• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اصغر فرهادی .:. سینمای اجتماعی

بهترین فیلم بلندش تا امروز


  • Total voters
    42

Paranoid Android

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 مارس 2010
نوشته‌ها
121
لایک‌ها
164
اصغر فرهادی در سال ۱۳۵۱ در ***** شهر اصفهان به دنیا آمد. وی پس از گذراندن دوره لیسانس در رشته تئاتر از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، مدرک فوق لیسانس خود در همین رشته را از دانشگاه تربیت مدرس دریافت کرد. فرهادی فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۵ در انجمن سینمای جوان اصفهان آغاز کرد و نخستین حضور حرفه‌ای او در سینما در فیلم ارتفاع پست ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا در سال ۱۳۸۰ به عنوان فیلمنامه‌نویس بود.

در سال ۱۳۸۹ با معرفی برندگان جوایز بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر، جوایز بهترین کارگردانی، فیلمنامه و فیلم منتخب تماشاگران به اصغر فرهادی برای ساخت فیلم جدایی نادر از سیمین تعلق گرفت. در سال ۲۰۱۱ نیز هیئت داوران شصت و یکمین دوره جشنواره جهانی فیلم برلین بزرگترین جایزه خود را به فیلم ایرانی جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی داد.

همچنین گروه بازیگران زن و مرد این فیلم نیز خرس نقره‌ای جشنواره سینمایی برلین را دریافت کردند. این نخستین بار بود که جایزه بزرگ خرس طلایی به یک فیلمساز ایرانی تعلق می‌گرفت. فرهادی پیش از این به خاطر ساخت فیلم درباره الی و جعفر پناهی به خاطر ساخت فیلم آفساید برنده خرس نقره‌ای شده بودند.


برخی از آثار هنری اصغر فرهادی در مقام کارگردان و فیلمنامه نویس


  • جدایی نادر از سیمین (۱۳۸۹)

  • درباره الی (۱۳۸۷)

  • دایره زنگی (۱۳۸۶)​

  • کنعان (۱۳۸۶)​

  • چهارشنبه‌سوری (۱۳۸۴)​

  • شهر زیبا (۱۳۸۲)​

  • رقص در غبار (۱۳۸۱)​

  • ارتفاع پست (۱۳۸۰)
farhadi-312-mm.jpg













برخی از افتخارات اصغر فرهادی
  • برنده خرس طلایی بهترین فیلم در شصت و یکمین جشنواره فیلم برلین برای فیلم جدایی نادر از سیمین (۲۰۱۱)

  • برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم جدایی نادر از سیمین (۱۳۸۹)

  • برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم جدایی نادر از سیمین (۱۳۸۹)

  • برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم جدایی نادر از سیمین (۱۳۸۹)

  • برنده جایزه بهترین فیلمنامه در چهارمین دوره جوایزه اسکرین آسیا پاسیفیک برای فیلمنامه جدایی نادر از سیمین (۲۰۱۰)

  • برنده تندیس بهترین کارگردانی در چهاردهمین جشن خانه سینما برای فیلم درباره الی (۱۳۸۹)

  • برنده تندیس بهترین فیلم در چهاردهمین جشن خانه سینما برای فیلم درباره الی به طور مشترک با محمود رضوی (۱۳۸۹)

  • برنده جایزه بهترین فیلم‌نامه‌نویسی در سومین دوره جوایز اسکرین آسیا پاسیفیک استرالیا برای فیلم درباره الی (۲۰۰۹)

  • برنده جایزه ویژه هیئت داوران در سومین دوره جوایز اسکرین آسیا پاسیفیک استرالیا برای فیلم درباره الی (۲۰۰۹)

  • برنده جایزه روزنامه در استاندارد در ویناله برای فیلم درباره الی (۲۰۰۹)

  • برنده خرس نقره‌ای بهترین کارگردانی در پنجاه و نهمین جشنواره فیلم برلین برای فیلم درباره الی (۱۳۸۷)

  • سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی در بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم چهارشنبه‌سوری (۱۳۸۴)

  • سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم درباره الی (۱۳۸۷)

  • برنده جایزه ویژه هیات داوران سال ۱۳۸۱ برای رقص در غبار

  • قرقاول نقره‌ای بهترین کارگردانی در یازدهمین جشنواره فیلم کرالا برای فیلم چهارشنبه‌سوری (۲۰۰۶)
farhadi-312-mm.jpg1.jpg


















ــ

بررسی فیلم‌های فرهادی







ارتفاع پست
ـ
۱۳۸۰


قاسم که ادعا می‌کند برای خانواده و دوستانش در یک شرکت صنعتی در بندرعباس کار پیدا کرده، آنها را سوار هواپیما می‌کند. اما تنها نرگس است که از قصد قاسم خبر دارد. قاسم هواپیما را می‌دزدد و ...

اولین فیلمنامه‌ی فرهادی به کارگردانی حاتمی‌کیا. قصه‌ی معروف و کار شده‌ی هواپیماربایی، با توئیست‌ها و ویژگی‌های متفاوت از سایر فیلم‌های با این موضوع. فیلمنامه حسابی کار شده و پر از جزئیاته. ریتم و ضرباهنگ اتفاقات و گره‌افکنی‌ها، بنا به ماهیت قصه، خیلی تنده و دائم اتفاقات جدیدی میفته و این تند بودن حسابی به ایجاد هیجان و جذابیت کمک می‌کنه و به کیفیت کار صدمه نمی‌زنه. ارتفاع پست شاید از همه‌ی فیلم‌های فرهادی، فیلم‌تر باشه و بیشتر ویژگی‌های یک تریلر اجتماعی رو داره تا یک درام خانوادگی. در عین حال مؤلفه‌های کارهای فرهادی، و همون نگاه جامعه‌شناختی و روان‌پردازانه به شخصیت‌ها رو داره. میل به قصه‌گویی هم داره و تا آخرین لحظه، فیلم از نفس نمیفته و لحظه‌ای در غافلگیرکردن تماشاچی ناموفق نیست. پایان فیلم هم به نظرم یکی از بهترین پایان‌های سینمای ایران‌ـه.



نظر جوان بیست و یکی دو ساله‌ای است که روزی در مینی‌بوس با ریحانه آشنا می‌شود و ازدواج می‌کنند، اما حرف‌های ناپسندی که در مورد مادر ریحانه وجود دارد او را مجبور می‌کند تا ریحانه را طلاق بدهد. ریحانه هم به این تصمیم تسلیم می‌شود اما نظر در برابر دادگاه خودش را موظف می‌داند که مهریه ریحانه را پرداخت کند ...


صادقانه‌ترین فیلم فرهادی. فیلم هیچ کلکی بلد نیست، قصه رو نمی‌پیچونه و در شخصیت‌پردازی چیزی رو از بیننده پنهان نمی‌کنه و همه چیز رو از همون ابتدا می‌ریزه روی دایره؛ اونم به شکلی کاملاً هنرمندانه و سینمایی. قصه به هیچ وجه لکنت نداره، دائم در حال معرفی انگیزه‌های جدید برای شخصیت اصلی و تغییرات در ری‌اکشن‌های پیرمرد قصه است. فیلمنامه روی یکی از جذاب‌ترین قصه‌هایی که بارها هم کار شده، یعنی قرار دادن دو شخصیت کاملاً متضاد (از نظر سنی) در یک موقعیت مشابه و نمایش فراز و فرود روابط این دو نفر، شکل گرفته. باید قبول کرد، یکی از بهترین فیلمنامه‌های فرهادی‌یه و در اجرا هم حسابی قوی از آب دراومده. از بازی بازیگر‌هایی مثل فرامرز قریبیان (به نظرم بازی‌ش در اینجا حتا از گوزن‌ها هم بهتره) و یوسف خداپرست گرفته تا جزئیات نماها و قاب‌بندی و زاویه‌های درست دوربین. فیلم رو به دلایلی بسیار کامل‌تر از شهر زیبا می‌دونم؛ با وجود اینکه نظر اکثریت خلاف این نظره. ولی به نظر من رقص در غبار کاملا یک فیلم «سینمایی» قصه‌گو و بدون لکنت و ایراده، چه در اجرا و چه در متن.




شهر زیبا
ـ
۱۳۸۲

اکبر در شانزده سالگی مرتکب قتل شده و دادگاه او را به اعدام محکوم کرده‌است. او در حال حاضر در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می‌شود تا به سن قانونی برای اجرای حکم برسد. اعلا دوست نزدیک او که به جرم سرقت دستگیر شده‌است به محض آزادی از زندان همراه با خواهر اکبر تلاش می‌کند رضایت شاکی را بگیرد تا دوست‌اش را از اعدام برهاند ...

مثال بارز چربیدن «دغدغه‌های اجتماعی فیلمساز» به «پرداخت قصه و شخصیت‌پردازی». یعنی فیلمساز رسماً می‌خواد نقش مصلح اجتماعی بگیره و به جای اینکه از این مفاهیم، به قصه و فرم درست سینمایی برسه، در همین مرحله مسیر خودشو گم می‌کنه و منطق روایی، قربانی این پیام‌ها می‌شه. البته شهر زیبا به طور کلی فیلم خوبی هست و باز هم پر از لحظه‌های درگیر کننده و جذاب، بازی‌های عالی و کارگردانی بی‌نظیر. ولی فیلمنامه اونطور که از فرهادی دو فیلم قبلی انتظار می‌ره، کامل و بی‌نقص نیست. شخصیت‌ها رو هوا می‌مونن و قصه بی‌هدفه. ریتم کنده و قصه دائم ضربه می‌خوره و لکنت داره و سوراخ. موضوع از جایی اسف‌بارتر می‌شه که پایان فیلم که مثلاً قراره باز باشه، توسط فرهادی در مصاحبه با مجله‌ی فیلم کاملاً بسته از آب درمیاد. یعنی وقتی خود فیلمساز میاد اعلام می‌کنه تصمیم فیروزه در انتهای فیلم چی بوده، این دیگه اسمش پایان باز نیست.



نزدیک عید است و همه مردم مشغول خانه تکانی و استقبال از سال نو هستند. دختر جوانی به نام روح انگیز که خود را آماده ازدواج می‌کند، روز چهارشنبه سوری برای کار به خانه خانواده‌ای متوسط وارد می‌شود. فضای پر تنش و غم‌انگیز خانه، به همراه غوغای انفجار ترقه‌های چهارشنبه سوری فضایی بی‌ثبات و ناآرام به وجود آورده‌است ...

