حالا من برعکسم. یه فیلم خوب که گیر میارم هر چند ماه یه بار مراسم تماشای دوباره دارم! همیشه هم نظرم درمورد فیلمها تو تماشای مجدد تغییر میکنه و حتا از بعضیهاشون متنفر میشم و میبینم که اثرشونو توی تکرار از دست میدن. این تکراری دیدن خیلی مهمه، نشنیدی بعضیا میگن مثلا پدرخوانده رو چهل بار دیدیم! فیلمی که بعد از چهل بار دیدن هنوز تازگی داره فیلم خوبه، نه فیلمی مثل جدایی که من سه بار دیدم و همون بار دوم دستشو خوندم و دیگه نتونست گولم بزنه! برای همین میگم شاهکار نیست، چون شاید بار اول برات یه تجربهی جدید باشه و همهی عالم رو هم شیفتهی خودش کنه؛ ولی فیلمی نیست که ماندگاری داشته باشه.
خودم گفتم زیاد اخلاق خوبی نیست. البته فیلمهای محبوبم رو بیشتر از یک بار دیدم و توی بار دوم بیشتر ازشون خوشم اومده. معمولاً تامناسبتی پیش نیاد فیلم تکرای نمیبینم. الان هم که وفور فیلم دارم کار برای دیدن دوباره فیلمها سختتر شده:دی.
بحث نقششون در شخصیتپردازی یه چیز دیگه است. من دارم میگم دیالوگهای این سکانسها فوقالعاده شعاریان. یعنی از سادهلوحانهترین راهها برای نشون دادنِ این اصولگرایی شخصیت نادر استفاده میکنه. یعنی حتا همون سکانس سوال عربی نشون میده با چه آدم سطحیئی طرفیم، که روی زبان فارسی مثلا حساسه و نمیخواد بچهش یه واژهی عربی رو به جای فارسی استفاده کنه. آخه کجا ما چنین صحنهای رو تو زندگی میبینیم؟ اگه هم کسی اینقدر روی زبان فارسی حساس باشه، جنس شخصیت نادر که از طبقهی متوسط میاد هیچوقت این حرف رو نخواهد زد. مثلا یه استاد زبان فارسی ممکنه همچین حرفی بزنه، ولی یه کارمند بانک؟ اینجا قشنگ نقش فیلمساز مشخصه که انگار داره حرف دلشو میزنه.
دیالوگ عربی رو قبول دارم. خیلی مسخره بود و تازه در اوخر فیلم هم بیان شد که بیننده تا حدی که باید نادر رو شناخته و به قول خودت این موضوع بیشتر برای بیان عقاید خود کارگردان بوده. ولی دیالوگ پمپ بنزین به شدت اینیکی نبود.
خب در مورد نادر باید بگم که من همون بار اولی که دیدم اصلاً ازش خوشم نیومد. چون ما یه آشنایی داریم کپی همینه. باهاش صحبت کنی خیلی آدم پر و بامنطقی نشون میده اما ..... . حالا این که تو میگی فیلمساز نادر رو تایید میکنه به همون دلیلی که فیلم رو ده ماه پیش و تازه توی سینما دیدم زیاد در موردش نظر نمیدم تا دوباره ببینمش. اینکه میگم توی سینما دیدم به دلیل فرهنگ بالای مردمان ماست. توی سینما دو تا پسره عقب ما نشسته بودن داشتن کلیپهای موبایلی نگاه میکردن. آخه تو اومدی سینما پول بلیط دادی بعد کلیپ نگاه میکنی! البته اونجوری که من برداشت کردم خودت هم قبول داری که نادر شخصیتپردازی خوبی داشته مشکلت با اینجاست که چرا فیلمساز میآد اون رو مظلوم نشون میده تا مخاطب رو گول بزنه. البته اکثریت مخاطب رو.آخه ببین هیچکدوم از این شرایط حساس توی فیلم نمایش داده نمیشه. این آقا از همون سکانس دادگاه همون آدم بیمنطقییه که تا آخر فیلم هست. اگه مراحلِ از کوره در رفتن و عصبانی شدنش رو میدیدیم قابل قبول بود. ولی نه قبل از اتفاق، نه بعدش هیچ تغییری در این شخصیت بوجود نمیاد. از همون سکانس دادگاه مستبد و زورگو بوده و تا آخر فیلم هم باز حرف حرف خودشه. این اسمش نمیشه روشنفکری، بلکه اوج تعصب و کوتهفکرییه. برای همینه میگم چنین شخصیتی هیچوقت نمیاد بچهشو در تصمیمگیری به حال خودش رها کنه و بذاره آزادانه تصمیم بگیره.
جوابش اینه: دروغ میگی. ولی یه مشکلی این وسط هست. اول اینکه حالا که داری با دروغ خودتو نجات میدی، حداقل یه ذره انصافتو باید بیشتر کنی که اینقدر آدمهایی که بدبختشون کردی رو آزار ندی. حداقل یه ذره احترام و حس جبران و دلسوزی نسبت بهشون نشون بدی. حداقل کمی عذاب وجدان بگیری از دروغت... ولی تنها چیزی که نادر در این فیلم بهش فکر نمیکنه بلایییه که سر این خانواده آورده. عذاب وجدانش بیشتر سر اینه که نکنه یه وقت بچهش قضیه رو بفهمه، تا اینکه وای من چه قدر آدم پلیدیام که در لحظهای از اوج عصبانیت، دست روی یه زن بلند کردم و بچهشو از بین بردم. دوم هم اینکه، حالا که این شخصیت اینقدر پست و دروغگو تشریف داره و هیچ مشکلی هم تا اینجای قضیه نیست، شما نمیتونی بیای و حالا این شخصیت رو به عنوان یه روشنفکر جا بزنی. نمیتونی بیای بگی این آدم به بچهش نمیگه راستشو بگو یا دروغشو؛ بلکه تصمیم رو به عهدهی خودش میذاره. 'آخی! اشک از چشمام دراومد!' این میشه تناقض، میشه گولزدن مخاطب.
بابا فرهادی خودشو توی نادر میبینه. این شخصیت خود فیلمسازه. حالا من جدا از همهی اینا با خود فرهادی هم خیلی مشکل پیدا کردم. یعنی تا موقعی که مصاحبههاشو نخونده بودم، همهچیز روبهراه بود. ولی وقتی اومدم یه سری از حرفاشو شنیدم واقعا ناامید شدم. چون از این فیلمها زیاد هست که الکی طرفدار پیدا میکنه و شاهکار سال نام میگیره، اما من هیچ چیزی توش پیدا نمیکنم. ولی وقتی فیلمسازی پر از ادعا و علاقه به خودش هست، دیگه انتظارم از این آدم خیلی بالا میره. اگه یه فیلمساز بیادعا بود، میگفتیم باز حداقل خودشو دست بالا نمیگیره و داره فیلمشو میسازه. ولی وقتی فیلمسازی اینقدر خودشو جدی میگیره و هممسیر و همسطح منتقدانی که مجنون فیلمش شدن، از فیلم خودش تعریف میکنه و میگه من فلان کار رو کردم و بهمان چیز رو نمایش دادم و... این دیگه میره رو اعصاب من. پررویی یه چیزییه که اصلا تو کتم نمیره. درخت هر چی پربارتر، افتادهتر.
نه باور کن همه دارن میخندن. من هم توی سینما فیلم رو دیدم، هم توی خونه با خانواده؛ کسی نیست به این لحظههای فیلم نخنده. بعدم اینکه حرکات اغراقشده اصلا هیچ ایرادی نداره و تا وقتی که براش آمادگی لازم توی فیلم ایجاد بشه، خیلی هم ممکنه خارقالعاده بشه و اثر روی آدم بذاره. ولی اینجا بیشتر به مسخرهبازی شباهت داره. و این واقعا خطرناکه، که تو شخصیت پدری که تازه بچهشو از دست داده رو اونقدر مسخره و خندهآور بسازی که تماشاگر به بدبختی و فلاکتش بخنده... درست تو لحظهای که باید با این شخصیت همذاتپنداری کنه و براش غصه بخوره. این به نظرم یه جور توهینه به طبقهای که حجت ازش میاد، که فیلمساز روشنفکر ما، اونقدر خودشو از اونا بالاتر میدونه که نمایندهشونو توی این فیلم، به صورت یه کاراکتر تمسخرآمیز خلق کرده که حالا مثلا برای مخاطب عام فیلم رو جذابتر کنه. ولی این نهایت بیشعوری آقای فیلمساز هست. (ببخشید من اصلا قصد توهین و بددهنی تو این فروم رو ندارم، ولی از زاویهای که من دارم قضیه رو میبینم، بیشعور زیباترین کلمهاییه که میتونم در توصیف این آدم به کار ببرم. خودتون منو میشناسین که هیچوقت به معنای فحش این کلمه رو به کار نمیبرم، بلکه معنای لفظی کلمه یعنی نداشتن شعور مدنظرمه. بازم معذرت میخوام.)
در مورد حجت هم گفتم که حرفت رو قبول دارم. اصلاً به حجت بها نمیده و فقط با این حرکات خاصش میخواد که بدبختی طرف رو نشون بده(یا یقول خودت اون طبقه رو بکوبونه).