ایول آلفرودو !
پستای جالبی میزنی ... بینیویس ...
منتظر داستان بعدی هستیم
پستای جالبی میزنی ... بینیویس ...
منتظر داستان بعدی هستیم
چند تا نکته هست تو پست اول خواستی اضافه کن
1- دوچرخه ایی که داری فوق العاده آشغال هست
2- لباس مناسب نپوشیدی ( شلوارک های مخصوصی salomon داره که لایه به لایه کشیده شده که باعث نمی شه جمع بشه رو یه نقطه و خستگی عضلات رو بیاره )
3- لوزامی که بردی اصلا استاندارد نبوده ( کوله غیر استاندارد ، مواد غذایی غیر استاندارد ،نبود لوازم ایمنی و ... )
4- عدم برنامه ریزی درست ( مثلا چند ساعت رکاب بزنی ، چه مقدار استراحت کنی )
5- عدم آشنایی با مسیر ( معمولا یکبار با ماشین می رن و مسیر رو شناسایی می کنند )
6- تمرین نا کافی قبل حرکت ( حداقل 1 ماهی مرتب روزی 3 4 ساعت رکاب می زدی )
و....
به هر حال موفق باشی و دمت گرم![]()
خوب رفقا
نوبت میرسه به آخرین داستان : دوچرخه سوار سایکل توریسمی و محل سگ !
ظهر بود و من هم دوچرخه رو داخل شهر حسن آباد با خودم این ور اون ور میکشوندم تا یه پنچر گیری پیدا کنم...
تقریبا نا امید شده بودم تا اینکه دیدم از دور یه دوچرخه سوار داره به سمت من میاد !
یکمی که نزدیک تر شد دیدم طرف حرفه ایه و هم لباس مخصوص داره هم دوچرخش خفنه هم کلی کیف و امکانات به دوچرخش وصله !!!!
یه چیزی بود تو این مایه ها
مشاهده پیوست 220753
البته حسن آباد بیایان بود !
خصلاصه ! این بنده خدا رو که دیدم خیلی خوشحال و هیجان زده شدم و گفتم حتما حسابی منو تشویق میکنه و کمکم میکنه و میشینیم داستان هامون رو برای همدیگه تعریف میکنیم
شاید ناهار رو هم باهم بخوریم و کلی هم باهم عکس بگیریم و موقع برگشتن اصلا شاید بقیه راه رو تا قم با هم بریم !
اون دوچرخه سوار نزدیک تر شد...
دیدم از لای یکی از ساک های دوچرخش دو سه تا تیوپ زده بیرون !
گفتم خداروشکر !!!! الان پنچری دوچرخه رو هم برام میگیره !!!
از خوشحالی توی پوست خودم نمیگنجیدم !!!
با دوچرخه یکم به وسط جاده نزدیک تر شدم... دیگه داشت بهم میرسید... چه عینک شیکی داشت !...
لبخند میزدم... به هم خیلی نزدیک شدیم... و بالاخره موفق شدم بهش سلام کنم !!!!!
باز نزدیک تر شد ! ولی انگار سلام من رو نشنید ! یعنی بهتره بگم انگار اصلا منو ندید !!!
ذیگه چسبیده بودیم به هم ! این دفعه بلند تر سلام کردم !!!!
چی ؟!؟؟؟؟ خدای من !!! رفت !!!!!!! حتی به خودش زحمت نداد مردمک چشمش رو سمت من بچرخونه !!!!!!!!!!!!
فکم خیلی آروم اومد پایین.... تا جایی که زمین رو لمس کرد...
احساس غریبی داشتم...
اون لعنتی تنها هم نوع من توی اون سرزمین بی آب و علف بود...
آه...
تا قزوين چقدر راهه؟ نرفتم تاحالا...
اگه دورتر باشه كه فكرش رو هم نميكنم !!!
همينجوريشم اگه چاكراي كيوبي نبود موفق نميشدم...
تازه تجربه نشون داد كه مسير خشك و بي آب و علف خيلي كارو سخت ميكنه...
سري بعدي كرج يا شمال يا...
تازه دست جمعي !
تا قزوين چقدر راهه؟ نرفتم تاحالا...
اگه دورتر باشه كه فكرش رو هم نميكنم !!!
همينجوريشم اگه چاكراي كيوبي نبود موفق نميشدم...
تازه تجربه نشون داد كه مسير خشك و بي آب و علف خيلي كارو سخت ميكنه...
سري بعدي كرج يا شمال يا...
تازه دست جمعي !
سلام دمت گرم کلی حال کردم با نوشته هات مشاهده پیوست 221129
وقت کردی یه سر هم بیا قزوین با دوچرخه مشاهده پیوست 221130
به به
یه پرشین تولزی دیگه و سایکل توریست
ببینم می تونم واسه تابستون دیگه یکی از بچه های اینجا رو با خودم ببرم یا نه
مسيرتون كجاست؟
تابستان؟