- تاریخ عضویت
- 15 آگوست 2007
- نوشتهها
- 3,554
- لایکها
- 1,136
- سن
- 36
- محل سکونت
- در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست
/گفتوگوي تفصيلي فارس با هافبك استقلال/- كامل
مبعلي: روز اول حضورم در استقلال با مظلومي تصادف كردم
خبرگزاري فارس: هافبك تيم فوتبال استقلال گفت: نكته جالب و با مزهاي كه در روز اول قراردادم با استقلال پيش آمد تصادفم با مظلومي بود.
به گزارش خبرگزاري فارس، ايمان مبعلي در ابتداي اين فصل از تيم فوتبال الشباب جدا شد و به استقلال آمد. وي در فصل جاري روزهاي پر فراز و نشيبي را همراه با آبيهاي پايتخت تجربه كرده است.
هافبك تكنيكي با حضور در خبرگزاري فارس از شروع فوتبالي اش كه از شش ماهگي بود تا سال 90 ناگفته هاي را بيان كرد كه در زير آن را ميخوانيم:
* گذشتهام را فراموش نميكنم
زندگي من، شغل و منبع درآمد، خانوادهام و همه اينها خاص بودند و هميشه در ذهنم اين فكر را داشتهام كه زندگينامهام را كتاب كنم ولي بايد بگويم با گذشتهام زندگي ميكنم و هرگز آن روزها را فراموش نخواهم كرد.
* عكس شش ماهگيام را هنوز دارم
ما از يك خانواده معمولي بوديم. خودم چهار خواهر و سه برادر دارم و در يك خانواده 10 نفره بزرگ شديم. افتخار ميكنم كه پدر و مادري داشتم كه دست آنها جلوي كسي دراز نبود. از زماني كه يادم ميآيد عاشق فوتبال و فوتباليست شدن بودم. هنوز عكس شش ماهگي خود را دارم كه توپ كنارم است. آن صحنه در ذهنم عبور ميكند.
روزي خانه پدربزرگم بودم و آن توپ را مادربزرگم به من هديه داد.
* با توپ بسكتبال روپايي ميزدم
ما در ايذه و در خيابان شهيد عليپور محله جنب استاديوم زندگي ميكرديم. خانه ما نزديك به ورزشگاه بود و كلا شهر ما يك زمين هم بيشتر نداشت. هميشه وقتي بزرگها در زمين چمن فوتبال بازي ميكردند ما پشت دروازه بوديم و وقتي توپ 40 تيكه سمت ما ميآمد با سرعت آن را برميداشتم و شوت ميزدم. توپ تا وسط زمين هم ميرفت. در آن زمان روپايي خوب ميزدم و اگر فوتبالي بود بين دو نيمه آن را انجام ميدادم. برادرم بستكبال بازي ميكرد و توپ بستكبال وي استاندارد نبود. وقتي حياط را ميشستيم به آن توپ آب ميخورد و شديداً سنگين ميشد ولي با آن توپ روپايي ميزدم و تمرين ميكردم.
* كليد برق را نشانه ميگرفتم
هميشه آرزو داشتم تا كسي به من نگويد در حياط بازي نكن. به داخل خانه ميرفتم و يك كليد برق را نشانه ميگرفتم. از دور تمرين ميكردم تا به آن كليد ضربه بزنم و از اين طريق لامپ را روشن ميكردم. آن كليد هدف من بود و خيلي چيزها ياد گرفتم. نوع ضربه زدن و شعور فوتبال به بچگي برميگردد. همه چيز را خودم ياد گرفتم و اگر كسي فوتباليست است ذاتي اينگونه شده و شايد بعد از ورود به تمرينات حرفهاي چند درصد به داشتههاي او اضافه ميشود. در ايذه شيشه، لامپ، مهتابي و گلدان زياد شكستم. يادم ميآيد وقتي يكي از شيشهها را شكستم برادرم رفت يك تلق همرنگ شيشه خريد و آن را به جاي شيشه گذاشت. آن تلق هنوز در آنجا هست.
