سلام به دوستان
اینم یه گیف باحال از حرکات نمایشی موشی همستر :دی
حسین چه کردی
یه روز وقت بده بخونم
اینم یه گیف باحال از حرکات نمایشی موشی همستر :دی
حسین چه کردی
یه روز وقت بده بخونم

بابا خب یکیو میگفتی که پدر و مادرت قبول نمیکردن
مثلا طرف ازت بزرگتر بود یا از نظر خانوادگی به هم نمیخوردید
خلاصه که خوشبخت باشی![]()
چه طوری مرد افسره؟
خوبی سید؟
کم پیدایی
به خدا منم فکر میکرد اوشون صد در صد جواب منفی میده
مگه فیلم هندییه بگم بزرگتر از خودمو میخوام![]()
حامد راج کاپور میشدم با اون سبیلش![]()
چه طوری مرد افسره؟
خوبی سید؟
کم پیدایی
به خدا منم فکر میکرد اوشون صد در صد جواب منفی میده
مگه فیلم هندییه بگم بزرگتر از خودمو میخوام![]()
حامد راج کاپور میشدم با اون سبیلش![]()
سلام
من دنبال یادگیری طراحی صحنه تو داستان هستم.برای همین همین طور مزاحم شما میشم
بخش ادبیات که کلا" خوابیده(از نظر نظر دادن و کمک کردن و ...) مجبورم بیام این جا.که حداقل شما زوری هم که شده یه نگاهی بندازید.
ممنون از نظراتتون اگر ازم دریغ نکنید
چند روزی هست که فکر این نوشته مغزم رو به خودش مشغول کرده.امیدوارم خوب در بیاد:
کسی که جنگ نرفته باشد ن.......
اینم یه گیف باحال از حرکات نمایشی موشی همستر
ای تو روحت فرزاد.چه بلایی سر این بدبخت آوردی![]()
سلام
صبح بخیر
متنت خوبی بود حسین جان نمیتونم نقدش کنم چون سر رشته ای تو ادبیات ندارم اما از دید یه خواننده عام یه جاهایی یه جوری میشد با فضا سازیت نمیشد یه جاهایی ارتباط برقرار کنم نمیدونم چرا
ولی مرسی که اینهمه واسه ماها نوشتی![]()
حسین متن خیلی قشنگی بود ولی باز هم غمگینچه میکنی با خودت
بیشتر شبیه خاطره است تا داستان و من که هیچ فضاسازی جدی و مهمی ندیدم به نظرم نمایشنامه باشه جالبتره اما انگار فاصله زیادی با کسی که داره تعریف میکنه داره
نمیدونم چه قدرش بر اساس تجربه هست اما پر از اعلام نظر و تحمیل دیدگاه به خوانندست مخصوصا چند سطر اول.نمسدونم چس مسخونسد اما روایت از زبان کسی که مرده دیگه کلیشه ای شده و یکی از بهترینها به نظر من سال بلوای عباس معروفی و یا از قدیمترها آواز کشتگان مال دکتر رضا براهنی هستش.
البته همه اینها نظرات شخصیه و قرار نیست درست باشه
موفق باشید.
سلام
خیلی خوشحالم که کسی وقت گذاشته و در مورد یه سری نوشته ی فرد تازه کاری مثل من نظرش رو بدون اغراق گفته.
راستش من بیشتر از مخالفت ها خوشم میاد تا تایید.چون این طوری حداقل مشکلاتی بیان میشه که از نظر یه فرد دیگه است.
من هیچ تجربه ای روی این کار نداشتم.همین طوری به ذهنم خطور کرد و نوشتم.یعنی بیشتر دنبال همین هستم.دنبال واقعیت گفتن نیستم.دوست دارم جاهایی از داستان پیچیده باشه.البته نه به هر قیمتی.الگوی اصلی ام هم اگر لیاقتش رو داشته باشم همین جناب معروفی هست.که فقط چند تا از کتاب هاشون رو خوندم.
من دنبال این هستم که خواننده یه وقتی تمامش رو خوند بیشتر احساس شادی کنه.تو دو تا متن قبلی هم که نوشتم(و میدونم پر از اشکاله) همین روند رو داشتم.یعنی اون فرد یا راوی داستان جوری به مرگ و خودکشی نگاه کنه که انگار اتفاق خوبی هست.
بیشتر اون نوشته فکر ها و خاطرات اون فرد بود که روایت میکرد و نمیدونستم چطوری فضای خاطراتش رو تعریف کنم.آخه اصول نوشتن رو هنوز بلد نیستم
مثال خوبی زدید.من آواز کشتگان رو نخوندم ولی سال بلوا رو چرا.بیشتر دنبال این بودم که دید خواننده به خودکشی اون فرد غمگین نباشه.و به عنوان یه واقعیت قبولش کنه.
ممنونم از نظرات خوبتون.
شما هم موفق باشید
موهارو![]()
خوشمان آمد مشاهده پیوست 117118 :دی
من هم کامل خوندمش حسین. متن زیبا و همچین حرفه ای و خاصی بود.
نکات مثبت:
- به نظرم خیلی واقعی و روان شناسانه اومد. انگار که واقعا همچین اتفاقی برای یه نفر افتاده؛ یعنی خیلی به چیزهایی که رزمنده های جنگ واقعا تعریف می کنند شباهت داره.
- بعضی از نکات انتقادی یی که توش هست خیلی جالب و تیزهوشانه است و هر چند تلخه، ولی خوندنش برام جالب بود...
نکات منفی:
- نظر شخصی: از داستان هایی که نویسنده می خواد آخرشون رو دراماتیک و سنگین تموم کنه و مثل صادق هدایت یه حادثه ای مثل خودکشی، مرگ و ... در انتهای داستان می ذاره شخصا زیاد خوشم نمیاد. دوست دارم انتهای داستان واقعی تر باشه. یعنی یه جورایی به نظرم میاد کسی با این جور چیزها خودکشی نمی کنه، اینها زخم های کهنه ایه که مردم باهاشون زندگی می کنند و تا آخر عمر ازش سختی می کشند.
- چند تا غلط املایی توی متن بود (خاری - همزادپنداری - ...). البته توی این مقدار متن چند تا غلط طبیعیه، ولی بهتره که اگر اهل نوشتن هستی سعی کنی غلط املاییت رو به صفر برسونی.
با پشتکار حتما موفق میشید
کتاب ارواح شهرزاد نوشته شهریار مندنی پور رو به شدت توصیه میکنم
وای من دیوونه کارای مندنی پورم