AMD 99
Registered User
ای کاش دانشگاهی به نام اراده وجود داشـــــــت
من دوستام از خودم گشادترن، با هر کدومشون تالا رفتم باشگاه یکی دو هفته اومد بعد ول کردعزیزم منم همین مشکل رو دارم و راه حل قطعیشو برای خودم حداقل پیدا کردم ولی متاسفانه راه حلی که پیدا کردم و برای من هم صد در صد جواب میده همیشه جووور نیست . برای من اگر یک نفر دیگه باشه که همون کار رو انجام بده و با هم اون کار رو بکنیم تا اخر عمر پایه ام و خسته نمیشم . مثل ورزش کردن چون با دوستام میریم باشگاه انگیزه اراده دارم واسه خودمم نشده والسه خاطر اونا میرم و اصلا هم خسته و ناراحت نمیشم . ولی مثلا برنامه نویسی رو خودم تنهایی شروع میکنم بعد یک هفته تعطیل می کنم ولی خدائیش عید با یه دوستم توی تیم ویور شروع کردیم تا اخر عید من پایه بودم و سر ساعت مشخص هرکار داشتم تعطیل می کردم می نشستم پای نت و میومد و میخوندیم باهم . ولی عید که تموم شد یارو رفت دانشگاهش و کلاس اینا شروع شد و نیومد منم دیدم تنها شدم تعطیل کردم . برای من این یار کمکی خیلی خیلی تاثیر داشته و داره . اگر من یه دوست داشته باشم علامه دهر میشم . به قران شاهده
من ممکنه شبیه یکی از دوستای شما باشم.من دوستام از خودم گشادترن، با هر کدومشون تالا رفتم باشگاه یکی دو هفته اومد بعد ول کرد
ببین باید از کارای خیلی ریز و کوچیک شروع کنی و خیلی کامل تمومشون کنی (من بهش میگم صعیف کشی).. یواش یواش اراده ت برمیگرده..همون قسمت اولش که گفتی: برید لامپ آشپزخونه رو روشن و خاموش کنید، دیدم روشنه، اگر هم اینکار رو بکنم، بابام بم میگه :"مگه مرض داری، لامپ میسوزه" دیگه نرفتم دنبالش...:general107:
منم یکی مثل شما، این ترم 3 تا پروژه (طراحی وب + پایگاه داده + VHDL) به همراه پروژه کارشناسی که برنامه نویسی اندروید و ارتباط با AVR باشه دارم، هنوز هیچ قدم مثبتی بر نداشتم :general705: تا میام شروع کنم، داداشم که فارغ التحصیل شده، میاد میشینه کنارم، یه روز شبکه بازی میکنیم :general707: و چنان میشه که آخر ترم به گاج میرم. :general410:
این بی حالی همه اش از افسردگیه و این افسردگی هم همه اش از ناامیدی هست... خیلی هامون برای آینده برنامه نداریم. مثلا :"من میتونم پولدار بشم، ولی باید حق مردم رو بخورم" خوب "پس حلال و حروم چی؟"، بنابراین دغل کاری به من نمیخوره، خوب پس "باید برم سر کار دولتی" عه؟ "آقا زاده ها با هزار سهمیه صف کشیدن دم در" :general107: پس یه کارگاه تولیدی بزنم؟ :general210: "حداقل 500 میلیون سرمایه میخواد که کلا پول فامیل رو بذاری رو هم اینفدر نمیشه" :general208: تازه "وام و تسهیلات کلفت مال از ما بهترونه، ما بریم بانک، کف دستمون گوز نمیکنن "
و این چنین نا امید و افسرده، در حال خودمون غرق میشیم
مشتاق دیدار بچه های قدیم!!:general707:مردم عادی نمیتونن کمکی بهتون بکنن.
اگر خودتون بخواید، میتونید، نخواید، خیر... نهایتش میتونید یه کمک از یه مشاور یا یه روانشناس بگیرید و جلسات متناوب برید تا بهتون کمک کنه در اینکه بتونید تصمیم رو بگیرید و عمل کنید.
میخواستم ازدواج کنم ولی بهم گفتن ازدواج نکن فعلاببین رفیق زن که بگیری روی هر چی اراده و کم میکنی مخصوصا توی این اوضاع مملکت:general705:
:general601:همون قسمت اولش که گفتی: برید لامپ آشپزخونه رو روشن و خاموش کنید، دیدم روشنه، اگر هم اینکار رو بکنم، بابام بم میگه :"مگه مرض داری، لامپ میسوزه" دیگه نرفتم دنبالش...:general107:
منم یکی مثل شما، این ترم 3 تا پروژه (طراحی وب + پایگاه داده + VHDL) به همراه پروژه کارشناسی که برنامه نویسی اندروید و ارتباط با AVR باشه دارم، هنوز هیچ قدم مثبتی بر نداشتم :general705: تا میام شروع کنم، داداشم که فارغ التحصیل شده، میاد میشینه کنارم، یه روز شبکه بازی میکنیم :general707: و چنان میشه که آخر ترم به گاج میرم. :general410:
این بی حالی همه اش از افسردگیه و این افسردگی هم همه اش از ناامیدی هست... خیلی هامون برای آینده برنامه نداریم. مثلا :"من میتونم پولدار بشم، ولی باید حق مردم رو بخورم" خوب "پس حلال و حروم چی؟"، بنابراین دغل کاری به من نمیخوره، خوب پس "باید برم سر کار دولتی" عه؟ "آقا زاده ها با هزار سهمیه صف کشیدن دم در" :general107: پس یه کارگاه تولیدی بزنم؟ :general210: "حداقل 500 میلیون سرمایه میخواد که کلا پول فامیل رو بذاری رو هم اینفدر نمیشه" :general208: تازه "وام و تسهیلات کلفت مال از ما بهترونه، ما بریم بانک، کف دستمون گوز نمیکنن "
و این چنین نا امید و افسرده، در حال خودمون غرق میشیم
چند سالتونه استاتر؟میخواستم ازدواج کنم ولی بهم گفتن ازدواج نکن فعلا
مخصوصا با این سن پایینت