دیباچه
آگاتا مری کلاریسا, لیدی ملووان (به انگلیسی: Agatha Mary Clarissa, Lady Mallowan) (زاده ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ - درگذشته ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶) مشهور به بانو آگاتا کریستی (به انگلیسی: Dame Agatha Christie) نویسنده انگلیسی
داستانهای جنایی بوده است. او با نام مستعار ماری وستماکوت (به انگلیسی: Mary Westmacott) داستانهای عاشقانه و
رومانتیک نیز نوشته است، ولی شهرت اصلی او بخاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستان های آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که در باره ماجراهای کارآگاه
هرکول پوآرو و یا
خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را بعنوان یکی از مهم ترین و مبتکر ترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستان های جنایی کوشیده اند نیز معرفی و مطرح نمودند.
آگاتا کریستی در
کتاب رکورد های گینس مقام اول در میان پرفروش ترین نویسندگان کتاب در تمام دوران ها و مقام دوم (بعد از
ویلیام شکسپیر)در میان پرفروش ترین نویسندگان در هر زمینه ای را به خود اختصاص داده است. تخمین زده شده است که یک میلیارد از کتابهای او به زبان اصلی (انگلیسی) و یک میلیارد دیگر در ترجمه های گوناگون به ۱۰۳ زبان دنیا به فروش رسیده است . محبوبیت جهانی کریستی به آن درجه است که بطور مثال در کشوری چون فرانسه تعداد کتابهایی که از او تا سال ۲۰۰۳ به فروش رسیده بالغ بر۴۰ میلیون جلد یعنی نزدیک به دوبرابر کتابهای فروش رفته نویسنده بزرگ فرانسوی
امیل زولا (۲۲ میلیون جلد) بوده است.
تله موش (نمایشنامه) که یکی از آثار معروف او است برای اولین بار در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۲ در لندن (تئاتر آمباسادورها) به روی صحنه رفت و از آن تاریخ تا زمان حاضر و در طول بیش از ۵۰ سال همیشه بر روی صحنه بوده است و از این نظر دارای رکورد میباشد. این نمایشنامه تا کنون فقط در لندن بیش از ۲۰٬۰۰ بار به روی صحنه رفته است.
در سال ۱۹۵۵ آگاتا کریستی اولین نویسنده ای بود که جایزه
استاد بزرگ که وِیژه نویسندگان ممتاز داستانهای جنایی آمریکا بود را دریافت نمود. در همان سال نمایشنامه او بنام شاهد پرونده (به انگلیسی: Witness for the Prosecution) بعنوان بهترین نمایشنامه ، برندهٔ
جایزه ادگار گردید.
بیشتر کتابها و داستان های کوتاه او، و بعضی ها از آنها برای چندین بار، به فیلم درآمده اند که از آن میان می توان بطور مثال به فیلم های
قتل در قطار سریع السیر شرق ،
مرگ در رودخانه نیل و
قطار چهار و پنجاه دقیقه از پدینگتون اشاره نمود. بسیاری از نوشته های آگاتا کریستی بطور مکرر برای تهیه برنامه های رادیویی و تلویزیونی نیز مورد استفاده قرار گرفتهاند.
زندگی
آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر (به انگلیسی: Agatha Mary Clarissa Miller) در شهر
ترکی در ناحیه
دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر او آمریکایی بود و فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از یک خانواده اشرافی بود. آگاتا بدلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ایالات متحده نیز باشد ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت ننمود. او دارای یک خواهر و یک بردار بود که هردوی آنان از وی مسن تر بودند.پدرش وقتی که او بچه کوچکی بود ، درگذشت.پس از آن ، مادرش تدریس در خانه را با وی شروع کرد و مشوق اصلی او برای نوشتن در آن زمان بود.در سن 16 سالگی ، آگاتای نوجوان را برای یادگیری آواز و پیانو به مدرسه ای در پاریس فرستادند.
آگاتا در سال ۱۹۱۴ با یک سرهنگ نیروی هوایی بنام آرچی بالد کریستی، از
لشکر هوایی سلطنتی ، ازدواج کرد که ازدواج موفقی نبود و زندگی مشترک آنان بعد از ۱۴ سال عاقبت در سال ۱۹۲۸ با جدا شدن از یکدیگر خاتمه یافت. دختری بنام
روزالیند هیکز حاصل این ازدواج بود.
آگاتا در زمان جنگ اول جهانی در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد، شغلی که تاثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتابهای او رخ می دهند بوسیله خوراندن سم به مقتولین است که به انجام می رسند.
در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در
سانینگ دیل واقع در
برک شایر زندگی میکرد برای مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جار و جنجال فراوانی بپا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اطاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا، ادعا کرده بود که در اثر ضربه روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار
فراموشی گردیده بوده است. در مورد اینکه آیا کل این ماجرا یک کار تبلیغاتی بوده است یا خیر، کماکان نظرات ضد و نقیض اند. در آن زمان دید کلی مردم نسبت به ناپدید شدن آگاتا دیدی منفی بود و عده بسیاری بر این باور بودند که آن ترفند تبلیغاتی مبالغ قابل توجهی هزینه روی دست مالیات دهندگان کشور گذاشته است. در سال ۱۹۷۹ این ماجرای ناپدید شدن موضوع فیلمی شد بنام
آگاتا که در آن
وانسا ردگریو در نقش آگاتا کریستی ظاهر میشود.
آگاتا در سال ۱۹۳۰ با یک باستانشناس بنام
سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوانتر بود ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. جا پای این سفر ها و شهرها و کشورهایی که او از آنها دیدن میکرد را می توان در بیشتر داستانهایش که وقایع آنها در کشورهای شرقی (
خاور میانه) رخ میدهند، مشاهده نمود. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان برای مدتی نسبتاً طولانی دوام بیآورد.
آگاتا کریستی رمان
قتل در قطار سریع السیر شرق را در سال ۱۹۳۴ وقتی در هتل پرا پالاس استانبول سکونت داشت نوشت. استانبول آخرین ایستگاه شرقی قطار سریع السیر اورینت بود که در آن زمان بین غرب و شرق اروپا در تردد بود. اطاقی که آگاتا کریستی در آن می زیست توسط مقامات هتل
پرا پالاس بعنوان یادبود این نویسنده نامدار در همان حال و هوای زمان اقامت کریستی حفظ و نگهداری شده است.
آگاتا کریستی در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ در سن ۸۵ سالگی و بطور طبیعی درگذشت. او تنها یک فرزند بنام روزالیند هیکز داشت که او نیز در سن ۸۵ سالگی و بتاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۰۴ درگذشت. در حال حاضر تمام حقوق مربوط به نشر و فروش کتابهای کریستی در اختیار و مالکیت نوهٔه او ماتیو پریچارد است.
هرکول پوآرو و خانم مارپل
اولین رمان آگاتا کریستی ،"
مورد مرموز در استایل"در سال 1920 منتشر شد و این کتاب اولین حضور شخصیت هرکول پوآرو بعنوان کارآگاه بود که در 30 رمان و 150 داستان کوتاه وی حضور دارد.
شخصیت معروف دیگر وی ،خانم مارپل،در کتاب
The Murder at the Vicarage منتشر شده در سال 1930 ظاهر میشود.
در خلال جنگ جهانی دوم،2 رمان بعنوان پایان کار این 2 کارآگاه معروف یعنی هرکول پوآرو و جین مارپل ،به ترتیب با عناوین "
پرده" که در آن پوآرو کشته میشود و "
جنایت خفته" بوسیله کریستی نوشته شد.هر 2 کتاب بیش از 30 سال در صندوق امانات بانک نگهداری شد و تنها زمانی که کریستی دریافت دیگر به آخر عمرش نزدیک شده و توانایی نوشتن رمان دیگری را ندارد از آنجا خارج شد.
کریستی نیز مانند "
کنان دویل" ،به طور فزاینده ای از مخلوق خویش ،پوآرو،خسته شده بود.در حقیقت ، در پایان سال 1930 ، کریستی در خاطراتش اعتراف میکند که پوآرو را فردی "غیر قابل تحمل" یافته است.هر چند برخلاف "
کنان دویل" کریستی در برابر وسوسه از بین بردن کارآگاهش در اوج محبوبیت، مقاومت کرد.او خود را فردی یافت که وظیفه اش خلق اثری عامه پسند بود و آن اثر پوآرو نام داشت.
در مقابل ، کریستی شیفته خانم مارپل بود.هرچند جالب است بدانید تعداد کتابهای پوآرو در مقابل مارپل،تقریبا 2 به 1 است.پوآرو تنها شخصیت داستانی است که برای او در روزنامه "
نیویورک تایمز" ، پس از انتشار رمان "
پرده"آگهی فوت چاپ شد.
در پی موفقیت بزرگ "
پرده" ، کریستی در سال 1976 اجازه رونمایی از "
جنایت خفته" را صادر کرد ، اما قبل از انجام این کار ، در ژانویه همان سال درگذشت.این اتفاق،تناقضات موجود در این اثر را توجیه میکند.به عنوان مثال ، " کلنل آرتور بانتری"،شوهر دوست خانم مارپل ، دالی ، هنوز زنده است.در حالی که وی در کتابی که بعد از این اثر نوشته ، ولی قبل از آن چاپ شده ، درگذشته است.