* خيليها ميگفتند به خاطر قدم به جايي نميرسم
چون قدم كوتاه بود پيراهن آستينكوتاه بزرگسالان اندازه من نميشد. من در سال دوم راهنمايي در تيم بزرگسالان خوزستان بازي ميكردم البته تربيت بدني استان مخالف اين قضيه بود، اما سرپرست تيم پرسپوليس ايذه اين اجازه را داد كه من بازي كنم. خيليها ميگفتند تو به جايي نميرسي. شايد باورتان نشود در حمام قد خود را اندازه ميگرفتم. دستم را به دوش آب ميرساندم تا ببينم قدم چقدر تغيير ميكند. مدام استرس داشتم كه نتوانم پيشرفت كنم اما حالا كه فكر ميكنم ميبينم كه به آن چيزهايي كه ميخواستم رسيدم.
* برنجكاري ميكردم و از دستانم خار بيرون ميآمد
معمولا در دوران نوجواني چند كار را با هم انجام ميدادم تا كمك مالي شود شايد در ماه 10-12 روز برنجكاري ميكردم و وقتي به خانه ميآمدم شبها خواهرم خارها را از دستم بيرون ميآورد. زمينهاي جنوب مثل شمال نيست. اكثر شبها نميخوابيديم و خيلي زحمت ميكشيديم.
* با يك گل چيپ به جوانان استقلال اهواز رفتم
قبل از فولاد براي تست دادن به تيم جوانان استقلال اهواز آمدم. آن زمان در مدارس نونهالان خوزستان يك روز در نيمي از زمين تيم بزرگسالان استقلال تمرين كرد و در نيمي ديگر تيم جوانان. اواخر تمرين دو تيم با هم بازي ميكردند و من در ارنج اصلي تيم جوانان بودم. يادم نميرود براي تماشاي تمرينات استقلال اهواز 2 هزار نفر به استاديوم تختي ميآمدند. آن زمان ابراهيم تهامي، سيروس نعمتينژاد، رحيم حلفي و خيليهاي ديگر در استقلال اهواز بودند در همان بازي يك گل چيپ زدم كه تمام تماشاگران مرا تشويق كردند. در همان زمان به بازيكن فيكس جوانان استقلال اهواز تبديل شدم.
* با كل تيم از استقلال به فولاد رفتم
آن زمان مشكلات مالي و مديريتي در استقلال اهواز زياد شد. اين مسئله باعث شد كه تمامي اعضاي تيم به يك باره به فولاد برويم. حتي تداركات تيم هم آمد. البته من ديرتر رفتم، ولي با توجه به شرايط استقلال به فولاد رفتم و نميخواستم كه اين كار را انجام دهم. شرايط تيم فولاد از لحاظ مالي و مديريتي خوب بود. سپس به تيم ملي جوانان دعوت شدم و در سال 76 به بزرگان فولاد خوزستان پيوستم. در يك بازي وينگو بگوويچ 15دقيقه مقابل فجر سپاسي به من بازي داد و در بازي دوم مقابل پاس در تهران عالي بازي كردم و به فيكس فولاد تبديل شدم. زماني كه به فولاد رفتم هنوز علوي و كاملي مفرد نيامده بودند. در آن زمان بهنام سراج، يحيي گلمحمدي و سعداوي در فولاد حضور داشتند.
* هر چه به خانوادهام كمك كنم حقشان است
چون انسان احساسي هستم در اهواز خانه خواهرم زندگي ميكردم. نميتوانستم در خانه فاميل بمانم. خواهرم خيلي به من كمك كرد و بعدها همگي به اتفاق خانواده به اهواز رفتيم. ما هر جا هستيم با هم هستيم. خانوادهام خيلي دست مرا گرفتند. بعضي وقتها همه به من ميگويند چرا اينقدر به برادرت ميرسي و من هم ميگويم به اين خاطر كه آن زمان كه هيچ كس نبود دستم را بگيرد و من را كسي نميشناخت، خانوادهام كنارم بودند هر چه به آنها كمك كنم حقشان است.
* سقف قرارداد به فوتبال ما كمك نميكند
فوتباليست جماعت با آدم معمولي فرق دارد. او سختيهاي زيادي ميكشد و پولي كه ميگيرد حلال است. اين روزها بحث سقف قرارداد در فوتبال ما مطرح شده و فكر نميكنم اين مسئله به فوتبال ما كمك كند. ستارهها همه از ليگ ايران ميروند و در همين ليگ امسال ديديم كه برخي تيمها از قانون سقف قرارداد پيروي كردند و جايگاهشان مناسب نيست. راههايي است كه برخي از باشگاهها كه قدرت لازم را دارند پولهاي بيشتري هزينه كنند و فوتبالمان را در سطحي بالاتر نگه دارد.
* اگر قانون دستور بدهد بايد اجرا كنيم
اينكه ميگويند بازيكنان بايد 150 ميليون تومان بگيرند هنوز براي ما قطعي نشده است. اما اگر قانون باشد، ما بايد آن را اجرا كنيم ما فوتباليستي هستيم كه در ايران كار و زندگي ميكنيم.
* خطا روي دايي يك فصلم را تحت الشعاع قرار داد
سالي كه با فولاد قهرمان شدم همه چيز فوقالعاده بود. پيشنهادات زيادي از امارات به من شد، اما آقاي رضائيان مخالف بود چون قرارداد داشتم و ايشان نميخواستند به راحتي من را از دست بدهند. به همين خاطر معتقد بودم بايد به اروپا بروم. در فصل بعد بزرگترين مشكل ما نداشتن زمين بود كه مجبور بوديم در آبادان بازي كنيم. شايد اگر مشكلات جمع نميشد من به امارات نميرفتم. آن زمان خطايي را كه روي پاي علي دايي انجام دادم تمام فصل را تحتالشعاع قرار داد و خيلي فكرم را مشغول كرد. روي پيشنهاد الشباب خيلي فكر كردم و همه چيز سبك و سنگين شد و پس از مشورت اين تصميم را گرفتم.
* با اولادي طوري بازي كرديم كه در كل امارات پيچيد
الشباب يك تيم معمولي بود كه هميشه در وسط جدول قرار داشت. سالي كه به امارات رفتم الوحده را در زمين خودشان برديم . يكي دو ماه بعد مهرداد اولادي را آوردند كه ما با هم فوقالعاده كار كرديم. به شكلي بازي كرديم كه در امارات شايد يكي از دلايلي كه بازيكنان ايراني خيلي زود پايشان به امارات باز شد، عملكرد من و مهرداد بود. البته پيش از من مجيدي و كريمي بازي كرده بودند و شرايط خيلي فرق داشت. در آن زمان قراردادم يك ساله بود.
* چون به تيم ملي دعوت نميشدم با پرسپوليس مذاكره كردم
فصل كه تمام شد قرارداد دوساله را مقابل من گذاشتند. نمي خواستم قرارداد را امضا كنم و فقط به فكر برگشتن به ايران بودم. برانكو من را به تيم ملي دعوت نميكرد. درست تا روزي كه روي پاي دايي خطا كردم و حتي زماني كه رفتم به تيم ملي دعوت شدم، اما وقتي در امارات بهتر از ايران كار ميكردم كسي من را نميديد. حس رقابت داشتم و ميخواستم به ايران بيايم. حتي در آن زمان به تهران آمدم و با محمد حسن انصاريفرد مدير عامل پرسپوليس صحبت كردم. حتي به مديران پرسپوليس پيشنهاد قرارداد 2 ساله مسئولان الشباب را نشان دادم اما فقط ميخواستم به ايران بيايم و بروم جام جهاني. ميخواستم نشان دهم ايمان مبعليام. وقتي با دوستانم مشورت كردم و گفتم ميخواهم به پرسپوليس بيايم و الشباب چنين پيشنهادي داده همه به من خنديدند و گفتند در امارات بمان. حتي زماني كه رفتم دوست نداشتم بمانم اما رفته رفته عادت كردم.
* خيليها فكر ميكنند پرسپوليسيام، اما اولين تيم من استقلال اهواز بود
شايد خيليها فكر ميكنند من پرسپوليسي بودم. اولين باشگاه من در ايذه پرسپوليس بود. ولي اولين قرارداد حرفهاي را با استقلال اهواز بستم. شايد اگر آن زمان شرايط استقلال اهواز به هم نميريخت در اين تيم ميماندم. آنهايي كه تصور ميكنند من پرسپوليسي بوديم شايد اين ذهنيت به خاطر مذاكراتم با مديريت سابق پرسپوليس بوده است كه در ذهنشان چنين مسئلهاي نقش بسته است. 6 سال در فولاد بودم و همه فولاد را تيم دوم پرسپوليس ميدانستند، اما من حرفهاي هستم و هر جا كه بهتر باشد كار ميكنم.
* حقم را از اين فوتبال گرفتهام
شايد خيليها فكر كنند من حقم را نگرفتم، ولي اينگونه نيست. من حقم را از فوتبال گرفتم. هر چند شايد در تيم ملي زياد بازي نكرده باشم. سالي كه با فولاد قهرمان شدم بهترين بازيكن ايران بودم. بيشترين بازي را داشتم. 14 پاس گل دادم و 12 گل زدم و شرايط برايم فوقالعاده بود.
* در بين 5 ستاره تيم ملي ضربه آزاد زدم
شايد به خاطر بودن بازيكنان بزرگ در تيم ملي نتوانستم زياد بازي كنم. يك عكس دارم از جام ملتهاي 2002 ژاپن. در آن زمان برانكو سرمربي تيم ملي بود. وقتي پشت 17 قدم كاشته شد، دايي، مهدويكيا، نكونام،علي كريمي و من دور توپ بوديم كه ضربه بزنيم، اما آن ضربه را من زدم و اين برايم بزرگترين افتخار است. يك جوان 19 ساله در بين آن همه ستاره ضربه ايستگاهي ميزند.
* شايد خيليها حقم را ندادند اما...
نميدانم چرا به تيم ملي دعوت نميشوم. اگر كسي در حق من بدي كرده باشد، من او را ميبخشم. نميدانم چه اتفاقاتي ميافتاد ولي من مدعي اصلي حضور در جام جهاني بودم. مگر ميشود در حساسترين شرايط از تيم ملي خط بخورم؟! من 6 سال در تيم ملي بودم و به يك باره كنار رفتم. نميدانم چه كسي تصميم گرفت كه مبعلي به جام جهاني نرود. اما من يك اعتقاد قلبي دارم. اگر در جايي حقت را بخورند و مانع پيشرفتت شوند، تو در جايي ديگر با عزت و سرافراز ميشوي و خدا نيروهاي ديگرش را در زمان ديگر به كمك تو ميفرستد. شايد خيليها حق مرا ندادند، ولي من به شكل ديگري حقم را گرفتم به اين خاطر ميگويم حقم را از فوتبال گرفتم.
* زمان به عقب برگردد باز هم اين اتفاقات ميافتد
شايد اگر به تيم ملي دعوت ميشدم به امارات نميرفتم. ميتوانستم 4-5 سال در تيمهاي سطح اول كشور بازي كنم يا حتي در فولاد ميماندم، اما قسمت من اين بود كه شرايط زندگيام تغيير كند. آنجا در حقم بدي شد اما من به امارات رفتم و قرارداد 2 ساله ميليون دلاري بستم. 5 سال از لحاظ مالي به شرايط ايدهآل رسيدم و اينها را از تقدير ميدانم. مطمئن باشيد باز هم اگر به عقب برگرديم باز هم اين اتفاقات تكرار ميشود و باز هم من اين تصميم را خواهم گرفت.
* با دعوت قلعهنويي از بيانگيزگي درآمدم
زماني كه قلعه نويي آمد مرا به تيم ملي دعوت كرد و پس از مدتها بيانگيزگي انرژي مثبت گرفتم. در يكي دو سال اول همهاش به دنبال اين بودم كه از امارات برگردم، اما رفته رفته عادت كردم. اينكه چرا ايرانيها به ليگ خودمان بازگشتند به خاطر افت ما نبود. آنها نظرشان نسبت به ما عوض شد و در سال قبل يكي دو مسائل انضباطي به وجود آمد. سپس شكستهاي اقتصادي به خاطر پولهاي پرداختي به ايرانيها خوردند و مسئله ديگر اين بودكه اماراتيها در آسيا با ما همگروه شده بودند. اينها مسائل بازگشت لژيونرهاي ايراني بود نه اينكه آنها ما را نخواستند.
* قصدم از آن حرف متلك به مربيام نبود
همين چند وقت پيش مصاحبه كردم و يكي از روزنامهها تيتر زد عادت ندارم با مربي ايراني كار كنم. اين حرف من خداي نكرده متلك به مربيام نباشد. من واقعيت را گفتم. چون امسال اولين سالي است كه در ليگ باشگاهي با مربي ايراني كار ميكنم. در تيم جوانان با آقاي مناجاتي،در بزرگسالان با آقايان شاهرخي، قلعهنويي و قطبي ولي در رده باشگاهي با هيچ مربي ايراني كار نكرده بودم.
* بارسا بهترين تيم دنيا است ولي من رئاليام
بارسلونا بهترين تيم دنيا است، اما من رئالي هستم. از اينكه مورينيو شخصيت خاصي دارد. روانشناس است و با بازيكنانش رابطه گرمي دارد خوشم ميآيد. او گفته بازيكنش را با هيچ كس عوض نميكند و از هيچ چيز به همه جا رسيده. مورينيو مربي عنوانها است. وقتي به همه ميگويم رئالي هستم تعجب ميكنند. من ميدانم بارسلونا بهترين تيم دنيا است. اصلا مگر ميشود بارسا را قبول نداشت، اما همه اينها را بگوييد و باز من ميگويم رئاليام.
* ما به جاي سپاهان بايد قهرمان ميشديم
استقلال اين فصل نقاط ضعف زيادي داشت ولي با وجود اينكه همه ميگويند كه سپاهان بايد قهرمان ميشد را قبول ندارم. با احترام به اصفهانيها ميگويم شانس ما و آنها 50-50 بود اما آنها مثل ما در برخي مسابقات راحت امتياز از دست ندادند. به خاطر اينكه تيمم را قبول دارم ميگويم استقلال مستحق قهرماني بود. ما امروز با سپاهان 4 امتياز فاصله داريم و آنها قهرمان شدند. شايد اگر در 3-4 بازي كه در تهران اشتباه داشتيم آن اتفاقات نميافتاد قهرمان بوديم.
* با مظلومي حرف نزدم تا فكر منفي نكنند
اواسط فصل مصاحبهاي انجام دادم كه از آن صحبتها سوء برداشت شد. منظور من از اينكه مربيان حمايتم نكردند، اين بود كه اگر در دو بازي هم بد بازي ميكردم ميتوانستند به من فرصت بيشتري بدهند و اعتماد كنند. البته من يك بازيكن حرفهاي هستم و هميشه به مربي حق ميدهم. نميدانستم مربيان هدفشان اين است كه از آن نيمكت نشيني به من آمادگي تزريق كنند. يك مقدار هم خودم توقعم از مربيان بالا رفته البته نگرانيهايي در دل داشتم كه تا جام ملتهاي آسيا و قبل از گل به عراق ادامه داشت، اما حمايت مربيان پس از آن بازي فوقالعاده بود. البته در خصوص مشكلاتم هرگز با مظلومي حرف نزدم كه خداي نكرده برخيها فكر منفي نكنند.
* خوزستانيها در استقلال باند ندارند
از برخي دوستانم شنيدهام كه به شوخي گفتهاند شايعاتي پيرامون باند خوزستانيها در استقلال شنيده ميشود. پژمان منتظري دوست خوبم است. شريفات و ميداودي به همين شكل و شايد همين حرفها بود كه در ابتداي فصل روي آقاي مظلومي تاثير هم داشت ولي خدا ميداند ما اهل باند و باندبازي نيستيم. من ايران پرستم و شمال و جنوب برايم فرقي نميكند و تمام بازيكنان دوستان صميمي من خواهند بود.
* به هيچ بازيكن ايراني در امارات 2 ميليارد نميدهند
آن بازيكني كه همه ميگويند در فوتبال امارات براي فصل آينده قرارداد 2 ميلياردي ميبندند من نيستم و واقعا نميدانم چه كسي است، اما اين حرفها را جدي نگيريد چون به هيچ بازيكن ايراني در امارات 2 ميليارد نخواهند داد.
* منتظري در استقلالي شدنم نقشي نداشت
در ابتداي فصل كه ميخواستم به استقلال بيايم با صميميترين دوستانم مشورت كردم البته پژمان راهنماييهاي خوبي به من كرد اما خودم استقلال را انتخاب كردم و هميشه حرف آخر را خودم ميزنم.
* پيشنهاد پرسپوليس رسمي نبود
در ابتداي فصل صحبتهايي انجام شد كه اين صحبتها هميشگي است و اين پيشنهادات كه از سوي باشگاه پرسپوليس مطرح شده بود، به شكل رسمي نبود و من هم فكري به آن صحبتها نكردم.
* ميداودي 10 بار ديگر هم اول فصل باشد به استقلال ميآيد
نسبت به آقاي اميدوار رضايي و محسن رضايي ارادت دارم. آنها كساني هستند كه ما به وجوشان افتخار ميكنيم اما اين مسئله هم باعث نشد ما به استقلال بياييم. خودتان ميدانيد ميلاد يك استقلالي دو آتيشه است و اگر 10 بار ديگر هم شرايط اول فصل رخ دهد او به استقلال ميآيد. البته من و ميلاد ميدانستيم كه كسي مثل اميدوار رضايي در استقلال هست كه او را ميشناسيم و انتخابمان راحتتر بود.
* شرايط استقلال از لحاظ فوتبالي بهتر از پرسپوليس است
در صحبتهايم اشاره كردم من به سطحي رسيدم كه براي هر دو تيم استقلال و پرسپوليس ارزش قائلم. شايد عدهاي بگويند اگر دايي در پرسپوليس نبود من به اين تيم ميرفتم ولي من شرايط فوتبالي و مالي استقلال را بهتر ديدم و به همين خاطر اشتباه بود كه بخواهم تصميم ديگري بگيرم.
* در استقلال ركورددار شدم
تا به امروز در استقلال ركورد زدم كه شايد كسي اين مسئله را نداند. ركورد من اين است كه يك هافبك وسط نفوذي تا امروز گلي براي اين تيم نزده است. شايد اين ناراحت كننده باشد اما خوشحالم كه در اكثر بازيها بازي كردم و شايد باورتان نشود در 4 مسابقه كه تيم ما شكست خورد من در تركيب نبودم.
* با اولادي بحثم شد، كاظميان قهر كرد
ماجراي اختلاف من و كاظميان جالب است. روزي من با مهرداد اولايي در اردوي اتريش قهر كرديم. جواد كاظميان وساطت كرد كه ما را آشتي بدهد و حرفي زد كه باعث ناراحتيام شد. باورتان نميشود من آدمي هستم "كه دست به قهرم خوب است " حتي اسم همديگر را نميآورديم، ولي بعد از مدتي آشتي كرديم و الان هم با مهرداد و هم با جواد كاظميان رابطه خوبي دارم.
* مظلومي مثل من اولين تجربهاش را سپري ميكند
تعريف ايمان مبعلي از پرويز مظلومي اين است كه او مثل من اولين تجربهاش را سپري ميكند و فشار زيادي را متحمل شده است. فكر ميكنم استقلال تا به امروز خوب نتيجه گرفته و فراتر از حد تصور ظاهر شده است.
* سرزو بهترين مربي فوتبالم بود
با مربيان زيادي كار كردم و چيزهاي زيادي آموختهام اما سرزو در الشباب مربيام بود كه فوقالعاده كار ميكرد و با او توانستيم قهرمان امارات شويم. البته يك مربي خوب ديگر كه در حال حاضر سرمربي الشباب است با من كار كرده و از او چيزهاي زيادي ياد گرفتم.
* فكر ميكنم حقم است كه به تيم ملي دعوت شوم
از كيروش يك شناخت كلي دارم و ميدانم كه مربي بزرگي است. او به فوتبال و بازيكنان ايراني كمك زيادي ميكند. نميدانم نظرش نسبت به من چيست اما فكر ميكنم حقم است كه به تيم ملي دعوت شوم هر چند بازي در تيم ملي سخت است و در اين 12-13 سال هميشه شرايط سختي داشتم.
* به باشگاه استقلال كه رفتم با مظلومي تصادف كردم
روز اولي كه به باشگاه استقلال رفتم تا به آقاي فتحالله زاده صحبت كنم ماشينم برخوردي كوچك با ماشين پرويز مظلومي داشت. خيلي برايم جالب بود البته من يك پورشه با مدل كايان توربو داشتم كه باطرياش خالي شده بود و وقتي قصد داشتم سوار ماشين شوم روشن نميشد. هيچ كس باور نميكرد چنين ماشين مدل بالايي روشن نشود. چون ماشين يك مدت خوابيده بود و استارت نخورده بود روشن نميشد.
* با جباري در خط هافبك راحتم
خيليها ميگويند يا من بايد بازي كنم يا جباري. يكي از بازيها استقلال خوب نتيجه نگرفت ومن و جباري كنار هم بوديم. بعد از آن همه انتقاد كردند كه چرا مظلومي از اين دو نفر كنار هم استفاده ميكنند. اكنون ما 8 بازي است كه با يك هافبك دفاعي بازي ميكنيم و ميبينيم كه چقدر خوب هستيم و همه راضي هستند. من مجبورم كمتر در 18 قدم حريف و بيشتر توپ بگيرم و به او برسانم. اما او بازيكن باهوشي است و ما در كنار هم راحت هستيم.
* كنار خانوادهام راحت هستم
بيشتر سرگرمي من حضور در كنار خانواده است و دوست دارم در كنار آرشا كه فردا 2 سالش تمام ميشود و آريو كه 6 ماهش است، باشم. كلا فوتباليست كم حاشيهاي هستم و سعي ميكنم زندگي سالمي داشته باشم.
* اگر به كسي كمك كردي بدان خدا تو را دوست دارد
در مورد كمكم به فاطمه كوچولو صحبتي نميكنم اما اين را ميدانم كه كمك كردن به ديگران چه از لحاظ مالي و چه از لحاظ عاطفي بزرگترين نعمت است.اگر شرايطي پيش آمد كه به كسي كمك كردي بدان كه خدا تو رادوست دارد. خدا اين را به هر كسي نميدهد. مطمئن باشيد در درازمدت به خاطر آن كمكي كه انجام دادي خدا يكي از گرههاي زندگيات را باز كرده و شايد تو اصلا خبر نداشتي.
* از كساني كه نميدانند به من كمك كردند تشكر ميكنم
رسم بر اين است كه بعداز مصاحبه از مربيان و كساني كه به تو كمك كردهاند تشكر كنيم اما من اين را نميگويم من از كساني كه ناخواسته به من كمك كردند و خودشان هم خبر ندارند،تشكر ميكنم. شايد كسي روزي با نخواستن ايمان مبعلي او را به تقدير اصلي خود رسانده است و خودش هم خبر ندارد. من از او تشكر ميكنم و برايش آرزوي موفقيت دارم.