- تاریخ عضویت
- 14 مارس 2010
- نوشتهها
- 121
- لایکها
- 164
اصغر فرهادی در سال ۱۳۵۱ در ***** شهر اصفهان به دنیا آمد. وی پس از گذراندن دوره لیسانس در رشته تئاتر از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، مدرک فوق لیسانس خود در همین رشته را از دانشگاه تربیت مدرس دریافت کرد. فرهادی فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۵ در انجمن سینمای جوان اصفهان آغاز کرد و نخستین حضور حرفهای او در سینما در فیلم ارتفاع پست ساخته ابراهیم حاتمیکیا در سال ۱۳۸۰ به عنوان فیلمنامهنویس بود. در سال ۱۳۸۹ با معرفی برندگان جوایز بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر، جوایز بهترین کارگردانی، فیلمنامه و فیلم منتخب تماشاگران به اصغر فرهادی برای ساخت فیلم جدایی نادر از سیمین تعلق گرفت. در سال ۲۰۱۱ نیز هیئت داوران شصت و یکمین دوره جشنواره جهانی فیلم برلین بزرگترین جایزه خود را به فیلم ایرانی جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی داد. همچنین گروه بازیگران زن و مرد این فیلم نیز خرس نقرهای جشنواره سینمایی برلین را دریافت کردند. این نخستین بار بود که جایزه بزرگ خرس طلایی به یک فیلمساز ایرانی تعلق میگرفت. فرهادی پیش از این به خاطر ساخت فیلم درباره الی و جعفر پناهی به خاطر ساخت فیلم آفساید برنده خرس نقرهای شده بودند. برخی از آثار هنری اصغر فرهادی در مقام کارگردان و فیلمنامه نویس
|
|
برخی از افتخارات اصغر فرهادی
| |
ــ
بررسی فیلمهای فرهادی
قاسم که ادعا میکند برای خانواده و دوستانش در یک شرکت صنعتی در بندرعباس کار پیدا کرده، آنها را سوار هواپیما میکند. اما تنها نرگس است که از قصد قاسم خبر دارد. قاسم هواپیما را میدزدد و ...
اولین فیلمنامهی فرهادی به کارگردانی حاتمیکیا. قصهی معروف و کار شدهی هواپیماربایی، با توئیستها و ویژگیهای متفاوت از سایر فیلمهای با این موضوع. فیلمنامه حسابی کار شده و پر از جزئیاته. ریتم و ضرباهنگ اتفاقات و گرهافکنیها، بنا به ماهیت قصه، خیلی تنده و دائم اتفاقات جدیدی میفته و این تند بودن حسابی به ایجاد هیجان و جذابیت کمک میکنه و به کیفیت کار صدمه نمیزنه. ارتفاع پست شاید از همهی فیلمهای فرهادی، فیلمتر باشه و بیشتر ویژگیهای یک تریلر اجتماعی رو داره تا یک درام خانوادگی. در عین حال مؤلفههای کارهای فرهادی، و همون نگاه جامعهشناختی و روانپردازانه به شخصیتها رو داره. میل به قصهگویی هم داره و تا آخرین لحظه، فیلم از نفس نمیفته و لحظهای در غافلگیرکردن تماشاچی ناموفق نیست. پایان فیلم هم به نظرم یکی از بهترین پایانهای سینمای ایرانـه.
نظر جوان بیست و یکی دو سالهای است که روزی در مینیبوس با ریحانه آشنا میشود و ازدواج میکنند، اما حرفهای ناپسندی که در مورد مادر ریحانه وجود دارد او را مجبور میکند تا ریحانه را طلاق بدهد. ریحانه هم به این تصمیم تسلیم میشود اما نظر در برابر دادگاه خودش را موظف میداند که مهریه ریحانه را پرداخت کند ...
