• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اخبار هنر

وضعیت
موضوع بسته شده است.

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
برپايي غرفه سينماي ايران در بازار فيلم جشنواره کن 2004

براي نخستين بار، انجمن سينماي جوانان ايران و مرکز گسترش سينماي مستند و تجربي ، غرفه اي در بازار فيلم جشنواره بين المللي فيلم کن 2004 برپا خواهند کرد.
به گزارش انجمن سينماي جوانان ايران ، در اين غرفه ، توليدات يکساله اخير «انجمن» و «مرکز» به انضمام کاتالوگ فيلمهاي کوتاه داستاني ، مستند ، تجربي و انيميشن ايراني به خريداران خارجي عرضه خواهد شد. ضمن اين که به دنبال تجميع اين 2 مجموعه ، مديريت بازرگاني انجمن و مرکز، به حمايت از فيلمسازان مستقل و بخش خصوصي که آثار خود را براي عرضه خارجي به اين مجموعه واگذار کرده اند نيز خواهد پرداخت.

از سوي ديگر ، فيلم کوتاه «باد سرخ» ساخته علي محمد قاسمي نيز توسط شرکت کداک براي نمايش در بازار فيلم جشنواره کن 2004 انتخاب شده است.

اين شرکت همه ساله از ميان تمام فيلمهاي کوتاهي که در سراسر جهان با نگاتيو کداک فيلمبرداري شده اند ، 10 فيلم را براي نمايش در بازار جشنواره کن انتخاب مي کند که «باد سرخ» به تهيه کنندگي انجمن سينماي جوانان ايران ، در جمع اين 10 فيلم برگزيده قرار گرفته است.

پنجاه و هفتمين دوره جشنواره بين المللي فيلم کن طي روزهاي 23 ارديبهشت تا 3 خرداد 83 در اين شهر بندري در جنوب فرانسه برگزار خواهد شد.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
تارانتينو و «بيل را بكش 3»

جام جم :
كوئنتين تارانتينو كارگردان نام آور آمريكايي گفت از خيلي پيش سومين قسمت از فيلم اكشن و تخيلي «بيل را بكش» را طراحي و اماده ساخت كرده است اما اكنون تصميمي براي ساخت ان ندارد.
دومين قسمت از فيلم بيل را بكش هفته آينده در سينماهاي آمريكا به اكران در مي آيد.
او كه با مجله اينترتينمنت ويكلي سخن مي گفت پس از اشاره به پولساز بودن فيلمش گفت هميشه اين سه گانه را از زاويه دلار نگاه كرده است.
بيل را بكش داستان يك آدمكش حرفه اي و يك زن انتقامجو است.
داستان از جايي شروع مي شود كه تمامي مهمانان شركت‌كننده در يك مراسم عروسي در يك كليساي روستايي قتل‌عام مي‌شوند.
زن حامله‌اي كه در لباس خونين عروسي روي زمين افتاده ، مامياي سياه نام دارد كه به عروس معروف است.
بيل آدمكش و گروهش كه به اراذل شهرت دارند به خيال اينكه عروس مرده است كليسا را ترك مي‌كنند ولي از شانس بد آنها عروس تنها كسي است كه جان سالم به در مي‌برد و به كما فرو مي‌رود.
چهار سال بعد ، عروس از كما بيرون مي‌آيد و پي مي‌برد كه چه بلايي سرش آمده است.
او رهسپار ماموريتي بي‌رحمانه مي‌شود.قصد او انتقام از رييس سابقش وگروه آدمكش اوست.او يك به يك اعضاي گروه را به قتل مي‌رساند و بيل را براي آخر نگه مي‌دارد.
او در ادامه گفت كه مي خواسته هر ده سال يكبار يك چنين فيلمي بسازد اما حالا گمان مي كند بهتر است حداقل پانزده سال ديگر براي ساخت يكي ديگر از آنها اقدام كند.
او در عين حال گفت اوما ترومن ديگر در قسمت سوم بيل را بكش نقشي بر عهده نخواهد داشت و جاي خود را به دختر ورنيتا گرين ، نيكي (آمبروشيا كلي) خواهد داد.
كوئنتين تارانتينو در سال 1962 به دنيا آمد كار در سينما را با بازيگري آغاز كرد و سپس به فيلم نامه نويسي روي آورد.
نخستين فيلمش در مقام كارگردان «سگهاي انباري» ، يك فيلم بسيار خشن در ژانر جنايي بود.
او فيلم نامه نويس و كارگردان نيز هست و فيلمهايش در جشنواره هاي متعدد جوايزي را از آن خود كرده اند.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
گانگسترهاي قديمي، افسانه هاي جديد
جام جم

اگر در تعطيلات نوروز، 5 شبکه از شبکه هاي هفتگانه سيما، هر يک روز يک فيلم سينمايي نشان داده باشد 15x5=75 فيلم سينمايي پخش شده است و اين فرصتي بود تا سينماي خود را با سينماي ديگران از نظر تکنيک هاي تصويري ، بازيگري ، کارگرداني ، فيلمنامه نويسي ، موسيقي فيلم ، تدوين ، جلوه هاي ويژه و محتوا مقايسه کنيم؛ البته تعداد فيلمهاي سينمايي ايراني کمتر بودند، ولي فيلمهاي ايراني بيشتر در دسترس هستند و از راه مراجعه به حافظه هم مي توانيم آنها را در اين مقايسه وارد کنيم.
از اين مقايسه ، در زمينه محتوا نتيجه اي جالب به دست مي آمد:


فيلمهاي سينمايي
ما مي کوشيم در فيلمهايمان جنبه هاي معنوي ، فرهنگي و انساني را در نظر داشته باشيم و اين حسن و امتياز بزرگي براي سينماي ماست.
دستمايه هايش را هم داريم ، اما اولا توجه به گيشه ما را در پرداختن به موضوعات اصيل و عميق منصرف مي کند، بهانه مان هم اين است که مردم حوصله چيزهاي خيلي جدي را ندارند، در حالي که اين گونه نيست و هنرمندان ما به سهم خود، مسائل جدي را آسان سازي هنري نمي کنند تا بتوانند به بيننده منتقلشان کنند و به جاي اين کار که مهمترين کار هنرمند است ، کار خود را آسان مي کنند يا به مسائل سطحي مي پردازند يا مسائل عميق تر را چنان زمخت و بي ذوق نشان مي دهند که بيننده از آنها مي گريزد.
به زبان ديگر، وقتي به مسائل عميق مي پردازند مي کوشند بر تماشاگر منت بگذارند که به خاطر آنها! به خودشان زحمت داده اند و مساله اي مهم را دستمايه کارشان کرده اند و هيچ کس هم بهتر از اين بلد نيست. اين کار را بکند!
در پرورش موضوع و شخصيت سازي در فيلمنامه و برجسته کردن آن در بازي ، کارگرداني ، جلوه ها، تدوين و ديگر موارد ضعيفند. موضوع و شخصيت را برجسته نمي کنند به نحوي که بهتر به چشم بيايد و زواياي نامکشوف آنها بر بيننده آشکار شود.
اينها از موضوع و شخصيت مهم غولي ترسناک مي سازند و به بيننده مي گويند هيچ کس جز من جرات نزديک شدن به اين غول را ندارد.
بيننده هم از اين روش مدعيانه آنها بويژه آن گاه که پس از ديدن فيلمشان درمي يابد که چيزي بارشان نيست ، بدش مي آيد و با آنها و اثرشان دوست نمي شود.
ما از خودمان نمي پرسيم که چگونه است که در 3فيلم «پدرخوانده»، فيلمساز ما را به همذات پنداري با 3پدرخوانده منفور جاني فاسد و پليد وامي دارد و آنها را انسان هايي با عواطف غني و قوي نشان مي دهد و ما در همسو کردن مخاطب با آدمهاي بزرگ و پاک و درست ، ناتوانيم؟!


اگر هم بپرسيم ، پاسخ و توجيه در آستينمان آماده داريم ، چون انسان ذاتا شرير است و از شخصيت هاي منفي خوشش مي آيد. ديگر نمي پرسيم پس تکليف تفکر و فرهنگ و مذهب و مسلکمان چه مي شود که نظرشان کاملا مخالف اين گونه حرفهاي پوچ است؟
يا دست کم نمي پرسيم فيلمسازان بزرگي که قهرمان هاي فيلمهايشان مانند پدرخوانده منفي نيستند و در درجاتي از يک آدم معمولي متعهد به کار و خانواده خود تا پيامبران بزرگ دسته بندي مي شوند، چگونه غني ترين مفاهيم و ابعاد شخصيتي و زواياي زندگي آنها را به شکلي پرداخت مي کنند که بيننده ، حيران و مجذوب و معتقدشان مي شود يا چگونه حتي برخي از آنها که عامل سياست ها و اهداف قدرتمداران ضدبشر يا کلني هاي اقتصادي آدمخوارند، براي نيات شوم ، کرکس را رنگ مي کنند و به جاي قناري جا مي زنند و طيف بسيار گسترده اي از تماشاگران در سراسر جهان باورشان مي کنند و تا مدتها و گاهي هم هرگز به فريب آنان آگاه نمي شوند.
در زمينه موارد تکنيکي و هنري اين سينما، مشکلات معلوم تر از آنند که به توضيح نياز داشته باشند. همين قدر بگوييم که ضعف محتوا بر اين بخش و ضعف امکانات فني توليد، بر هر دو بخش فيلمسازي ما اثر منفي گذاشته اند.


اما ملاحظاتي ديگر
ميان فيلمهاي پخش شده در اين ايام ، هم آثار عميق و جدي و هم آثار تفنني و سرگرم کننده و هم آثاري بينابين مشاهده مي شدند، يعني سيما قصد داشت در اين ايام همه نوع سليقه را ارضا کند.
اين روش مطلوبي است ؛ اما اولا اي کاش در هر يک از 3روند گفته شده نظم و تدبير خاص وجود مي داشت ، ثانيا از هر يک از 3 دسته ، آثار قوي و مرغوبي براي پخش انتخاب مي شدند، يعني به اين نکته بيشتر عنايت مي شد که مثلا اثر سرگرم کننده حتما نبايد سطحي نازل داشته باشد و در همين دسته ، فيلمهايي وجود دارند که سطح کيفي آنها بسيار بالاست.
از قضا ميان همانها فيلمهايي وجود داشت که مورد توجه واقع شد. از نظر تاريخ توليد فيلمهاي پخش شده ، شاهد کهنه ترين تا جديدترين آثار بوديم ، اما به شکلي پراکنده و بي ترتيب.
چنانچه روند خاصي از اين جنبه در نظر گرفته مي شد در پرورش ذهن و ذوق و نگاه بيننده ها مي توانست بسيار موثر باشد؛ البته وقتي همين بي ترتيبي و پراکندگي در برنامه هاي سنگين سينمايي مانند سينما 4 و سينما يک هم وجود دارد (و با وقوف به مشکل بودن ، ايجاد چنين ترتيبي به نحوي که سيما به دانشکده سينما تبديل نشود!) شايد توقع ما بجا نباشد؛ اما به هر حال مي توان تدبيري براي بهبود در اين باره انديشيد.
شايد بشود با تشکيل يک شوراي کارشناسي ، برنامه سالانه براي پخش فيلم از شبکه هاي مختلف با همان هدف ارضاي سلايق گوناگون و حتما با رويکرد پرورش و ارتقاي سليقه ها، تدوين کرد و در تعطيلات نوروزي ، گزيده اي از پخش شده ها مثلا به انتخاب بيشتر بينندگان ، دوباره پخش کرد يا فيلمهايي از نوع آنچه بيشتر مورد توجه واقع شده براي پخش انتخاب کرد که در تعطيلات ، فيلمهايمان تکراري هم نباشند.
با تدابيري چنين يا بهتر از اين ، به يقين طي چند سال دانش و ذوق و انتخاب بينندگان متحول شده و به سمت تعالي ميل خواهد کرد.
سيما در پيشگيري از تداخل ساعت پخش فيلمها، چه در بخش اول چه در تکرارها، موفق بود؛ اما در مواردي ، تداخل زمان پخش اول و دوم فيلمها با سريال هاي سيما موجب کم شدن بينندگان اين يا آن مي شد.
ديگر اين که شماري از فيلمهاي خاص کودک و نوجوان که پيشتر در برنامه هاي کودک جاي داشتند به جاي فيلم سينمايي عمومي پخش مي شدند که موجب کاهش بيننده شبکه پخش کننده بود.
دسته بندي و نظم و ترتيب مورد اشاره به نوعي در شبکه هاي مختلف مورد توجه قرار گرفته بود؛ مثلا شبکه 4فيلمهاي هنري ، شبکه 2 فيلمهاي حرفه اي و شبکه اول فيلمهاي عوام پسندتر پخش مي کردند، اما گاه اين نظم و دسته بندي به هم مي خورد و شبکه اي ، فيلمهايي از نوع شبکه ديگر نشان مي داد يا شبکه اي - مثلا - 5 تکليفش مشخص نبود.
از اتفاقات خوب ، پخش کامل يا دست کم با حذف کمتر شماري از فيلمها بود.
برخي فيلمهايي که در برنامه هاي سينمايي مانند «سينما سياست» نفي و رد مي شدند در اين ايام پخش شدند و اين البته نه يک ايراد، که يک تاييد است.
پخش نشدن چنين فيلمهايي عملي از نوع منع است که مخاطب را حريص و اين فکر را ايجاد مي کند که لابد فيلم مورد نظر چيز خارق العاده اي داشته که نفي مي شود؛ اما روش مورد اشاره به معني هدايت نزديکتر است.
اين شيوه مطلوبي نبود که عوامل فيلمهاي مهم جهان که در اين ايام از سيما پخش مي شدند، معرفي نمي شدند، اما عوامل فيلمهاي بسيار دست پايين تر را گوينده يا گوينده هايي با صدا و لحني کاملا تبليغي - تجاري معرفي مي کردند.
اين روش که خاص پخش فيلمها در ايام تعطيلات نوروز هم نيست ، بويژه باعث ناآشنا ماندن نسل جوان با بزرگان سينما و گرايش آنان به آثار نازل خواهد شد.
گاه - و اين هم خاص تعطيلات نوروز نيست - توليدات تلويزيوني و نه سينمايي يا قسمتي از يک سريال که پيشتر از سيما پخش شده به جاي فيلم سينمايي پخش مي شد. اين معمولا قسمتي از سريال مورد نظر است که قبلا در 40دقيقه و اکنون در 100 يا صد و چند دقيقه پخش مي شود. در مواردي هم پيشتر در روند سريال ، پخش نشده است.
نوع دوربين ، نحوه فيلمبرداري و پرداخت قصه و... براي اهل فن ، تفاوت آن را با اثري سينمايي معلوم مي کند.
با اندک آشنايي به زبان انگليسي هم از روي تيتراژ اين مساله روشن مي شود و بيننده عامي هم حتي اگر به فرض با چهره قهرمان هاي اين اثر - که آن را در قسمتهاي ديگر سريال ديده است - آشنا نباشد، به طور غريزي تفاوت را درک مي کند.
کيفيت صداي فيلمهاي پخش شده در مواردي مطلوب نبود و نياز مي شد که صداي گيرنده بسيار بلند و بخصوص در شب مزاحم همسايه ها شود.
بخشي از اين مشکل فني است و به تبديل صداي سينمايي به تلويزيوني و بخش مهم به کيفيت ضعيف صدابرداري در دوبلاژ و چگونگي ميکس صداي دوبله با موزيک و ساندافکت هاي اصلي فيلم مربوط است که در آن موزيک و ساندافکت ها بر صداي گويندگان سوارند.
کادر فني تواناي سيما قادر به رفع اين مشکل که ارتباط با فيلم را مخدوش و در هدف مورد نظر از پخش آن خلل ايجاد مي کند، هستند و اين البته در بخش دوم منوط به آن است که دوبلاژ را خود سيما انجام داده باشد نه آن که در بيرون به انجام رسيده باشد.