به نظر من بهترین فیلم فرهادی چه از نظر فیلمنامه چه اجرا، همین چهارشنبه‌سوری‌یه. همه‌چیز در بالاترین حد ممکن قرار داره. فیلم مسلماً صادقانه روایت نمی‌شه، ولی علاقه‌ی بی‌نظیری تو روایت، نسبت به شگفت‌زده کردن مخاطب و تزریق ایده‌ها و جزئیات بی‌نظیر درش دیده می‌شه. فیلمساز فوق‌العاده شخصیت‌های خودش رو دوست داره و اشتیاق عجیبی داره تا ما رو وارد قصه و ماجرای اون‌ها بکنه و بعد از مدتی کاملاً حس می‌کنیم جزوی از این خانواده هستیم. ترانه علیدوستی بهترین بازی عمرش رو انجام می‌ده. هدیه تهرانی -به گواه منتقدین- متفاوت‌ترین نقشی که تو این سال‌ها بازی کرده، در این فیلم بوده. حمید فرخ‌نژاد هم که اصلاً نیازی به اسم بردن ازش نیست... هر سه بازیگر اصلی در اوج هستن و فرهادی بهترین بازی رو ازشون گرفته. فیلم به وجد آورنده است، سوال بر انگیز است، و حتا سرگرم کننده. چیزی کم نداره، چیزی اضافه هم نداره. همه چیز درست روی قطار قصه سوار شده و فیلم رو تبدیل به یکی از فیلم‌های برتر تاریخ سینما کرده.




کنعان
ـ
۱۳۸۶

مينا که زماني دانشجوي مرتضي بوده، پس از ده سال زندگي مشترک با وي، تصميم مي گيرد از او جدا شود و براي ادامه تحصيل به کانادا برود، اما مرتضي که از اين تصميم ناخرسند است، تمام تلاش خود را معطوف منصرف کردن او از تصميمش مي کند، تا اينکه روزي متوجه مي شود مينا موضوع طلاقشان را با عزيز مادر بيمار مرتضي در ميان گذاشته است. مرتضي نيز از شرايط پيش آمده استفاده مي کند و ...

مثل چهارشنبه‌سوری فیلمنامه رو فرهادی به همراه مانی حقیقی نوشته و این بار حقیقی کارگردانی کرده. فیلم از همون ابتدای کار یعنی فیلمنامه ضربه خورده و در اجرا هم نتونسته چیز خارق‌العاده‌ای به این فیلمنامه اضافه کنه و نجاتش بده. فیلمنامه ضعیفه، شخصیت‌ها شکل نگرفتن، داستان هدفی نداره، بی‌منطقی توش بیداد می‌کنه و... . بدترین انتخاب‌های بازیگری ممکن هم این فیلم داره، که باز نشون می‌ده چقدر تو انتخاب بازیگران و کستینگ در سینمای ایران مشکل داریم. هیچ کدوم از بازیگرها مناسب نقشی که دارن نیستن (فروتن شاید یه ذره باشه) و بازی‌شون هم آن‌چنان معرکه نیست که این نظر رو با علامت سوال موجه کنه. (البته این قسمت زیاد ربطی به فرهادی نداره!)


4ycr10ga30mt269u5tl.jpg


درباره‌ی الی ـ ۱۳۸۷

دوستان احمد که پس از سال‌ها زندگی در آلمان به ایران بازگشته، در تلاش هستند تا همسری را برای او بیابند. به همین خاطر، یک معلّم مهدکودک به نام «اِلی» را دعوت کرده‌اند، تا برای گذراندن تعطیلات با آن‌ها به شمال کشور سفر کند. ولی این سفر آن طور که انتظارش را داشتند، تمام نمی‌شود ...

درمورد این فیلم اون قدر صحبت شده که حس می‌کنم هر چیزی بگم تکراری و پوچه. فقط در همین حد می‌گم که فیلمنامه قابل تحسینه، کارگردانی هم کاملاً در خدمت فیلمنامه است و چیزی اضافه نکرده. بازی‌ها یکی از یکی کار شده تر، به خصوص گلشیفته که بازی‌ش متأسفانه نادیده گرفته می‌شه. شهاب حسینی هم که اساساً بازی نمی‌کنه و اون‌قدر نقش براش هضم می‌شه که لحظه‌ای بازی‌ش به چشم نمیاد. از این نظر همیشه کارش قابل تحسین بوده و با یه کارگردان و نقش خوب، به یه همچین نتیجه‌ای می‌رسه. پایان فیلم می‌تونست باز باشه به شرطی که جسد الی رو نمایش نمی‌داد، شاید اونجوری فیلم خیلی مرموز تر می‌شد. به نظرم فرهادی همیشه تو پایان‌بندی فیلم‌هاش مشکل داره و بهترین انتخاب رو نمی‌کنه. انگار اینقدر شوق ایجاد اتفاقات جدید و موقعیت‌های تازه داره که وقتی می‌خواد قصه رو ببنده، دیگه خسته شده و نمی‌دونه چطور تمومش کنه. شاید تنها پایانی که به نظر دقیق میاد و شخصیت‌ها رو هوا ول نمی‌شن و قصه به نتیجه می‌رسه، پایان ارتفاع پست باشه.



سیمین می‌خواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه از ایران برود و همه مقدمات این کار را فراهم کرده، اما نادر نمی‌خواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج می‌برد تنها رها کند. این اختلافات باعث می‌شود سیمین از دادگاه درخواست طلاق کند. ترمه تصمیم می‌گیرد پیش پدرش نادر بماند به امید اینکه مادرش سیمین پیش آنها برگردد. نادر نمی‌تواند از عهده مراقبت از پدرش بر بیاید پس برای این کار یک مستخدم به نام راضیه استخدام می‌کند. یک روز نادر به خانه بر می‌گردد و پدرش را در حالی که طناب پیچ شده و تنها رها شده می‌بیند ...

یکی دیگه از شاهکارهای فیلمنامه‌نویسی فرهادی. فیلمی که تا حد اسکار و تاپ تن‌های منتقدین ایران و جهان بالا رفته، اکران جهانی داشته و شاید اولین فیلم ایرانی باشه که تا این حد بازار جهانی پیدا کرده. به نظرم بازم فیلم، در قصه و روایت شکل می‌گیره و کارگردانی اون‌قدر جای به رخ کشیدن نداشته. شاید هم مشکل اینجاست که فرهادی خودش فیلمنامه‌ها رو می‌نویسه و به همین دلیل، سعی نمی‌کنه در اجرا خیلی ایده‌های عجیب و غریبی به کار ببره و از ساده‌ترین روش ممکن برای روایت فیلمنامه‌ی خودش استفاده می‌کنه. دیگه نیازی نیست به بازیگرها اشاره بکنم، به اندازه‌ی کافی صحبت شده. اما می‌رسیم به پیام فیلم. واقعا با پیام فیلم مشکل دارم. به هیچ وجه جزوی از فیلم نیست، کاملاً شعاری و بیرونی‌یه. اصلاً اینکه لیلا حاتمی می‌خواد بچه‌شو از ایران ببره به خاطر اینکه دروغ‌گویی در جامعه زیاد شده، شاید یکی از شعاری‌ترین ایده‌های فیلمنامه‌ای باشه که تابحال شنیدم. فیلمساز از قصد وارد جزئیات این دلیل نمی‌شه، و هیچ بک‌گراندی بهش نمی‌ده، ولی دلیل کاملا تو متن قصه هست و داد می‌زنه غیر از این چیز دیگه‌ای نیست. حالا درمورد این فیلم بازم بیشتر صحبت می‌کنم ولی به طور کلی با این ایده‌ی اولیه مشکل داشتم و اصلاً سینمایی و جوانمردانه نبود! ولی در پرداخت قصه، دیگه فرهادی خبره شده و همه همین انتظارو داریم و از این به بعد باید یه چیز دیگری مضاف بر این به فیلم اضافه کنه تا حداقل منو به وجد بیاره. به خصوص در زمینه‌ی کارگردانی، دوست دارم دوربین روی دست رو بذاره کنار، شناختی از موسیقی پیدا کنه و به‌جا ازش استفاده کنه، نماهای بهتری بگیره و عطش کارگرانی خودشو یه ذره بیشتر بروز بده. وگرنه اسیر دغدغه‌های اجتماعی شدن و ترجیح دادن پیام‌های فلسفی به قصه‌گویی و فرم، اصلاً چیز خوبی نیست.


ــ


فیلم‌هاش به ترتیب علاقه

چهارشنبه‌سوری
درباره‌ی الی
جدایی

رقص در غبار
ارتفاع پست

شهر زیبا
کنعان

ــ


خب این بحث ایجاد شده تا نظر همه وارد موضوع بشه و در کنارش اگه شد، بحث‌های جزئی‌تری هم شکل بگیره. اگه نظری درمورد فرهادی و فیلم‌هاش دارین می‌تونین در نظرسنجی شرکت کنین و حتماً تو خود تاپیک هم نظر خودتون رو بنویسید یا به فیلم‌هاش امتیاز بدین. از هر نظری هم استقبال می‌شه، هیچ محدودیتی هم نیست. می‌شه درمورد تمام مسائل مربوط به این فیلم‌ها صحبت کرد. به خصوص، نیم نگاهی هم داشته باشیم به موفقیت‌های جهانی فرهادی، و اینکه فکر می‌کنید چرا فیلم‌هاش مورد توجه مخاطب خارجی قرار می‌گیره.
 
Last edited:

شاه شبکه

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژوئن 2008
نوشته‌ها
198
لایک‌ها
14
سلام

به نظر من فیلمهای اصغر فرهادی فوق العاده ضعیف هستند و یکی از دلایل مقبولیت آنها ، تمجید عده ای معدود و

دهانبینی کثیری دیگر است !


به نظر من فیلمهای فرهادی دو عیب و ضعف بسیار جدی دارد :


1-من اعتقاد دارم که سینما و فیلم ، حتی الامکان باید هرچه کمتر از دیالوگ و گفتگو استفاده کنند و عامل پیشبرنده

فیلم ، باید تصویر باشد و نه کلام ! اشتباه نکنید ، من معتقد به حذف دیالوگ نیستم ، بلکه اعتقاد دارم که نباید بار

فیلم بر دوش دیالوگ باشد.مثلا همین فیلم تحسین شده ، جدایی نادر از سیمین ، این فیلم کاملا دیالوگ-محور است و

تصویر تقریبا نقش موثری ندارد ! در واقع این فیلم را با کمی تنظیم ، می توان به صورت یک نمایشنامه رادیویی پخش

کرد ! هرگز نمی توان فیلمی را که فرقی با نمایشنامه رادیویی ندارد ، فیلمی موثر و با کیفیت دانست!


2- اجتماعی زدگی بیش از حد ،، فرهادی در واگویی مسائل اجتماعی غرق شده است و به نوعی در فیلمهایش

هیچ چیز دیگری را نمی بیند و حتی مدیوم سینما را نیز فراموش کرده و فقط و فقط اجتماعی-زدگی را در فیلم هایش

می توان دید ، یعنی از بسیاری از قابلیتها و امکانات سینما بهره نمی برد !


پ.ن : به نظر من جوایزی نیز که فیلمهایش برده ، دلایل غیر سینمایی دارد ! و هرگز به فیلمهای فرهادی نمی توان

نام سینمای ناب داد ، فیلمهای فرهادی هرگز کلاسیک نخواهد شد و در میان مدت مطمئنا فراموش خواهد شد !


.
 
Last edited:

f@rzad

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
15 آگوست 2007
نوشته‌ها
8,501
لایک‌ها
18,797
محل سکونت
Tehran
1-من اعتقاد دارم که سینما و فیلم ، حتی الامکان باید هرچه کمتر از دیالوگ و گفتگو استفاده کنند و عامل پیشبرنده

فیلم ، باید تصویر باشد و نه کلام ! اشتباه نکنید ، من معتقد به حذف دیالوگ نیستم ، بلکه اعتقاد دارم که نباید بار

فیلم بر دوش دیالوگ باشد.مثلا همین فیلم تحسین شده ، جدایی نادر از سیمین ، این فیلم کاملا دیالوگ-محور است و

تصویر تقریبا نقشموثری ندارد ! در واقع این فیلم را با کمی تنظیم ، می توان به صورت یک نمایشنامه رادیویی پخش

کرد ! هرگز نمی توان فیلمی را که فرقی با نمایشنامه رادیویی دارد ، فیلمی موثر و با کیفیت دانست!

آقا درود بر شما !
با این نظریه رسما نسخه خیلی از شاهکارهای سینمائی رو هم پیچیدید !
حتما " چه کسی از ویرجینیا ولف میترسه " رو هم بجای یکی از قطعه های نمایشی صبح جمعه با شما بشنویم کفایت میکنه ؟! :wacko:

حالا تازه نقش محور بودن یا نبودن جدائی ... پیشکش .
 

AshkanFb

کاربر فعال سینما
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 ژانویه 2006
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
10
سن
33
فرهادی پیش از این به خاطر ساخت فیلم درباره الی و جعفر پناهی به خاطر ساخت فیلم آفساید برنده خرس نقره‌ای شده بودند.
فک کنم خرس نقره‌ای سهراب شهیدثالث به خاطر «طبیعت بی‌جان» رو جا انداختی!

پایان فیلم می‌تونست باز باشه به شرطی که جسد الی رو نمایش نمی‌داد، شاید اونجوری فیلم خیلی مرموز تر می‌شد.
در این که مرموزتر می‌شد شکی نیست، ولی خوب این مرموز شدن چه سودی داشت؟ چه خدمتی به فیلم می‌کرد؟ مگه با یه فیلم تریلر جنایی طرف هستیم؟

به نظرم فرهادی همیشه تو پایان‌بندی فیلم‌هاش مشکل داره و بهترین انتخاب رو نمی‌کنه. انگار اینقدر شوق ایجاد اتفاقات جدید و موقعیت‌های تازه داره که وقتی می‌خواد قصه رو ببنده، دیگه خسته شده و نمی‌دونه چطور تمومش کنه.
منظورت رو متوجه نمی‌شم! الان یعنی مثلا به نظر تو آخر درباره الی کاراکترها رو هوا ول می‌شن؟ مثلا اگه خودت می‌خواستی پایانش رو ببندی، چه طوری می‌بستی که بهتر بشه؟

واقعا با پیام فیلم مشکل دارم. به هیچ وجه جزوی از فیلم نیست، کاملاً شعاری و بیرونی‌یه. اصلاً اینکه لیلا حاتمی می‌خواد بچه‌شو از ایران ببره به خاطر اینکه دروغ‌گویی در جامعه زیاد شده، شاید یکی از شعاری‌ترین ایده‌های فیلمنامه‌ای باشه که تابحال شنیدم. فیلمساز از قصد وارد جزئیات این دلیل نمی‌شه، و هیچ بک‌گراندی بهش نمی‌ده، ولی دلیل کاملا تو متن قصه هست و داد می‌زنه غیر از این چیز دیگه‌ای نیست. حالا درمورد این فیلم بازم بیشتر صحبت می‌کنم ولی به طور کلی با این ایده‌ی اولیه مشکل داشتم و اصلاً سینمایی و جوانمردانه نبود!
کاملا مخالفم! می‌دونی، به نظر من تو با یه پیش‌فرض فیلم رو دیدی که فیلم می‌خواد فلان چیز رو بگه! کجای فیلم گفته می‌شه سیمین به خاطر این می‌خواد از ایران بره که «دروغ‌گویی در جامعه زیاد شده»؟ کجای فیلم اینو داد می‌زنه؟ یعنی مثلا اگه از کشور خارج بشه اونجا دروغگویی نیست؟ نمی‌دونم چرا توی خیلی از تحلیل‌هایی که درباره فیلم می‌شه اینقدر روی مساله خروج سیمین از ایران تاکید می‌شه، در حالی که توی فیلم این یه مساله کاملا فرعیه و فقط یه بهونه‌ست که تفاوت‌های نادر و سیمین مشخص بشه.


سلام

به نظر من فیلمهای اصغر فرهادی فوق العاده ضعیف هستند و یکی از دلایل مقبولیت آنها ، تمجید عده ای معدود و

دهانبینی کثیری دیگر است !


به نظر من فیلمهای فرهادی دو عیب و ضعف بسیار جدی دارد :


1-من اعتقاد دارم که سینما و فیلم ، حتی الامکان باید هرچه کمتر از دیالوگ و گفتگو استفاده کنند و عامل پیشبرنده

فیلم ، باید تصویر باشد و نه کلام ! اشتباه نکنید ، من معتقد به حذف دیالوگ نیستم ، بلکه اعتقاد دارم که نباید بار

فیلم بر دوش دیالوگ باشد.مثلا همین فیلم تحسین شده ، جدایی نادر از سیمین ، این فیلم کاملا دیالوگ-محور است و

تصویر تقریبا نقش موثری ندارد ! در واقع این فیلم را با کمی تنظیم ، می توان به صورت یک نمایشنامه رادیویی پخش

کرد ! هرگز نمی توان فیلمی را که فرقی با نمایشنامه رادیویی ندارد ، فیلمی موثر و با کیفیت دانست!

.

من واقعا توصیه می‌کنم که اگه به نظر شما جدایی نادر از سیمین فرقی با یه نمایشنامه رادیویی نداره، هر چه سریعتر دیویدیش رو تهیه و یه بار دیگه تماشاش کنید، چون فکر می‌کنم نیمی از لذت تماشای این فیلم رو از دست داده‌اید!

2- اجتماعی زدگی بیش از حد ،، فرهادی در واگویی مسائل اجتماعی غرق شده است و به نوعی در فیلمهایش

هیچ چیز دیگری را نمی بیند و حتی مدیوم سینما را نیز فراموش کرده و فقط و فقط اجتماعی-زدگی را در فیلم هایش

می توان دید ، یعنی از بسیاری از قابلیتها و امکانات سینما بهره نمی برد !

این رو می‌شه بیشتر توضیح بدید؟ چه چیز مدیوم سینما رو فراموش کرده؟ مثلا از چه قابلیتهایی در سینما می‌تونست بهره ببره که نمی‌بره؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سه فیلمی رو که از فرهادی دیدم اگه بخوام رنک کنم اینجوری می‌شه:
۱- درباره الی (۹/۱۰)
۲- جدایی نادر از سیمین (۹/۱۰) (با اختلاف اندک!)
۳- چهارشنبه‌سوری (۸/۱۰)
 

Paranoid Android

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 مارس 2010
نوشته‌ها
121
لایک‌ها
164
1-من اعتقاد دارم که سینما و فیلم ، حتی الامکان باید هرچه کمتر از دیالوگ و گفتگو استفاده کنند و عامل پیشبرنده فیلم ، باید تصویر باشد و نه کلام ! اشتباه نکنید ، من معتقد به حذف دیالوگ نیستم ، بلکه اعتقاد دارم که نباید بار فیلم بر دوش دیالوگ باشد.مثلا همین فیلم تحسین شده ، جدایی نادر از سیمین ، این فیلم کاملا دیالوگ-محور است و تصویر تقریبا نقش موثری ندارد ! در واقع این فیلم را با کمی تنظیم ، می توان به صورت یک نمایشنامه رادیویی پخش کرد ! هرگز نمی توان فیلمی را که فرقی با نمایشنامه رادیویی ندارد ، فیلمی موثر و با کیفیت دانست!

خسته نباشید واسه این حکم کلی و بی‌ربط ! پس این همه فیلم‌های شاهکاری که ساخته می‌شه و دیالوگ در اون‌ها قصه رو جلو می‌بره، نمایش رادیویی به حساب میاد؟ میشه یه مثال بزنی فیلمی که فقط تصویر قصه رو جلو می‌بره؟ وگرنه همین‌طوری تو هوا یه حرفی رو زدن کاری نداره. اگه چیزی می‌گیم باید با مثال و منطق کامل باشه.


فک کنم خرس نقره‌ای سهراب شهیدثالث به خاطر «طبیعت بی‌جان» رو جا انداختی!

خرس نقره‌ای پرویز کیمیاوی برای 'باغ سنگی' هم بوده. به هر حال حرفت درست بود، ولی بیوگرافی رو خودم ننوشتم، از اینجا کپی کردم.


در این که مرموزتر می‌شد شکی نیست، ولی خوب این مرموز شدن چه سودی داشت؟ چه خدمتی به فیلم می‌کرد؟ مگه با یه فیلم تریلر جنایی طرف هستیم؟

ببین اشتباه نکن. من نگفتم فیلم نیاز داشت مرموز تر بشه، گفتم؟ حتا نگفتم اینجوری بهتر می‌شد. جمله‌ی من دقیقاً این بود:

پایان فیلم می‌تونست باز باشه به شرطی که

اینو در جواب کسانی گفتم که می‌گن پایان فیلم باز بود. حالا پایین بیشتر توضیح می‌دم.


منظورت رو متوجه نمی‌شم! الان یعنی مثلا به نظر تو آخر درباره الی کاراکترها رو هوا ول می‌شن؟ مثلا اگه خودت می‌خواستی پایانش رو ببندی، چه طوری می‌بستی که بهتر بشه؟

ببین اینو به عنوان ایراد این فیلم نگفتم (نویسنده می‌تونه هر جوری خواست قصه رو تموم کنه) دارم می‌گم فرهادی اون‌قدر درگیر خلق موقعیت و گره‌های تازه در قصه است که خیلی به پایان بندی اهمیت نمی‌ده و زیاد براش مهم نیست تو یه نقطه‌ی مشخص قصه تموم بشه. یعنی مثلاً آخر شهر زیبا، قصه به نتیجه نمی‌رسه و معلوم نمی‌شه شخصیت‌ها چه تصمیمی می‌گیرن. این یه حالت Infinite loop بهش می‌ده که اتفاقاً درمورد اون فیلم بهترین پایانه. اسمشو پایان باز نمی‌شه گذاشت چون تصمیم شخصیت اصلی تا حدودی مشخص می‌شه (با روشن کردن سیگار) ولی چون معلوم نمی‌شه قریبیان بالاخره رضایت می‌ده یا نه، می‌شه گفت تا حدودی نیمه‌باز رها می‌شه. یا مثلاً درمورد چهارشنبه‌سوری و جدایی، این رها کردن شخصیت‌ها در لحظه‌ی آخر که فکر و تصمیم نهایی‌شون رو نمی‌بینیم (تو چهارشنبه تا حدودی معلوم می‌شه وقتی هدیه تهرانی میره تو اتاق پسرش می‌خوابه) خیلی خوب جواب می‌ده و پایان زیبایی می‌سازه. هیچ کدوم رو من پایان باز نمی‌بینم، ولی به هر حال کاملاً بسته هم نیست.

ولی درمورد درباره‌ی الی بهترین پایان به نظرم این بود که اتفاقاً باز تموم می‌شد و تصمیم نهایی سپیده رو نمی‌دیدیم. یعنی درست لحظه‌ای که سپیده نشسته رو صندلی و منتظره صابر ابر بیاد داخل، موزیک شروع می‌شد و کات می‌خورد. حالا اون موقع با یه پایان کاملا باز و روشنفکرانه طرف می‌شدیم که جا رو برای انواع برداشت‌ها و فکرهای بعدی باز می‌ذاشت. البته این سلیقه‌ی منه و به همین خاطر فکر می‌کنم فرهادی تصمیم دقیقی برای پایان‌بندی فیلم‌هاش نداره. چطور تصمیم نهایی رو در شهر زیبا نمایش نمی‌ده و با نمادها و نشانه‌ها به شکلی کاملاً هنرمندانه این قضیه رو نشون می‌ده، ولی تو درباره‌ی الی هیچ کدوم از این نمادها نیست و پایان مثل آب خودن به خورد بیننده داده می‌شه. هم سرنوشت الی مشخص می‌شه و جسدشو می‌بینیم، هم ایده‌ی اصلی فیلم یعنی قضاوت نامزدش درباره‌ی الی به نمایش درمیاد. (یه پایان کاملاً بسته)


کاملا مخالفم! می‌دونی، به نظر من تو با یه پیش‌فرض فیلم رو دیدی که فیلم می‌خواد فلان چیز رو بگه! کجای فیلم گفته می‌شه سیمین به خاطر این می‌خواد از ایران بره که «دروغ‌گویی در جامعه زیاد شده»؟ کجای فیلم اینو داد می‌زنه؟ یعنی مثلا اگه از کشور خارج بشه اونجا دروغگویی نیست؟ نمی‌دونم چرا توی خیلی از تحلیل‌هایی که درباره فیلم می‌شه اینقدر روی مساله خروج سیمین از ایران تاکید می‌شه، در حالی که توی فیلم این یه مساله کاملا فرعیه و فقط یه بهونه‌ست که تفاوت‌های نادر و سیمین مشخص بشه.

راستش در وضعیت فعلی ترجیح می‌دم درمورد این فیلم صحبت نکنم. بذار سر فرصت، وقتی تمام این تنش‌ها و تعصب‌ها فروکش کرد، درمورد این موضوع صحبت می‌کنم. در حال حاضر، کوچکترین انتقاد من به فیلم، باعث عصبانیت و دلخوری می‌شه و می‌دونم فیلم خیلی طرفدار داره، به همین دلیل نمی‌خوام باعث کدورت بشم. متأسفانه عادت بت‌سازی ما ایرانی‌ها از همه‌چیز و همه‌کس، مانع دیدن واقعیت می‌شه و هر چی من بگم، مثال آب در هاون کوبیدن‌ـه. یه جواب خوبی تو ذهنم هست که اگه اجازه بدی، فعلا مطرحش نکنم.
 

Yousef

مدیر بازنشسته
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
22 دسامبر 2002
نوشته‌ها
6,810
لایک‌ها
4,952
محل سکونت
So Close, So Far
این آدم خیلی مرده. مرد
 

شاه شبکه

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژوئن 2008
نوشته‌ها
198
لایک‌ها
14
خسته نباشید واسه این حکم کلی و بی‌ربط ! پس این همه فیلم‌های شاهکاری که ساخته می‌شه و دیالوگ در اون‌ها قصه رو جلو می‌بره، نمایش رادیویی به حساب میاد؟ میشه یه مثال بزنی فیلمی که فقط تصویر قصه رو جلو می‌بره؟ وگرنه همین‌طوری تو هوا یه حرفی رو زدن کاری نداره. اگه چیزی می‌گیم باید با مثال و منطق کامل باشه.

.

من نگفتم که فقط تصویر فیلم را جلو ببرد بلکه گفتم که بار فیلم بردوش تصویر باشد و صراحتا گفتم که منظورم حذف دیالوگ نیست ! حالا تو چرا اشتباه برداشت کردی و حرف در دهان من گذاشتی ! نمی دانم ؟

سینما هنر تصویر است باید هم بار فیلم بر دوش تصویر باشد، چند مثال می زنم ، تا منوجه شوی که منظورم از تصویر-محوری چیست ! فیلمهای گریفیث ، پاراجانف ، آیزنشتاین ( مثلا ایوان مخوف) ، و حتی فیلمهای

هیچکاک ، نمونه های خوبی هستند ! فیلم باید چنان از نظر بصری قدرتمند باشد که اگر شخصی بیگانه به زبان فیلم ، هم آن را بدون زیرنویس یا مترجم یا ... ، ببیند به راحتی آن را درک کند !
 

AshkanFb

کاربر فعال سینما
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 ژانویه 2006
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
10
سن
33
ولی درمورد درباره‌ی الی بهترین پایان به نظرم این بود که اتفاقاً باز تموم می‌شد و تصمیم نهایی سپیده رو نمی‌دیدیم. یعنی درست لحظه‌ای که سپیده نشسته رو صندلی و منتظره صابر ابر بیاد داخل، موزیک شروع می‌شد و کات می‌خورد. حالا اون موقع با یه پایان کاملا باز و روشنفکرانه طرف می‌شدیم که جا رو برای انواع برداشت‌ها و فکرهای بعدی باز می‌ذاشت. البته این سلیقه‌ی منه و به همین خاطر فکر می‌کنم فرهادی تصمیم دقیقی برای پایان‌بندی فیلم‌هاش نداره. چطور تصمیم نهایی رو در شهر زیبا نمایش نمی‌ده و با نمادها و نشانه‌ها به شکلی کاملاً هنرمندانه این قضیه رو نشون می‌ده، ولی تو درباره‌ی الی هیچ کدوم از این نمادها نیست و پایان مثل آب خودن به خورد بیننده داده می‌شه. هم سرنوشت الی مشخص می‌شه و جسدشو می‌بینیم، هم ایده‌ی اصلی فیلم یعنی قضاوت نامزدش درباره‌ی الی به نمایش درمیاد. (یه پایان کاملاً بسته)

در مورد درباره الی، من فکر می‌کنم فرهادی اصلا کل فیلم رو به خاطر اون سکانس تصمیم سپیده نوشته‌بود. به‌هرحال همون‌طور که خودتم گفتی این یه بحث کاملا سلیقه‌ایه،‌ ولی من فکر می‌کنم با حذف اون سکانس فیلم نمی‌تونست پیامش رو منتقل کنه و به یه فیلم ناقص و ابتر تبدیل می‌شد.
ولی در کل این بحث رو که می‌گی چون فرهادی تصمیم‌های مختلفی برای پایان فیلمهاش می‌گیره نمی‌دونه می‌خواد چی‌کار کنه قبول ندارم!


راستش در وضعیت فعلی ترجیح می‌دم درمورد این فیلم صحبت نکنم. بذار سر فرصت، وقتی تمام این تنش‌ها و تعصب‌ها فروکش کرد، درمورد این موضوع صحبت می‌کنم. در حال حاضر، کوچکترین انتقاد من به فیلم، باعث عصبانیت و دلخوری می‌شه و می‌دونم فیلم خیلی طرفدار داره، به همین دلیل نمی‌خوام باعث کدورت بشم. متأسفانه عادت بت‌سازی ما ایرانی‌ها از همه‌چیز و همه‌کس، مانع دیدن واقعیت می‌شه و هر چی من بگم، مثال آب در هاون کوبیدن‌ـه. یه جواب خوبی تو ذهنم هست که اگه اجازه بدی، فعلا مطرحش نکنم.

خوب پس زودتر بگو تا یه روز با بچه‌محل‌ها قرار بذاریم بریزیم روی سرت :f34r:
 
Last edited:

hadi68

کاربر فعال سینما
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 سپتامبر 2010
نوشته‌ها
130
لایک‌ها
27
محل سکونت
Astaneh Ashrafye
خب همونطور که توی گفتگوی آزاد گفته بودم من از فرهادی سه تا فیلم آخرش رو دیدم. چهارشنبه سوری رو همون موقع که در اومده بود دیدم و فقط یه سایه‌روشن هایی ازش توی ذهنمه و نمی‌تونم راجع بهش اظهار نظر کنم. باید دوباره ببینمش.
دو تای آخری هم فقط یه بار و توی سینما دیدم. اگه بخوام یه نظر کلی بدم، جدایی رو بهتر از درباره الی می‌دونم. چرا که شروع الی رو دوست نداشتم. آخه من 50 دقیقه توی سینما نشستم رقصیدن گروه و پانتومیم و البته در کنار اینها شخصیت‌پردازی فیلمنامه رو می‌بینم و این در اون بازه رمانی که فیلم رو دیدم با سلیقه و حوصله من جور در نمی‌اومد. اما فعلاً دوست ندارم وارد جزئیات بشم. به نظرم مثل تاپیک با هم فیلم ببینیم شروع کنیم از اولین فیلمش یعنی رقص در غبار و نظراتمون رو روی اون متمرکز کنیم. حالا یکی قشنگ فیلم رو با جزئیات دیده و می‌تونه کاملاًٌ نطراتشو بیان کنه، یکی خیلی قدیما دیده و باید دوباره نگاه کنه و یکی هم مثل من کلاً فیلم رو ندیده. اینجوری تاپیک سر و شکل بهتری می‌گیره و طبقه‌بندی بهتری داره. مثلاً من خیلی دوست داشتم تاپیک تارکوفسکی اینجوری باشه. چون به نظرم کارگردانهایی که تعداد فیلمهاشون کمتره ساماندهی تاپیکشون هم راحت‌تره.
فقط یه چیز کلی در مورد نظرات دوستان بگم که من با نظر فزید در رابطه با اینکه فرهادی از این فیلمهای صرفاً‌ اجتماعی و بدون موسیقی متن درست‌ حسابی و بدون قابهای خاص و .... بزنه بیرون و شانسش رو توی باقی ژانرها هم امتحان بکنه، موافقم و این رو توی پستم درباره جدایی گفته بودم. مثلاً‌ من خودم دوست دارم یه فیلم رمنس ازش ببینم.
یه نکته دیگه هم در مورد دیالوگ و تصویر که می‌خواستم توی تاپیک خودش هم بگم. در اینکه سینما باید زبان تصویر داشته باشه شکی نیست ولی دیالوگ هم مثل باقی عناصر نقش خودش رو بازی می‌کنه به خصوص توی سبک خاصی از فیلمها. مثلاً شما بیا و دیالوگ رو از فیلمهای آلن و یا تارنتینو بگیر. فیلم با افتی شدید مواجه می‌شه. به نظرم کلاً بحث در این مورد منطقی نیست. مثل این می‌مونه بیایم بگیم توی کامپیوتر RAM از همه ارزونتره بکنیم (البته با کاف مفتوح:D)بندازیمش دور. دیالوگ و داستان و میزانسن و گریم و تصویربرداری و .... همه جزئی از سیستم هستن و با همدیگه یه فیلم خوب رو تشکیل می‌دن و نقش همشون برای بالا اومدن سیستم یکیه و اگه یکیشون نباشه دیگه بالا نمی‌آد؛ حالا شاید بعضیهاشون ارزونتر باشند و بعضیهاشون گرونتر.
 

Paranoid Android

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 مارس 2010
نوشته‌ها
121
لایک‌ها
164
من نگفتم که فقط تصویر فیلم را جلو ببرد بلکه گفتم که بار فیلم بردوش تصویر باشد و صراحتا گفتم که منظورم حذف دیالوگ نیست ! حالا تو چرا اشتباه برداشت کردی و حرف در دهان من گذاشتی ! نمی دانم ؟ سینما هنر تصویر است باید هم بار فیلم بر دوش تصویر باشد، چند مثال می زنم ، تا منوجه شوی که منظورم از تصویر-محوری چیست ! فیلمهای گریفیث ، پاراجانف ، آیزنشتاین ( مثلا ایوان مخوف) ، و حتی فیلمهای هیچکاک ، نمونه های خوبی هستند ! فیلم باید چنان از نظر بصری قدرتمند باشد که اگر شخصی بیگانه به زبان فیلم ، هم آن را بدون زیرنویس یا مترجم یا ... ، ببیند به راحتی آن را درک کند !

تا حدودی متوجه حرفت شدم. بله، به نظر من هم میزان استفاده‌ی خیلی زیاد از دیالوگ در فیلمی مانند درباره‌ی الی، ایده‌آل نیست. خود من ترجیح می‌دم فیلم دیالوگ‌های کمتری داشته باشه، ولی همون دیالوگ‌های کم، جوری باشه که بشه ازش برداشت‌های مختلفی درمورد موضوع فیلم داشت. ولی درمورد بعضی فیلم‌ها این موضوع اجتناب‌ناپذیره. مثلاً فیلمی مثل شبکه‌ی اجتماعی اساساً با دیالوگ شکل می‌گیره و جلو می‌ره. ولی این به این معنا نیست که قدرت بصری و تدوین و موسیقی و... نقشی در جلو بردن فیلم ندارن. این مثال‌هایی هم که شما زدید، همه اسامی معتبری از ایده‌پردازان و قدیمی‌های تاریخ سینما هستند. زیاد نمی‌شه سینمای مدرن امروزی رو با فیلم‌های اون‌ها مقایسه کرد، ولی اتفاقاً منم همین حرف رو در پست ابتدایی زدم که فرهادی در کارگردانی فیلم آخرش ضعف‌های زیادی داره و باید سعی کنه به جلوه‌های تصویری فیلم هم اهمیت بده. به نظر من رقص در غبار، به عنوان فیلم اول فرهادی، پر از عطش کارگردانی بود. ولی این عطش رفته رفته، محو شد و تمام فوکوس فرهادی رفت روی کار با بازیگران و دادن پیام‌های اخلاقی و اجتماعی. البته منم دوست دارم فیلمساز دغدغه‌های اجتماعی داشته باشه، ولی این دغدغه‌ها باید در فیلم ترجمه بشن. نمی‌تونی ادعا کنی داری بر علیه قضاوت و داوری فیلم می‌سازی، و بعد فیلمت پر از داوری و قضاوت باشه.


در مورد درباره الی، من فکر می‌کنم فرهادی اصلا کل فیلم رو به خاطر اون سکانس تصمیم سپیده نوشته‌بود. به‌هرحال همون‌طور که خودتم گفتی این یه بحث کاملا سلیقه‌ایه،‌ ولی من فکر می‌کنم با حذف اون سکانس فیلم نمی‌تونست پیامش رو منتقل کنه و به یه فیلم ناقص و ابتر تبدیل می‌شد.
ولی در کل این بحث رو که می‌گی چون فرهادی تصمیم‌های مختلفی برای پایان فیلمهاش می‌گیره نمی‌دونه می‌خواد چی‌کار کنه قبول ندارم!

!let's agree to disagree, my friend
4743.gif



خب همونطور که توی گفتگوی آزاد گفته بودم من از فرهادی سه تا فیلم آخرش رو دیدم. چهارشنبه سوری رو همون موقع که در اومده بود دیدم و فقط یه سایه‌روشن هایی ازش توی ذهنمه و نمی‌تونم راجع بهش اظهار نظر کنم. باید دوباره ببینمش.
دو تای آخری هم فقط یه بار و توی سینما دیدم. اگه بخوام یه نظر کلی بدم، جدایی رو بهتر از درباره الی می‌دونم. چرا که شروع الی رو دوست نداشتم. آخه من 50 دقیقه توی سینما نشستم رقصیدن گروه و پانتومیم و البته در کنار اینها شخصیت‌پردازی فیلمنامه رو می‌بینم و این در اون بازه رمانی که فیلم رو دیدم با سلیقه و حوصله من جور در نمی‌اومد. اما فعلاً دوست ندارم وارد جزئیات بشم.

رقص‌ها و حرف‌زدن‌های مداوم رو باهات موافقم (رو اعصاب منم بود! یعنی یه ثانیه سکوت تو این فیلم نبود.) ولی سکانس پانتیموم انصافـاً نقش مهمی داشت.


به نظرم مثل تاپیک با هم فیلم ببینیم شروع کنیم از اولین فیلمش یعنی رقص در غبار و نظراتمون رو روی اون متمرکز کنیم. حالا یکی قشنگ فیلم رو با جزئیات دیده و می‌تونه کاملاًٌ نطراتشو بیان کنه، یکی خیلی قدیما دیده و باید دوباره نگاه کنه و یکی هم مثل من کلاً فیلم رو ندیده. اینجوری تاپیک سر و شکل بهتری می‌گیره و طبقه‌بندی بهتری داره. مثلاً من خیلی دوست داشتم تاپیک تارکوفسکی اینجوری باشه. چون به نظرم کارگردانهایی که تعداد فیلمهاشون کمتره ساماندهی تاپیکشون هم راحت‌تره.

من کاملاً موافقم و استقبال می‌کنم. خودم خیلی وقته رقص در غبار رو ندیدم و فرصتی می‌شه یه نگاه دوباره بهش بندازم. فقط بستگی داره بقیه‌ی بچه‌ها هم پایه باشن.


یه نکته دیگه هم در مورد دیالوگ و تصویر که می‌خواستم توی تاپیک خودش هم بگم. در اینکه سینما باید زبان تصویر داشته باشه شکی نیست ولی دیالوگ هم مثل باقی عناصر نقش خودش رو بازی می‌کنه به خصوص توی سبک خاصی از فیلمها. مثلاً شما بیا و دیالوگ رو از فیلمهای آلن و یا تارنتینو بگیر. فیلم با افتی شدید مواجه می‌شه. به نظرم کلاً بحث در این مورد منطقی نیست. مثل این می‌مونه بیایم بگیم توی کامپیوتر RAM از همه ارزونتره بکنیم (البته با کاف مفتوح:D)بندازیمش دور. دیالوگ و داستان و میزانسن و گریم و تصویربرداری و .... همه جزئی از سیستم هستن و با همدیگه یه فیلم خوب رو تشکیل می‌دن و نقش همشون برای بالا اومدن سیستم یکیه و اگه یکیشون نباشه دیگه بالا نمی‌آد؛ حالا شاید بعضیهاشون ارزونتر باشند و بعضیهاشون گرونتر.

عجب مثال جالب و درستی زدی! دقیقاً مثل یه کامپیوتر، توی فیلم همه‌ی ابزارها درخدمت همدیگه هستن. نمی‌شه از شر یکی خلاص شد و انتظار داشت سیستم درست و بی‌عیب کار کنه.
biggrin.gif
 

شاه شبکه

Registered User
تاریخ عضویت
16 ژوئن 2008
نوشته‌ها
198
لایک‌ها
14
تا حدودی متوجه حرفت شدم. بله، به نظر من هم میزان استفاده‌ی خیلی زیاد از دیالوگ در فیلمی مانند درباره‌ی الی، ایده‌آل نیست. خود من ترجیح می‌دم فیلم دیالوگ‌های کمتری داشته باشه، ولی همون دیالوگ‌های کم، جوری باشه که بشه ازش برداشت‌های مختلفی درمورد موضوع فیلم داشت. ولی درمورد بعضی فیلم‌ها این موضوع اجتناب‌ناپذیره. مثلاً فیلمی مثل شبکه‌ی اجتماعی اساساً با دیالوگ شکل می‌گیره و جلو می‌ره. ولی این به این معنا نیست که قدرت بصری و تدوین و موسیقی و... نقشی در جلو بردن فیلم ندارن. این مثال‌هایی هم که شما زدید، همه اسامی معتبری از ایده‌پردازان و قدیمی‌های تاریخ سینما هستند. زیاد نمی‌شه سینمای مدرن امروزی رو با فیلم‌های اون‌ها مقایسه کرد، ولی اتفاقاً منم همین حرف رو در پست ابتدایی زدم که فرهادی در کارگردانی فیلم آخرش ضعف‌های زیادی داره و باید سعی کنه به جلوه‌های تصویری فیلم هم اهمیت بده. به نظر من رقص در غبار، به عنوان فیلم اول فرهادی، پر از عطش کارگردانی بود. ولی این عطش رفته رفته، محو شد و تمام فوکوس فرهادی رفت روی کار با بازیگران و دادن پیام‌های اخلاقی و اجتماعی. البته منم دوست دارم فیلمساز دغدغه‌های اجتماعی داشته باشه، ولی این دغدغه‌ها باید در فیلم ترجمه بشن. نمی‌تونی ادعا کنی داری بر علیه قضاوت و داوری فیلم می‌سازی، و بعد فیلمت پر از داوری و قضاوت باشه.



عجب مثال جالب و درستی زدی! دقیقاً مثل یه کامپیوتر، توی فیلم همه‌ی ابزارها درخدمت همدیگه هستن. نمی‌شه از شر یکی خلاص شد و انتظار داشت سیستم درست و بی‌عیب کار کنه.
biggrin.gif

به نظر من امکانات تصویر، بی نهایت به معنی واقعی کلمه، هستند یعنی با تصویر می توان به خلاقیتهایی فوق العاد ه شگرف رسید کما اینکه در کارهای استادان بزرگ نیز می بینیم که با کمک نورپردازی و

حرکات دوربین و زوایای دوربین و کلا دکوپاژ و استفاده خلاقانه از پس زمینه ، تصویر خود به خود گویای همه چیز می شود ، نظر دقیقتر من اینست که کلا چون سینما رسانه ی تصویر است ، دیالوگ نباید از تصویر

جلو بیافتد ولی در فیلمهای فرهادی شاهد هستیم که سهم دیالوگ ، در گفتن داستان ، بسیار بیشتر از تصویر است و کلا از تصویرپردازی های ناب و خلاقانه چندان خبری نیست ! البته شاید اقتضا نوع

داستانهای فیلمهای فرهادی چنین باشد که به هر حال من چنین چیزی را نمی پسندم ‍!
 

AshkanFb

کاربر فعال سینما
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 ژانویه 2006
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
10
سن
33
خوب لیست نامزدهای گلدن‌گلوب اعلام شده و مثل اینکه جدایی جزو نامزدهای بهترین فیلم خارجیه. یک گام دیگه به سمت اسکار!

ویرایش: راجر ایبرت هم دیروز تاپ بیست ۲۰۱۱ش رو داده که جدایی اوله:
http://blogs.suntimes.com/ebert/2011/12/the_best_films_of_2011.html
 
Last edited:

Quen

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 دسامبر 2009
نوشته‌ها
2,319
لایک‌ها
3,806
محل سکونت
شهر گناه
من به چهارشنبه سوری و جدایی رای دادم، به نظرم چهارشنبه سوری از لحاظ کارگردانی کمی بهتر از جدایی هست هر چند در زمینه فیلمنامه هر دوشون در یک حد هستن، از این سه گانه اخیر فرهادی ضعیف ترین فیلم برای من درباره الی بود. مشکل درباره الی و تا حدی بقیه فیلمهای فرهادی شعارزدگی و تصنع مختصری هست که توی بافت فیلم به چشم میخوره. جدایی رو توی سینما دیدم و به عنوان یه شاهکار قبولش دارم فقط ای کاش همون طور که خیلی ها گفتن از دوربین روی دست استفاده نمی کرد چون به فیلم لطمه زده و ماندگاری اثر رو کم کرده... ما اصلا در زمینه درک بصری ضعیفیم الان شما برید یه داستان یا فیلمنامه متوسط بدید به این آقای فینچر براتون فیلم بسازه خواهید دید یه شاهکار خلق میکنه از یه داستان معمولی! چرا؟ چون به قدرت مدیوم سینما آشناست و میدونه چه طور باید از قدرت بصری سینما استفاده کنه... چطور باید از موسیقی استفاده کنه! ولی نه فرهادی و نه هیچ کدوم از سینما گران ایرانی یه چنین قدرتی ندارن و برای همینه ما اینقدر عقب هستیم از این قافله... و دقیقا برای همینه ما نمیتونیم نوآر خلق کنیم، الان فکر میکنم توی کل تاریخ سینمای ایران شاید دو تا فیلم نوآر درست و حسابی دیدم یکیش سگ کشی بیضایی بود و یکی هم طلای سرخ پناهی که تازه این دوتا هم علیرغم این که در چارچوب سینمای ایران شاهکار هستن ولی وقتی اینها رو با معیارهای جهانی می سنجیم تازه می فهمیم که چه قدر عقب هستیم! خوبی کار اینجاست که این تیپ فیلمهایی که فرهادی میسازه خیلی به اون عناصری که گفتم تکیه نداره و با یه فرم روایت بصری در حد متوسط هم میشه فیلمنامه رو به بهترین نحو اجرا کرد ولی شک نکنید اگه فرهادی تم و ژانر فیلمهاش رو تغییر بده دیگه نمیتونه فیلمی بسازه که جزو 5 فیلم برتر سال در تمام دنیا قرار بگیره، سینما یعنی تعریف کردن یه قصه سرگرم کننده به بهترین شکل ممکن! حالا هر کسی در این زمینه موفقتر باشه بازی رو برده...
 

Unforgiv3N

کاربر فعال سخت افزار
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 اکتبر 2004
نوشته‌ها
2,493
لایک‌ها
627
سن
39
محل سکونت
Zombieland
والا این بنده خدا آدم خیلی خوش شانسیه .. فیلم اش افتاد رقیب فیلم این یارو ده‌نمکی و جریان سبز و این حرفها .. جوری که با دوستان که حرف میزدی مثل این بود که یه غذا که مزه و بوی گند میده رو بخورن و به‌به بگن و بورس روز شد این فیلم مثل LadyGaga و... , و کار به جایی رسید که IMDB رو هم این دوستان به گند کشیدن و شما نگاه کنید تو فیلمهای Drama از God Father زد جلو من نمیگم فیلم بدی بود ولی اگه این شلوغ بازیها نبود من بعید میدونم اصلا شانس میاورد که یه نفر تو IMDB یا RottenTomato براش Review بنویسه

من میدونم اینو که نوشتم 4 نفر میان و بد و بیراه به من میگن ولی اشکال نداره .. قضاوت منصفانه رو از یاد نبرید .. این فیلم کذا و کذا که ما همش باید بدبختی ایران رو به نمایش بدیم که مثلا یه پسر کوری لب جوب داد میزنه .. یه آدمی نون نداره یکی داره میمیره رو هیچ وقت نمیشه با Godfather یا 100 پله پایین تر مقایسه کرد و این فیلم Top بشه ..
 

H-C

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 مارس 2008
نوشته‌ها
4,734
لایک‌ها
414
سن
34
محل سکونت
Tehran
والا این بنده خدا آدم خیلی خوش شانسیه .. فیلم اش افتاد رقیب فیلم این یارو ده‌نمکی و جریان سبز و این حرفها .. جوری که با دوستان که حرف میزدی مثل این بود که یه غذا که مزه و بوی گند میده رو بخورن و به‌به بگن و بورس روز شد این فیلم مثل LadyGaga و... , و کار به جایی رسید که IMDB رو هم این دوستان به گند کشیدن و شما نگاه کنید تو فیلمهای Drama از God Father زد جلو من نمیگم فیلم بدی بود ولی اگه این شلوغ بازیها نبود من بعید میدونم اصلا شانس میاورد که یه نفر تو IMDB یا RottenTomato براش Review بنویسه

من میدونم اینو که نوشتم 4 نفر میان و بد و بیراه به من میگن ولی اشکال نداره .. قضاوت منصفانه رو از یاد نبرید .. این فیلم کذا و کذا که ما همش باید بدبختی ایران رو به نمایش بدیم که مثلا یه پسر کوری لب جوب داد میزنه .. یه آدمی نون نداره یکی داره میمیره رو هیچ وقت نمیشه با Godfather یا 100 پله پایین تر مقایسه کرد و این فیلم Top بشه ..

سلام.

مشکل اینجاست که شما به خاطر یک سری برخوردهای احساسی دارید ارزش فیلم رو میارید پایین کلا !

فیلم ده نمکی ؟ جریان سبز ؟؟

اصلا این فیلم چه ربطی به پدرخوانده و این حرفها داره !

اصغر فرهادی از زمان همون رقص در غبار نشون داد فیلمساز خوبی هست. چهارشنبه سوری از نظر من بهترین فیلمش و بهترین فیلم سینمای ایران هست. همین فیلم جدایی نادر از سیمین نه تنها در ایران بلکه در بسیاری جشنواره ها و لیست های برترین های سال حضور داشت و شانس زیادی هم برای اسکار داره + نامزدی گلدن گلاب بهترین فیلم خارجی.

نشون دادن فضای اجتماعی در این سطح از واقعیت واقعا عالی هست. شما همین پایان جدایی .... رو نگاه کنید، فوق العاده هست. فیلم اجتماعی باید اینجوری باشه. خیلی از فیلمسازهای مطرح جهان بخاطر همین ساختن درام های اجتماعی و نزدیک به واقعیت وقت جامعه تونستن خودشون رو مطرح کنن. شما چطور استعداد و کیفیت کارهای فرهادی رو به ده نمکی و جریان سبز و شانس و این حرفها نسبت میدید ؟!

وقتی بهمن فرمان آرا که خودش فیلمساز داخلی هست گفت هر فیلمی بجز جدایی ... برای اسکار بره "وقت تلف کردن" هست، دیگه نباید به جوزدگی عمومی توجه کرد !

خیلی فیلمها بودن که با چنین مسائلی در سینمای ایران مواجه شدن. از "به رنگ ارغوان" حاتمی کیا بالاتر ؟ اون فیلم هم اکران شد و دیدیم که کار خاصی هم نبود ! پس این کیفیت هست باعث میشه اسم یک فیلم و یک فیلمساز باقی بمونه.
 

mx2fix

Registered User
تاریخ عضویت
9 آگوست 2011
نوشته‌ها
436
لایک‌ها
313
فیلم هاش یکی از یکی قشنگ تره. درباره الی و جدایی نادر از سیمین رو بیشتر دوست داشتم.
 

Paranoid Android

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 مارس 2010
نوشته‌ها
121
لایک‌ها
164
عکسی از اکران امریکای جدایی

25909873764800617826.jpg




ــ


حالا یه ذره درمورد جدایی صحبت کنیم. (در این لحظه حسابی دستم داره می‌لرزه!) من قبلا هم گفتم فیلم جدایی رو دوست دارم و هنوزم می‌گم فیلم خوبی‌یه و فیلمنامه‌ی خوبی داره و بازی‌های بسیار عالی که بر همه چیز برتری داره. امّا، یه امّا این وسط هست. حالا کاری به اجرا و دوربین روی دست هم نداریم. صحبتم فراتر از بحث‌های فنی و بصری هست. این امّا باعث شده فیلم از شاهکار فاصله داشته باشه. اول درمورد شعاری بودن فیلم فقط دو سکانس رو مثال می‌زنم که باعث شد کل زیبایی‌های فیلم برام تبدیل به هیچ و پوچ بشه. (البته در تماشای مجدد) یکی سکانسی که پیمان معادی به دخترش می‌گه: چیزی که غلطه همیشه غلطه، مهم نیست کی گفته باشه (نقل به مضمون) تو سکانسی که داره ازش معادل فارسی کلمات عربی رو می‌پرسه. این یعنی چی؟! یکی دیگه هم سکانس پمپ بنزین که می‌گه انعام مال وقتی‌یه که خودش بنزین بزنه و برو بقیه‌شو بگیر؛ باز نهایت شعار و مسخره‌گی توش موج می‌زنه. این دو تا البته مثال‌های گل‌درشت‌تر بودن، وگرنه تو دیالوگ‌های حجت هم پره از این شعارها. مثل اونجایی که می‌گه منو از حبس نترسون، برو از خدا بترس! و سخنرانی بعدش که این بار نمی‌ذارم حقمو بخورن. بازم دیالوگ‌های این شکلی هست توی فیلم که اگه لازم بود بهش اشاره می‌کنم.

حالا می‌خوام از دیالوگ‌ها به شخصیت‌پردازی برسم. مثلا شخصیت نادر؛ یه شخصیت فوق‌العاده بی‌شعور و بی‌شخصیت که کوچکترین ادب و احترامی برای هیچ موجود زنده‌ای در طول این فیلم به جز دخترش قائل نیست. یعنی زنِ مردم رو کتک می‌زنه و از خونه پرت می‌کنه بیرون، واسه حق دیگران کوچکترین ارزشی قائل نیست و حاضره برای حفظ منافع خودش دروغ بگه. توی دادگاه و بیمارستان و جاهای دیگه، وقتی رفتار و ناراحتی حجت و زنش رو می‌بینه مثل سنگ کوچکترین احساسی از خودش نشون نمی‌ده. یعنی حتا حاضر نیست به خاطر بدبختی‌ئی که حتا غیرعمد هم که باشه، به هر حال سر این دو نفر آورده، کوچکترین ادب و نزاکت و گذشتی از خودش نشون بده. یه شخصیت سنگیِ مرتجعِ متعصبِ بی‌فرهنگ که با وجود تمام این ویژگی‌ها، ادعای روشنفکر و منطقی بودن داره؛ و فیلم و فیلمساز هم این ادعا رو تأیید می‌کنه و جدی می‌گیره. (اگه نمی‌گرفت اون‌وقت می‌گفتیم هیچ‌کدوم از اینا ایراد نیست؛ چون داریم یه شخصیت پلید رو خلق می‌کنیم. ولی اینجوری نیست، فیلمساز واسه نادر دلسوزی می‌کنه و مخاطب رو هم دچار این خطا می‌کنه. مخاطب فکر نمی‌کنه یه شخصیت پلید رو می‌بینه و حالا برای اون دلسوزی کنه، بلکه اساسا فکر می‌کنه با یه شخصیت مظلوم و روشنفکر طرفه.)

شخصیت حجت یکی از بزرگترین پارادوکس‌های فیلمه. یعنی من با هر کسی این فیلم رو دیدم، حتا همراه مردم در سینما، هر وقت این حجت دعوا راه میندازه و قلدری می‌کنه، مثلا جایی که تو بیمارستان به نادر می‌گه بیا بیرون ببینم (!) یا تو سکانس نهایی تو خونه‌ی خودش وقتی سرشو می‌کوبه به در، مخاطب از خنده غش می‌کنه. یعنی انگار یه جور ابزار خنده‌گرفتن و مسخره‌گیِ فیلم شده این کاراکتر. بعد چطور میشه انتظار داشت از شخصیتی که به خل‌و‌چل‌بازی‌هاش می‌خندیم، برای بدبختی‌ها و مرگ بچه‌ش دلسوزی کنیم؟ وقتی از همون ابتدا شخصیت جدی گرفته نمی‌شه و بیشتر سوژه‌ی خنده است؟ جواب نمی‌ده به جان خودم. فیلم رو دوباره نگاه کنید. اینجوری هم نیست که تقصیر مخاطب باشه، چون تا حالا یه نفر هم ندیدم به این لحظات فیلم نخنده؛ پس نشون می‌ده این هدف در خود فیلم دنبال شده.

فعلا از همین دو شخصیت شروع می‌کنیم که حالا به شخصیت‌های دیگه هم برسیم. فقط خواهش می‌کنم بدون تعصب بحث کنیم، چون من واقعا اینا برام سواله و دنبال جواب می‌گردم. اینجوری نیست که بخوام لج‌بازی کنم، اگه بحث منطقی و آروم انجام بشه، منم قول می‌دم بچه‌ی خوبی بشم و حرف حق رو قبول کنم.
 

hadi68

کاربر فعال سینما
کاربر فعال
تاریخ عضویت
18 سپتامبر 2010
نوشته‌ها
130
لایک‌ها
27
محل سکونت
Astaneh Ashrafye
در گام اول باید بگم که مبنای قضاوت من همون دیدن فیلم توی سینماست حدود ده ماه پیش و بعد از اونهم ندیدمش. یه پا می‌خوام برای دیدنش چون من یه اخلاق سگی! دارم که فیلم تکراری نمی‌بینم مگر اینکه فیلمی برای دیدن نداشته باشم.
در مورد دیالوگها می‌تونم بگم که جنس شخصیت‌پردازی فیلمنامه بر پایه دیالوگ ساخته شده و البته این موضوع رو چندان تایید نمی‌کنم و به نظرم فرهادی باید به فرم فیلمهاش توجه بیشتری بکنه، اگه می‌خواد در حد جهانی فیلمساز خوبی بشه. اون دیالوگهایی که مثال زدی قسمتی از شخصیت‌پردازی نادر به حساب می‌آن. بخصوص اون دیالوگ توی پمپ بنزین که می‌خواد نشون بده نادر اصول خاصی رو برای تربیت بچه‌اش داره و نتیجه این دیالوگ رو توی پاسگاه می‌بینیم که نادر بچه‌اش رو مجبور نمی‌کنه دروغ بگه و روی اون اصول پا بذاره.
در مورد شخصیت نادر فکر می‌کنم تا حدی زیاده‌روی کردی. درسته خشک بود، اخلاق نیمچه سگی داشت و .... . اما شرایط نادر رو در نظر بگیر. زنش ول کرده داره می‌ره، درگیر دادگاه به خاطر بچه‌اشه، پدرش مریضه و تازه پرستارش به هر دلیل ولش کرده و رفته، مقداری پول گم شده (مساله پول که به خاطر همون اصول ثابت طرح‌ریزی‌شده در فیلمنامه، نادر بهش حساسه) باعث می‌شه که نادر از کوره در بره و بقیه وقایع هم در پس همین موضوع پیش می‌آد. مثلاً وقتی بچه طرف مرده و تو اگه گردن بگیری، وضعت خرابتر می‌شه و امکان داره به خاطر همین دادگاه بچه‌ات رو از دست بدی (همون چیزی که براش خیلی ارزش قائلی) چکار می‌کنی؟ اینکه بگیم فرهادی برای این آدم ارزش قائل شده رو زیاد قبول ندارم ولی این رو قبول دارم که افرادی که با نادر همدردی کردن بیشتر هستن ولی این به اقتضای شرایط نادره. و البته اینکه می‌گی کوچکترین احترامی برای دیگران قائل نیست رو هم زیاد قبول ندارم. چون اصلاً نادر با افراد زیادی در طول فیلم برخورد نداره (منظورم برخورد طولانی مدت) و همین برخوردها هم در فضایی تنش‌زا صورت می‌گیره.
حرفت در مورد حجت رو تا حد زیادی قبول دارم. و اینکه کلاً این توی سر زدنها و رفتار عجیب خیلی کم من رو تحت تاثیر قرار می‌ده، مگر اینکه کارگردنان خیلی خوب کارش رو انجام داده باشه. مثلاً همین فیلم White Heat که چند روز قبل دیدم یه سکانس معروف داره که "کودی" شخصیت اصلی فیلم که خیلی هم به مادرش وابسته‌اس با خبر شنیدن مرگ مادرش یه واکنش هیستریک و خیلی اغراق‌شده از خودش نشون می‌ده. اونجا هم من اصلاً تحت تاثیر قرار نگرفتم. البته خنده‌ام نمی‌گیره:دی. به نظرم این جوشی‌بودن و رفتارهای خارق عادت حجت جای کار بیشتری داشت و اونقدرها خوب نبود.
 

Paranoid Android

همکار بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
14 مارس 2010
نوشته‌ها
121
لایک‌ها
164
در گام اول باید بگم که مبنای قضاوت من همون دیدن فیلم توی سینماست حدود ده ماه پیش و بعد از اونهم ندیدمش. یه پا می‌خوام برای دیدنش چون من یه اخلاق سگی! دارم که فیلم تکراری نمی‌بینم مگر اینکه فیلمی برای دیدن نداشته باشم.

حالا من برعکس‌م. یه فیلم خوب که گیر میارم هر چند ماه یه بار مراسم تماشای دوباره دارم! همیشه هم نظرم درمورد فیلم‌ها تو تماشای مجدد تغییر می‌کنه و حتا از بعضی‌هاشون متنفر می‌شم و می‌بینم که اثرشونو توی تکرار از دست می‌دن. این تکراری دیدن خیلی مهمه، نشنیدی بعضیا می‌گن مثلا پدرخوانده رو چهل بار دیدیم! فیلمی که بعد از چهل بار دیدن هنوز تازگی داره فیلم خوبه، نه فیلمی مثل جدایی که من سه بار دیدم و همون بار دوم دست‌شو خوندم و دیگه نتونست گولم بزنه! برای همین می‌گم شاهکار نیست، چون شاید بار اول برات یه تجربه‌ی جدید باشه و همه‌ی عالم رو هم شیفته‌ی خودش کنه؛ ولی فیلمی نیست که ماندگاری داشته باشه.


در مورد دیالوگها می‌تونم بگم که جنس شخصیت‌پردازی فیلمنامه بر پایه دیالوگ ساخته شده و البته این موضوع رو چندان تایید نمی‌کنم و به نظرم فرهادی باید به فرم فیلمهاش توجه بیشتری بکنه، اگه می‌خواد در حد جهانی فیلمساز خوبی بشه. اون دیالوگهایی که مثال زدی قسمتی از شخصیت‌پردازی نادر به حساب می‌آن. بخصوص اون دیالوگ توی پمپ بنزین که می‌خواد نشون بده نادر اصول خاصی رو برای تربیت بچه‌اش داره و نتیجه این دیالوگ رو توی پاسگاه می‌بینیم که نادر بچه‌اش رو مجبور نمی‌کنه دروغ بگه و روی اون اصول پا بذاره.

بحث نقششون در شخصیت‌پردازی یه چیز دیگه است. من دارم می‌گم دیالوگ‌های این سکانس‌ها فوق‌العاده شعاری‌ان. یعنی از ساده‌لوحانه‌ترین راه‌ها برای نشون دادنِ این اصول‌گرایی شخصیت نادر استفاده می‌کنه. یعنی حتا همون سکانس سوال عربی نشون می‌ده با چه آدم سطحی‌ئی طرفیم، که روی زبان فارسی مثلا حساسه و نمی‌خواد بچه‌ش یه واژه‌ی عربی رو به جای فارسی استفاده کنه. آخه کجا ما چنین صحنه‌ای رو تو زندگی می‌بینیم؟ اگه هم کسی این‌قدر روی زبان فارسی حساس باشه، جنس شخصیت نادر که از طبقه‌ی متوسط میاد هیچ‌وقت این حرف رو نخواهد زد. مثلا یه استاد زبان فارسی ممکنه همچین حرفی بزنه، ولی یه کارمند بانک؟ اینجا قشنگ نقش فیلمساز مشخصه که انگار داره حرف دل‌شو می‌زنه.


در مورد شخصیت نادر فکر می‌کنم تا حدی زیاده‌روی کردی. درسته خشک بود، اخلاق نیمچه سگی داشت و .... . اما شرایط نادر رو در نظر بگیر. زنش ول کرده داره می‌ره، درگیر دادگاه به خاطر بچه‌اشه، پدرش مریضه و تازه پرستارش به هر دلیل ولش کرده و رفته، مقداری پول گم شده (مساله پول که به خاطر همون اصول ثابت طرح‌ریزی‌شده در فیلمنامه، نادر بهش حساسه) باعث می‌شه که نادر از کوره در بره و بقیه وقایع هم در پس همین موضوع پیش می‌آد.

آخه ببین هیچ‌کدوم از این شرایط حساس توی فیلم نمایش داده نمی‌شه. این آقا از همون سکانس دادگاه همون آدم بی‌منطقی‌یه که تا آخر فیلم هست. اگه مراحلِ از کوره در رفتن و عصبانی شدن‌ش رو می‌دیدیم قابل قبول بود. ولی نه قبل از اتفاق، نه بعدش هیچ تغییری در این شخصیت بوجود نمیاد. از همون سکانس دادگاه مستبد و زورگو بوده و تا آخر فیلم هم باز حرف حرف خودشه. این اسمش نمی‌شه روشنفکری، بلکه اوج تعصب و کوته‌فکری‌یه. برای همینه می‌گم چنین شخصیتی هیچ‌وقت نمیاد بچه‌شو در تصمیم‌گیری به حال خودش رها کنه و بذاره آزادانه تصمیم بگیره.


مثلاً وقتی بچه طرف مرده و تو اگه گردن بگیری، وضعت خرابتر می‌شه و امکان داره به خاطر همین دادگاه بچه‌ات رو از دست بدی (همون چیزی که براش خیلی ارزش قائلی) چکار می‌کنی؟

جوابش اینه: دروغ می‌گی. ولی یه مشکلی این وسط هست. اول اینکه حالا که داری با دروغ خودتو نجات می‌دی، حداقل یه ذره انصافتو باید بیشتر کنی که این‌قدر آدم‌هایی که بدبخت‌شون کردی رو آزار ندی. حداقل یه ذره احترام و حس جبران و دلسوزی نسبت بهشون نشون بدی. حداقل کمی عذاب وجدان بگیری از دروغت... ولی تنها چیزی که نادر در این فیلم بهش فکر نمی‌کنه بلایی‌یه که سر این خانواده آورده. عذاب وجدانش بیشتر سر اینه که نکنه یه وقت بچه‌ش قضیه رو بفهمه، تا اینکه وای من چه قدر آدم پلیدی‌ام که در لحظه‌ای از اوج عصبانیت، دست روی یه زن بلند کردم و بچه‌شو از بین بردم. دوم هم اینکه، حالا که این شخصیت این‌قدر پست و دروغ‌گو تشریف داره و هیچ مشکلی هم تا اینجای قضیه نیست، شما نمی‌تونی بیای و حالا این شخصیت رو به عنوان یه روشنفکر جا بزنی. نمی‌تونی بیای بگی این آدم به بچه‌ش نمی‌گه راست‌شو بگو یا دروغ‌شو؛ بلکه تصمیم رو به عهده‌ی خودش می‌ذاره. 'آخی! اشک از چشمام دراومد!' این میشه تناقض، میشه گول‌زدن مخاطب.


اینکه بگیم فرهادی برای این آدم ارزش قائل شده رو زیاد قبول ندارم ولی این رو قبول دارم که افرادی که با نادر همدردی کردن بیشتر هستن ولی این به اقتضای شرایط نادره. و البته اینکه می‌گی کوچکترین احترامی برای دیگران قائل نیست رو هم زیاد قبول ندارم. چون اصلاً نادر با افراد زیادی در طول فیلم برخورد نداره (منظورم برخورد طولانی مدت) و همین برخوردها هم در فضایی تنش‌زا صورت می‌گیره.

بابا فرهادی خودشو توی نادر می‌بینه. این شخصیت خود فیلمسازه. حالا من جدا از همه‌ی اینا با خود فرهادی هم خیلی مشکل پیدا کردم. یعنی تا موقعی که مصاحبه‌هاشو نخونده بودم، همه‌چیز روبه‌راه بود. ولی وقتی اومدم یه سری از حرفاشو شنیدم واقعا ناامید شدم. چون از این فیلم‌ها زیاد هست که الکی طرفدار پیدا می‌کنه و شاهکار سال نام می‌گیره، اما من هیچ چیزی توش پیدا نمی‌کنم. ولی وقتی فیلمسازی پر از ادعا و علاقه به خودش هست، دیگه انتظارم از این آدم خیلی بالا می‌ره. اگه یه فیلمساز بی‌ادعا بود، می‌گفتیم باز حداقل خودشو دست بالا نمی‌گیره و داره فیلمشو می‌سازه. ولی وقتی فیلمسازی این‌قدر خودشو جدی می‌گیره و هم‌مسیر و هم‌سطح منتقدانی که مجنون فیلمش شدن، از فیلم خودش تعریف می‌کنه و می‌گه من فلان کار رو کردم و بهمان چیز رو نمایش دادم و... این دیگه می‌ره رو اعصاب من. پررویی یه چیزی‌یه که اصلا تو کتم نمی‌ره. درخت هر چی پربارتر، افتاده‌تر.

یه مصاحبه از فینچر دیدم سر همین فیلم دختری با خالکوبی اژدها، مجری برنامه در آخر برنامه تعریف یه منتقد از سینمای فینچر رو می‌خونه و به نقل از اون منتقد می‌گه سینمای فینچر دنیای آدم‌های تنها و از جامعه جدا شده است و هیچ کارگردان زنده‌ای بهتر از اون نیست. درست در همین لحظه که جمله‌ش تموم می‌شه می‌تونی لپ‌های سرخ‌شده‌ی فینچر رو ببینی که لبخندی رندانه می‌زنه و مثل بچه‌کوچولوها ذوق‌زده می‌شه و مجری هم خیلی سریع می‌فهمه فینچر جوابی نداره بده، می‌گه می‌دونم نمی‌تونی جوابی به این حرف بدی، پس یه سوال آخر می‌پرسم. یعنی تو این لحظه برام ارزش کارگردان بی‌ادعایی مثل فینچر صدبرابر شد. درحالی که خیلی راحت می‌تونست گلوشو صاف کنه و بگه بله، من هم موافقم! اساسا سینمای من همین چیزها رو نمایش می‌ده و کسی بهتر از من نیست و ...! ولی نمی‌گه، فینچر سکوت می‌کنه.


حرفت در مورد حجت رو تا حد زیادی قبول دارم. و اینکه کلاً این توی سر زدنها و رفتار عجیب خیلی کم من رو تحت تاثیر قرار می‌ده، مگر اینکه کارگردنان خیلی خوب کارش رو انجام داده باشه. مثلاً همین فیلم White Heat که چند روز قبل دیدم یه سکانس معروف داره که "کودی" شخصیت اصلی فیلم که خیلی هم به مادرش وابسته‌اس با خبر شنیدن مرگ مادرش یه واکنش هیستریک و خیلی اغراق‌شده از خودش نشون می‌ده. اونجا هم من اصلاً تحت تاثیر قرار نگرفتم. البته خنده‌ام نمی‌گیره:دی. به نظرم این جوشی‌بودن و رفتارهای خارق عادت حجت جای کار بیشتری داشت و اونقدرها خوب نبود.

نه باور کن همه دارن می‌خندن. من هم توی سینما فیلم رو دیدم، هم توی خونه با خانواده؛ کسی نیست به این لحظه‌های فیلم نخنده. بعدم اینکه حرکات اغراق‌شده اصلا هیچ ایرادی نداره و تا وقتی که براش آمادگی لازم توی فیلم ایجاد بشه، خیلی هم ممکنه خارق‌العاده بشه و اثر روی آدم بذاره. ولی اینجا بیشتر به مسخره‌بازی شباهت داره. و این واقعا خطرناکه، که تو شخصیت پدری که تازه بچه‌شو از دست داده رو اون‌قدر مسخره و خنده‌آور بسازی که تماشاگر به بدبختی و فلاکت‌ش بخنده... درست تو لحظه‌ای که باید با این شخصیت همذات‌پنداری کنه و براش غصه بخوره. این به نظرم یه جور توهینه به طبقه‌ای که حجت ازش میاد، که فیلمساز روشنفکر ما، اون‌قدر خودشو از اونا بالاتر می‌دونه که نماینده‌شونو توی این فیلم، به صورت یه کاراکتر تمسخرآمیز خلق کرده که حالا مثلا برای مخاطب عام فیلم رو جذاب‌تر کنه. ولی این نهایت بی‌شعوری آقای فیلمساز هست. (ببخشید من اصلا قصد توهین و بددهنی تو این فروم رو ندارم، ولی از زاویه‌ای که من دارم قضیه رو می‌بینم، بی‌شعور زیباترین کلمه‌ای‌یه که می‌تونم در توصیف این آدم به کار ببرم. خودتون منو می‌شناسین که هیچ‌وقت به معنای فحش این کلمه رو به کار نمی‌برم، بلکه معنای لفظی کلمه یعنی نداشتن شعور مدنظرمه. بازم معذرت می‌خوام.)
 
بالا