صادقانهترین فیلم فرهادی. فیلم هیچ کلکی بلد نیست، قصه رو نمیپیچونه و در شخصیتپردازی چیزی رو از بیننده پنهان نمیکنه و همه چیز رو از همون ابتدا میریزه روی دایره؛ اونم به شکلی کاملاً هنرمندانه و سینمایی. قصه به هیچ وجه لکنت نداره، دائم در حال معرفی انگیزههای جدید برای شخصیت اصلی و تغییرات در ریاکشنهای پیرمرد قصه است. فیلمنامه روی یکی از جذابترین قصههایی که بارها هم کار شده، یعنی قرار دادن دو شخصیت کاملاً متضاد (از نظر سنی) در یک موقعیت مشابه و نمایش فراز و فرود روابط این دو نفر، شکل گرفته. باید قبول کرد، یکی از بهترین فیلمنامههای فرهادییه و در اجرا هم حسابی قوی از آب دراومده. از بازی بازیگرهایی مثل فرامرز قریبیان (به نظرم بازیش در اینجا حتا از گوزنها هم بهتره) و یوسف خداپرست گرفته تا جزئیات نماها و قاببندی و زاویههای درست دوربین. فیلم رو به دلایلی بسیار کاملتر از شهر زیبا میدونم؛ با وجود اینکه نظر اکثریت خلاف این نظره. ولی به نظر من رقص در غبار کاملا یک فیلم «سینمایی» قصهگو و بدون لکنت و ایراده، چه در اجرا و چه در متن.
اکبر در شانزده سالگی مرتکب قتل شده و دادگاه او را به اعدام محکوم کردهاست. او در حال حاضر در کانون اصلاح و تربیت نگهداری میشود تا به سن قانونی برای اجرای حکم برسد. اعلا دوست نزدیک او که به جرم سرقت دستگیر شدهاست به محض آزادی از زندان همراه با خواهر اکبر تلاش میکند رضایت شاکی را بگیرد تا دوستاش را از اعدام برهاند ...
مثال بارز چربیدن «دغدغههای اجتماعی فیلمساز» به «پرداخت قصه و شخصیتپردازی». یعنی فیلمساز رسماً میخواد نقش مصلح اجتماعی بگیره و به جای اینکه از این مفاهیم، به قصه و فرم درست سینمایی برسه، در همین مرحله مسیر خودشو گم میکنه و منطق روایی، قربانی این پیامها میشه. البته شهر زیبا به طور کلی فیلم خوبی هست و باز هم پر از لحظههای درگیر کننده و جذاب، بازیهای عالی و کارگردانی بینظیر. ولی فیلمنامه اونطور که از فرهادی دو فیلم قبلی انتظار میره، کامل و بینقص نیست. شخصیتها رو هوا میمونن و قصه بیهدفه. ریتم کنده و قصه دائم ضربه میخوره و لکنت داره و سوراخ. موضوع از جایی اسفبارتر میشه که پایان فیلم که مثلاً قراره باز باشه، توسط فرهادی در مصاحبه با مجلهی فیلم کاملاً بسته از آب درمیاد. یعنی وقتی خود فیلمساز میاد اعلام میکنه تصمیم فیروزه در انتهای فیلم چی بوده، این دیگه اسمش پایان باز نیست.
نزدیک عید است و همه مردم مشغول خانه تکانی و استقبال از سال نو هستند. دختر جوانی به نام روح انگیز که خود را آماده ازدواج میکند، روز چهارشنبه سوری برای کار به خانه خانوادهای متوسط وارد میشود. فضای پر تنش و غمانگیز خانه، به همراه غوغای انفجار ترقههای چهارشنبه سوری فضایی بیثبات و ناآرام به وجود آوردهاست ...
به نظر من بهترین فیلم فرهادی چه از نظر فیلمنامه چه اجرا، همین چهارشنبهسورییه. همهچیز در بالاترین حد ممکن قرار داره. فیلم مسلماً صادقانه روایت نمیشه، ولی علاقهی بینظیری تو روایت، نسبت به شگفتزده کردن مخاطب و تزریق ایدهها و جزئیات بینظیر درش دیده میشه. فیلمساز فوقالعاده شخصیتهای خودش رو دوست داره و اشتیاق عجیبی داره تا ما رو وارد قصه و ماجرای اونها بکنه و بعد از مدتی کاملاً حس میکنیم جزوی از این خانواده هستیم. ترانه علیدوستی بهترین بازی عمرش رو انجام میده. هدیه تهرانی -به گواه منتقدین- متفاوتترین نقشی که تو این سالها بازی کرده، در این فیلم بوده. حمید فرخنژاد هم که اصلاً نیازی به اسم بردن ازش نیست... هر سه بازیگر اصلی در اوج هستن و فرهادی بهترین بازی رو ازشون گرفته. فیلم به وجد آورنده است، سوال بر انگیز است، و حتا سرگرم کننده. چیزی کم نداره، چیزی اضافه هم نداره. همه چیز درست روی قطار قصه سوار شده و فیلم رو تبدیل به یکی از فیلمهای برتر تاریخ سینما کرده.
مينا که زماني دانشجوي مرتضي بوده، پس از ده سال زندگي مشترک با وي، تصميم مي گيرد از او جدا شود و براي ادامه تحصيل به کانادا برود، اما مرتضي که از اين تصميم ناخرسند است، تمام تلاش خود را معطوف منصرف کردن او از تصميمش مي کند، تا اينکه روزي متوجه مي شود مينا موضوع طلاقشان را با عزيز مادر بيمار مرتضي در ميان گذاشته است. مرتضي نيز از شرايط پيش آمده استفاده مي کند و ...
مثل چهارشنبهسوری فیلمنامه رو فرهادی به همراه مانی حقیقی نوشته و این بار حقیقی کارگردانی کرده. فیلم از همون ابتدای کار یعنی فیلمنامه ضربه خورده و در اجرا هم نتونسته چیز خارقالعادهای به این فیلمنامه اضافه کنه و نجاتش بده. فیلمنامه ضعیفه، شخصیتها شکل نگرفتن، داستان هدفی نداره، بیمنطقی توش بیداد میکنه و... . بدترین انتخابهای بازیگری ممکن هم این فیلم داره، که باز نشون میده چقدر تو انتخاب بازیگران و کستینگ در سینمای ایران مشکل داریم. هیچ کدوم از بازیگرها مناسب نقشی که دارن نیستن (فروتن شاید یه ذره باشه) و بازیشون هم آنچنان معرکه نیست که این نظر رو با علامت سوال موجه کنه. (البته این قسمت زیاد ربطی به فرهادی نداره!)
دوستان احمد که پس از سالها زندگی در آلمان به ایران بازگشته، در تلاش هستند تا همسری را برای او بیابند. به همین خاطر، یک معلّم مهدکودک به نام «اِلی» را دعوت کردهاند، تا برای گذراندن تعطیلات با آنها به شمال کشور سفر کند. ولی این سفر آن طور که انتظارش را داشتند، تمام نمیشود ...
درمورد این فیلم اون قدر صحبت شده که حس میکنم هر چیزی بگم تکراری و پوچه. فقط در همین حد میگم که فیلمنامه قابل تحسینه، کارگردانی هم کاملاً در خدمت فیلمنامه است و چیزی اضافه نکرده. بازیها یکی از یکی کار شده تر، به خصوص گلشیفته که بازیش متأسفانه نادیده گرفته میشه. شهاب حسینی هم که اساساً بازی نمیکنه و اونقدر نقش براش هضم میشه که لحظهای بازیش به چشم نمیاد. از این نظر همیشه کارش قابل تحسین بوده و با یه کارگردان و نقش خوب، به یه همچین نتیجهای میرسه. پایان فیلم میتونست باز باشه به شرطی که جسد الی رو نمایش نمیداد، شاید اونجوری فیلم خیلی مرموز تر میشد. به نظرم فرهادی همیشه تو پایانبندی فیلمهاش مشکل داره و بهترین انتخاب رو نمیکنه. انگار اینقدر شوق ایجاد اتفاقات جدید و موقعیتهای تازه داره که وقتی میخواد قصه رو ببنده، دیگه خسته شده و نمیدونه چطور تمومش کنه. شاید تنها پایانی که به نظر دقیق میاد و شخصیتها رو هوا ول نمیشن و قصه به نتیجه میرسه، پایان ارتفاع پست باشه.
سیمین میخواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه از ایران برود و همه مقدمات این کار را فراهم کرده، اما نادر نمیخواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج میبرد تنها رها کند. این اختلافات باعث میشود سیمین از دادگاه درخواست طلاق کند. ترمه تصمیم میگیرد پیش پدرش نادر بماند به امید اینکه مادرش سیمین پیش آنها برگردد. نادر نمیتواند از عهده مراقبت از پدرش بر بیاید پس برای این کار یک مستخدم به نام راضیه استخدام میکند. یک روز نادر به خانه بر میگردد و پدرش را در حالی که طناب پیچ شده و تنها رها شده میبیند ...
یکی دیگه از شاهکارهای فیلمنامهنویسی فرهادی. فیلمی که تا حد اسکار و تاپ تنهای منتقدین ایران و جهان بالا رفته، اکران جهانی داشته و شاید اولین فیلم ایرانی باشه که تا این حد بازار جهانی پیدا کرده. به نظرم بازم فیلم، در قصه و روایت شکل میگیره و کارگردانی اونقدر جای به رخ کشیدن نداشته. شاید هم مشکل اینجاست که فرهادی خودش فیلمنامهها رو مینویسه و به همین دلیل، سعی نمیکنه در اجرا خیلی ایدههای عجیب و غریبی به کار ببره و از سادهترین روش ممکن برای روایت فیلمنامهی خودش استفاده میکنه. دیگه نیازی نیست به بازیگرها اشاره بکنم، به اندازهی کافی صحبت شده. اما میرسیم به پیام فیلم. واقعا با پیام فیلم مشکل دارم. به هیچ وجه جزوی از فیلم نیست، کاملاً شعاری و بیرونییه. اصلاً اینکه لیلا حاتمی میخواد بچهشو از ایران ببره به خاطر اینکه دروغگویی در جامعه زیاد شده، شاید یکی از شعاریترین ایدههای فیلمنامهای باشه که تابحال شنیدم. فیلمساز از قصد وارد جزئیات این دلیل نمیشه، و هیچ بکگراندی بهش نمیده، ولی دلیل کاملا تو متن قصه هست و داد میزنه غیر از این چیز دیگهای نیست. حالا درمورد این فیلم بازم بیشتر صحبت میکنم ولی به طور کلی با این ایدهی اولیه مشکل داشتم و اصلاً سینمایی و جوانمردانه نبود! ولی در پرداخت قصه، دیگه فرهادی خبره شده و همه همین انتظارو داریم و از این به بعد باید یه چیز دیگری مضاف بر این به فیلم اضافه کنه تا حداقل منو به وجد بیاره. به خصوص در زمینهی کارگردانی، دوست دارم دوربین روی دست رو بذاره کنار، شناختی از موسیقی پیدا کنه و بهجا ازش استفاده کنه، نماهای بهتری بگیره و عطش کارگرانی خودشو یه ذره بیشتر بروز بده. وگرنه اسیر دغدغههای اجتماعی شدن و ترجیح دادن پیامهای فلسفی به قصهگویی و فرم، اصلاً چیز خوبی نیست.
ــ
فیلمهاش به ترتیب علاقه
چهارشنبهسوری
دربارهی الی
جدایی
رقص در غبار
ارتفاع پست
شهر زیبا
کنعان
ــ
خب این بحث ایجاد شده تا نظر همه وارد موضوع بشه و در کنارش اگه شد، بحثهای جزئیتری هم شکل بگیره. اگه نظری درمورد فرهادی و فیلمهاش دارین میتونین در نظرسنجی شرکت کنین و حتماً تو خود تاپیک هم نظر خودتون رو بنویسید یا به فیلمهاش امتیاز بدین. از هر نظری هم استقبال میشه، هیچ محدودیتی هم نیست. میشه درمورد تمام مسائل مربوط به این فیلمها صحبت کرد. به خصوص، نیم نگاهی هم داشته باشیم به موفقیتهای جهانی فرهادی، و اینکه فکر میکنید چرا فیلمهاش مورد توجه مخاطب خارجی قرار میگیره.
Last edited: