الان ساعت چهار و چهل دقيقه صبحه!!!
حتي يك ثانيه هم نتونستم بخوابم
تا دوساعت اول داشتم نفس نفس ميزدم بعد كه آروم شدم، دردها امانم رو بريد
انگار با باتوم برقي زدن تو باسنم ! باسن من با زين رفيق بود! ولي ضربه ها تو دست اندازها و بد بودن خود زين و طولاني شدن نشستن رو زين كار خودشو كرد
پاهام هم اسلوموشن تكون ميخورن !!!
ديشب بعد از اينكه آخرين پست رو دادم برخوردم به يه تابلو كه نوشته بود قم ٢٥
من ديگه ناي راه رفتن نداشتم !!! مسير هم سربالاييي شده بود !
پياده اومدم تا رسيدم چهار كيلومتري قم ! ساعت نه شب بود
ديگه بريده بودم! چهل كيلومتر آخر رو بدون آب و تشنه اومده بودم،
يه ظرف خرما هم داشتم كه گم شد و ديگه نميتونستم تجديد قوا كنم
خلاصه افتادم كنار جاده، داشتم ميمردم ! باتري گوشيم هم ده درصد بود
باتري چراغ قوه هم تموم شده بود! صداي زوزه سگ و گرگ ميومد!!!
زنگ زدم ١١٠ !!! جريانو گفتم ! گفت از صدوپانزده كمك بگير!
زنگ زدم صدوپاندزه گفت ما نميايم بايد زنگ بزني صدوبيستوسه !!!
باز زنگ زدم صدوده!!! شماره حلال احمر رو داد گفت زنگ بزن حلال احمر...
ديگه صدام در نمي مد، گلوم به شدت درد ميكرد و خشك شده بود
حلال احمر گفت برا ماشينا دست تكون بده تا كمكت كنن
خلاصه اعصابم خورد شد ! گفتم اگه نيايد من اينجا ميميرم ! دي
گفت باشه
يك ربع بد ديدم يه ماشين آژير كشان داره مياد !
پليس بود ! منو ديدن، يكم جلوتر ايستادن و سه نفر ازش پياده شدن! يه پارچ آب هم دستشون بود، دي
احمقا ليوان نداشتن، خودم يه ليوان داشتم، گرفتم تا پرش كنن
همش غر ميزدن كه چرا اين كارو كردم ! منم گفتم نذر داشتم اينطوري بيام زيارت ! دي
همين كه غور ميزدن ماشين حلال احمر هم رسيد كه با فهميدن ماجرا رفت !
يك ليوان آ خوردم تشنگيم رفع شد ! ولي براي اينكه شدت تشنگيم و بحراني بودن موقعيت رو نشون بدم، چهار پنج تا ليوان ديگه هم آبرخوردم !!!!
آقا يك دل دردي گرفتم كه نگو!!! همين الان معدم مثل چي داره درد ميكنه!!!
پليسها منو دوكيلومتر جلوتر پياده كردن، گفتن ازين جلوتر حوزه اونا نيست و نميتونن برن ! ماشينشون تويوتا استيشن بود و دوچرخه رو هم آوردن،
آخرش يه كاغذ هم بهم دادن كه اسماشون رو روش نوشته بودن و گفتن بعدا زنگ بزن صدو بيست و هفت و از ما تشكر كن! دي
خلاصه رفتن... موقع رفتن ازش ن فيلم گرفتم...
من كه يكم حالم جا اومده بود، پياده راه افتادم تا برسم به هتل...
چهار كيلومتر ديگه اومدم تا رسيدم به هتل رز...
اصلا خوابم نبره، چشمام از حدقه داره ميزنه بيرون!!!
معدم ! باسنم ! گلوم ! پاهام ! چشمام ! خيلي درد ميكنن!
يكمي هم لرز گرفتم...
ميخوام سعي كنم بخوابم !
فعلا...