parvaneh_s
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 29 جولای 2006
- نوشته‌ها
- 18
- لایک‌ها
- 0
توی این 3 تا فایل صوتی، میتونید صدای انیشتین رو بشنوید که فرمول معروف نسبیت رو توضیح میده:
-
پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است
اسناد مربوط به شخصیت های علمی
- شروع کننده موضوع Huashan
- تاریخ شروع
عجب!
بسیار تاپیک جالبی هست..
من هم تا اونجا که بتونم سعی میکنم که چیزی رو اضافه کنم...درورد بر علم و علم دوستان
درود !!!! ... بسی خوشحال می شیم ...:happy:
عالیه !!
نه .... کجا خوابیده ؟ ..
این تاپیک آینده داره ... حرف خیلی برای گفتن هست
ولی از قدیم گفتن ... " ره رو آنست که آهسته و پیوسته رود " ...
یه کلکسیون جالب از پول هایی که به اسم و چهره ی دانشمندان ضرب شدن ... برای خودم که خیلی جالب بودن...
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
انیشتن - اسرائیل ( 1968 )
شرودینگر - اتریش (1983 )
بور - دانمارک
رادرفورد - نیوزلند
ماری و پیر کوری - فرانسه ( 1998)
ماری کوری - لهستان ( 1989 )
اویلر - سوئیس
گاوس - آلمان ( 1991 )
نیوتن - انگلستان
فارادی - انگلستان ( 1993 )
گالیله - ایتالیا ( 1973 )
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
انیشتن - اسرائیل ( 1968 )
شرودینگر - اتریش (1983 )
بور - دانمارک
رادرفورد - نیوزلند
ماری و پیر کوری - فرانسه ( 1998)
ماری کوری - لهستان ( 1989 )
اویلر - سوئیس
گاوس - آلمان ( 1991 )
نیوتن - انگلستان
فارادی - انگلستان ( 1993 )
گالیله - ایتالیا ( 1973 )
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
کپرنیک - لهستان ( 1982 )
کپرنیک - لهستان ( 1965 )
ولتا - ایتالیا ( 1984 )
فرانکلین - ایالات متحده ( 1984 )
دموکریتیوس - یونان ( 1967 )
ابو ناصر فارابی - قزاقستان ( 1993 )
تسلا - یوگسلاوی ( 1993 )
تسلا - یوگسلاوی ( 1993 )
تسلا - یوگسلاوی ( 1994 )
داروین - انگلستان ( 2005 )
ابن هیثم - عراق ( 1982 )
ابن هیثم - عراق ( 2005 )
Romain_Gary
Registered User
- تاریخ عضویت
- 23 فوریه 2005
- نوشته‌ها
- 1,801
- لایک‌ها
- 6
- سن
- 39
خیلی جالبه Huashan عزیز ، اولا تبریک میگم بخاطر این تاپیک که خیلی باحاله
این پولا اعتبار دارن ؟ یعنی استفاده میشن ؟
این پولا اعتبار دارن ؟ یعنی استفاده میشن ؟
فوقالعاده بود !!!
Huashanجان آقا يكم سرعتشو بيشتر كن
منم سوال افشين رو داشتم اين اسكناس ها اعتبار هم داشته ؟!فكر نكنم به نظر مياد همينجوري طراحي شده باشه!!
خیلی ممنون ....
در مورده اعتبار پول ها ...
زمانی که داشتم این دو تا پست رو آماده می کردم , یه سری اصلاعات هم در مورده اینکه , کدوم پول منسوخ شده یا اعتبار داره و یا در حال چاپ هست یا نه , نوشتم ... که بنا به دلایلی پاکشون کردم ...
اکثر پولها منسوخ شدن و از رده خارج ... ولی توی زمان خودشون اعتبار داشتن و در گردش مالی بودن ( من توی اون کشورها نبودم , از روی بعضی از منابع می گم ...
Huashan جان اين متن رو خوندم ميخواستم بدونم معتبره؟همچين اتفاقي افتاده؟!!
در خلال سالهای 1320 و 1321 خبر کشفیات انشتین غوغایی در جهان انداخته بود. کارشناسان معتقد بودند که اگر متفقین جنگ را تمام نکنند، آلمان به وسیله بمب اتمی، مقاومت آنها را درهم خواهد شکست . همه جا صحبت از این سلاح بسیار وحشت آفرین بود. جهان هر لحظه منتظر وقوع حادثه ای جهنمی بود. جنگ با پیروزی متفقین به پایان رسید.خوشبختانه ، هیچ یک از طرفین جنگ نتوانستند از بمب اتمی استفاده بکنند.
آلبرت انشتین، یهودی بود. در آن سالها ، نازی ها یهودیان را در کوره های آدم سوزی می سوزاندند. جنایتی که هیچ ملت متمدنی بدان دست نمی یازد.
انشتین این جنایت را تحمل نکرد و در سال1940 میلادی برابر 1319شمسی از آلمان فرار کرد و به آمریکا پناهنده شد.
در سالهای 1325 و 1326 شمسی بار دیگر خطر بمب اتم زبانزد مردم جهان شد. بشریت نگران از پیامدهای این اسلحه مرگبار، آرامش موّقت خود را از دست دادند. اگر یکی از دولت های متخاصم از این اسلحه استفاده بکند، فاتحه دنیا خوانده خواهد شد. هیچ ذی روحی در روی زمین باقی نخواهد ماند. قرن ها طول خواهد کشید تا حیوانی تک سلولی به وجود آید و قرن ها زمان لازم خواهد بود تا زمین به حالت اولیه برگردد. این ها صحبت های روزمرّه مردم جهان بود.
در چنین فضایی چه کسی قادر بود از این فاجعه عظیم جلوگیری کند. اکثریت مردم دست به دعا بودند. عدّه ای میگفتند که خدواند در قرآن خبر داده است که کوه ها مثل پنبه تافته خواهد شد. آیا این مردم می توانستند افکار و حرف دلشان را انیشتینی که در محاصره جهان خواران بود، برسانند؟ پس چه باید کرد؟ چگونه می توان این نابغه علم را متوجه اوضاع وخیم و شرایط روحی نامساعد بشر نمود؟
در سال 1326 شمسی جمعی از اساتید و دانشجویان تهران ، دست به دامن شهریار می شوند. موضوع را کاملاً شرح می دهند. نگرانی و وحشت مردم جهان را با او در میان می گذارند و یادآوری می کنند که تنها شهریار ، نابغه شعر و ادب مشرق زمین می تواند، انیشتین آن نابغه ریاضی و فیزیک مغرب زمین را متاثر بکند.
خود استاد شهریار می فرمودند:
" چنان منقلب شدم که گویی بمب اتم کره زمین را به کلی نابود کرد و پودر آن در فضای بیکران پخش شد. از جسم خاکی رهیدم . در عالمی اعلا به درگاه خداوند متوسّل شدم : خدایا کمکم کن. پروردگارا، قدرتی می خواهم که دل آن سلطان ریاضی را نرم کنم. اکنون که من مامور این امر مهم شده ام ، شرمنده ام مگردان."
آری، شهریار ادب شرق، توفیق الهی را کسب می کند و همان شب ، شعر ((پیام به انشتین)) آفریده میشود. این شعر به قدری روان و منسجم و صمیمی و موثر، خلق می شود که گمان نمی کنم هیچ سنگدلی را یارای مقاومت در برابرش باشد.
وصل است رشته سخنم با جهان راز زان در سخن نصیبه ام از راز می دهند
ساز سماع زهره در آغوش طبع توست خوش خاکیان که گوش بدین ساز می دهند
بلافاصله این شعر به زبان های انگلیسی ، آلمانی ، فرانسه و روسی ترجمه می گردد. عده ای مامور میشوندکه شعر را به انیشتین برسانند. از مسئولین و محافظین اش ، وقت می گیرند. روز موعود فرا میرسد. ترجمه فصیح انگلیسی شعر را در اقامتگاه انیشتین، برایش می خوانند. آن بزرگمرد عالم دانش ، دو بار از جای خود برمیخیزد. دو دستش را بر صورتش می نهد و می فشارد. قطرات اشک بر شیشه عینکش نمایان می شود. با چهره ای اندوهگین یکباره ، با صدایی بلند فریاد می زند:" به دادم برسید" بعد سکوت می کند و صورتش را در میان دو دستش می گیرد و غرق در بحر تفکر می گردد. سکوت غم انگیزی فضای اقامتگاهش را پر می کند.
دقایقی بعد ، می خواهد که شعر بار دیگر خوانده شود. این بار پس از شنیدن آن به خارج از اتاقش می رود و با وضعیتی مغموم در باغ مخصوصش قدم می زند. گویا تا آخر عمر هم همیشه غمگین بوده است. تا اینکه در سال 1955 میلادی برابر با 1334 شمسی زندگی را بدرود می گوید. جنازه اش بنا به وصیت خود، سوزانده و خاکسترش مدفون می گردد.
در خلال سالهای 1320 و 1321 خبر کشفیات انشتین غوغایی در جهان انداخته بود. کارشناسان معتقد بودند که اگر متفقین جنگ را تمام نکنند، آلمان به وسیله بمب اتمی، مقاومت آنها را درهم خواهد شکست . همه جا صحبت از این سلاح بسیار وحشت آفرین بود. جهان هر لحظه منتظر وقوع حادثه ای جهنمی بود. جنگ با پیروزی متفقین به پایان رسید.خوشبختانه ، هیچ یک از طرفین جنگ نتوانستند از بمب اتمی استفاده بکنند.
آلبرت انشتین، یهودی بود. در آن سالها ، نازی ها یهودیان را در کوره های آدم سوزی می سوزاندند. جنایتی که هیچ ملت متمدنی بدان دست نمی یازد.
انشتین این جنایت را تحمل نکرد و در سال1940 میلادی برابر 1319شمسی از آلمان فرار کرد و به آمریکا پناهنده شد.
در سالهای 1325 و 1326 شمسی بار دیگر خطر بمب اتم زبانزد مردم جهان شد. بشریت نگران از پیامدهای این اسلحه مرگبار، آرامش موّقت خود را از دست دادند. اگر یکی از دولت های متخاصم از این اسلحه استفاده بکند، فاتحه دنیا خوانده خواهد شد. هیچ ذی روحی در روی زمین باقی نخواهد ماند. قرن ها طول خواهد کشید تا حیوانی تک سلولی به وجود آید و قرن ها زمان لازم خواهد بود تا زمین به حالت اولیه برگردد. این ها صحبت های روزمرّه مردم جهان بود.
در چنین فضایی چه کسی قادر بود از این فاجعه عظیم جلوگیری کند. اکثریت مردم دست به دعا بودند. عدّه ای میگفتند که خدواند در قرآن خبر داده است که کوه ها مثل پنبه تافته خواهد شد. آیا این مردم می توانستند افکار و حرف دلشان را انیشتینی که در محاصره جهان خواران بود، برسانند؟ پس چه باید کرد؟ چگونه می توان این نابغه علم را متوجه اوضاع وخیم و شرایط روحی نامساعد بشر نمود؟
در سال 1326 شمسی جمعی از اساتید و دانشجویان تهران ، دست به دامن شهریار می شوند. موضوع را کاملاً شرح می دهند. نگرانی و وحشت مردم جهان را با او در میان می گذارند و یادآوری می کنند که تنها شهریار ، نابغه شعر و ادب مشرق زمین می تواند، انیشتین آن نابغه ریاضی و فیزیک مغرب زمین را متاثر بکند.
خود استاد شهریار می فرمودند:
" چنان منقلب شدم که گویی بمب اتم کره زمین را به کلی نابود کرد و پودر آن در فضای بیکران پخش شد. از جسم خاکی رهیدم . در عالمی اعلا به درگاه خداوند متوسّل شدم : خدایا کمکم کن. پروردگارا، قدرتی می خواهم که دل آن سلطان ریاضی را نرم کنم. اکنون که من مامور این امر مهم شده ام ، شرمنده ام مگردان."
آری، شهریار ادب شرق، توفیق الهی را کسب می کند و همان شب ، شعر ((پیام به انشتین)) آفریده میشود. این شعر به قدری روان و منسجم و صمیمی و موثر، خلق می شود که گمان نمی کنم هیچ سنگدلی را یارای مقاومت در برابرش باشد.
وصل است رشته سخنم با جهان راز زان در سخن نصیبه ام از راز می دهند
ساز سماع زهره در آغوش طبع توست خوش خاکیان که گوش بدین ساز می دهند
بلافاصله این شعر به زبان های انگلیسی ، آلمانی ، فرانسه و روسی ترجمه می گردد. عده ای مامور میشوندکه شعر را به انیشتین برسانند. از مسئولین و محافظین اش ، وقت می گیرند. روز موعود فرا میرسد. ترجمه فصیح انگلیسی شعر را در اقامتگاه انیشتین، برایش می خوانند. آن بزرگمرد عالم دانش ، دو بار از جای خود برمیخیزد. دو دستش را بر صورتش می نهد و می فشارد. قطرات اشک بر شیشه عینکش نمایان می شود. با چهره ای اندوهگین یکباره ، با صدایی بلند فریاد می زند:" به دادم برسید" بعد سکوت می کند و صورتش را در میان دو دستش می گیرد و غرق در بحر تفکر می گردد. سکوت غم انگیزی فضای اقامتگاهش را پر می کند.
دقایقی بعد ، می خواهد که شعر بار دیگر خوانده شود. این بار پس از شنیدن آن به خارج از اتاقش می رود و با وضعیتی مغموم در باغ مخصوصش قدم می زند. گویا تا آخر عمر هم همیشه غمگین بوده است. تا اینکه در سال 1955 میلادی برابر با 1334 شمسی زندگی را بدرود می گوید. جنازه اش بنا به وصیت خود، سوزانده و خاکسترش مدفون می گردد.
:lol::lol::lol:
امان از دست ایرانی جماعت ... چه داستان هایی که نمی سازن !
حالا کجا این مطلب رو پیدا کردین ؟ ...
- اینشتین که نامه ی خودش رو سال 1939 اولیل جنگ جهانی دوم نوشت ... در صورتی که شهریار شعرش رو بعد از جنگ و انفجار بمب نوشته ...
اینشتین بعد از انفجار هم ابراز پشیمونی می کنه ... بدون نیاز به نامه ...
- هیچ منبع موثقی در این زمینه ندیدم ... اینم شبیه به خبری هست که در مورد رابطه ی اینشتین و آیت الله بروجردی گفته بودن ...
- اصلا قبل از انفجار بمب که کسی چیزی از بمب هسته ای نمی دونسته ... حتی از قدرت و تاثیراتش ... فقط امکان داره که خبرهایی از آزمایش های فرمی و شکافت
هسته و تولید انرژی در حدود چند الکترون ولت , داشته باشن ... فکر نمی کنم که قبل از انفجار بمب چنین فضای رعب آوری وجود داشت باشه ...
این فضا مربوط می شه به بعد از انفجار بمب ... که خب طبیعیه ... خیلی ها , نویسندگاه و شعرا و دانشمندان , واکنش نشون دادن ...
راستش مطلب رو تو سايت ارديبهشتگان خوندم !!ولي خودم هم تعجب كردم چرا تا حالا هيچي راجع به اين مطلب نشنيدم ولي ممكنه بعد از اون حادثه اين نامه رو نوشته باشن؟!
کدوم حادثه ؟ ... انفجار بمب ؟... گفتم که , بعد از انفجار بوده ... تاریخ ها معلومه ! .. سال 1945 سال اتمام جنگ جهانی بوده .
تابعیت سوئیسی ....
می دونید یا نه ؟ ... اینشتین توی آلمان به دنیا میاد ... ولی خوب از تقریبا سن 16 , 17 سالگی از تابعیت آلمانی دست می کشه و چند سال بعد هم به تابعیت سوئیس درمیاد ...
توی این سالها ( 15 , 18 ) ... اینشتین بنابه دلایلی که زیاد هم روشن نیست , تصمیم می گیره که تابعیتش رو عوض کنه ...
شایعاتی هم که در مورد اخراج اینشتین از مدرسه هست , مربوط می شه به همین سالها ... اینشتین , بخاطر اینکه خانواده اش تو این سالها به ایتالیا رفته بودن و همچنین , درگیریهایی که توی مدرسه داشته , به مدت دو سه سال ( اگر اشتباه نکنم ! ) مدرسه رو ترک می کنه و به ایتالیا می ره ...
بعد از اون هم به زوریخ بر می گرده و تابعیت سوئیسی می گیره ...
( پاسپورت سوئیسی اینشتین )
تابعیت آمریکایی ...
سال 1932 , آلمان رو ترک می کنه ... و دیگه به آلمان بر نمی گرده ... بیشتر بخاطر دو دلیل توی این سالها , دولت آلمان از اینشتین و حضورش توی آلمان راضی نبود ...
یکی سیاست های ضد یهودی دولت هیتلر و همچنین فعالیت های صلح طلبانه ی اینشتین ...
کلا اینشتین در زمینه ی صلح و مخالفت با هیلتر چه زمانی که توی آلمان و بوده و چه زمانی که اونجا رو ترک می کنه , زیاد فعالیت می کرده , حتی نامه ای هم که به روزولت می نویسه , یکی از دلایلش , ترس از دست یابی دولت آلمان به بمب هسته ای بوده ...
1935 هم تابعیت آلمانی می گیره ... که توی پرینستون , در مرکز مطالعات پیشرفته ی نظری ( چه اسم باکلاسی ...
) , شروع به کار می کنه ...
( درخواست تابعیت آمریکایی اینشتین )
بعد از این زمان , ظاهرا دیگه آمریکا رو ترک نمی کنه و در شهر نیوجرسی , در صلح و صفا به زندگی خود ادامه می دهد ... ( شبیه پایان رومان های آبکی شد ! ..)
بحث حاشیه ای چیزی به ذهنم نمیاد ! ...
...اگه چیزی بود بعدا می گم ! .
می دونید یا نه ؟ ... اینشتین توی آلمان به دنیا میاد ... ولی خوب از تقریبا سن 16 , 17 سالگی از تابعیت آلمانی دست می کشه و چند سال بعد هم به تابعیت سوئیس درمیاد ...
توی این سالها ( 15 , 18 ) ... اینشتین بنابه دلایلی که زیاد هم روشن نیست , تصمیم می گیره که تابعیتش رو عوض کنه ...
شایعاتی هم که در مورد اخراج اینشتین از مدرسه هست , مربوط می شه به همین سالها ... اینشتین , بخاطر اینکه خانواده اش تو این سالها به ایتالیا رفته بودن و همچنین , درگیریهایی که توی مدرسه داشته , به مدت دو سه سال ( اگر اشتباه نکنم ! ) مدرسه رو ترک می کنه و به ایتالیا می ره ...
بعد از اون هم به زوریخ بر می گرده و تابعیت سوئیسی می گیره ...
( پاسپورت سوئیسی اینشتین )
تابعیت آمریکایی ...
سال 1932 , آلمان رو ترک می کنه ... و دیگه به آلمان بر نمی گرده ... بیشتر بخاطر دو دلیل توی این سالها , دولت آلمان از اینشتین و حضورش توی آلمان راضی نبود ...
یکی سیاست های ضد یهودی دولت هیتلر و همچنین فعالیت های صلح طلبانه ی اینشتین ...
کلا اینشتین در زمینه ی صلح و مخالفت با هیلتر چه زمانی که توی آلمان و بوده و چه زمانی که اونجا رو ترک می کنه , زیاد فعالیت می کرده , حتی نامه ای هم که به روزولت می نویسه , یکی از دلایلش , ترس از دست یابی دولت آلمان به بمب هسته ای بوده ...
1935 هم تابعیت آلمانی می گیره ... که توی پرینستون , در مرکز مطالعات پیشرفته ی نظری ( چه اسم باکلاسی ...
( درخواست تابعیت آمریکایی اینشتین )
بعد از این زمان , ظاهرا دیگه آمریکا رو ترک نمی کنه و در شهر نیوجرسی , در صلح و صفا به زندگی خود ادامه می دهد ... ( شبیه پایان رومان های آبکی شد ! ..)
بحث حاشیه ای چیزی به ذهنم نمیاد ! ...