• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اخبار هنر

وضعیت
موضوع بسته شده است.

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
موج تازه توليد فيلمهاي مذهبي د رجهان

صنعت سينما هم به پيروي از شبکه هاي تلويزيوني ، تصميم گرفته است توليد فيلمهاي مذهبي را افزايش دهد.
موفقيت «مصايب مسيح» اين نکته را ثابت کرد که مردم ، دوستدار تماشاي قصه هاي مذهبي به روي پرده سينما هستند و صنعت سينما اين نکته را به فال نيک گرفته است.

در حال حاضر چند شرکت بزرگ فيلمسازي ، در حال آماده سازي فيلمنامه هاي چند قصه مذهبي هستند که توليد آنها از يکي دو ماه ديگر شروع مي شود. راجر ابرت ، منتقد سرشناس مي گويد: در صنعت سينما ما هميشه با موجهاي مختلف فيلمسازي روبه رو بوده ايم.

هميشه موفقيت خوب مالي يک فيلم ، باعث رواج آن نوع فيلمسازي مي شود. اما برخورد تماشاگران با فيلمهايي که قصه زندگي پيامبران را تعريف مي کند، برخورد متفاوتي بوده است.

مردم با آن که قصه زندگي پيامبران را حفظ هستند، اما هميشه مشتاق ديدن فيلمهاي تازه درباره آنان بوده اند، آنها به گونه اي به تماشاي اين فيلمها مي نشينند که انگار اولين بار است اين قصه را مي شنوند. راز و جادوي قصه زندگي پيامبران هم در همين نکته نهفته است.

آنها هميشه تازه و اصيل هستند. نکته جالب اين که اين فيلمها اختصاص به تماشاگران خاص آن مذهب هم ندارد. اين فيلمها توسط تماشاگراني با اديان و مذاهب مختلف ديده مي شود و همه از تماشاي آنها لذت مي برند. اوج ساخت فيلمهاي سينمايي درباره پيامبران به دهه 60برمي گردد که سينماي باشکوه تاريخي (با آن دکورهاي عظيم و پرده سينما اسکوپ) رونق گرفت.

در کنار فيلمهايي که اختصاص به زندگي خود پيامبران داشت.

در ديگر فيلمهاي تاريخي (مثل «بن هور» و «باراباس») هم اشاراتي به زندگي و فعاليت هاي پيامبران مي شود. در شرايطي که اين نوع فيلمها در نمايش عمومي با فروش بالايي رو به رو شدند، منتقدين سختگير سينمايي ، فيلمي مثل «انجيل به روايت متي» اثر پازوليني را در بين فيلمهاي مذهبي ، به عنوان اثري والا مي شناسند. مصطفي عقاد، فيلمساز عرب هم اوايل دهه 80 ، قصه زندگي پيامبر اکرم را با نام «پيامبر» (در ايران : محمد رسول الله (ص)) و با همکاري هنرمندان اروپايي کارگرداني کرد. نکته قابل ذکر اين است که هنرمندان ايراني 2سال قبل از آن که مصايب مسيح ، جلوي دوربين برود (و موج ساخت فيلمهاي مذهبي را خلق کند)، قصه زندگي حضرت مريم (ص) را در قالب يک فيلم - مجموعه با عنوان «مريم مقدس» تهيه کردند. اين فيلم مجموعه هم در نمايش سينمايي و هم در پخش تلويزيوني با استقبال وسيع و بسيارخوب تماشاگران ايراني مواجه شد.
جام جم
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
بازيگران ارباب حلقه ها به نيوزيلند مي روند

جام جم :
بازيگران و دست اندركاران سه گانه ارباب حلقه ها تصميم دارند به مناسبت پيروزي خود در اسكار جشن هاي كوچكي را در نيوزيلند محل فيلمبرداري اين سه گانه برگزار كنند.
بازگشت پادشاه ، آخرين قسمت از اين سه گانه توانست يازده جايزه از جوايز اسكار را به خود اختصاص دهد.
پيتر جكسون كارگردان اين سه گانه گفته است اين مراسم غير رسمي است و تنها محلي براي ديدار اعضا و بازيگران تيم هنري اين سه گانه مي باشد.
نيوزيلند داري جاذبه هاي گردشگري زيادي است و فضاي طبيعي آن بهترين مكان براي ساخت اين سه گانه بود.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
جشنواره تگزاس ، سياسي شد

جشنواره بين المللي فيلم تگزاس در برنامه هاي امسال خود توجه ويژه اي به مسائل سياسي کرده است.
حال و هواي سياسي جشنواره که تا به حال در اين جشنواره حضور نداشته باعث شگفتي و تعجب دست اندرکاران و علاقه مندان شده است.

رسانه هاي گروهي مي نويسند شهر محل تولد جورج بوش ، رئيس جمهور امريکا، امسال ميزبان چندين فيلم مستند و داستاني مستقل است که به طرح مضامين تند سياسي مي پردازند. در اين بين توجه ويژه رسانه ها به فيلم مستند «مغز متفکر بوش !» است که درباره مشاور بوش به نام کارل روو است.

مت دنتلر، مدير جشنواره مي گويد: «جشنواره امسال ناگزير بود وارد مباحثات سياسي شود؛ چرا که ما يک انتخابات مهم (انتخابات رياست جمهوري) را پيش رو داريم.

هر دوره از جشنواره ما منعکس کننده شرايط روز جامعه است.

اين روزها جامعه ما به شدت سياسي است و در همه جا مردم مشغول بحثهاي سياسي هستند.»جاناتان دمي سازنده «سکوت بره ها» هم با يک مستند به نام «آگرونوميست» در اين جشنواره حضور دارد. جان لنديس سازنده «خانه حيوانات» و گري راس کارگردان «سي بيسکت» 2سخنران ميهمان جشنواره هستند که در ديدار با تماشاگران جشنواره درباره جنبه هاي مختلف فيلمسازي صحبت مي کنند. فيلمهاي بحث انگيز داستاني همچون «کد 46» (مايکل وينتر باتم با بازي تيم رابينز)، «داگويل» (لارس فون تريه با بازي نيکول کيدمن) و «دختر جرسي» (با بازي بن افلک و ليو تيلور) جزو فيلمهاي سرشناسي هستند که در جشنواره نمايش داده مي شود. جشنواره تگزاس جمعه 12مارس (22 اسفند) گشايش مي يابد و تا 20مارس (29 اسفند) ادامه دارد.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
«مرد شهر» با «تاکسي» مي آيد

شوراي صدور پروانه برنامه هاي ويدئويي اداره کل توسعه و همکاري هاي سمعي و بصري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، پروانه نمايش 19عنوان فيلم سينمايي و انيميشن را براي ورود به شبکه نمايش خانگي کشور صادر کرد.
فيلمهاي سينمايي مرد شهر ، تاکسي ، پسر رودخانه سفيد ، پليس 2020 ، بي رحم ، موبي ديک ، اوديسه ، سفرهاي گاليور ، پل اژدها ، گريز از اسلحه و فيلم انيميشن ، دنيس شيطونه از سينماي امريکا ، فيلمهاي سينمايي محافظ، سرباز ، فرار از عشق ، حفاظت و پليس والا از سينماي هندوستان ، فرزندان شائولين از هنگ کنگ ، يون گاري از کره جنوبي و صادق خان از ايتاليا ، فيلمهايي هستند که مجوز تکثير آنها براي 4 موسسه متقاضي در آخرين جلسه صدور پروانه نمايش صادر شده است.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
گفتگو با شهرام ناظری

بهزاد بلور

bbc

زندگی نامه مختصر و مفيد

با اينکه شهرام ناظری متولد کرمانشاه بيشتر زندگی هنريش رو در تهران گذرونده، درهنرستان موسيقی 4 سال تعليم صدا ديد و سه تار کار کرد و در کنکور سال ۱۳۵۵ تهران شاگرد اول آواز شد.
شهرام ناظری همون سال اول انقلاب، همراه چند هنرمند ديگر کانون هنری چاووش رو در تهران تأسيس کرد.
در اين کانون گروههای عارف وشيدا تشکيل شدن.اين دو گروه در موسيقی اصيل ايرانی شور وحال تازه ای به پا کردن و بين مردم ، بخصوص جوونا طرفداران زيادی داشتن و کاستهاشون رو دست می رفت . بهمراه اين گروهها بود که صدای دف (بيژن کامکار ) به موسقی ايرانی برگشت و صدای تار محمدرضا لطفی ضربان قلبها رو برد بالا و با اين گروهها بود که صدای شهرام ناظری رو از راديو وضبط صوتها شنيديم.

د رهمين کانون چاووش بود که آقای ناظری آواز درس داد.
از اولين کارهايی که شهرام ناظری در ايران ضبط کرده آلبوم مثنوی مولوی، بشنو از نی بوده و تصنيف تا کی به تمنای وصال تو يگانه.
در کل حدود ۳۰ آلبوم از شهرام ناظری دردسته که آخرينش "خط سوم " يادوآر شمس تبريزی هستش که با گروه دستان در يکی از کنسرتهای جديدشون در خارج از کشور، ضبط کردن.

لحظه ديدار رسيد

من خودم بارها کنسرتهای شهرام ناظری رو در لندن ديدم و حتی در شبکه تلويزيونی جام جم ايران و بعضی از شبکه های لس آنجلس تصوير برفک دار کنسرتهاشون رو نگاه کردم،

ولی هيچوقت موقعيت فراهم نشده بود که باهاشون از نزديک مصاحبه کنم ( تا حالا بيشتر مصاحبه ها پای تلفن بوده ) اين بود که يک کم می ترسيدم . بخصوص که ديروزش از آمريکا برگشته بودم و بين "هست و نيست" شناور! بين "بگم يا نگم " ، دو دل.
خلاصه همه چيز بر عکس شد و با شهرام ناظری ملاقات کردم.
شهرام ناظری خيلی خودمونی و دوستانه بود و با صدای آهسته و ملايمی صحبت ميکرد.
رفتيم تو استوديو و اولين سوالم رفت سوی ويديوی کنسرتهاشون که خيلی از ايرانيها تو خارج روزانه نگاهش ميکنن.

بهزاد: لس انجلس که بودم بارها ويديوی کنسرتهای شما رو تو تلويزيونها ديدم ، صدا و تصويرشون خيلی بده، چرا؟
شهرام ناظری : در درجه اول خود اين شبکه جام جم چون فکر می کنم از اصول درست پيروی نمی کنه. پس در نتيجه نمی شه ازش انتظار داشت که کارهاش در زمينه فرهنگی در يک مدار درست و صحيح باشه.