بر کسي معلوم نشد که شبکه 4 فيلمهاي خود را که تکراري بودند بر چه اساسي از ميان فيلمهاي قبلي برنامه سينما 4 خود براي پخش انتخاب کرده بود.
اين که چرا فيلمهاي تراز اول سينماي ايران که عمدتا به دليل وضعيت خاص سينما که بحراني است و درباره اش زياد گفته و نوشته شده است ، شکست تجاري هم خورده اند براي پخش انتخاب نمي کنند، خود پرسشي جداگانه است و اين که چرا برخي از آنها در برنامه هايي خاص و در زماني که تماشاگر عام ندارند، پخش مي شود (و همين هم باعث تماس کمتر بينندگان با آن آثار - و طبعا با سينماي حقيقي کشور - مي شود) پرسشي ديگر که به بحث ما کمتر ارتباط دارد؛ اما اين مساله بسيار مهم است که وقتي بيننده با چنين آثاري تماس نداشته باشد، سليقه اش و ديدگاه هنري اش ، اگر به فرض ارتقا هم بيابد از طريق فيلمهاي خوب خارجي که پخش مي شوند ارتقا مي يابد که فرهنگ پذيري تک سويه اي است وگرنه از طريق فيلمهاي نه چندان قوي ايراني که پخش مي شوند، سليقه و نگاهش در جا مي زنند يا احتمالا پسرفت مي کنند.
اين مساله کلي به شکلي خاص و برجسته در پخش فيلمهاي سينمايي در ايام نوروز هم مشهود بود و بهتر مي شد آن را لمس کرد و آن گاه که ديده مي شد بيشتر برنامه هاي سينمايي هم که تعدادشان زياد و در مواردي موازي هم هستند يا خارجي و يا درباره سينماي خارجي هستند، دو پرسش بالا بيشتر در ذهن جان مي گرفتند.
با توجه به ميزان زمان و انرژي اي که سيما صرف سينما و مقوله هاي مربوط به آن مي کند، مشخص مي شود که براي سينما اهميت بسيار قائل است و اين خود شايسته تقدير است.
از سويي سيما که متعلق به اين مرز و بوم است و متعهد به فرهنگ آن ، تعلق خاطرش به سينماي اين مرز و بوم بيشتر و براي آن نيز اهميت قائل است.
پس مسلما براي اين دو پرسش که پرسش بسياري از عوام و خواص است پاسخي اقناع کننده نيز دارد که نياز به طرح آن است و پرسندگان بايد آگاه شوند، گرچه شايد بخشي از پاسخ در آغاز همين نوشتار آنجا که از نحوه طرح مسائل عميق و مهم و در واقع نحوه ساخت فيلمهايي مهم درباره مفاهيمي مهم گفتيم آمده باشد.
مقصود اين است که همچنان که به اشاره گفتيم فيلمهاي مهم ما آنقدر که در ارتباط با جشنواره ها، بويژه جشنواره هاي خارجي ، موفق اند در ارتباط با مردم کشور خود به توفيق نمي رسند؛ اما ما فيلمهاي واقعا خوب هم که چنين نيستند، داشته و داريم.
به هر حال سيما در موقعيتي است که مي تواند رابطه غني تري ميان خود و سينماي کشور تعريف کند و توجه هميشگي خود به سينما را برجسته تر نمايد.
مطلب آخر اين بخش به حاشيه «سيماي سينما در نوروز» مربوط مي شود و آن هم اين که در سيماي نوروزي شاهد پيوستن فيلمسازي ديگر (علي شاه حاتمي) به جمع سريال سازان بوديم با سريال «+O»


برنامه هاي سينمايي
سينما سياست ، سينماي خنده، سينما 4، سکانس برتر، سينماي 82، سينما در 30 نما و... از جمله برنامه هاي «درباره سينما» بودند که در ايام نوروز از شبکه هاي مختلف سينما پخش مي شدند.
اغلب اين برنامه ها سابقه قبلي داشتند، برخي تکراري بودند و اکثرا از نظر فرم و قالب تفاوت چنداني با يکديگر نداشتند.
در اين ميان «سينماي حرفه اي» که توليدي داخلي نيست ، سرگرم کننده تر و «سينماي خنده» برخلاف نام و هدفش از همه خسته کننده تر بودند.
«سکانس برتر» به دليل ايجاز، کوتاهي ، روشن بودن تحليل ها و جذابيت سکانس هاي انتخابي به منظور تحليل ، براي غيراهل فن نيز جاذب و قابل استفاده بود.
«سينما سياست» به دليل تک سويه گي و همچنين فتوژنيک نبودن نقد متکلم وحده اش نظري را جلب نکرد. در اغلب اين برنامه ها، تحليل هاي مبهم ، ناشيوه مندي نقدها و اين که در نقدها سعي در به کرسي نشاندن نقد بود نه فعال کردن ذهن تماشاگر، مشکل تسلط مجريان بر مطلب و دوربين ، تک محوربودن نقد، مشکلات بياني و گاه گفتاري منتقدين و در مواردي حتي مجريان ، نبود طراحي صحنه خلاق و متناسب ، تکراري بودن چهره ها و تصويري نبودنشان ، يکنواختي و همسان بودن شيوه ايجاد جلوه ها و تاثيرات بصري ، يکنواختي ريتم و ضرباهنگ اجرا و...
از علل نرسيدن به حد مطلوبي از توفيق و جذابيت بودند که به دليل اهميت فراوان نقد و نحوه برنامه سازي درباره آن بهتر است در نوشتاري ديگر به تفصيل به آنها بپردازيم.
همين قدر کافي است بگوييم اولا همه اين مشکل ها به ميزان صددرصد در برنامه هاي سينمايي وجود نداشته اند.
ثانيا برنامه هاي سينمايي ، همه اين مشکلات را يکجا نداشته اند.
ثالثا وجود اين برنامه ها به هر حال غنيمت است و براي امثال نگارنده مفيد؛ اما بحث در اين است که هدف اين برنامه ها بالابردن دانش و بينش سينمايي مخاطب بسيار گسترده سيماست.
پس نياز به کوشش براي جذب طيف وسيع تري از اين همه مخاطب دارند. به طور کلي هرگز حرف بر سر نبود اين برنامه ها که يقينا انرژي ، زمان ، هزينه و دانش بسيار صرف آنها مي شود که بر سر بهبود آنهاست و جوهر سخن اين که ، آنچه بي ارزش است شايسته نقد نيست و آنچه داراي ارزش هايي است ، مورد نقد قرار مي گيرد و هدف نقد، انگيزش «مورد نقد» است براي افزودن بر ارزشهاي خود، چرا که در آن توانايي چنين کاري را تشخيص مي دهد.
همچنين است توان عظيم سيما براي کمک به شناخت بهتر سينما و رواج بيشترش و هدف کلي از اين نوشتار توجه دادن خواننده به ميزان نيرويي است که سيما براي اين شناخت و رواج هزينه کرده و انگيزش سيما براي کمک بيشتر در اين جهت.


عبدالرضا فريدزاده
 

ehsan

Administrator
مدیر انجمن
Administrator
تاریخ عضویت
5 دسامبر 2002
نوشته‌ها
7,949
لایک‌ها
3,918
محل سکونت
Internet

mori

Registered User
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2004
نوشته‌ها
1,711
لایک‌ها
14
محل سکونت
Tehran
تازه اكران شده احسان جان هيچكي نديده!
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
پدرخوانده؛'محبوبترين شخصيت سينمائی'
_40039661_godfather_203.jpg

مارلون براندو برای بازی در نقش ويتو کورلئونه برنده اسکار بهترين بازيگر نقش اول مرد شد
شخصيت ويتو کورلئونه با بازی مارلون براندو در فيلم پدرخوانده( فرانسيس فورد کاپولا) از سوی منتقدان فيلم آمريکا به عنوان ماندگارترين شخصيت سينمائی تاريخ سينما شناخته شد.
شانزده کارشناس فيلم برای انتخاب خاطره انگيزترين و محبوبترين شخصيتهای سينمائی تاريخ سينما که از سوی مجله آمريکائی Premiere برپا شده بود، رای دادند.

در اين رای گيری، شخصيتهای "فرد سی دابز" با بازی همفری بوگارت در فيلم گنجهای سيرا مادره( جان هيوستن) در جای دوم و اسکارلت اوهارا با بازی ويوين لی در فيلم بر باد رفته( ويکتور فلمينگ) در جای سوم قرار گرفتند.

در رده چهارم و پنجم اين فهرست، نورمن بيتس با بازی آنتونی پرکينز در فيلم روانی (در ايران: روح ساخته آلفرد هيچکاک) و جيمز باند با بازی شون کانری در فيلم دکتر نو قرار دارند.

صدمين شخصيت اين فهرست متعلق به شخصيت "ورّاج" در فيلم مظنونان هميشگی با بازی کوين اسپيسی است.

جديدترين شخصيت سينمائی در ده شخصيت برتر اين فهرست، شخصيت گولام در مجموعه فيلمهای ارباب حلقه ها است که در رده دهم قرار دارد.

مجله Premiere شخصيت ويتو کورلئونه را " پيچيده ترين شخصيت تبهکاری که تاکنون بر روی پرده سينما تصوير شده" ناميده است.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
ايستگاه متروک ساخته عليرضا رئيسيان

پرويز جاهد

20040416121649hatami203a.jpg

**** منوچهری و ليلا حاتمی

ايستگاه متروک نام فيلمی است ازعليرضا رئيسيان از فيلمسازان نسل جديد سينمای ايران که از هفته قبل در Other Cinema در لندن به روی پرده رفته است.
رئيسيان فيلم را بر اساس طرحی از عباس کيارستمی ساخته و جای پای کيارستمی در فيلم کاملا مشهود است.

فيلم داستان يک زن و ش هر جوان است که در راه زيارت به مشهد خودرويشان در جاده در منطقه ای دور افتاده و پرت خراب می شود.

زن(ليلا حاتمی) درخودرو منتظر می ماند و شوهر (**** منوچهری) که عکاسی حرفه ای است برای آوردن کمک به روستائی متروک در همان نزديکی می رود و با مردی به نام فيض الله آشنا می شود که معلم و سلمانی روستاست و از مکانيکی خودرو نيز سر در می آورد.

تمام مردان ده به شهر کوچيده اند و تنها او در ده با زنها و کودکان باقی مانده است. عکاس و فيض الله برای تعمير قطعه ای از خودرو به شهر می روند و ليلا به جای فيض الله تدريس بچه های ده را به عهده می گيرد.

در فاصله بازگشت مردان، ليلا که در حسرت داشتن فرزند می سوزد و به اميد معجزه ای دست به اين سفر زده است، به پرسه زدن در ده پرداخته و سعی می کند با زنان و کودکان روستائی ارتباط برقرار کند.

در پايان پس از آنکه خودرويشان تعمير می شود آنها به سفر خود ادامه می دهند، در حالی که زن به شناخت تازه ای از خود و پيرامونش رسيده و ارتباط عاطفی عميقی با کودکان برقرار کرده است.

20040416121728hatami203b.jpg


طرح داستانی ساده و کمرنگ فيلم، بلافاصله تماشاگر آشنا با سينمای امروز ايران را به اين گمان می اندازد که دوباره با فيلمی طولانی، کشدار، ملال آور و پر از وراجی روبرو است که در نهايت او را خسته و دلزده از سالن سينما به بيرون می فرستد.

ايستگاه متروک اگرچه اين پيشداوری و ذهنيت منفی مخاطب سينمای ايران را باطل نمی کند و از برخی جهات با پيش فرض او مطابقت دارد، اما واجد ارزش هائی است که به آن اعتبار بخشيده و آن را در خور توجه عميق تری می سازد.

فيلم بسياری از عناصر و ويژگی های اصلی " سينمای نوين ايران" از جمله شاعرانه بودن و مستند گرائی را در خود دارد. به علاوه وجود عناصر ديگری از قبيل استفاده از نا بازيگران يا بازيگران گمنام در نقش های اصلی(جز ليلا حاتمی هيچ بازيگر سرشناس ديگری در فيلم حضور ندارد)، عدم قطعيت، ابهام، پايان باز و مهم تر از همه تکيه بر گفتگو های دو نفره که شالوده اصلی سينمای کيارستمی و پيروان او را تشکيل می دهد، ايستگاه متروک را به عنوان نمونه قابل توجه ديگری از سينمای امروز ايران معرفی می کند.

نقش ليلا حاتمی در اين فيلم اگرچه به لحاظ نازائی، شباهت بسياری به نقش او در فيلم ليلای داريوش مهرجوئی دارد و سبک بازی او در بسياری از لحظه ها عليرغم تلاش زيادی که برای فاصله گرفتن از آن نقش می کند، همچنان آن شخصيت را در ذهن تداعی می کند( به ويژه در لحظه های تنهائی و چرت زدنش)، اما پرداخت بی واسطه و مستند گونه رئيسيان آن را با سبک استيليزه مهرجوئی متفاوت ساخته است.(ليلا حاتمی برای بازی در اين فيلم جايزه بهترين بازيگر زن را از فستيوال مونترال دريافت کرد.)

20040416121620hatami203.jpg


عکاس، نمونه بارز يک انسان مدرن ايرانی است که هنوز هويت واقعی خود را نيافته است و بين سنت و مدرنيته سرگردان است. او حتی نمی تواند کوچکترين مشکل خود رابه تنها ئی از سر راه بردارد و تنها کاری که از او بر می آ يد عکس گرفتن و کنجکاوی بيهوده در مورد ديگران است.

بر عکس او فيض الله نمونه ای از مردان خردمند، بی نياز و بصير روستائی است که زندگی در محروميت و شرايط سخت توانائی ها و قابليت های او را بارور ساخته و جهان بينی و بينش فلسفی عميقی به او بخشيده است.

زيبائی شناسی تصويری فيلم، بر اساس مفهوم جبر و تقدير بنا شده است. قاب بندی های زيبا و هوشمندانه رئيسيان (با فيلمبرداری درخشان و تحسين برانگيز محمد آلادپوش) که در آن آسمان حجم وسيعی از کادر تصوير را پوشانده است و بر سر ساکنان دهکده متروک و قهرمانان فيلم سنگينی می کند، نشانه های روشنی از حاکميت تقدير و جبری محتوم بر زندگی آنهاست.(نماهائی که ترکيب بندی های زيبا و چشم نواز وسترن های جان فورد را به خاطر می آورد.)

مشکل بارداری ليلا جزئی از تقدير و سر نوشت اوست، همان گونه که معلول بودن جيران، دخترک روستائی و تنهائی او در دهکده و ايستائی و رکود زندگی ساير کودکان ده جزئی از تقدير آنهاست. به اين ترتيب رئيسيان نا کجا آبادی را ترسيم می کند که از حرکت و توسعه بازمانده است و تنها زائران آن دستفروشی دوره گرد يا مسافرانی در راه مانده اند.

عليرغم اينها، ايستگاه متروک از نقطه ضعف های اساسی رنج می برد.صحنه برخورد خودرو با آهو و خرابی ناگهانی آن کمی ساختگی است و باورپذيری فيلم را خدشه دار می سازد. وقتی ليلا وارد ده می شود اولين بچه ای که می بيند يک بچه معلول بدون مادر است. عبور هر از گاه وانت باری پر از سر باز که ظاهرا فقط از چشم عکاس ديده می شود اگر هم حامل بار معنائی ويژه ای باشد به خوبی در فيلم جا نمی افتد و ايده ای تحميلی به نظر می رسد
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
جشنواره كن در خطر اعتصاب

جام جم
كارگران اعتصابي در فرانسه تهديد كرده اند در كار جشنواره فيلم «كن» كه ماه آينده در فرانسه برگزار مي شود ، اخلال كنند.
«اسكرين ديلي» وب سايت صنعت فيلم اعلام كرد گروهي به نمايندگي از اين كارگران اعتصابي درصدد تشكيل يك «كميته اشغال» هستند.
اين هنرمندان و تكنيسين ها ، كه از تابستان گذشته در اعتصاب هستند به اصلاحات دولت اعتراض دارند كه بر منافع و مزاياي آنان تاثير گذاشته است.
يك سخنگوي جشنواره به اسكرين ديلي گفت: اميدوارند همه چيز در جهت مثبت پيش برود.
كارگردان و هنرمندان اعتصابي قرار است روز 19 آوريل با وزير فرهنگ جديد فرانسه مذاكره كنند.
آنان تاكنون در چند جشنواره و گردهمايي صنعت فيلم اخلال ايجاد كرده اند ازجمله در جريان افتتاح سومين فيلم سلطان حلقه ها در فرانسه در دسامبر گذشته.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
دي وي دي قسمت اول بيل را بكش دو ميليون فروخت

جام جم :
در حاليكه چند روز ديگر اكران عمومي قسمت دوم از فيلم «بيل را بكش» به كارگرداني كوآنتين تارانتينو در آمريكا آغاز مي شود خبرگزاري رويتر از فروش بي سابقه دي وي دي نسخه اول اين فيلم خبر داد.
بر اساس همين گزارش تا كنون و تنها در اولين روز از انتشار ، دو ميليون دي وي دي از نسخه اول اين فيلم به فروش رسيده است.
ميراماكس با اعلام اين خبر آن را بسيار قابل توجه و خوب توصيف كرده است.
ميراماكس همچنين از فيلم «بيل را بكش» به عنوان يكي از موفقيت هاي بزرگ خود نام برده است حال آنكه اين فيلم نتوانست نظر مساعد بسياري از منتقدين را به خود جلب نمايد.
برخي از منتقدين بر اين باورند كه نسخه دوم فيلم تارانتينو تا حدودي از نسخه اول آن بهتر است.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
راسل كرو و نيكول كيدمن موفق ترين هنرمندان استراليايي
جام جم
نيكول كيدمن سال گذشته درآمد خود را دو برابر كرد و ثروتمندترين هنرمند استراليا شد.
به گزارش مجله «بيزينس ويكلي سروي» وي كه در سال 2003 به خاطر بازي در فيلم «ساعت ها» برنده جايزه اسكار شد حدود 23 ميليون دلار استراليا (3/10 ميليون پوند) درآمد داشت.
وي در سال 2002 با 8/4 ميليون پوند درآمد در فهرست ثروتمندان عالم هنر در رده هشتم بود.
راسل كرو ، كه متولد نيوزيلند و از كودكي ساكن استراليا بوده ، با 20 ميليون دلار (3/8 ميليون پوند) چهارم بود.
به نوشته اين نشريه كيدمن و كرو قطعا از برجسته ترين هنرمندان دنيا هستند.
به نوشته اين مجله كيدمن براي بازي در هر فيلم حدود 2/6 ميليون پوند دستمزد مي گيرد.
وي سال گذشته با امضاي قراردادي با كانال پرفيوم 5 ميليون پوند و براي بازي در يك فيلم تبليغاتي 2 ميليون پوند گرفت.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
قراردادهاي جديد وارنر بروس با چين


جام جم :
وارنر بروس ، استوديوي بزرگ توليد و توزيع فيلم و محصولات سرگرمي آمريكا به تازگي قراردادهاي كلاني را براي فروش برخي از محصولات سينمايي و تلويزيوني خود به چين به امضا رسانده است.
به گزارش سايت خبري ورلد اسكرين ، اين اولين باريست كه وارنر بروس در چنين سطح بالايي با چين قرارداد همكاري سينمايي امضا مي كند.
بر اساس اين قرارداد ، تلويزيون سراسري چين CCTV4 تعداد زيادي از محصولات وارنر بروس را خريده و در اختيار شبكه هاي ديگر خود كه مخصوص پخش فيلم و سريال هستند مي گذارد.
شبكه فيلم چين كه در اين كشور با نام CCTV6 نيز شناخته مي شود از پر بيننده ترين شبكه هاي تلويزيوني در اين كشور است و بالغ بر 700 ميليون بيننده دارد.
محصولات خريداري شده از وارنر بروس از اين شبكه تلويزيوني پخش خواهد شد.
اين تصميم در راستاي گسترش همكاريهاي تجاري چين با كشورهاي غربي در زمينه سينما و سرگرمي است.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
«انجل» به سينماها مي آيد

يک مجموعه موفق تلويزيوني ديگر ، به فيلم سينمايي تبديل مي شود.
صنعت سينما اين بار قصد دارد مجموعه علمي تخيلي و ترسناک «انجل» را در معرض ديد دوستداران سينما قرار دهد.

اين مجموعه در فاصله سالهاي 1999 تا 2001 نمايش موفقيت آميز تلويزيوني داشت.

«انجل» با شعار تبليغاتي «سريع زندگي کن ، هيچ وقت نمير» توانست خيلي سريع تماشاگران تلويزيون را جذب خود کند. شخصيت اصلي اين مجموعه يک مرد خون آشام به نام انجل است که برخلاف خون آشام هاي ديگر ، آدمي مثبت است و در هر قسمت مجموعه به افراد مختلفي که با مشکل و بحران مواجه اند کمک مي کند. نقش انجل را ديويد بورنياز بازي مي کند که با اين نقش مشهور شد و در نسخه سينمايي هم همين نقش را تکرار خواهد کرد. ديويد گراينوالت ، خالق اين شخصيت تخيلي مي گويد: «سير تحول اين کاراکتر بسيار جالب توجه است.

او اولين بار در مجموعه علمي تخيلي «بافي : خون آشام» ظاهر شد و خيلي سريع توانست توجه همگان را به خود جلب کند ، پس از مدتي ما احساس کرديم او قابليت آن را دارد که خودش به عنوان يک شخصيت مستقل ، چهره اصلي يک مجموعه ديگر باشد. استقبال تماشاگران از اين کاراکتر، اجازه اين کار را به ما مي داد ، ولي ما در همان زمان مي دانستيم که مجموعه جديد بايد با مجموعه «بافي» تفاوت هايي داشته باشد تا بينندگان جذب آن شوند. حالا ما دوباره با همان وضعيت روبه رو هستيم.

نسخه سينمايي بايد به گونه اي ساخته شود و جنبه هايي را در خود داشته باشد که بتواند هم بينندگان تلويزيوني را جذب کند و هم سمت و سويي سينمايي داشته باشد. «انجل» را به سختي مي توان در يک ژانر سينمايي خاص قرار داد. در هر قسمت مجموعه عناصر درام ، کمدي ، ترس ، دلهره ، اکشن و فانتزي در هم ادغام مي شوند و يک اثر تماشايي را خلق مي کنند و در معرض ديد تماشاگران قرار مي دهند. تهيه کنندگان مجموعه مي گويند، نسخه سينمايي هم همين حال و هوا را حفظ خواهد کرد. ديويد بوريناز، بازيگر نقش «انجل» مي گويد: علت استقبال تماشاگران از اين کاراکتر اين است که او با اين که يک خون آشام است ، ولي مثل يک بچه معصوم نمي خواهد به کسي آسيبي برساند. درد و رنج هاي او باعث جذب بيننده به سوي وي مي شود، فکر مي کنم تماشاگران سينما هم اين شخصيت را دوست خواهند داشت.

موفقيت سري اول مجموعه «انجل» باعث توليد سري جديد آن شد. سري جديد مجموعه هم اکنون روي آنتن تلويزيون هاي جهان است.

تحليلگران پيش بيني مي کنند نسخه سينمايي فيلم هم با موفقيت روبه رو و اين موفقيت باعث توليد قسمتهاي ديگري از اين فيلم خواهد شد.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
گزارشی از مراسم بزرگداشت ژاله کاظمی

لادن پارسی

20040417124427kazemi203a.jpg

عکسها از سايت خانه هنرمندان ايران
به مناسبت درگذشت ژاله کاظمی دو مراسم بزرگداشت توسط انجمن گويندگان و گفتار فيلم ايران و خانه هنرمندان روزهای چهارشنبه26 و پنجشنبه 27 فروردين در فرهنگسرای انديشه و خانه هنرمندان برگزارشد.
ژاله کاظمی يکی از پيشکسوتان دوبله در ايران و يکی از چهره های ماندگار تلويزيون ملی ايران در سال های پيش از انقلاب بود.

هنردوستان ايرانی سال ها صدای گرم و گيرای او را به جای بازيگرانی چون کاترين دونوو، سوفيالورن، اليزابت تايلور، جولی اندروز، جولی کريستی و... و در سينمای ايران به جای گوگوش، فروزان، پوری بنايی و ... شنيده اند.

پيش از انقلاب او با اجرای برنامه های "شما و تلويزيون" و "روزها و روزنامه" يکی از بهترين مجريان تلويزيون ملی ايران بود.

بيشتر بينندگان هنوز ژاله کاظمی را در برنامه نوروزی "شما و تلويزيون" در سال ۱۳۵۶ به ياد دارند. اين آخرين باری بود که هويدا در تلويزيون ظاهر شد و ژاله کاظمی از او درباره زمزمه های نارضايتی که از مردم شنيده می شود، سئوال کرد و هويدا پاسخ داد:" مردم غر می زنند. هيچ عيبی هم ندارد. من هم غر می زنم، مادرمن هم غر می زند و..." و در همين برنامه بود که خانم کاظمی درباره سيزدهمين سال نخست وزيری هويدا و نحسی آن از او سئوال کرد و هويدا گفت که خواهيم ديد عدد سيزده نحس نيست.

ژاله کاظمی متولد ۱۳۲۲ بود. او از نوجوانی کار دوبله را آغاز کرد. او ليسانس علوم سياسی از ايران و فوق ليسانس تعليم و تربيت کودک از آمريکا بود. در اوايل دهه شصت پس از بازگشت از سفر چند ساله به امريکا نخستين نمايشگاه نقاشی خود را در گالری سيحون برگزار کرد که با استقبال هنردوستان روبرو شد.

20040417124545pouri_banai.jpg

پوری بنائی:" ژاله کاظمی در شصت فيلم به جای من حرف زده است
او در دهه هفتاد دوباره به کار گويندگی پرداخت، و گوينده برنامه "سينما نود"، "سينما چهار" و "سينمای حرفه ای" بود.

آخرين کار او مديريت دوبلاژ فيلم ساعت ها بود که در آن به جای نيکول کيدمن صحبت کرد. ژاله کاظمی در اواسط زمستان گذشته به آمريکا رفت و در ۱۲ فروردين، چند روز مانده به شصت ويکمين سالروزتولدش در بيمارستانی در واشنگتن در اثر بيماری سرطان درگذشت.

در اين مراسم بسياری از پيشکسوتان دوبله از جمله ژاله علو، فهميه راستگار، چنگيز جليلوند، ابوالحسن تهامی، منوچهر والی‌زاده، اسفنديار مهرتاش، جلال مقامی، خسرو خسروشاهی، شهلا ناظريان حضور داشتند.

در اين مراسم احمد رسول زاده ضمن بيان خاطراتی از ژاله کاظمی هنر او را در تنوع کاريش دانست و گفت به دليل ويژگی های صدای کاظمی طيف وسيعی از هنرپيشه های بزرگ دنيا با صدای او درخشيدند.

رسول زاده به طور مشخص به فيلم دختر مسخره و داش آکل و خاص بودن نوع لحن کاظمی در آنها اشاره کرد.

در اين مراسم شعری که سيمين بهبهانی در سوگ ژاله کاظمی سروده بود توسط دخترش خوانده شد. ابوالحسن تهامی دوبلور قديمی اجرای اين مراسم را به عهده داشت.

20040417124513kazemi203b.jpg

عزت الله انتظامی و جمشيد گرگين، مجری برنامه

کارگردان مراسم خانه هنرمندان جمشيد گرگين برادر شوهر سابق ژاله کاظمی بود. او در آغاز برنامه هدف از اين گردهمايی را نکو داشت يکی از ماهرترين، خوش صدا ترين و خوش سيماترين هنرمندان تاريخ دوبله ايران عنوان کرد.

در اين مراسم علاوه بر دوبلورها جمعی از قديمی ترين هنرمندان ايران از جمله حميد قنبری، پوری بنايی، عزت الله انتظامی، محمد سرير و انوشيروان روحانی حضور داشتند و پس از بيست و چند سال انوشيروان روحانی به روی صحنه رفت و قطعه ای را که سال ها پيش در يکی از برنامه های تلويزيونی ژاله کاظمی نواخته بود به ياد او نواخت.

در اين مراسم عزت الله انتظامی از دورانی سخن گفت که در سريال حسن صباح به کارگردانی داريوش مهرجويی با ژاله کاظمی همبازی بوده و بازی او در اين سريال را خوب توصيف کرد.

پس از پخش قسمت هايی از فيلم قيصر، پوری بنايی که ردپای زمان برچهره اش ديده می شود به صحنه آمد و از ژاله کاظمی به نيکی ياد کرد و گفت که او در ۶۰ فيلم به جايش صحبت کرده و بخشی از شهرت خود را مديون صدای او دانست.

فهيمه راستکار، ژاله کاظمی را دختر کوچولوی وسواسی عجول با صدای استثنايی ناميد و با بغض گفت همه کارهای او عجولانه و ناگهانی بود.

حميد قنبری که سال هاست اجازه کار ندارد از اينکه در زمان زندگی هنرمندان از آنها قدردانی نمی شود گله کرد و گفت برگزاری چنين بزرگداشتی در زمان زندگی هنرمندان سال ها به عمر آنان می افزايد.

محمد سرير هم دو قطعه از آثارش را که مورد علاقه ژاله کاظمی بود به ياد او نواخت.

دراين مراسم فاطمه معتمد آريا، بهناز توکلی و حسين محجوبی نيزدر باره ژاله کاظمی سخن گفتند.
در پايان هردو مراسم بخش هايی از فيلم هايی که ژاله کاظمی آنها را دوبله کرده بود به نمايش درآمد.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
نقدي بر فيلم سينمايي خانه اي از شن و مه ساخته واديم پرلمن

پاييز 1981، نيويورک ، منطقه پاسيفيک کانتي.
کتي نيکولو زن جواني که همسرش 8 ماه پيش او را ترک کرده است ، به دليل عدم پرداخت ماليات و عوارض ساليانه خانه پدري اش را از دست مي دهد.
دادگستري محلي خانه مزبور را به قيمتي بسيار پايين به فروش مي رساند.
خريدار يک ايراني فراري به نام سرهنگ مسعود امير بهراني است که همراه خانواده اش بعد از انقلاب به امريکا آمده و در حال حاضر سيتي زن نيويورک هستند.
بهراني قصد دارد باتعمير و فروش خانه به قيمت واقعي و بالاتر، خانه اي مناسب تهيه کند و با باقيمانده اين پول ، اسماعيل پسر کوچکش را به دانشگاه بفرستد.
به موازات اقدامات بهراني ، کتي نيز از هيچ کوششي براي بازپس گيري خانه فروگذار نمي کند. اما گويا قرار نيست همه روياها تحقق پيدا کنند و پايان اين ماجرا يک تراژدي دردآور است.


نزديک 2 دهه از انتشار رمان «خانه اي از شن و مه» مي گذرد و در اين مدت کمپاني هاي فيلمسازي از کوچک و بزرگ ، که به ارزش واقعي آن پي برده بودند خواهان به دست آوردن حقوق سينمايي اين اثر شدند و از اين مقدار زمان ، 8 سال اخير رقابت ها بسيار فشرده شد تا اين که «دريم ورکز» توانست مالک رمان «آندره دبيوس» شود.
کارگرداني که خانه اي از شن و مه را ساخته ، خود يک مهاجر اکرايني است. از اين رو با مقوله مهاجرت و تمامي زير و بم هاي آن آشناست.
ضمن اين که هرگز گرايش هاي سياسي نداشته و نسبت به اوضاع و احوال ايران نيز تا حد لازم اطلاعات داشته است.
دست بر قضا خود او هم در اکراين و هم در امريکا با مشکل اسکان روبه رو بوده است و طي مهاجرت نيز براي به دست آوردن شغل و مهمتر از آن براي به دست آوردن موقعيت اجتماعي و تثبيت آن با مشکلات زيادي دست و پنجه نرم کرده است.
جداي از بعضي ضعفهاي تکنيکي و يکي دو اشتباه در انتخاب بازيگر از سوي پرلمن ، به نظر مي رسد انتخاب او براي هدايت و ساخت خانه اش از شن و مه ، گزينشي صحيح بوده است.
اين را هم بدانيد که آندره دبيوس خالق رمان در تمام مراحل ساخت اين فيلم و حتي هنگام نگارش فيلمنامه يک پاي ثابت کار بوده است.


با اين همه اشتباه فاحشي در متن رمان و به تبع آن در فيلمنامه به وجود آمد که رفع نکردن آن لطمه جبران ناپذيري به اين فيلم زده است.
به نحوي که از هر 10 تماشاگر 7 نفر به اين اشتباه فاحش پي برده و آن را نقص اصلي فيلم عنوان کرده اند. در بين منتقدان نيز سخن اول درباره اين نقص است.
النور رينگل در آتلانتا ژورنال ، شان اوکانل منتقد فيلم کريتيک و شري ليندن سينمايي نويس هاليوود ريپورتر به همين دليل 2 ستاره از فيلم کم کرده اند اما اين اشتباه فاحش چيست؟
و چرا اينقدر مهم است که در ابتداي نوشتار سروقتش رفتم.
قضيه از اين قرار است که در طول فيلم ، نادي (با بازي شهره آغداشلو) خطاب به کتي (با بازي جنيفر کانلي) با آه و زاري مي گويد: «اگر ما را ديپورت کنند چه بر سرمان مي آيد؟
در حالي که اصلا دليل اين نگراني روشن نمي شود و کانلي نيز ديالوگي براي جواب دادن به مهمترين پرسش فيلم ندارد.
لستر نيز مساله ديپورت شدن آنها را مدام عنوان مي کند، در حالي که چنين چيزي در طول فيلم اصلا براي تماشاگر جا نمي افتد که ديپورت براي چه؟
در «خانه اي از شن و مه» با کاراکترهايي روبه رو هستيم که از فرط واقعي بودن از همان ابتدا مي توانيم با آنها همذات پنداري کنيم.
کتي نيکولو (لازارو) زني جواني است که توانسته اعتياد خود به الکل را ترک کند و همسرش 8 ماه است او را رها کرده و از مال دنيا تنها همين خانه پدري اش را دارد.
از سويي ديگر بهراني پس از مهاجرت به امريکا با تن دادن به مشاغل دون نظير کارگري ساختمان و جاده سازي و فروشندگي توانسته خرج زندگي و هزينه اجاره آپارتمان اش را به دست بياورد.
وقتي دادگستري محلي منطقه پاسيفيک کانتي در روزنامه فروش خانه کتي نيکولو را با قيمتي بسيار پايين اعلام مي کند، بهراني آنچه پس انداز کرده براي خريد اين خانه هزينه مي کند تا با تعمير و فروش آن به قيمت واقعي سر و ساماني به زندگي اش بدهد.
اين واقعه روي مي دهد اما کتي که آسمان نيويورک در حال حاضر سقف خانه اش شده ، تمام همتش را مصروف مي کند تا خانه را پس بگيرد.
در اين راه يک افسر پليس محلي به نام لستر (با بازي ران الدرد) به او کمک مي کند و حتي از يونيفورم و مقام خود نيز سوءاستفاده مي نمايد تا بهراني را بترساند.
اما بهراني که خود سرهنگي کارآزموده بوده دست لستر را مي خواند و به دپارتمان متبوع او گزارش مي دهد.
به هر روي کتي چاره اي جز خودکشي نمي بيند و سعي مي کند کنار منزل پدري اش با شليک گلوله اي به زندگي خود پايان دهد.
بهراني متوجه قضايا مي شود و کتي را وارد منزل مي نمايد. نادي به کتي اصرار مي کند که حمام بگيرد تا اعصابش آسوده شود. اما کتي محتوي يک شيشه قرصهاي روان گردان را در حمام بالا مي اندازد.
با ورود لستر به خانه اوضاع وخيم مي شود. او بهراني ، نادي و اسماعيل را به تصور اين که کتي توسط آنها اذيت شده در حمام محبوس مي کند.
فردا صبح بهراني اعلام مي کند حاضر است مبلغ 45 هزار دلار به کتي و لستر بدهد. لستر اسماعيل و بهراني را تا بانک اسکورت مي کند، اما در ميانه راه اسماعيل اختيار از دست مي دهد و کلت لستر را کف مي رود.
پليس هايي که در اطراف هستند، صحنه را مي بينند و به تصور اين که اسماعيل قصد دارد به لستر که يونيفورم پليس به تن دارد شليک کند سينه اش را هدف قرار مي دهند.
به هر روي با مرگ اسماعيل ، بهراني زندگي خود و نادي را تمام شده مي پنداردبه خانه مي آيد و در اين فاصله کتي به ساحل پاسيفيک رفته است.
بهراني ، نادي را با خورانيدن چاي حاوي قرصهاي روان گردان به مرگي آرام رهنمون مي کند و خود نيز با کشيدن نايلون به صورتش خودکشي مي کند، و رسيدن کتي از ساحل مصادف است با ديدن پيکر بي جان آن زوج ميانسال ايراني که دست در دست هم ساعتهاست روح از بدنشان پرواز کرده...
در خانه اي از شن و مه ، هيچ کاراکتري به جز لستر منفور و بد نيست. همچنان که قهرماني در اين ميان وجود ندارد.
هم بهراني و هم کتي مي خواهند از حق حيات خود به بهترين نحو استفاده کنند؛ اما سرنوشت گونه اي ديگر برايشان رقم مي زند.
جالب اين که هيچکدام از آنها قصد ندارند ابتدا به ساکن براي يکديگر مزاحمت به خرج دهند. کتي که ايتاليايي الاصل است ، به يک افسر محلي پليس نيويورک با خلقيات گند امريکايي اش اعتماد مي کند و وجود لتسر است که موازنه ها را به هم مي زند.
اگر او نبود، کتي هرگز اهل اين بلندپروازي ها نبود؛ اما او نيز به نوبه خود در يک مورد مقصر است. درست است که او وضع روحي اصلا مناسبي نداشته است اما مانع لستر نشد.
صبح روزي که لستر به همراه بهراني و اسماعيل رهسپار بانک شدند، کتي بايد مانع مي شد. او طي اين مدت خانواده دوستي بهراني و خلق و خوي آرام ايراني جماعت را ديده ودريافته بود.
حتي نادي در طول فيلم 2 بار جان او را نجات داده و بهراني نيز مانع خودکشي او توسط شليک کلت شده است.
با اين حال کتي دختري است که پدرش در کودکي آنها را ترک کرده و همسرش نيز ماههاست او را گذاشته و رفته و از کانون گرم خانواده و ارزش آن ، آن هم براي ايراني جماعت هرگز اطلاعي ندارد.
در خانه اي از شن و مه روابط انساني بسيار گيرا توصيف مي شود. شخصيت نادي به عنوان يک زن ايراني خانه دار و اسماعيل به عنوان پسري ايراني که طبق عادت وابسته به پدرو مادر است ، غرور ايراني جماعت ، پايبندي به قول و قرار و تعهد، همگي مناسب و واقعي تصوير شده است.
موسيقي فيلم نيز هماهنگي کامل با درونمايه دارد. جيمز هورنر شايد با اين کارش غوغا کرده باشد، به نحوي که تاثيرگذاري موسيقي او به عنوان يک آيتم مکمل بر فيلم غيرقابل انکار است.
در زمينه فيلمبرداري نيز کار يکدست راجر دي کينز و ديويد استاکتون قابل تقديراست. ضمن اين که هر دوي اينها پيش از اين در فيلمبرداري اين گونه فيلمهاي آرام آثار قابل توجهي داشته اند.
از خانه اي از شن و مه ، تا هفته دوم اکران علي رغم نامزد شدن 2 شخصيت اصلي اش براي تصاحب اسکار (بن کينگزلي و شهره آغداشلو) استقبال چنداني نشد، اما پس از برگزاري مراسم اسکار و بويژه در هفته هاي اخير و با شناسايي اين فيلم ، تعداد تماشاگران روز به روز بيشتر شد.
به نحوي که فروش اين فيلم تنها در 3 هفته اخير معادل 10ميليون دلار بوده است. به نظر مي رسد خانه از از شن و مه از آن دسته آثاري باشد که پس از گذشت يکي دو سال از زمان ساختش توسط تماشاگران کشف شود.
هرچند اين فيلم از سوي منتقدان بسيار تحسين شد و تنها اشکال را براي آن نقيصه اي وارد مي دانستند که در ابتداي نوشتار به آن اشاره کردم.


مهدي تهراني
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
سوني كتاب ريچادر كلارك درباره يازده سپتامبر را فيلم مي كند

جام جم :
سوني پيكچرز ، سازنده فيلم هاي پر هزينه و پر فروشي چون «مرد عنكبوتي» حق ساخت فيلمي بر اساس كتاب تازه منتشر شده توسط ريچارد كلارك درباره يازده سپتامبر را خريداري كرده است.
كتاب ريچارد كلارك درباره يازده سپتامبر كه در آن به اطلاع قبلي بوش و برخي ديگر از سياستمداران واشنگتن درباره وقوع حوادث يازده سپتامبر اشاره كرده است در اولين روزهاي انتشار به فروش فوق العاده اي دست يافت.
كتاب كلارك «عليه همه دشمنان : نگاهي از درون به جنگ با ترور» نام دارد و در آن فاش كرده است كه بوش و تيم او هشدارهاي زيادي را درباره وقوع حملات يازده سپتامبر جدي نگرفته اند.
كلارك به مدت سي سال در پست رياست سازمان ضد تروريستي و در دوران زمامداري چهار رئيس جمهور فعاليت داشته است.
به گزارش هاليوود ريپورتر كارگرداني اين فيلم بر عهده جان كلي خواهد بود.
كلي اثاري چون مردان سياه پوش را در كارنامه خود دارد و در ساخت «همه مردان رئيس جمهور» نيز نقش داشت.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
حضور سيسي اسپاسك در رينگ 2 قطعي شد

جام جم
حضور سيسي اسپاسك هنرپيشه توانمند سينما در قسمت دوم فيلم «حلقه» (Ring) قطعي شد.
وي در اين فيلم نقش مقابل نائومي واتس را بازي خواهد كرد.
داستان نسخه اول اين فيلم مربوط به پيام تهديد آميزي است كه مي گويد:«هفت روز پس از ديدن فيلم خواهي مرد...»
تهديدهاي تلفني با اين مضمون براي كسي است كه بسته پستي را كه شامل يك نوار ويديويي است باز كرده و فيلم را ديده است.
كنجكاوي يك خبرنگار (راشل ، نائومي واتس) كه خواهرزاده اش بر اساس تهديدهاي تلفني مذكور كشته شده حوادثي در پي دارد كه ساختار اصلي فيلم است.
به گزارش هاليوود ريپورتر جزئيات ديگر اين فيلم كه از جمله ساخته هاي موفق گور وربينسكي بود كاملاً مخفي مانده و به اين زودي منتشر نخواهد شد.
در اين گزارش همجنين آمده است كه گور وربينسكي فيلم دوم را كارگرداني نخواهد كرد و اين بار هيدئو ناكاتا قرار است ان را به روي پرده ببرد.
فيلمبرداري اين فيلم اكشن ماه اينده آغاز خواهد شد.اسپاسك به طور هم زمان در فيلم ديگري با نام «خانه اي در انتهاي جهان» نقش مقابل كالين فارل را بر عهده خواهد داشت.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
جزئيات مربوط به هري پاتر 4 منتشر شد

وارنر بروس ، تهيه كننده و سازنده مجموعه فيلم هاي هري پاتر جزئيات مربوط به چهارمين قسمت از اين مجموعه را منتشر كرد.
بر اساس اعلام اين استوديوي بزرگ فيلمسازي جهان ، چهارمين قسمت از اين مجموعه فيلم ها «هري پاتر و جام آتش» نام دارد و در نوامبر سال 2005 عرضه خواهد شد.
كارگرداني اين فيلم بر عهده كارگردان تازه اي به نام مايك نيوال است.
دو نسخه اول اين فيلم را كريس كلمبوس به روي صحنه برد و سومي آن را آلفونس كوآران ساخت و حالا كارگردان تازه اي مي خواهد شانس خود را براي چهارمين قسمت آن امتحان كند.
سومين قسمت از مجموعه فيلم هاي هري پاتر با نام «هري پاتر و زنداني آزكابان» در اوائل ماه ژوئن اكران مي شود.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
ظهور ستاره فيلم ماتريكس در سومين قسمت از مأموريت غير ممكن

جام جم :
كري انه موس ، بازيگر فيلم هايي چون ماتريكس به عنوان نقش مقابل تام كروز در سومين قسمت از فيلم «ماموريت غير ممكن» در نظر گرفته شد.
به گزارش هاليوود ريپورتر ، وي براي ايفاي نقش در اين فيلم قرارداد امضا كرده است.
به نوشته اين سايت خبري سينمايي انه موس در كنار تام كروز با همان نام اتان هانت در اين فيلم نقشي كليدي بر عهده خواهد داشت.
دست اندركاران و تهيه كنندگان مأموريت غير ممكن با توجه به درخشش زياد انه موس در سه گانه ماتريكس قصد دارند از آن براي بالا بردن استقبال عمومي از مأموريت غير ممكن 3 استفاده كنند.
به نوشته هاليوود ريپورتر فيلمبرداري مأموريت غير ممكن 3 از اوائل ماه آگوست آغاز خواهد شد.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
مل گيبسون در تلاش براي پخش فيلمش در تلويزيون

مل گيبسون كارگردان جنجال برانگيز فيلم «مصائب مسيح» در تلاش براي فروش اثر خود به شبكه هاي تلويزيوني در آمريكا و يا ساير كشورهاي جهان است.
مصائب مسيح از جمله جنجال برانگيز ترين فيلم هاي اكران شده در سال 2004 بوده است كه از قضا با وجود مخالفت هاي زياد محافل صهيونيستي فروش بسيار بالايي براي كارگردان و تهيه كننده خود به همراه آورد.
به گزارش ورايتي و به نقل از مل گيبسون چند شبكه تلويزيوني در آمريكا سرگرم بررسي پيشنهاد فروش اين فيلم از سوي تهيه كنندگان مصائب مسيح هستند.
از جمله اين شبكه هاي تلويزيوني از HBO نام برده شده است كه از جمله شبكه هاي پيشگام در خريد حق پخش و توزيع فيلم هاي جنجالي در سراسر دنيا است با اين حال HBO از اعلام نظر در اين باره خودداري كرده است.
به نوشته ورايتي تنها در ماه فوريه نيم ميليون سي دي اين فيلم به فروش رسيده است.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
اكران بيل را بكش 2 گيشه ها را لرزاند

اكران عمومي قسمت دوم از فيلم «بيل را بكش» با استقبال شايان توجهي از سوي امريكائيها روبرو شد.
بيل را بكش از ساخته هاي كوآنتين تارانتينو كارگردان شهير است داستان زني انتقامجو است كه در پي كشتن فردي به نام بيل است كه خانواده و عزيزان او را به قتل رسانده است.
به گفته منتقدين بيل را بكش 2 به مراتب از نسخه اول آن بهتر است و يكي از دلايل استقبال عمومي از آن همين بوده است.
شركت فيلمسازي ميراماكس كه حق توزيع بيل را بكش را در اختيار دارد اعلام كرد اين فيلم تنها در سه روز نخست اكران عمومي 6/25 ميليون دلار فروخته است.
نسخه اول بيل را بكش در همين مدت 1/22 ميليون دلار فروش كرده بود.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا