کمد کوچیک میدن بهتون و بعد از شروع کلاسا کلی خرت و پرت و وسایل نظامی دیگه بهتون میدن که باید به زور تو کمدتون جا کنید. کوله پشتی با کلاه نظامی و بیل دستی و زیلو و ماسک و... میدن بهتون که باید تو اون یه وجب جا جاشون کنید. ضمن اینکه حق ندارید زیر تخت هاتون چیزی به جز پوتین بذارید پس ساک تون رو کجا بذارید؟! معلومه یا سطل آشغال یا اینکه تنبیه! البته ما شانس آوردیم و با اصراری که داشتیم برامون یک اتاق امانات راه اندازی کردن که اونم گفتن بعد از مرخصی می بندنش! البته برای امریه ها از هر چیزی فقط یک عدد میدن در حالی که برای سربازای عادی 2 سری میدن برای مثال لباس کار سربازی 2 دست میدن به سربازی عادی ولی به امریه ها 1 دست. ضمن اینکه روز اول بعد از ورود به پادگان شما رو می فرستن به اتاقی که در اون نمونه های لباس، کلاه و اورکت و پوتین و... هست که روشون سایزشون رو نوشتن شما باید اونا رو بپوشید و سایز مناسبتون رو در برگه ای که به شما میدن بنویسید و بعد برید ساتر (محل تحویل لباس و جیره). ولی دقت کنید که معمولن این سایزها یکی دو شماره اشتباه هستن و موقع نوشتن سایز شما سایزی که همیشه خودتون لباس می خریدید رو هم در نظر داشته باشید برای مثال برای لباس کار که من امتحان کردم لباسی که روش سایز 46 نوشته بود برام مناسب اومد ولی تو برگه نوشتم 44 چون می دونستم که من اونقدرا هم بزرگ نیستم و در ضمن از سربازای وظیفه ی اونجا هم قبلن پرسیده بودم که مثلا برای من چه سایزی مناسب در میاد...بعد از تحویل گرفتن وسایل هم وقتی این لباس رو پوشیدم کاملا اندازه م بود...
 
Last edited:

filit

Registered User
تاریخ عضویت
5 آگوست 2010
نوشته‌ها
335
لایک‌ها
7
بله ما هم روز اول که گفتن بچه کجایین و 130 نفر از گروهان ما دستشون رفت بالا ارشده گفت اوکی !

سینه خیز از بالای تپه تو سنگ و خاک رفتیم پایین پا مرغی اومدیم بالا !

روزای اول میخواستیم در بریم...
 

filit

Registered User
تاریخ عضویت
5 آگوست 2010
نوشته‌ها
335
لایک‌ها
7
خیلی اذیتمون کردن

روزی 3 4 ساعت شستشوی مغزی میدن و تهدید میکنن به تجدید دوره

گروهان ما هم که گاو پیشونی سفیده ! هر شب تو اسایشگاه بزن برقص داریم

یه شب دو تا از بچه ها دعواشون شد

3 تا ارشد با مسول شب با چوب ریختن تو اسایشگاه که کل اشایشگاه با وضعیت نظامی بیرون !

عینه بعثیا ریختن تو چوب میزدن به تختا داد میزدن ساعت 11 شب !

خلاصه سینه خیز بردن تو خاک یه 20 30 متری هم غلط بردن

بعد گفتن با لباس خاکی بخوابین و حق تمیز کردن ندارین !

از اون شب به بعد دلمون هوای سینه خیز کرده ! :دی

سر و صدا میکنیم تا بیان ولی نمیان :دی

بعضی شب ها هم که پست داریم 2 ساعت میخوابیم

پست تاکتیک هم که بچه ارشد ها رو خفت کردن که رمز شب ؟

اونا هم نداشتن بچه ها گرفتن خوابوندنشون زمین !


خلاصه ! دیگه برای ما عادی شده بعد از گذشت 33 روز

انقدر رو اعصاب و روان ادم پیاده روی میکنن که !

واسه ما هنوز اردو و میدون تیر مونده

رژه هم که هنوز داریم تمرین میکنیم

از اموزشی که برگردم تعریف میکنم خاطرات رو
 
بالا