خيلی از کارهای منو، می تونم بگم به سرقت بردن . بدون اينکه با من قرار دادی ببندن، مشورتی بکنن، اجازه ای بگيرن هيچ خبری بدن، تازه کار منو با بدترين کيفيت صدا و تصوير پخش ميکنن.
خوب اين يک لطمه معنوی به من زده.
خيلی وقتها اين ويديوها با يک دوربين دستی خانگی مخفيانه ضبط شده و بعد سر از اين تلويزون و اون تلويزيون در آورده. "سعديا گوسفند قربانی به که نالد ز دست قصابش."
تو رو خدا اينکارو نکنين اينکارها اجحافه اين کارها غير فرهنگيه. بياين با هنرمندان قرار داد ببندين. با دوربينهای درست فيلم بگيرين آبروی آدمو اينجوری نبرين.

بهزاد: آقای ناظری من از طرفدارای کارهای شما بودم و حتی وقتی عاشق بودم، اين آلبوم گل صدبرگ و صدای سخن عشق بيشتر از آلبومهای پاپ به من می چسبيد.حتی يادم مياد که زمان انقلاب که نوجوون بودم کارهای گروه عارف و شيدا اصلأ ما رو از موسقی راک کشوند بطرف موسقی اصيل. ولی در اين ده سال گذشته ديگه موسقی اصيل ايرانی اون شور و حال و تاز گی رو برای ماها نداره.

چرا موسقی اصيل ما حداقل از ديد شنونده هائی مثل من به جلو نرفت ؟

شهرام ناظری : اون زمان انقلاب حال و فضا و جوشش خاصی تو جامعه ما درجريان بود. و يک همآهنگی بين مردم و هنر وجود داشت. موسيقی اصيل ايرانی هم با اين جنبش در جامعه همراه شد و يک علاقه متقابل بين مردم و هنر موسيقی بوجود آمد که بنظر من در دنيا کم نظيره.
اون دوران بخاطر فضای پرشورش در موسيقی هم تأثير گذاشت و چون اجتماع در تکاپو بود، هنرش هم بهمين خاطر پرشور شد.
دخترها و پسرها راهی کلاسهای آموزشی شدن. مثلأ بعد از اينکه آلبوم " گل صدبرگ" بيرون آمد جوانان زيادی به دنبال يادگيری سه تاررفتن.
اون نوع طرز فکر، در اين روزها از دست رفته .
اين راهی که رفتيم، می بايد يکجوری هدايت ميشد. ولی کاری برای ادامه روند اين حرکت انجام نشد و بی صاحب موند.
موزيسينها نا اميد شدن و اون شور و حرکت که بين ماها بود افت کرد. دست اندرکاران هستند که می تونن با ايجاد امکانات بيشتر و ايجاد مراکز فرهنگی اين جريان موسيقی اصيل ايرانی رو هدايت کنن و به جلو ببرن.


بهزاد : فکر نمی کنين د ردهه دوم بعد از انقلاب موسيقی اصيل به يک جهتی رفت که خسته کننده شد. مثل ارکستراسيونهای اروپائی در موسيقی اصيل.الان ديگه ميشه قشنگ حدس زد که بعد از اينکه مثلأ تار دو تا نت بزنه يک ساز ديگه جوابشو ميده و بعد ملودی رو ادامه ميده .
بنابراين اون روحيه پرشور به شکل خط کشی شده و قابل پيش بينی درآمد.
منظورم از اين سخنرانی اين بود که موسيقی اصيل ما به چه بی راهه هائی رفت؟

شهرام ناظری: اينها تجربه هائيه که اشکالی نداره انجام بشه ولی اشکالش در اينه که ده جور موسيقی شبيه اينو ميان تقليد ميکنن.
اين جريان سر موسيقی عرفانی و صوفی پيش آمد که ديگه اينقدر من موسيقی صوفی شنيدم و اينکار رو تکرار کردن که من ديگه خودم رفتم کنارو گفتم پشيمان شدم.
اشکال کار ما اين تقليدهاست.البته ابتکار هم هست.

بهزاد : خودتون ، د رسابقه هنريتون چه ابتکارهايی در هنر آواز داشتيد
شهرام ناظری: خود من از بيست سال پيش روی شعر نو آواز آزاد خوندم مثل آواز رديف، مثل کاری که در آلبوم در گلستانه خوندم .
من سال ۱۳۷۴ در ورزشگاه انقلاب در سالن تنيس در راست پنجگاه مرکب برنامه اجرا کردم که در اون برنامه با شعر نو آواز خوندم شعر نيما، در درآمد نهاد و نهفت
شفيعی کدکنی، در راست پنجگاه شاملو، درگوشه عشاق و پنجگاه". . . يک شاخه در سياهی جنگل به سوی نور فرياد می کشد . . ." و همينطور شعر فروغ "... چگونه شد غم قطره قطره" و اسماعيل خوئی شعر " قطره ای در باران "
اينها رو بصورت آوازهای بدون ريتم اجرا کردم که اسمش رو گذاشتم آواز آزاد که سبک مخصوص خودشه و شيوه بيان و نفس کشيدن مخصوص خودش رو داره. اين سبکيه که من بذرش رو پاشيدم.

در زمنيه موسيقی اصيل و آواز اصيل هم خيلی کار کردم .کلی تحقيق کردم به شهرها و روستاها سفر کردم. ودر نتيجه شيوه خواندنی رو برای اشعار مولانا بکار ميبرم که ويژه اون اشعاره. وقتی کلمات رو بيان می کنم نفسم می چرخه و مياد بيرون نه اينکه مثل روال معمول موقع تلفظ کلمات يکراست بيرون بياد. اينجوری تونستم که کليدی از شعرهای مولوی رو بدست بيارم که با خوانند ه های ديگر فرق داره.






بهزاد : شما خواننده ای هستيد که بيشتر از هر هنرمند ديگری که ما در ايران می شناسيم، اشعار مولانا می خونه، چرا انتخاب شما با خوانند گان هم دوره خودتون فرق داشت؟

شهرام ناظری: دراين حدود ۱۵۰ سال گذشته يعنی از دوران قاجار تا امروز، شعر مولوی در موسيقی ما حضور نداشت و ۹۰ درصد شعر سعدی و البته يک درصد کوچکی هم از اشعار حافظ استفاده ميشده .
موقعی که شعر مولوی رو شروع کردم در ايران خوندم، تقريبأ هيچ هنرمندی علاقه به اين اشعار نشون نميداد و من تنها بودم.
يک خاطره ای براتون بگم که گويای برخورد هنرمندان دهه های گذشته با اشعار مولاناست.
۲۸ سال پيش که من برای استادانم شعر مولوی می خوندم کسی خوشش نمی آمد.
يکروز من نوجوان بودم و به منزل دکتر **** زاده نائينی دعوت شدم.استاد بنان رو اونجا ملاقات کردم.ايشون از من خواستن که براشون آواز بخونم . منهم اين شعر مولانا رو خوندم .
چه دانستم که اين سودا مرا اينسان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند پرخون
استاد بنان گفتن که " اين شعر چيه انتخاب کردی می خونی؟ تخته و دريا و قلزم و اينجور چيزا؟"
زيبائی ملودی شو نشون نميده و جلوه ای نداره .منم گفتم که استاد، من به کار شما علاقه مندم ولی از شعرهای اتو کشيده خوشم نمی ايد.
همين جنبه های عجيب و متفاوت اشعار مولانا رو من دوست داشتم . چون دنيای متفاوتی رو تجسم ميکنه .
و در آلبوم گل صدبرگ همين آواز رو اجرا کردم و کلی مورد پسند مردم قرار گرفت.
اون آهنگ کار آقای رضا قاسمی هستش که با سه تار و دف اجرا شد. الان در فرانسه هستن .

ناگهان يک اتفاق عجيبی افتاد . . .


اينجا زنگ خطر د رساختمان بی بی سی به صدا در آمد و چراغهای قرمز در استوديو روشن و خاموش شد و ما مصاحبه رو قطع کرديم البته با خنده و شادی که چطور بعد از مدتها زنگ خطر وسط مصاحبه ما به صدا در اومد !! و چه عجيب که اين همزمان شد با وقتی که از مولانا صحبت می کرديم و به قول خود آقای شهرام ناظری پيش از اينکه از در بيرون بريم:
" زندی موجی برآن کشتی . . . اسم مولانا رو آورديم يکدفعه اقيانوس متلاطم شد. . ."
آقای شهرام ناظری چند ماهی در اروپا و آمريکا ( پيش پسرشون حافظ در نيويورک) هستند و بهمراه پسرشون درحال ضبط آلبوم جديدی که با سازهای کلاسيک خارجی وايرانی اجرا ميشه .
کارهای اين آلبوم جديد بزودی در کنسرتهائی دور اروپاشون اجرا خواهد شد.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
آمادگي ستاره باليوود براي بازي در هاليوود


جام جم:
«اميتا باچان» يكي از بزرگترين ستاره هاي باليوود (سينماي هند) گفت: پس از سالها رد پيشنهادهاي هاليوود حاضر است ، در امريكا بازي كند.
به گزارش بي بي سي باچان گفت : اگر چنين فرصتي پيش بيايد از آن استقبال مي كنم.
وي گفت : قبلا اجراي نقش هاي كليشه اي مثل نقش يك گداي هندي يا سرباز دستار به سر به او پيشنهاد شده بود.
باچان براي تبليغ درباره مراسم اهداي جوايز سينماي هند كه روز 22 مه برگزار مي شود در سنگاپور به سر مي برد اين مراسم هر سال در يك كشور برگزار مي شود.
باچان 60 ساله در بيش از 140 فيلم سينماي هند بازي كرده و يكي از شخصيت هاي بانفوذ اين صنعت است اما تاكنون در فيلمي به زبان انگليسي بازي نكرده است.
وي گفت : اخيرا براي بازي در فيلمي از «ريدلي اسكات» كارگردان معروف انگليسي با وي صحبت كرده اما موضوع قطعي نشده است.
باليوود هر سال حدود هزار فيلم مي سازد.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
موزيكال ارباب حلقه ها گران ترين تئاتر موزيكال جهان
چام جم :
كوين والاس تهيه كننده نامدار تئاتر لندن و موزيكال ارباب حلقه ها ، با اشاره به اينكه اين تئاتر قطعاً در سال 2005 و در سالن تئاتر وست اند لندن اجرا مي شود آن را گران ترين و پر هزينه ترين موزيكال تئاتر خواند.
اين نمايش موزيكال كه بسياري از علاقمندان براي اجراي آن لحظه شماري مي كنند 8 ميليون پوند هزينه برداشته است و به گفته تهيه كننده آن كوين والاس ممكن است تا زمان نمايش نيز به اين هزينه افزوده شود.
50 بازيگر در اين موزيكال حضور دارند و به جاي الف ها ، هابيت ها ، اركس ها و جادوگران گاندولف و سارامان ايفاي نقش خواهند كرد.
شايع است كه ايان مك كلن بازيگر نقش گاندولف و برخي ديگر از ستارگان فيلم ارباب حلقه ها ، 2 برج و بازگشت پادشاه ، كه هر سه ساخته پيتر جكسون است ، نيز در اين نمايش موزيكال حضور خواهد داشت.
تاريخ اجراي اين نمايش در بهار سال 2005 تعيين شده است كه مصادف با پنجاهمين سالگرد انتشار اثر كلاسيك 3 گانه جي آر.آر تالكين است.
سه گانه ارباب حلقه ها نوشته جي آر آر تالكين است و پيتر جكسون آن را در قالب فيلم جهاني ساخت.
آخرين قسمت از اين سه گانه توانست يازده جايزه اسكار را نصيب خود كند.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
فيلم مارمولک توقيف شد


پرويز پرستوئی نقش اصلی اين فيلم را بازی می کند.
فيلم مارمولک ساخته کمال تبريزی پيش از نمايش عمومی آن در سينماهای تهران توقيف شد.
پيش فروش بليتهای فيلم مارمولک که قرار بود برای روزهای نوروز اکران شود از چند روز پيش آغاز شده بود.

احتمالا يکی از دو فيلم ميهمان مامان(داريوش مهرجوئی) و شکلات(افشين شرکت) برای اکران نوروزی جايگزين مارمولک خواهد شد.

داستان اين فيلم درباره دزدی سابقه دار(با بازی پرويز پرستوئی) است که پس از فرار از دست ماموران نيروی انتظامی با تعويض لباسش با يک روحانی خود را در نقش يک روحانی جا میزند. او از اين پس مجبور است مانند يک روحانی رفتار کند.


فيلمنامه مارمولک را پيمان قاسمخانی( نويسنده فيلمنامه نان،عشق، موتور1000) نوشته و منوچهر محمدی آن را تهيه کرده است.

اين اولين بار است که در سينمای پس از انقلاب يک خلافکار که خود را روحانی جا می زند در يک فيلم تصوير می شود.

سالها پيش نيز تبريزی فيلم کمدی و بحث انگيز ليلی با من است را ساخته بود که نخستين فيلم جنگی کمدی پس از انقلاب محسوب می شد. اين فيلم نيز مانند مارمولک اعتراض عده ای را برانگيخت که معتقد بودند در اين فيلم برخی از ارزشها به استهزا گرفته شده اند.

فيلم مارمولک از فيلمهای موفق بيست و دومين جشنواره فيلم فجر بود. اين فيلم محبوبترين فيلم تماشاگران شناخته شد. و پيمان قاسمخانی برای نوشتن فيلمنامه مارمولک سيمرغ بلورين بهترين فيلمنامه را دريافت کرد.

هيئت داوران بين المذاهب جشنواره فجر نيز فيلم مارمولک را به عنوان فيلم برتر انتخاب کرد.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
پنجره مخفی

نام فيلم: Secret Window
کارگردان: ديويد کوپ
بازيگران: جانی دپ - جان تورتورو - ماريا بلو - تيموتی هاتن
محصول سال 2004 کمپانی سونی پيکچرز آمريکا


20040319162335depp203b.jpg
--------------------------------------------------------------------------------


مورت رينی ( جانی دپ) نويسنده موفق کتابهای پرفروش جنائی، در زندگی شخصی اش با مشکل مواجه می شود.

او پس از اينکه در می يابد همسرش به او خيانت کرده، از او جدا می شود و شهر را ترک می کند.

مورت برای گريز از هياهوی شهر به منطقه ای آرام در خارج شهر می رود و در آنجا نوشتن بخش پايانی کتابش را آغاز می کند.

روزی غريبه ای به نام جان شوتر(جان تورتورو) به خانه مورت می آيد و ادعا می کند که مورت داستان کتابش را از او دزديده است.

جان شوتر که ظاهرا نويسنده ای آماتور است ادعا می کند که کتاب مورت همان کتاب "پنجره مخفی" است که جان در سال 1997 آن را نوشته است.
اما مورت برای رد ادعای شوتر دليلی دارد که ثابت خواهد کرد که کتاب او چند سال پيش از کتاب شوتر نوشته شده است.

20040319162314turturro203a.jpg

جان تورتورو در نقش جان شوتر

شوتر برای مورت مدت زمانی را تعيين می کند که مورت بتواند نسخه اوليه پنجره مخفی را که در سال 1994 در مجله ای چاپ شده است به شوتر نشان دهد.

ولی مورت به طرز باورنکردنی و عجيبی نمی تواند نسخه ای از اين مجله را پيدا کند. او حتی برای رفع اين مشکل يک کارآگاه خصوصی استخدام می کند.

ماجراهای خوفناک و عجيبی برای مورت پيش می آيد که هر کدام بيشتر مورت را نسبت به قضيه شوتر و داستان ساختگی اش مشکوک می کند. سگش کشته می شود، خانه اش خراب می شود و...

تنها اميد مورت برای دست يافتن به مجله، نسخه ای است که در خانه همسر سابقش وجود دارد. اما باز هم به طرز عجيبی خانه همسرش سابقش آتش می گيرد.

چيزی که مورت را حسابی می ترساند اين است که می بيند که تمام ماجراهائی را که در کتابش نوشته کم کم در زندگی خود او واقعا اتفاق می افتد.

فيلم پنجره مخفی ساخته ديويد کوپ هفته گذشته پس از فيلم رنجهای مسيح ( مل گيبسون)دومين فيلم پرفروش سينماهای آمريکا شد.

اين فيلم بر اساس کتابی با همين نام نوشته استيفن کينگ نويسنده مشهور آمريکائی داستانهای جنائی و هراس انگيز ساخته شده است.



--------------------------------------------------------------------------------

20040219184907depp203a.jpg


جانی دپJohnny Depp : يکی از بهترين بازيگران فعلی آمريکاست و طرفداران بسياری دارد. در سال 1963 در ايالت کنتاکی به دنيا آمد ولی تمام کودکی اش را در فلوريدا گذراند. نام اصلی او جان کريستوفر دپ دوم است.

در 17 سالگی از به اميد ستاره موسيقی راک شدن مدرسه را رها کرد.

در سال 1984 سفری به لس آنجلس کرد و توسط همسر سابقش با نيکلاس کيج آشنا شد، و کيج او را برای بازی در فيلم کابوسی در الم استريت معرفی کرد.

او در سال 1986 نقش کوچکی را در فيلم جوخه (Platoon) ساخته اليور استون بازی کرد.

اما حضور دپ در نقش عجيب و غريب ادوارد دست قيچی(تيم برتن) در سال 1990 او را تبديل به يک ستاره کرد.

جانی دپ بازيگر محبوب تيم برتن است. او به جز ادوارد دست قيچی در دو فيلم ديگر برتن يعنی اد وود (1994) و اسليپی هالو(1999) بازی کرده است.

دپ با بسياری از کارگردان های مطرح دنيا مانند رومن پولانسکی( دروازده نهم)، امير کوستوريتسا( رويای آريزونا) جيم جارموش ( مرد مرده) و تری گيليام( ترس و نفرت در لاس وگاس) کار کرده است.

جانی دپ برای بازی درخشانش در فيلم دزدان دريائی کارائيب: نفرين مرواريد سياه برای نخستين بار نامزد دريافت اسکار بهترين بازيگر نقش اول مرد شد.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
نوروزتان پيروز

پيام نوروزی سيمين بهبهانی و حسين عليزاده

20040320120849simin-behbahani203.jpg

سيمين بهبهانی
با سلام به هم ميهنان عزيز
سال نو فرا رسيده است و مردم با همه گرفتاری های روحی و اقتصادی و سياسی نمی خواهند سنت هايی را که نمودار قدمت تاريخی و عظمت ايران است، فراموش کنند. من هم کمابيش چنينم.

در گيرودار آمادگی برای پذيرايی از مقدم عمونوروز، ضمن شعری که در مغزم شکل گرفت، بم با همه فاجعه ای که بر او رفت، پيش چشمم آمد و در شعر نشست، و من نا آگاه کوشيدم از شعری که خواه ناخواه متولد می شد، طعم تلخ را بکاهم و مردم بم را بيش از اين متوجه تلخکامی ها نخواهم، که طاقت رنج بيشتر از اين ندارند و هنوز در چادرهای فرسوده و با حداقل جيره غذايی به سر می برند و بی بهره از امکانات بهداشتی...

مردم ايران منتظرند که مجوز دوباره سازی بم صادر شود تا آوارگی ها پايان پذيرد و اين انتظار چه طاقت فرسات و درازآهنگ...

اين هم قطعه شعری که در آستانه نوروز گفته ام

قاب پرکلوچه گرم، زعفرانی و شکری
بسته های توری نقل، بسته با نوار زری
شمع های کوچک سرخ، شعله شان در آينه ها
نقش ساز نقش کمر، پيچ و تاب و عشوه گری
سفره چيده ام که بيا، سبزه، سکه، سنبل و سيب
در کنار سفره منم، يا ستاره سحری؟
ماهيک به تنگ بلور راه و رخنه می طلبد
بی خبر که مانده اسير در سرای بی خبری
شادمانی ات ندهد اين اسير تًنگی تنگ
بسپرش به آب روان تا رهايی اش نگری


باز چيست کم که دلم می کشد به جانب غم؟
آه بم، حکايت بم، خيمه گاه دربدری
سفره ای که مانده تهی از پنير و شير و عسل
صاحبش کجاست که نان می ستاند از دگری
زآن چه رفت هيچ مگوی خيز و راه چاره بجوی
بر زمين بپای و بپوی گر بر آسمان نپری
بم دگر مباد غمش، شاد و گرم باد دمش
سال نو رسيده ز راه، سال کهنه شد سپری
بر درخت عور نگر، زد جوانه بار دگر
بم دوباره می رسدش نوبهار و باروری

سفره چيده ام بنشين با سلام و اين همه سين
وين اميد عقده گشا از دلت مباد بری

20 اسفند ۱۳۸۲



--------------------------------------------------------------------------------

20040320121514alizadeh203.jpg


حسين عليزاده

نوروز را به همه هم ميهنان و فارسی زبانان در هرجای دنيا، شادباش می گويم. سالی بهتر و خوشفام تر برای همه آرزو دارم.
من نويسنده نيستم. با وجود اين قطعه کوتاه زير را به دوستان شعر و موسيقی تقديم می کنم.

باشه بعد از عيد!

نوروز در گفتگو با پسر

- سلام بابا!
- سلام پسرم!
- عيدت مبارک بابا!
- عيد تو هم مبارک، پسرم!
- بابا؟
- جانم، پسرم؟
- نميشه روزهای عيد بيشتر بشه تا ما کمتر به مدرسه بريم؟
- چرا پسرم، قبلا فکرش را کردند که چطور شما بچه ها کمتر به مدرسه بريد و ما
بزرگترها کمتر کار کنيم که خدای نکرده خسته نشيم.
- بابا اگه خسته بشيم چی ميشه؟
- اگه خسته بشيم خوب هيچ کاری پيش نميره.
- پيش نميره يعنی چی؟
- يعنی وضع مالی همه خراب ميشه، جامعه نامنظم ميشه، همه تقصير رو گردن هم
ميندازن، همه چيز گران ميشه....
- پس چه فکری کردن که مردم بيشتر خسته نشن؟
- خوب پسرم برای اينکه خسته نشن بايد کمتر کار کنن.
- بابا؟
- جانم؟
- اونوقت می تونن کمتر هم بخورن يا کمتر کار کنن؟
- بله، پسرم، البته نه همه، اونهايی که حتمن می خوان کمتر نخورن، کمتر زندگی
نکنن، دست به کارهای ديگه می زنن.
- يعنی چه کار؟
- يعنی کارهای زشت.
- کارهای زشت يعنی چی؟
- يعنی زبانم لال، دروغ، زبانم لال رشوه، زبانم لال دزدی، يعنی...
- بابا اينها يعنی چی؟
- اينها رو وقتی وارد جامعه شدی حتما خيلی زود می فهمی. پسرم؟
- بله، بابا جان؟
- سؤال نکردی که چه فکری کردن که مردم خسته نشن؟
- راستش بابا، فکر کردم که ما ايرانی ها ذاتا خسته ايم، برای همين هم روزهای
زيادی برای استراحت داريم، اما چون اين روزها کم بوده، به قبل و بعدش هم اضافه
شده تا کمتر خسته شيم.
- يعنی چطور پسرم؟
- پدر ببين، ما هميشه چند روز يا بعضی وقتها چند ماه جلوتر از روزهای تعطيل درس
نمی خونيم. مثلا الآن دو ماهه که ميگن معلم جديدتون بعد از عيد مياد. آقای مدير
گفت: يعنی سه ماه ديگه. يه روز يکی از بچه ها گفت: آقا اجازه؟ کی بچه
های مدرسه را به سينما يا کنسرت می بريد؟ دو ماه قبل از محرم گفتند: بعد از
محرم. آقای مدير گفت: يعنی سه ماه ديگه.
- بله، پسرم، اداره ما هم از سه هفته قبل و سه هفته بعد از ماه رمضان همه مشغول
کارهای ثواب بودند و فرصتی برای کار نبود.
- بابا؟
- بله پسرم؟
- پس بايد چکار کرد؟
- بايد روزهای قبل و بعد تعطيلات را هم رسمی کرد تا بلکه فرصت استراحت بيشتر
بشه.
- راستی بابا؟
- جانم پسرم؟
- عيدی من چی ميشه؟
- باشه بعد از عيد عزيزم!
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
افتتاح بی ينال هنر آمريکا در موزه ويتنی نيويورک

20040324115207withney203.jpg
يکی از آثاری که در موزه ويتنی به نمايش در آمده است
موزه ويتنی نيويورک از ١٩٧٣ تا امروز هر دو سال يکبار نمايشگاهی از آخرين دست آورد های هنرمندان آمريکا در زمينه های مختلف بر پا می کند.
هدف از برپائی اين نمايشگاه ها که پيوسته طيف بسيار گونه گونی از آثار و سبکها را عرضه کرده فراهم آوردن فرصتی برای ارزيابی کمابيش بی واسطه احوال هنری اين کشور است.

در بی ينال امسال که به تازگی افتتاح شده و تا آخر ماه مه ادامه پيدا خواهد کرد آثار ١٠٨ هنرمند آمريکائی از نسل های مختلف به نمايش گذاشته شده است.

وجود اين گونه گونی سنی زمينه را برای طرح نوعی گفتگو بين اين نسل ها از طريق آثارشان به وجود آورده است.

کارهای بعضی از اين هنرمندان تا به حال در هيچ يک از مؤسسات يا گالری های آمريکا نمايش داده نشده و برای اولين بار عرضه می شوند.

از مشخصه های بارز بی ينال ويتنی در سال های اخير، عرضه گرايش های نو و مديوم های هنری گوناگون بوده است.

به گفته برگزار کنندگان بی ينال، هنگام تدارک اين نمايشگاه، آنها به جستجوی هنرمندانی می روند که آثارشان معرف اين گرايش ها و مديوم ها باشد. به همين دليل، هر ساله موزه ويتنی از طريق انتخاب آثار هنری برای عرضه به بازديدکنندکان، گرايش ها و دلمشغولی های فرهنگی و هنری روز آمريکائی ها را نيز به نمايش می گذارد.

امسال کارهای عرضه شده در بی ينال بيش از هر چيز نشانگر بازتاب بحران فرهنگی اين جامعه بعد از وقايع يازدهم سپتامبر هستند. پی آمدهای اقتصادی، سياسی و اجتماعی اين وقايع در جامعه آمريکا منجر به حضور دائمی نگرانی، ترس و ترديد در مورد توان نسل جوان اين کشور در پاسخگوئی به چالش های موجود شده است.

توجه بسيار به روند خلق اثر، و ايجاد رابطه ای بی واسطه و شخصی با بيننده مشخصه بسياری از کارهاست. انتخاب نوعی سادگی در استفاده از امکانات تکنولوژی جديد چه در زمينه نقاشی و طراحی و چه در فيلم و ويدئو عکس العملی نسبت به کارهای پالوده دهه نود در اين زمينه است.

در مجموع، بی ينال امسال با فناوری جديد و اميدهائی که اين فناوری برای بهبود اوضاع جهان به وجود آورده بود، برخورد مايوسانه ای دارد.
http://www.whitney.org/biennial/
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
مروری بر خاستگاه ها و حرکت ها در موسیقی راک و تلفیقی ایران


20040323145617ohum203.jpg


گروه اوهام با استفاده از اشعار کلاسيک ايرانی، جوانان را با اين نوع شعر آشتی داده است

گروه اوهام، به مدد راه ارتباطی تازه ای به نام اینترنت، صدایش را به جوانان ایرانی رساند. آنچه اوهام عرضه کرد همان اشعار و نواهای ایرانی بود اما با بیان موسیقی راک. شهرام شعرباف، خواننده این گروه می گوید هدف این بود که نشان دهیم اشعار و موسیقی ایرانی را می توان به گونه ای دیگرهم اجرا کرد و قالبهای کهنه را کنار گذاشت.
اولی ها

اوهام گرچه یکی از تاثیر گذارترین ها، اما تنها یکی از اولین ها بود. شادی وطن پرست، نویسنده و منتقد موسیقی، دهه 60 خورشیدی را یادآور می شود که فعالیت و حتی آموزش در عرصه موسیقی ساده نبود، اما معتقد است در همان سالها هم کنسرتها در محافل خصوصی برگزار می شد و در نهایت اولین کنسرت عمومی را گروه "پژواک" در سال 1374 برگزار کرد، که سالها قطعات هنرمندانی چون جو ستریانی و گروه هایی چون پینک فلوید را اجرا می کردند.

رامین بهنا، آهنگسازی که فعالیت در گروه هایی چون"آویژه " و "راز شب"، و اثری چون "زی بازی" را در کارنامه خود دارد هم از اولین حرکتها در موسیقی راک ایرانی پس از انقلاب به گروه پژواک و سپس کنسرت های خصوصی آرش میتوئی" اشاره می کند و می گوید اولین بار درامز (Drums) در کنسرتی از گروه "آویژه" بر صحنه اجازه حضور یافت.

ریشه ها

20040323175710score203.jpg

موسیقی راک در ایران، یک جریان اقتباسی محسوب می شود و نمی توان انتظار داشت الگویی ایرانی برای آهنگسازان و نوازندگان پیدا شود یا سبک از پیش تعیین شده ای برای راک ایرانی وجود داشته باشد. پیش از آنکه اینترنت هم بتواند اسباب دریافت غیرقانونی قطعات موسیقی را فراهم کند، دسترسی به موسیقی تولید شده در خارج از ایران، ساده نبود. شادی وطن پرست به آغاز موج دریافت امواج ماهواره ای در اوایل دهه 70 خورشیدی اشاره می کند و دریافت کانالهایی مثل MTV یا Channel V را از جمله عواملی می داند که در آشنایی و فراهم کردن امکان دستیابی به موسیقی تولید شده در خارج از ایران، موثر بودند.

زمزمه های تحول

آنچه پس از موسیقی سنتی و کلاسیک جای خود را در عرصه موسیقی ایران پس از انقلاب باز کرد، راک نبود، پاپ بود. شادی وطن پرست می گوید اولین حرکتها با شکل گیری سرودهای انقلابی نوین و حضور خوانندگانی چون بیژن خاوری و حمید غلامعلی آغاز شد که حاصل کارشان چیزی بین موسیقی پاپ و سرود بود.

موسیقی پاپ به سرعت از موسیقی سنتی پیش افتاد و حتی تهیه کنندگان موسیقی هم مجاب شدند که این شاخه را دنبال کنند.موسيقی راک پس از آن سالها نه اجازه فعالیت یافت و نه مورد حمایت قرار گرفت و بصورت خودجوش، در خانه ها و محافل دوستانه بین جوانان رواج داشت.


بابک چمن آرا

خانم وطن پرست یادآور می شود که همزمان با راه اندازی شبکه های برون مرزی صدا و سیما، این رسانه عمومی خوانندگانی را معرفی کرد که صدایی مشابه صدای خوانندگان "لس آنجلسی" داشتند و از آن جمله حسین زمان، قاسم افشار و خشایار اعتمادی را نام می برد. شادی وطن پرست می گوید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا پیش از این، مخالف بود اما با دیدن استقبال از این خوانندگان راضی به ادامه کار شد و اکنون تهیه کنندگان بزرگ موسیقی پاپ، زیر چتر حمایتی ارشاد کار خود را ادامه می دهند.

اما با این حال راک هنوز جریان رسمی نداشت. بابک چمن آرا از مرکز موسیقی بتهون می گوید موسیقی پاپ به سرعت از موسیقی سنتی پیش افتاد و حتی تهیه کنندگان موسیقی هم مجاب شدند که این شاخه را دنبال کنند. اما او ادامه می دهد که موسیقی راک پس از آن سالها نه اجازه فعالیت یافت و نه مورد حمایت قرار گرفت و بصورت خودجوش، در خانه ها و محافل دوستانه بین جوانان رواج داشت.

موانع

برخی کارشناسان معتقدند راک در وزارت ارشاد - متولی هنر رسمی ایران، از حمایتی که پاپ برخوردار است بهره مند نیست و عوامل بسیاری، ازجمله میزان هیجان و تاثیر گذاری یک قطعه و حتی ظاهر و طرز فکر هنرمندان این سبک، سبب می شود که از نظر مسئولان این وزارتخانه، این سبک موسیقی برای جوانان، نامناسب محسوب شود و به خاطرعدم صدور مجوز انتشار، عرصه را برای گسترش آثار در این سبک فراهم نشود.

شهرام شعرباف، خواننده گروه اوهام، که یک بار مانع وزارت ارشاد را پیش روی خود احساس کرده، گرچه اذعان می کند که در حال حاضر ارتفاع مانع کوتاه تر شده اما معتقد است وزارت ارشاد اکنون موفق به هضم اثری شده که 4 سال قبل تولید شد، اما بازهم در تایید اثر هنرمند امروز، با اطمینان خاطر عمل نمی کند.

گرچه موسیقی راک و تلفیقی ایران هنوز در دوران نوجوانی یا حتی نونهالی است، اما تازگی آثار لزوما موفقیت اقتصادی آنها را تضمین نمی کند. رقابت با موسیقی پاپ و از آن مهمتر، حضور در عرصه رقابت، که تنها با عملکرد شرکتهای پخش محصولات صوتی بستگی دارد، عواملی تعیین کننده اند. رامین بهنا، آهنگساز، از تاثیر عنصری به نام "مافیای پخش" می گوید که آثار موسیقی را بنا به روابط در بازار توزیع می کنند و سیاستهای شرکتهای پخش موسیقی را مورد انتقاد قرار می دهد که حتی می تواند باعث شکست تجاری یک اثر هنری شود.

راک ایران، یا راک ایرانی؟

گرچه اینگونه محدودیت ها می تواند شائبه تلاش برای تغییر جهت دادن مسیر جریان راک ایران به سمت شکل گرفتن راک ایرانی را ایجاد کند اما بسیاری از هنرمندان این عرصه، از جمله شهرام شعرباف معتقدند، تحولات برای شکل گرفتن راک ایرانی، بدون فشار دولت و از سوی خود هنرمندان صورت می گیرد. بابک ریاحی پور، عضو دیگر گروه اوهام هم می گوید سبکهای موسیقی خوب دنیا همیشه بطور ناخودآگاه یا خودجوش حرکت می کنند و کسی در چنین موردی برنامه ریزی نمی کند.

"مافیای پخش" آثار موسیقی را بنا به روابط در بازار توزیع می کنند و سیاستهای شرکتهای پخش موسیقی حتی می تواند باعث شکست تجاری یک اثر هنری شود.

رامين بهنا

کسری سبکتکین، نوازنده گیتار بیس در گروه "باراد" هم – که ظرف ماه های اخیر اثرشان منتشر شده، اذعان می کند که لحن برخی از آهنگهای آلبوم این گروه را به نحوی نرم تر کرده اند تا در روند گرفتن مجوز چاپ با مشکل مواجه نشوند. اما او از فرضیه تولید موسیقی راک ایرانی دفاع می کند و می گوید:" اگر ما موزیکی را در قالبی چون راک یا متال، حتی در استانداردهای بالا هم اجرا می کردیم ممکن بود از نظر کیفیت به نمونه های مشابه و در واقع اصلی خارجی آن نرسیم چون آنها در این زمینه تجاربی را گذرانده اند و فرهنگ دارند و ما در نهایت می توانستیم مثل آنها بشویم. اما کار کنونی ما برای شنوندگان خارجی هم جذابیت دارد چون آنها با تم ها و گام های ایرانی آشنایی ندارند."

بیانهای دیگر

در عین حال و در کنار تلاش برای تلفیق راک و موسیقی ایرانی، فعالیتهایی هم برای تجربه بیان انواع دیگر موسیقی به زبان موسیقی ایران صورت می گیرد. در این مورد، از مجموعه برنامه های منسجم می توان به تولیدات و فعالیتهای موسسه "نشر موسیقی هرمس" در تهران اشاره کرد که برخی کارشناسان موسیقی، آثار منتشر شده از سوی این موسسه را موسیقی تلفیقی می نامند اما رامین صدیقی، مدیر "هرمس" معتقد است این آثار هم نشانگر تلاشهایی هستند برای بیان موسیقی معاصر ایرانی با استفاده از عناصر جدید.

آقای صدیقی از روزهای آغازین حرکت این سبک موسیقی به اواسط دهه 70 خورشیدی و ورود قانونی محصولات صوتی خارجی از سوی موسسه شهرکتاب اشاره می کند و معتقد است این حرکت اولین شوک را به موسیقی معاصر وارد کرد و در نتیجه آن، پای سبک هایی چون جاز، بلوز، الکترونیک و نیو ایج به ایران باز شد که با شرایط اجتماعی و فرهنگی ایران تطابق داشت.

او همچنین حضور پر رنگ تر آهنگسازانی چون محمدرضا علیقلی، پیمان یزدانیان، کارن همایونفر، سعید انصاری و احمد پژمان در عرصه موسیقی تلفیقی ایران اشاره می کند که عمده تجارب خود را در صنعت سینما کسب کرده اند که محدودیت نسبتا کمتری بر روی آن اعمال شده است و معتقد است بر خلاف تصوری که در مورد آهنگسازان سبک راک در ایران وجود دارد که حتی خودشان هم این جریان و این سبک را نوپا و بی تجربه می دانند، در بیان نو موسیقی ایران یا در واقع موسیقی تلفیقی، بدلیل خاستگاه های ویژه ای که دارد، لزوما این گفته صادق نیست.

آقای صدیقی معتقد است موسيقی ایران و هنرمندان آن، پتانسیل لازم برای تحول و نحوه ارائه ای جدید را دارند. او موسسه "هرمس" را یک آزمایشگاه می داند و از جمله آزمایشهای موفق با اثری اشاره می کند به نام "یا طالب بلوز" و می گوید که چطور این قطعه، با کشف عناصری از موسیقی بلوز در موسیقی محلی جزیره قشم سروده و تنظیم شد و بر این نکته تاکید می کند که در ابتدا، قصد تولید یک قطعه موسیقی بلوز نبود.

اینترنت: بسترساز

اما برای کسانی که می خواهند آثارشان به هر قیمتی شنیده شود، اینترنت عرصه حضور را فراهم می کند. همان عاملی که زمینه را برای شناخته شدن آثار گروه اوهام و به راه افتادن یک جریان تازه در موسیقی ایران فراهم کرد. شهرام شعرباف معتقد است اینترنت باعث شد مخاطب جوان و نوجوان ایرانی، با اشعار کلاسیک ایران، مثل اشعار حافظ که گروه اوهام از آنها در موسیقی خود استفاده می کند، آشتی کند و با لذت آنها را حفظ کند و بخاطر بسپارد.

جریان موسیقی زیرزمینی یا در واقع غیر رسمی ایران هم این روزها برای ادامه حرکت خود به شدت متکی به اینترنت است و برگزاری دو مسابقه موسیقی توسط سایت Tehran Avenue توانست آثار منتشر نشده موسیقی جوانان ایرانی را به سنجش افکار عمومی بگذارد. بابک چمن آرا از مرکز موسیقی بتهوون معتقد است ایجاد امکان شنیده شدن آثار برای چندین هزار نفر، مشوق هنرمندی است که تازه پا در راه تولید موسیقی گذاشته است.

محدودیت برای نظم؟ یا آزادی برای نمو؟

اینکه آیا می توان برای شکل دادن حرکت راک ایرانی و اصلا تعریف این اسلوب کاری کرد یا نه، سوالی است که در میان منتقدان و کارشناسان در موردش اختلاف نظر وجود دارد. رامین بهنا، آهنگساز، معتقد است باید نوازندگان آموزش موسیقی ایرانی ببینند. اما بابک چمن آرا می گوید موسیقی راک ایران مانند آتشفشانی است که هر از چند گاه، تکه هایی مذاب به خارج پرتاب می کند و هنوز نمی توان راک را صاحب جریان دانست.

او معتقد است بسیاری از نوازندگان و آهنگسازان کنونی با موسیقی سنتی ایران و نوازندگی بر طبق قوانین این سبک، آشنایی دارند و احتیاجی به آموزش موسیقی ایرانی نیست. او می گوید، در حال حاضر، آزمون و خطا بهترین مسیری است که راک ایرانی می تواند در پیش گیرد.

آینده

آیا تحرکات در عرصه موسیقی راک ایرانی و موسیقی تلفیقی ایران ادامه پیدا خواهد کرد؟ شهرام شعرباف آهنگساز و خواننده گروه اوهام معتقد است مطمئنا این جریان ادامه پیدا خواهد کرد، اما تنها کسانی در عبور از موانع پیروز خواهند بود که انگیزه ها و دلایل کار کردن آنها، تنها نفس موسیقی است و پول یا شهرت نمی تواند انگیزه کافی برای تحمل فشارهای موجود ایجاد کند.

bbc
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
آخرين وداع با مهدی فتحی

جواد اعرابی

دوشنبه سوم فروردين ماه ۱۳۸۳ در فضای باز جلوی تالار وحدت، هنرمندان که بيشتر آنان اهالی تئاتر بودند، گردهم آمدند تا ياد فتحی را گرامی دارند. اين مراسم به همت مرکز هنرهای نمايشی، خانه تئاتر و خانه سينما برگزارشد.
مهدی فتحی بازيگر تئاتر، سينما، تلويزيون و نمايش های راديوئی در آخرين روز 1382 پس از گذراندن يک دوره سخت بيماری در 64 سالگی در گذشت.

بسياری از هنرمندان تئاتر و سينما از جمله بهروز غريب پور، اسماعيل داورفر، مرتضی احمدی، ولی شيراندامی، ايرج راد، بهزاد فراهانی، اکبر زنجانپور، فردوس کاويانی و رسول نجفيان در اين مراسم شرکت داشتند.

همه يکديگر درآغوش می گرفتند وتسليت می گفتند و زيرلبی آرزو می کردند سال نو، سال خوش فرجامی باشد. در اين مراسم ايرج راد و بهزاد فراهانی از مهدی فتحی گفتند و بانو ايران باقری (آزاده) شعری را که در رثای اين هنرمند سروده بود، خواند.

ايرج راد خاطره ای از فتحی در نمايش حادثه در ويشی نوشته آرتور ميلر تعريف کرد که در يکی از اجراها، فتحی تپق می زند و آن را در مهارت بازيگريش گم می کند به طوری که کسی متوجه نمی شود. ولی درپشت صحنه به خاطر آن اشک در چشمانش حلقه می زند. اين حساسيت او را در امر بازيگری نشان می دهد.

بهزاد فراهانی يار ديرين و دوست خلوت و تنهايی فتحی به طور فشرده توانايی های او را برشمرد. اينکه فتحی شاعرهم بود و همنشين هوشنگ ابتهاج و سياوش کسرايی؛ اينکه در ادبيات و داستان نويسی هم کلام محمود دولت آبادی بود(فتحی و دولت آبادی تجربه مشترک چند اجرای تئاتر دارند و فتحی نام مرگان را که يکی از شخصيت های داستانی دولت آبادی است را بر روی تنها دخترش گذاشت) اينکه او موسيقی را می شناخت و ظرايف و گوشه های آواز ايرانی را به خوبی اجرا می کرد؛ و آخر آنکه او در تشک کشتی با جهان پهلوان تختی نيز دست و پنجه نرم کرده است.

در ادامه بهزاد فراهانی از آروزهای از دست رفته او گفت و دست نوشته هايی که چاپ آنها می تواند کمک به جويندگان راه بازيگری باشد.

پس از آن پيکر فتحی را تا بهشت زهرا تشييع کردند و آنجا مردم نيز در کنار هنرمندان حضور پيدا کردند تا بازيگر محبوب خود راکه مسحور بازی او در قاب تصوير شده بودند، به دل خاک بسپارند.

برای هنرمندان بازی او در صحنه بياد مانده بود به خصوص نقش ساتين در نمايش در اعماق نوشته ماکسيم گورکی، و برای مردم بازی او درنقش عمروعاص در سريال امام علی(ع).

فتحی امکان بازی به خصوص در صحنه را کم يافت ولی با اينکه شعر می گفت خود را به عنوان شاعر بروز نداد؛ با اينکه آواز می خواند و با موسيقی آشنا بود هيچ گاه خود را به شکل حرفه ای مطرح نکرد؛ با اينکه می نوشت آنها را تا لحظه آخر زندگی در نزد خود نگاه داشت، تا تنها بازيگری، شاخصه زندگی او باشد. هرچند بسياری از ياران او در دل رشته های ديگر فرهنگی وهنری آرام گرفتند.

همراهی و تلاش او برای نشر يافتن کتابهای فن بيان نوشته سسيل بری ترجمه محسن يلفانی، زندگی من در هنر استانيسلاوسکی ترجمه علی کشتگر ـ کارهنرپيشه بر روی خود و بر روی نقش استانيسلاوسکی ترجمه مهين اسکوئی بنا به گفته خود مترجمان در خور ستايش است.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
قرارداد هاي مرد عنكبوتي 3 امضا شد

جام جم
: توبي مگوآير و كريستن دانست ، دو هنر پيشه نقش اول فيلم مرد عنكبوتي براي بازي در قسمت سوم اين فيلم قرارداد امضا كردند.
اين در حاليست كه هنوز قسمت دوم اين اثر خيالي و فانتزي به روي پرده نيامده و علاقمندان تا حدود زيادي از اين موضوع ناراحت هستند كه ورايتي از روي پرده آمدن قسمت سوم مرد عنكبوتي در سال 2007 خبر داده است.
بر اساس اعلام شركت سوني پيكچرز سازنده «مرد عنكبوتي» ، كارگرداني قسمت سوم اين اثر نيز همچون دو نسخه قبلي برعهده سم رايمي است.
سوني امضاي قرارداد با رايمي را تمديد كرده اما در مورد حقوق و دستمزد هيچ يك از ستارگان حاضر در اين فيلم سخني نگفته است.
در همين حال هاليوود ريپورتر به نقل از يك منبع موثق فاش كرد مرد عنكبوتي 2 تنها دو روز مانده به ژوئن 2004 اكران خواهد شد.
تاريخ در نظر گرفته شده براي اكران اين فيلم مصادف با روز استقلال آمريكاست كه امسال مصادف با تعطيلات آخر هفته است و سوني قصد دارد از اين تعطيلي عمومي و تعطيلي آخر هفته پس از آن نهايت استفاده را ببرد.
سوني گفته است مرد عنكبوتي دو بينندگان را حيرت زده خواهد كرد و استقبال عمومي از نسخه اول آن بيشتر خواهد بود چرا كه اصولاً قسمت دوم را جذابتر و ديدني تر مي داند
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
پيتر يوستينف درگذشت

_39977265_ustinov_pa_index203.jpg

پيتر يوستينف به مدت بيش از شصت سال در صحنه هنر بود
سر پيتر يوستينف، بازيگر و نويسنده بريتانيايی الاصل يکشنبه شب در سن هشتاد و دو سالگی در سوئيس درگذشت.
وی فردی نکته سنج و بذله گو بود و از درخشان ترين ستارگان تئاتر، سينما و تلويزيون به شمار می رفت.

پيتر يوستينف پس از بازی در فيلم هايی چون اسپارتاکوس، مرگ در نيل و توپکاپی به شهرت بين المللی رسيد. او در مجموعه فيلم های پليسی آگاتا کريستی، هرکول پوآرو، نيز بازی می کرد.

او در سال 1921 در لندن به دنيا آمد، پدر و مادرش اهل روسيه و آلمان بودند اما خودش ادعا می کرد که خون سوئيسی، ايتاليايی، فرانسوی و اتيوپيايی نيز در رگ هايش جريان دارد.

وی در کار نوشتن نمايشنامه، سفرنامه و داستان بلند نيز دست داشت و در سال 1990 لقب "سر" را دريافت کرد.

پيتر يوستينف به مدت چندين سال به عنوان سفير حسن نيت در صندوق کودکان سازمان ملل متحد کار می کرد.

پطرس غالی، دبير کل سابق سازمان ملل درباره کار پيتر يوستينف گفت:" وی از جمله اولين سفيران اينچنينی بود که نقشی بسيار مهم داشت."

آقای غالی در گفتگو با شبکه خبری اسکای نيوز گفت:" وقتی انسان توانايی تاثير گذاشتن بر مردم از طريق تئاتر يا سينما را دارد، می تواند مشکلات انسانی را حل کند."

شصت سال کار

سر پيتر يوستينف در شانزده سالگی مدرسه را ترک کرد اما در صحنه تئاتر فردی موفق بود. اولين نمايشنامه اش زمانی که نوزده سال داشت، به روی صحنه رفت.
_39529455_spartacus.jpg

پيتر يوستينف در فيلم اسپارتاکوس نقش تاجر بردگان را بازی می کرد

او بيش از شصت سال به کار بازيگری مشغول بود و دو بار برنده اسکار شد، يک بار در سال 1961 برای بازی در فيلم اسپارتاکوس و بار ديگر نيز در سال 1965 برای بازی در فيلم توپکاپی جايزه بازيگر نقش مکمل مرد را از آن خود کرد.

اين لطيفه گوی بالفطره، در سال 1951 نيز برای بازی در فيلم کجا می روی؟ نامزد دريافت جايزه بهترين بازيگر نقش مکمل مرد شد و در سال 1968 نيز برای فيلمنامه ميليون های داغ نامزد دريافت اسکار شد.

سر پيتر يوستينف، صدايی رسا و آهنگين داشت و به زبان های فرانسه، آلمانی، ايتاليايی، روسی و اسپانيولی صحبت می کرد. او با زبان های يونانی و ترکی نيز آشنايی داشت.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
ترانه های بهاری : بهار و جلوه های دل انگيز آن در شعر و موسيقی ايران

محمود خوشنام
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
200403281413471shajarian.jpg


محمد رضا شجريان
- قسمت اول

ترانه های بهاری - قسمت اول

بهار و جلوه های دل انگيز آن را در شعر و موسيقی همه جای جهان می توان پيدا کرد. اين جلوه ها، هميشه گرانقدرترين سرچشمه الهام برای شاعران و آهنگ سازان بوده است.

پيشينه اين الهام پذيری را به تاريح ايران دست کم می توان تا " الحان باربدی" دنبال کرد. همزمانی بهار با جشن های فراگير نوروزی، بازتاب آن را در شعر و موسيقی ايران دلپذيرتر ساخته است.

در ميان الحان باربدی، نغمه های بسياری ويژه بهار و نوروز وجود داشته که باربد آن دو را به هنگام نو شدن سال می خوانده ومی نواخته است. بعضی از اين نغمه ها هنوز پس از هزار و چهارصد سال، به عنوان "گوشه" در آوازها و دستگاه های موسيقی سنتی حضور دارند. نوروز بزرگ، نوروز خارا و نوروز صبا از اين گونه گوشه ها به شمار می روند که در پهنه "همايون" و "راست پنجگاه" پراکنده اند.

20040328140454hengameh-akhavan.jpg


هنگامه اخوان

گذشته از آن، گوشه های گلريز(شور)، کوچه باغی(دشتی) و طرب انگيز(ماهور) در اين مقام ها نشان از تاثير پذيری آفرينندگان آن ها از جلوه های بهاری دارد.

گمان می رود که در سده های بعدی بعضی از همان الحان به صورت نوروز خوانی هايی در آمده باشد که هنوز هم در استان های شمالی ايران رايج است و چه بسا ترانه های حاجی فيروزی نيز بر همين الحان تکيه داشته باشد.

با اين همه، بعد ها ممنوعيت عمومی و اخلاقی پرداختن به موسيقی، اين شعر و شادی بهارانه را به ويژه در شهرها از ميان برد و آنچه هم که در خفا و يا در بزم های اشرافی اجرا می شد، رنگ و بوی اندوهگنانه به خود گرفت.
و اما برپايی جنبش مشروطيت و به کار گيری موسيقی به عنوان وسيله ای برای بر انگيختن و بسيج مردم از نو، و به ضرورت راه را به سوی شور و شادمانی گشود و بهارانه های بسيار در شعر و ترانه پديد آمد.
اين بهارانه ها، به مرور از ريتمهای شادمانه تری بر خوردار شده و به شکل امروزی خود در آمده اند.



--------------------------------------------------------------------------------


قسمت دوم

20040328144954delkash203.jpg


دلکش

بهار، اگر در شعر و ترانه کهن ايران بيشتر به خاطر طراوت و خرمی و ديگر خصلت های طبيعی اش ستايش می شود، در شعر و ترانه نو، بار معنايی ونهادين برانگيزاننده ای نيز پيدا می کند. بهار رستاخيز طبيعت است و می تواند نهاد دگرگونگی های اجتماعی نيز باشد. بهار زندگی ساز است، دشمن مرگ است، پس می تواند تمثيلی برای مبارزات آزاديخواهانه باشد.


ترانه های بهاری - قسمت دوم

اينگونه نگاه کردن به بهار در شعر و ترانه پس از جنبش مشروطيت به وجود آمد و پس از يک دوره خاموشی، دو باره از سال های چهل سر برآورد.
دگرگونی در متن ترانه ها (شعر) به نا گزير، دگرگونی در موسيقی را نيز می طلبيد.
ترانه های نو، از سال های سی به یعد فرم موسيقايی تازه ای پيدا کردند. ريتم، به ويژه رينم های نو، در ترانه ها، از اهميت بيشتری بر خوردار شدند. ريتم هايی که با متنی بهارانه سازگاری نشان می دادند.

20040328144922banan203.jpg


بنان
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
ديزني در مرافعه حقوقي برنده شد!

جام جم
پس از ده سال كشمكش سرانجام با راي نهايي از سوي يك قاضي فدرال ، حق مالكيت معنوي و مادي كارتون وي دپوه ( خرس كوچولوي شكمو) به خالق آن والت ديزني رسيد.
شركت بازاريابي اسلسينگر از اوائل دهه 1990 شكايتي را عليه ديزني تنظيم كرد كه بر اساس آن ادعا شده بود اين شركت حق فروش اين محصول را به هيچ پخش كننده اي در سراسر دنيا ندارد.
اسلسينگر با استناد به مداركي كه از سوي قاضي كاليفرنيايي معتبر شناخته نشد ادعا كرده بود كه چون حق بازاريابي اين محصول براي هميشه به اين شركت سپرده شده است حال آنكه ديزني چنين باوري نداشت و معتقد بود اين شركت تنها در مدت مشخصي حق فروش و توزيع اين محصول را داشته و اين حق پس از تمام شدن مدت معيني مجدداً به ديزني باز مي گشته است.
كارتون پوه از جمله شاهكارهاي پولساز ديزني است كه تا كنون چند صد ميليون دلار در سراسر جهان فروش كرده.
اين كارتون به دهها زبان ترجمه و از كشور هاي مختلفي پخش شده است.
علي رغم حكم قاضي امريكايي مبني بر باطل بودن ادعاي شركت بازاريابي اسلسينگر و واگذاري كليه حقوق معنوي و مادي اين اثر هنري به ديزني ، شركت مدعي اعتراض كرده و خواستار تجديد نظر در حكم قاضي شده است.
قاضي آمريكايي شركت اسلسينگر را به دروغگويي و سند سازي و ارائه شاهدان قلابي متهم كرده است.
تاريخچه روابط اسلسينگر و والت ديزني مربوط به خانواده و اجداد آنها است.
والت ديزني با اسلسينگر بزرگ رفاقت داشت و تا زمانيكه زنده بود حق فروش برخي از محصولات ديزني را به وي واگذار كرده بود اما در همان موقع حيات ديزني نيز بارها بين آنها اختلافات بسيار شديدي درگرفته بود.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
به نقل از Kako :
مرسی خوبی کن از ین عکس بنان ! من عکس از جوونیهاش ندیده بودم ! چه خوشگل بوده ( جای داداش آخرتم باشه !!!! ) ما فقط عکسای پیر پاتالیشو دیده بودیم !
:) :rolleyes:
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

نمايش عمومی فيلم مارمولک در ارديبهشت ماه

20040318183028marmoulak203.jpg
پرويز پرستوئی نقش اصلی فيلم مارمولک را بازی کرده است
فيلم مارمولک ساخته کمال تبريزی که چندی پيش اعلام شده بود در اکران نوروزی سينماهای تهران نمايش داده نمی شود، از روز دوم ارديبهشت ماه به روی پرده خواهد رفت.
منوچهر محمدی تهيه کننده مارمولک در گفتگوئی با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ايرنا، گفته است:" فيلم مارمولک پروانه نمايش از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دريافت کرده اما به دليل طنز بودن اين اثر سينمايی ، مصلحت بر اين شد که نمايش عمومی آن به پس از ايام محرم و صفر موکول شود."

بنا به گفته منوچهر محمدی، اين فيلم به جز حذف سه ديالوگ که در انتقال مضمون به مخاطب سوء تفاهم ايجاد می کردند، بدون هيچ تغييری نسبت به نمايش آن در جشنواره فجر، نمايش داده خواهد شد.

آقای محمدی اين ادعا را که تهيه کننده فيلم برای فروش بيشتر فيلم، خود خواستار وقفه در نمايش عمومی فيلم شده است، کاملا رد می کند و به خبرنگار ايسنا می گويد:" هيچ تهيه‌کننده‌ای حاضر نيست با تعداد زيادی سينما در تهران و شهرستان قرارداد ببندد و اين قراردادها به طور مکتوب و مشخص در شورای صنفی به ثبت رسيده باشد و مقدار زيادی هزينه صرف تبليغات آن بشود و بعد بخواهد با يک ترفند غير اخلاقی برای فروش بيشتر فيلمش چنين کاری را انجام دهد؛ از سوی ديگر، وزارت ارشاد و بخصوص اداره نظارت بر نمايش هوشمندتر از آن است که بگذارد يک تهيه کننده‌ برنامه تعدادی از سينماها را به هم بريزد که مثلا بخواهد فيلمش فروش داشته باشد."

20040402125626kamal_tabrizi_mohamadi203.jpg

منوچهر محمدی و کمال تبريزی تهيه کننده و کارگردان مارمولک

پيش فروش بليتهای فيلم مارمولک که قرار بود برای روزهای نوروز اکران شود از چند روز پيش نوروز شده بود.

داستان اين فيلم درباره دزدی سابقه دار(با بازی پرويز پرستوئی) است که پس از فرار از دست ماموران نيروی انتظامی با تعويض لباسش با يک روحانی خود را در نقش يک روحانی جا ميزند. او از اين پس مجبور است مانند يک روحانی رفتار کند.

اين اولين بار است که در سينمای پس از انقلاب يک خلافکار که خود را روحانی جا می زند در يک فيلم تصوير می شود.

سالها پيش نيز کمال تبريزی فيلم کمدی و بحث انگيز ليلی با من است را ساخته بود که نخستين فيلم جنگی کمدی پس از انقلاب محسوب می شد. اين فيلم نيز مانند مارمولک اعتراض عده ای را برانگيخت که معتقد بودند در اين فيلم برخی از ارزشها به استهزا گرفته شده اند.

فيلم مارمولک از فيلمهای موفق بيست و دومين جشنواره فيلم فجر بود. اين فيلم محبوبترين فيلم تماشاگران شناخته شد.

فيلمنامه مارمولک را پيمان قاسمخانی( نويسنده فيلمنامه نان،عشق، موتور۱۰۰۰) نوشته که سيمرغ بلورين بهترين فيلمنامه را از جشنواره فيلم فجر دريافت کرد.

هيئت داوران بين المذاهب جشنواره فجر نيز فيلم مارمولک را به عنوان فيلم برتر انتخاب کرد.
 

خوبی کن

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 نوامبر 2003
نوشته‌ها
1,285
لایک‌ها
13
آيا ' رنجهای مسيح' يک فيلم مذهبی است؟

این فیلم که سومین تجربه کارگردانی مل گیبسون، بازیگری که با فیلمهای اسلحه مرگبار و Mad Max مشهور شد، محسوب می شود، از روز 24 ماه مارس در بریتانیا به نمایش در آمد. "رنجهای مسیح" ساعات نهایی زندگی مسیح را به تصویر می کشد.
فیلمساز قبل از فیلم

20040321195107gibson.jpg


شاید پیش از فیلم، فیلمساز را باید مورد توجه قرار داد. دیوید ادلشتاین، نویسنده اسلیت (Slate)، مل گیبسون، کارگردان رنجهای مسیح را بازیگری توصیف می کند که در اکثر فیلمهایش، تا زمانی که مورد ضرب و شتم قرار نگرفته، بر روی پرده زنده به نظر نمی رسد.

این منتقد به فیلم وطن پرست (Patriot - 2000) اشاره می کند که مل گیبسون با لذت به استقبال شهادت رفت و از دیگر موارد می نویسد: "مل گیبسون در فیلم شجاع دل (Braveheart - 1995) مزد تمام زحماتش را با دریافت جایزه اسکار گرفت و در فیلم تلافی (Payback - 1999) فیلمنامه را با اضافه کردن جزئیات بیش از اندازه خشونتبار تغییر داد."

مل گیبسون در مصاحبه هایش گفته بود که در مورد زندگی مسیح برایش این نکته تکان دهنده است که مسیح را شلاق و تازیانه زدند و سنگ بر تن او کوبیدند و آب دهان بر او انداختند و دستها و پاهایش را به صلیب میخ کردند و رهایش کردند تا از دنیا رفت، اما مسیح لحظه ای به انتقام نیاندیشید.

انتقادات
20040308134757passionofchrist.jpg

جدا از مسائلی که باعث می شود برخی مبانی تاریخی برخی حوداث را (آنگونه که در فیلم رخ می دهند) زیر سوال ببرند، مهمترین مسئله، خشونتهای به شدت آشکار فیلم است و این که مل گیبسون با این فیلم چه چیزی را می خواسته به نمایش بگذارد؟

جاناتان رامنی، نویسنده روزنامه ایندیپندنت می نویسند: "این فیلم را به هیچ وجه نمی توان با فیلمهای عمیق مذهبی مقایسه کرد. نه تنها واقع گرایی این فیلم شباهتی به انجیل به روایت متی ساخته پیر پائولو پازولینی ندارد، بلکه بیشتر به گرایشهای سادیسمی فیلم 120 روز سودوم از پازولینی نزدیک است که مجموعه ای بود از صحنه های منزجر کننده و غیرقابل تماشا."

دربیان خشونت، مل گیبسون، حتی ابایی از نمایش کنده شدن پوست پشت بدن مسیح (با بازی James Caviezel) زیر ضربه های شلاق های چرمی که بر سر رشته هایش قطعات تیز و برنده وصل شده، ندارد و از خشونت بار ترین لحظه ها، در یک صحنه فیلمساز، فرو رفتن این قطعات در بدن مسیح را به تصویر می کشد که شکنجه گر برای رها شدن شلاق، آن را می کشد و قطعاتی از پوست و گوشت مسیح را نیز از بدنش جدا می کند. بسیاری از صحنه ها به شیوه حرکت آهسته (Slow Motion) نمایش داده می شود که تاثیر نمایش شکنجه ها را چند برابر می کند.


جاناتان رامنی می نویسد:" زبان این فیلم به زبان سینمای وحشت نزدیک است و مشخص نیست که فیلم با این میزان نمایش جزئیات خشونت چگونه می خواهد تعالی بخش یا تهذیب کننده باشد."

او ادامه می دهد:" مشخص نیست که این فیلم می خواهد چه لطفی در حق مسیحیت یا مسیح انجام دهد، چرا که در زیر این باران خون، چیزی از هویت انسانی مسیح مشخص نمی شود."

پیتر بردشاو از روزنامه گاردین، تفکر پشت فیلم را کوته نظرانه و ابلهانه می خواند و می نویسد:" گرچه فیلم استادانه و جاه طلبانه ساخته شده، اما در نهایت به نمایشی از تسلیم و پذیرش آزار جسمانی تبدیل می شود که به طرز غیرقابل باوری سفیهانه جلوه می کند و پیام عشق مسیح و پیچیدگی های روحی او زیر سایه حمام های خون و تصاویر زخم های ساختگی مسیح در فیلم گم می شود."

پری سیبرت منتقد سایت اینترنتی مرجع All Movie Guide هم در توصیف فیلم می نویسد:"برای یک مومن، این فیلم یادآور خشونتی است که مسیح در تصلیب تجربه کرده اما برای کسانی که با تاریخچه اینگونه وقایع آشنایی ندارند یا به صداقت فیلم در بیان وقایع باور ندارند، تنها موضوع بحث برای تجربه سادیسم در سینما را فراهم می کند و در انتهای فیلم، بینندگانی که موقعیت درک جنبه های روحانی داستان برایشان فراهم نشده، بواسطه مشاهده خشونتی بی پایان،کرخی مرگباری را احساس می کنند."

ضد یهود؟



در پی نمایش این فیلم در سینماهای آمریکا (که معمولا پیش از سینماهای بریتانیا آغاز می شود)، عمده یهودیان این کشور نسبت به نقشی که در فیلم یهودیان در کشتن مسیح بازی می کنند، اعتراض کردند و آن را فیلمی ضد یهودی خواندند؛ مسئله ای که مل گیبسون آنرا نفی می کند.

در فیلم گرچه مسیح به خواست شورای روحانیان یهود مصلوب می شود اما شکنجه ها و خود عمل تصلیب توسط سربازان رومی (با قساوت تمام) صورت می گیرد. در واقع در فیلم، شکنجه ها و شلاق ها با تصمیم فرماندار رومی منطقه (پیلاته) و با این هدف انجام می شود که یهودیان متقاعد شوند تنبیه مسیح کافی است و او را رها کنن که البته یهودیان به این موضوع تن نمی دهند.

اما بنا بر متون تاریخی، تصلیب، تنبیهی سیاسی و در واقع حکومتی محسوب می شده که یهودیان به نوبه خود اجازه اعمال مجازاتی بیش از سنگسار را نداشته اند.



فیلم هم این موضوع را به تصویر می کشد که روحانیون یهود، به فرماندار رومی (با بازی Hristo Shopov) می قبولانند که مصلوب نکردن مسیح، خلاف خواست امپراتور خواهد بود.

گرچه فرماندار دستور تصلیب را می دهد اما در نهایت در صحنه ای، با شستن دست عنوان می کند که خواسته یهودیان را انجام می دهد و دست او از خون مسیح پاک است.

جاناتان رامنی، از روزنامه ایندیپندنت می نویسد:" مل گیبسون با به تصویر کشیدن صحنه هایی که در آن به یهودی بودن مسیح استناد می شود هم، ظاهرا کوشیده از متهم شدن به ضد یهودیت دوری کند."

اين منتقد معتقد است در چند صحنه، از جمله صحنه ای از فیلم که مسیح به فرماندار رومی می گوید "گناهکاران آنانند که من را پیش تو آورده اند"، و همچنین در صحنه ای دیگر با به تصویر کشیدن راه رفتن شیطان در میان روحانیان یهود، خود را در این مورد نقض کرده است.

لحظات پایانی فیلم را هم نباید فراموش کرد: (ظاهرا) قطره اشکی از آسمان فرو می ریزد، زلزله ای ایجاد می شود و معبد و بارگاه یهودیان تخریب می گردد. شاید در این لحظات تاکید مل گیبسون بر تخریب معبد یهودیان و در برابر اشاره ای اندک به تخریب دارایی های رومیان نیز سوال برانگیز باشد.

شیطان

مايا مورگنتسترن در نقش حضرت مريم

شیطان (با بازی Rosalinda Celentano)، زنی با ابروهای تراشیده با صدای یک مرد، تنها در ابتدای فیلم و در نقش "تردید" سخن می گوید.

او در ادامه تنها یک نظاره گر است که از نقش او تعابیر بسیاری را می توان داشت اما اشاره اندک داستان به دلایل رفتارها و ماهیتش در صحنه های گوناگون (از جمله شباهت به مریم مجدلیه در صحنه انتهایی) حتی این شبهه را ایجاد می کند که مل گیبسون حضرت مریم (Maia Morgenstern) و مریم مجدلیه (Monica Bellucci) را، علی رغم نقش کمرنگشان، حربه ای از سوی شیطان می دانسته که مسیح را از راه خود (رنج کشیدن در ازاء گناهان بشریت) بازدارند.

جاناتان رامنی همچنین صحنه ای را یادآور می شود که که شیطان، پیربچه ای کریه و زشت را که برپشت و شانه هایش مو روییده، به تقلید از تصویر در آغوش گرفتن عیسی از سوی مریم، در آغوش خود نوازش می کند. این منتقد می پرسد:" آیا هدف ایجاد یک شخصیت ضد مریم (Anti-Madonna) بوده؟ خدا می داند که اینجا منظور چه می توانسته باشد."

مل گیبسون در پاسخ به سایت اینترنتی Christianity Today می گوید:" هدف این بود که بدی (شیطان) درواقع نقش تحریف کننده خوبی (در آغوش گرفتن کودک توسط مادر) را داشته باشد که صحنه ای تکان دهنده است."

سوالات بی پایان

رفتار مردم یهود در فیلم سوال برانگیز است. همان مردمی که از شکنجه مسیح شادی می کردند و حتی در هنگام حمل صلیب به سمت او سنگ پرتاب می کردند، در برخی صحنه ها زاری کنان از سربازان رومی می خواهند که این شکنجه را خاتمه دهند!

مریم و مریم مجدلیه تنها ناظرند و بسیاری از منتقدان می نویسند یا شخصیت ایندو ضعیف طراحی شده یا اینکه مل گیبسون می خواسته تماشاگران فیلم در داخل داستان کسانی را داشته باشند که بتوانند همزاد پنداری کنند (در مقام بیننده رنجهای مسیح).

علت نواخته شدن یک قطعه موسیقی مربوط به مناطق جنوب شرق افغانستان، در فیلمی که داستانش در فلسطین رخ می دهد هم از دیگر نکات نامشخص است.

درنهایت

باوجود اینکه مل گیبسون عنوان کرده بود منتقدان فیلمش "نیروهای شیطان" و "فریب خوردگان شیطان" هستند، اما ظاهرا منتقدان سینما اعتقادی به مبانی فکری این ستاره هالیوود ندارند و بسیاری عنوان کرده اند که از خصائص نیکویی که مسیح با آنها شناخته می شود در این فیلم اثری نیست و شدت خشونتی بی دلیل علیه انسانی که حتی در فیلم لزوم از بین رفتن او هم بیان نمی گردد، بیننده را در پایان گیج و مبهوت بر روی صندلی سینما رها می کند.

شاید تنها صحنه موفق در معرفی خصائص مسیح را بتوان جایی نامید که مسیح، در حین رنج کشیدن و تصلیب، از خدا برای رومیان، بخاطر نا آگاهیشان، طلب بخشش می کند.

هنر فيلمبرداری (Caleb Deschanel) از سوی بسیاری از منتقدان مورد تحسین قرار گرفته اما همین منتقدان ابراز تاسف می کنند که این هنر در اختیار بیان جزئیات خشونتی قرار گرفته که شاید در سینمای هالیوود بی سابقه بوده است.

با این حال سایت All Movie Guide می نویسد ممکن است این فیلم، خوب باشد یا بد اما بی تردید در بیان آنچه که می خواهد موفق است: "رنجهای مسیح"
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا