• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

بابك خرمدين - دكتر سعيد نفيسي

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
به نقل از mbf :
آفرین بهروز جان چه کار پسندیده ای می کنید شما
من از همین الان عضو این لیست هستم

mbf عزيزم
همانطور كه گفتم ما هرسال در حوالي ارديبهشت يك برنامه با رفقا داريم . اما امسال ميخواهم بر و بچه هاي نازنين اين فروم هم ما را همراهي كنند . در زمانش حتما با هم تماس خواهيم گرفت . ارديبهشت ماه قلعه بابك و طبيعت اطرافش بي نهايت زيباست و چشم را مي نوازد .
اگر توفيقي بود حتما در خدمت شما دوستان عزيز خواهيم بود .
 

mbf

Registered User
تاریخ عضویت
31 مارس 2005
نوشته‌ها
992
لایک‌ها
7
حتما افتخار آشنایی با شما را از نزدیک پیدا خواهم کرد
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
به نقل از behroozsara :
دوست من جناب " كورش بزرگ "
از ديدار شما بسي خوشوقتم .
اينقدر در اين تاپيك ها گفتم و فرياد زدم كه دوستان علاقه اي به اين بحث ها نشان دهند اما تا امروز كه حاصلي نشده بود . اميدوارم شما را بيشتر زيارت كنم و در اين موارد با هم به گفتگو بنشينيم .
درود بر شما دوست گرامی
من نیز از اشنایی با شما بسیار خرسندم.
بیگمان گفتمان بر سر آذرپادگان و پان ترکیسم و خطر آن گفتمانی ژرف و مهم خواهد بود.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
به نقل از korosh bozorg :
درود بر شما دوست گرامی
من نیز از اشنایی با شما بسیار خرسندم.
بیگمان گفتمان بر سر آذرپادگان و پان ترکیسم و خطر آن گفتمانی ژرف و مهم خواهد بود.


حتما
منتظر فرصتي هستم تا از دانش شما بهره اي هم دامن ما را گيرد .
در ايم مورد مهم حتما با هم به گفتگو خواهيم نشست .
مهر ورزيد و باب اين گفتگو را باز كنيد .
 

Mehdi

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 آگوست 2004
نوشته‌ها
5,601
لایک‌ها
49
محل سکونت
Anywhere
به نقل از behroozsara :
براي طنز و همچنين دور شدن از فضاي خشك بحث تاريخي بد نيست نظرات آيات عظام را هم در مورد اين قهرمان ملي بشنويد :


اين درحالي است كه به گواهي تاريخ , بابك خرم دين , فرد فاسدي بود كه اردبيل را تاراج كرد و مردم آن منطقه را قتل عام نمود و عناصر مساله دار و مزدوران قدرتهاي خارجي در سالهاي اخير با مطرح كردن وي و برگزاري مراسم در منطقه كليبر , تلاش مي كنند مقاصد شوم سياسي خود را دنبال و افكار تجزيه طلبي را ترويج نمايند. در مواجهه با همين تحركات انحرافي , تاكنون سه تن از مراجع تقليد در پاسخ به سئوال مردم مطالبي درباره بابك خرم دين اعلام نموده اند. آيت الله موسوي اردبيلي گفته اند : « بابك , كسي بود كه اردبيل را تاراج كرد و در منطقه عرشه اردبيل بقدر موي سر به كشتار مردم اقدام كرد و اينكه در سالهاي اخير بابك خرم دين توسط عده اي به عنوان يكي از مفاخر آذربايجان و اردبيل مطرح مي شود , جاي تاسف و تاثر دارد » . آيت الله صافي گلپايگاني نيز در پاسخ به سئوالي كه از ايشان شد اعلام كردند : « شبهه اي در كفر و الحاد بابك خرم دين نيست . ترويج افكار و دفاع از مواضع او ترويج باطل و معارضه با اسلام و براي تضعيف هويت اسلامي جامعه است و صرف بيت المال و مال شخصي در جهت اشاعه نام و ياد او همه حرام است . بايد مسئولين امور جدا از اين گرايش ها جلوگيري نمايند » . آيت الله مكارم شيرازي نيز در پاسخ به سئوال مشابهي اعلام داشتند : « شك نيست كه شخص مزبور داراي انحرافات روشن ديني و اخلاقي بوده است و برادران و خواهران عزيز نبايد به خاطر قوم گرايي چنين شخص فاسد و مفسدي را ترويج كنند چيزي كه مصداق مسلم ترويج باطل است . مسئولين محترم نيز بايد آگاهي هاي لازم را در اين زمينه از طريق رسانه ها به مردم بدهند و از صرف بيت المال در اين راه جلوگيري نمايند »
اخه اينا چرا يخورده عقل تو كلشون نيست
مگه غير از اينه كه اردبيل 5-6 ساله استان شده
و قبلش يه شهرستان كوچيك بود؟
چند نفر مگه اونجا زندگي ميكردن كه به تعداد موي سر ادم كشته
73.gif

احتمالا منظور از موي سر موي كسي بوده كه تاس بود
57.gif

-----
در ضمن هرسال همه جمع ميشن تو قلعه بابك بعد
50.gif

كلي مامور هم ميريزه اونجا
48.gif
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
به نقل از mehdvirus :
اخه اينا چرا يخورده عقل تو كلشون نيست
مگه غير از اينه كه اردبيل 5-6 ساله استان شده
و قبلش يه شهرستان كوچيك بود؟
چند نفر مگه اونجا زندگي ميكردن كه به تعداد موي سر ادم كشته
73.gif

احتمالا منظور از موي سر موي كسي بوده كه تاس بود
57.gif

-----
در ضمن هرسال همه جمع ميشن تو قلعه بابك بعد
50.gif

كلي مامور هم ميريزه اونجا
48.gif
اينها چاره اي جز اين ندارند و به غير از اين هم نمي توانند بگويند .
چون اينها خود را در اصل عرب ميدانند و اصلا خود را ايراني نمي دانند . از سوي ديگر همشون بيسواد هستند و از همه جاي دنيا بيخبر .

پس با كسي كه 22 سال اعراب را در ايران به زانو در آورده بود بايد چه كنند و چه بگويند .
مجبور هستند مزخرف بگويند و يك عده نادان مانند خودشان هم تاييد كنند .
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
توضيحي در مورد استاد سعيد نفيسي ، خالق اين اثر

استاد سعيد نفيسي‌ از برجسته‌ ترين‌ نويسندگان‌ و ادباي‌ معاصر ايران‌ در سال‌ 1274ه.ق‌ در خانواده‌اي‌ اديب‌ و اهل‌ علم‌ به‌ دنيا آمد. پدرش‌ ميرزا علي‌ اكبر خان‌ ناظم‌ الاطباء و برادر بزرگترش‌ مؤدب‌ الدوله‌ از پزشكان‌ فاضل‌ و ادب‌ دوست‌ زمان‌ خود بودند و سعيد در دامان‌ پدر و برادر خود رشد و نمو يافت‌. سعيد نفيسي‌ پس‌ از به‌ پايان‌ رساندن‌ تحصيلات‌ متوسطه‌ براي‌ ادامه‌ تحصيل‌ به‌اروپا فرستاده‌ شد و تحصيلات‌ دانشگاهي‌ خود را در دانشگاههاي‌ سوئيس‌ و فرانسه‌ ادامه‌ داد. وي‌ پس‌ از بازگشت‌ به‌ ايران‌ ابتدا به‌ تدريس‌ زبان‌ فرانسه‌ در دبيرستانهاي‌ تهران‌ پرداخت‌ و سپس‌ در وزارت‌ فلاحت‌ و تجارت‌ مشغول‌ به‌ كار شد. استاد سعيد نفيسي‌ در سال‌ 1313 پس‌ از تأسيس‌ دانشگاه‌ تهران‌ به‌ سمت‌ استادي‌ اين‌ دانشگاه‌ برگزيده‌ شد و به‌ تدريس‌ زبان‌ و ادبيات‌ فارسي‌ پرداخت‌ . وي‌ يكي‌ از فاضل‌ترين‌ دانشمندان‌ و محققان‌ ايراني‌ بود كه‌ در طول‌ عمر خود بطور پيوسته‌ به‌ تحقيق‌، ترجمه‌ و تأليف‌ پرداخت‌ و حتي‌ لحظه‌اي‌ از عمر خود را بيهوده‌ سپري‌ نكرد. سعيد نفيسي‌ در طول‌زندگاني‌ خود صد ها مقاله‌ ادبي‌ و تحقيقي‌ ، تأليف‌ ،ترجمه‌ ،مقدمه‌، تصحيح‌ و حواشي‌برجاي‌ گذاشت‌ و با بهره‌گيري‌ از تسلط بي‌ نظير در زبان‌هاي‌ فرانسه‌ و عربي‌ و تبحر در نثرفارسي‌ تحقيقات‌ بسيار باارزشي‌ در حوزه‌ تاريخ‌ و فرهنگ‌ ايران‌ برجاي‌ گذاشت‌ كه‌ از كتب‌ مهم‌ اين‌ رشته‌ ها بشمار مي‌آيند. استاد نفيسي‌ عضو پيوسته‌ فرهنگستان‌ ايران‌ و شوراي‌ فرهنگي‌ بود و علاوه‌ برتدريس‌ در دانشگاه‌ تهران‌، چند سال‌ نيز در دانشگاههاي‌ هند ، پاكستان‌، افغانستان‌، لبنان‌ وفرانسه‌ به‌ تدريس‌ زبان‌ و ادبيات‌ فارسي‌ پرداخت‌. وي‌ از پركارترين‌ اساتيد و محققان‌ ايران‌بشمار مي‌ رود كه‌ تا آخرين‌ روزهاي‌ عمر در حال‌ تحقيق‌ و تتبع‌ بود و حتي‌ بيماري‌ تنگي‌ نفس‌ نيز نتوانست‌ او را از فعاليتهاي‌ علمي‌ باز دارد. سعيد نفيسي‌ داراي‌ قلم‌ بسيار شيوايي‌ بود و بهترين‌ نمونه‌ نثر فارسي‌ جديد را به‌ وجود آورد. وي‌ در سال‌ 1345 ه.ش‌ در تهران‌ درگذشت‌.

آثار: مهم‌ترين‌ آثار اين‌ استاد عبارتنداز: -احوال‌ و اشعار رودكي‌ - تاريخ‌ نظم‌ و نثر در ايران‌ و در زبان‌ فارسي‌ تا پايان‌ قرن‌ دهم‌ هجري‌ - جستجو در احوال‌ و آثار شيخ‌ فريد الدين‌ عطار نيشابوري‌ - زندگي‌ و كار و انديشه‌ و روزگار پور سينا - آثار گمشده‌ ابوالفضل‌ بيهقي‌ -تصحيح‌ تاريخ‌ ‌بيهقي - تصحيح‌ ديوان‌ انواري‌ - تصحيح‌ رباعيات‌ بابا افضل‌ كاشاني‌ - تاريخ‌ اجتماعي‌ ايران‌ از انقراض‌ ‌ساسانيان تا انقراض‌ امويان‌ - تاريخ‌ تمدن‌ ايران‌ ساساني‌ - ماه‌ نخشب‌ - تصنيف‌ آتشهاي‌ نهفته‌ -تاريخ‌ سياسي‌ اجتماعي‌ ايران‌ در عهد قاجاريه‌ -آخرين‌ يادگار نادر شاه‌ - فرهنگ‌ دو جلدي‌ فرانسه‌ - فارسي‌ - ديوان‌ اشعار - ترجمه‌ ايلياد - ترجمه‌ اديسه‌
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
دو اثر ناياب سعيد نفيسي روانه بازار كتاب شد


كتاب‌‏هاي«تاريخ تمدن ايران ساساني»و«تاريخ اجتماعي و سياسي ايران در دوره معاصر» نوشته" سعيد نفيسي" در انتشارات اساطير به اهتمام عبدالكريم جربزه‌‏دار منتشر شد.
جربزه‌‏دار مدير مسوول انتشارات اساطير در گفت‌‏وگو با خبرنگار كتاب ايلنا, گفت‌‏: اين دو اثر ارزشمند سعيد نفيسي در سال‌‏هاي بسيار دور منتشر شده بود، اما به دليل اينكه در بازار ناياب شد, تصميم گرفتم كه اين دو كتاب ارزشمند را دوباره منتشر كنم.
وي در ادامه تصريح كرد‌‏: نفيسي در كتاب" تمدن ايران ساساني" به معماري, شهرسازي , شيوه حكومت, ساختار اداري, مالي و كشاورزي و نوع زندگي مردم پرداخته‌‏است و در" كتاب تاريخ اجتماعي و سياسي ايران در دوره معاصر" به شكل‌‏گيري دوره قاجاريه تا سر انجام فتح علي شاه و معاهدات تركمان چاي و گلستان پرداخته است.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
توضيحي بر شعر «ابوتمام» در جنگ‌هاي بابك [خرم‌دين]




در اين جا، سخن ار رزمگاه مردي است كه از آذربايجان برخاسته و مردانه،‌جان خود را بر سر دفاع از ايران باخته است. مردي كه ساليان دراز، در گوشه‌اي از وطن ما يعني آذربايجان، در مقابل قشون جرار تازيان با ياوري مردم وطن‌پرست محلي كناره‌ي ارس، قد علم نمود و دستگاه عريض و طويل خلافت بغداد آن زمان را به مبارزه طلبيده است.

اما در طول تاريخ، اين رزمگاه‌ها كه به خاطر ايـران، خون عده‌ي زيادي از جوانان و پيران، گوشه‌اي از وطن را، رنگين ساخته و هر قدمي، شاهد نعره‌ي دلاوران آذربايجاني و هروجبي، گواه در خون غلطيدن آنان در راه ايران بوده، ناشناخته مانده و اگر اشارتي هم بدان رزمگاه‌ها رفته، مقلوب و مقرون به حقيقيت نبوده است.

اولين مدرك و ماخذي كه در آن به نام اين رزمگاه‌ها اشارت رفته، ديوان ابوتمام است كه در اشعار حماسي خود به طرفداري از خليفه و سركردگان وي به جنگ‌ها و زد و خوردهاي دليرانه بابك و ميدان‌هاي جنگ و وصف و قتال پرداخته و نام عده‌اي از رزمگاه‌ها را، در اشعار خود آورده است.

به نقل از ديوان ابوتمام، ياقوت نيز در كتاب معجم البلدان، به ذكر اشعار وي و نام امكنه اشاره نموده و شروحي بر آن‌ها نوشته كه آنان نيز اكثراً اشتباه و قرين صواب نمي‌باشند.

مرحوم سعيد نفيسي نيز در كتاب خود به نام بابك خرم‌دين كه از ديوان ابوتمام ومعجم البلدان نقل كرده، خود دچار اشتباهاتي شده و از شرح صحيح رزمگاه درمانده است.

براي نگارنده به لحاظ آشنايي بدان سرزمين و وقوف به اوضاع جغرافيايي منطقه پهناوري كه زماني مركز دفاع از استقلال و بقاي ايران بوده و اين رمزگاه‌ها ناشناس مانده بود، حيفم آمد كه توضيحي در خصوص اين سرزمين‌ها نداده باشم و گوشه‌اي از افتخارآميزترين رزمگاه‌هاي تاريخي وطن مان را به ارباب دانش و تحقيق نشناسانم و بدين جهت، درصدد برآمدم كه توضيحي چند، بر اشعار ابوتمام داده باشم كه شايد چراغي فرا راه محققان در آينده باشد.

مرحوم سعيد نفيسي، همان‌طور كه اشارت رفت، در كتاب بابك خرم‌دين در صفحه‌ي 46 تحت عنوان «زد و خوردهاي بابك» از قول ابن واضح چنين مي‌نويسد: ابن واضح يعقوبي در تاريخ خود در وقايع روزگار معتصم مي‌نويسد: «كار بابك بالا گرفت و محمد بن البعيث با او همراه بود و عصمه الكردي صاحب مرند، از او پيروي داشت ...

و معتصم با اسحاق تندي كرد و گفت: از برادرت كاري ساخته نيست و جز از ابن البعيث، كار بر نمي‌آيد و افشين را فرستاد و حكمراني همه‌ي آن سرزمين را به او داد و با وي اموال و خزاين و سلاح فرستاد و چون افشين به جبل رسيد، آن چه در آن جا سپاهيان و سركردگان بودند، با خود برد و در ميان وي و بابك جنگ‌هايي درگرفت و لشكرگاه او در جايي بود كه «برزند» مي‌گفتند و از آن جا به جايي رفت كه «سادر اسب» مي‌ناميدند و در آن جا جنگ كرد، تا آن‌كه برف بسيار شد. سپس به برزند بازگشت و كسي را از خود در سادراسب گماشت و در آن سرزمين مي‌گشت و به «دروذالروز» رفت [همانجايي است كه ديگران دوالرود نوشته‌اند] و در آن جا خندق كند و بارو ساخت و كمين كرد و روز پنجشنبه، نه روز از رمضان سال 222 [ماه خورشيدي] به «بذ رفت.»

سپس مرحوم سعيد نفيسي در جايي ديگر ازكتاب مذكور در صفحه 68 در باب «جنگ‌هاي زمان معتصم» چنين مي‌نويسد: ياقوت در معجم البلدان در كلمه‌ي «‌ارشق» مي‌نويسد. ارشق به فتح و سپس سكون و فتح شين نقطه دار و قاف، كوهي در سرزمين موقان از نواحي آذربايجان و نزديك بذ شهر بابك خرمي.

جايي ديگر، در كلمه‌ي «خرمي» مي‌گويد: به ضم اول و تشديد دوم و تفسير آن به فارسي سرور است و آن روستايي است در اردبيل.

جايي ديگر در صفحه‌ي 68 ، دركلمه‌ي دروذ مي‌گويد: در پايان آن ذال نقطه دار ... شعر ابوتمام دلالت دارد بر آن كه جايي است در مرزهاي آذربايجان. زيرا در ستايش ابوسعيد ثغري گفته است:

و بالهضب من ابرشتويم و دروذ علت بك اطراف القنافاسم وازود

و ابرشتويم آن جاست و در اين قصيده ياد از جنگ او با باك خرمي كرده است.

در صفحه‌ي 69 باز مي‌نويسد: كسروي در قصيده‌ي ديگر در ستايش معتصم مي‌گويد:

و بهُضبتي ابُرشتويم و درُوذ لقحت لقاح النصر بعدحيال

فليشكرواجنح الظلام و دروذا فهم لدورز و الظلام موالي

باز در صفحه‌ي 70 در كلمه‌ي «كلان روذ» گويد: معناي آن رود بزرگ است و آن در آذربايجان نزديك بذشهر بابك است و افشين هنگامي كه با بابك مي‌جنگيد در آن جا فرود آمد. احتمال مي‌رود جايگاهي كه نام آن در جايي ديگر «‌بلال رود» و «دوال رود» نوشته شده، همين جا باشد و چنان مي‌نمايد كه بلال رود و دوال رود، تحريف همين كلمه‌ي كلان رود باشد. اين بود مختصري از كتاب بابك خرم دين و اينك توضيح و شرح نگارنده.



ابوتمام كيست؟

ابوتمام حبيب بن اوس الطايي، شاعر مشهور و صاحب حماسه كه بهترين اشعار عرب را در آن جمع نموده است و سال ولادت وي را سال‌هاي 190 يا 188 [ خ] و غير اين نوشته‌اند و در نزديكي‌هاي دمشق متولد شده است و در مصر تربيت يافته و به سال 231 قمري [ خ] در موصل وفات يافته است، بسياري از وقايع تاريخي زمان بابك را در اشعار خود آورده و از اين جهت رويدادهاي تاريك را روشن ساخته است.



برزند كجاست؟

مستوفي قزويني دركتاب خويش به نام نزهه القلوب1 راجع به برزند چنين مي‌نويسد: «از اقليم چهارم است ... شهري وسط بوده است. بعد از خرابيش، افشين غلام معتصم خليفه عباسي آبادان كرد و نشست خود ساخت. اكنون باز خراب است و به قدر ديهي مانده و هوايش به گرمي مايل است و آبش مازعيون، زمين مرتفع دارد، حاصلش غله باشد.»

و اين همان برزند است كه يعقوبي در جنگ‌هاي بابك بدان اشاره نموده و مرحوم سعيد نفيسي به نقل از آن در كتاب خود به نام بابك خرم دين در صفحه‌ي 46 آورده است.

بنده در اين جا به يك واقعه‌ي ديگر هم كه در حدود سال 112 قمري [ خ] ميان قشون اسلامي و لشگريان خزر در برزند اتفاق افتاده اشاره مي‌كنم.

عزالدين علي بن الاثير صاحب «‌كامل» در كتاب خود چنين مي‌نويسد: «‌در آن سال جراح بن عبدالله حكمي به قتل رسيد، علت همان است كه پيش از اين بدان اشاره نموديم كه او دركشور خزر رخنه كرد و مردم خزر تاب پايداري نياوره از او گريختند. بعد از فرار، خزر و ترك با هم متحد شده و از ناحيه‌ي لان لشكر كشيدند. جراح بن عبدالله با اهل شام به مقابله‌ي آنها شتاب كرد. جنگ سختي رخ داد كه مردم مانند او رانديده بودند. دو طرف متحارب پايداري و بردباري و دليري كردند. بر جمع خزر و ترك افزوده شد، جراح و اتباع او در مرز اردبيل به شهادت رسيدند.»

چون خبر قتل جراح به هشام رسيد، سعيد حرشي را نزد خود خواند و وي را مأمور جنگ با خزرها نمود. حرشي پس از يك سلسله عمليات و فتوحاتي كه نصيبش شد، لشكر بدان صوب كشيد. وي چنين مي‌نويسد: خبر پيروزي مسلمين و ظفر حرشي به گوش لشكريان خزر رسيد كه فرزند پادشاه فرمانده آن‌ها بود. سپاهيان خزر را ملامت و سرزنش كرد، به آن‌ها ناسزا گفت و دشنام داد و عاجز و ذليل خواند. سپاهيان يكديگر را تحريض و تشجيع كردند و به او گفتند: سپاهيان را از همه جا جمع و به جنگ حرشي مبادرت كن. او هم سپاهيان خود را از اطراف آذربايجان جمع كرد. **** عظيم براي او جمع شد. حرشي هم سوي آذربايجان لشكر كشيد در سرزمين «برزند» با هم مقابله كردند.

هم چنين ابن حوقل در صورت الارض، راجع به برزند چنين مي‌نويسد: مرز ناحيه‌ي الران از اطراف پايين، رودخانه‌ي رس (ارس) و در ساحل آن شهر ورثان است و در طرف راست ورثان نزديك رود، برزند است.

شهر برزند از شهرهاي آباد موقان بوده كه بعدها معلوم نيست در اثر كدام حادثه‌ي تاريخي از بين رفته و آثاري از آن برجاي نمانده است و آن چه از برزند باقي مانده، دهستان برزند مي‌باشد كه جزو توابع مشكين شهر است و اين دهستان داراي 46 قريه مي‌باشد و قلعه‌يي به نام قلعه‌ي برزند در اين دهستان وجود دارد.

همچنين مؤلف حدودالعالم درباره‌ي موقان مي‌نويسد: «‌برزند شهريست خرم و آبادان با آب‌هاي روان و كشت و برز بسيار و از وي جامه، قطيفه خيزد.»

مقدسي در احسن التقاسيم، برزند را از شهرهاي آذربايجان مي‌شمارد و ورثان و موقان و ميمند و برزند را با هم نام مي‌برد و جاي ديگر مي‌گويد: برزند شهر خردي است و بازارگاه ارمنيان است و بندرگاه اين ناحيه و جاي خوش آب و هواي سازگاري است.

حمدالله مستوفي در نزهه القلوب در شرح شهرهاي مغان در توصيف محمودآباد چنين مي‌نويسد: «‌در صحراي گاوباري، بر كنار دريا است. غازان خان مغول ساخت1 از اقليم پنجم است. اين شهر سابقاً برزند نام داشته و فعلاً به صورت قصبه‌اي است».



درود كجاست؟

در جاي ديگر مرحوم سعيد نفيسي به نقل از ديوان ابوتمام چنين مي‌نويسد:

و بالهضب من ابرشتويم و دروذ علت يكاطراف القنافاسم واز دد

ترجمه: در تپه و بلندي ابرشتويم و دروذ بلند شد به واسطه‌ي شجاعت تو نوك‌هاي نيزه‌ها. خداوند ترا، بلندي دهاد و زيادي دهد.

اينك توضيح نگارنده: دروذ و ذروذالرود كه مي‌نويسند، جايي است در مرزهاي آذربايجان، در حقيقت دروذ همان رودخانه‌ي دره رود است كه در اصطلاح عامه دورود گفته مي‌شود و شاعر عرب دال را به ذال تبديل نموده و همين سبب اشتباه شارحين گرديده است كه اينك به شرح دره رود مي‌پردازيم: رودخانه‌ي دره رود، از اتصال دو رودخانه‌ي بزرگ به نام‌هاي قره‌سو و اهرچاي تشكيل مي‌شود. بدين ترتيب كه قره سو، خود از اجتماع رودخانه‌هاي متعددي كه برخي از آن‌ها از خلخال و برخي از دامنه‌ي سبلان، مانند بالقلي چاي، جاري است. و اهر چاي نيز از اجتماع رودخانه‌هايي كه از ارتفاعات پير سقا در محاذات شرقي مرند و كوه‌هاي مشگنبر جاري و پس ازگذشتن از شهر و شهرستان اهر، به رودخانه‌ي اهر موسوم مي‌شوند. اين دو رودخانه هر كدام پس از عبور از خط القعر دره‌هاي خود و دريافت رودخانه‌هاي متعددي بالاخره در نزديكي قريه‌ي كل لر، به هم مي‌پيوندند و از اين به بعد قره‌سو ناميده مي‌شود.

رودخانه قره سو، سير خودرا به طرف شمال ادامه داده و رودخانه‌هاي ديگر از قبيل مشگين چاي و الي (Alli) و غيره بدان پيوسته و پيش مي‌رود و سپس از كنار ارتفاعات خروسلو مي‌گذرد و در قسمت سفلي و با شيب نسبتاً ملايم در مجراي وسيع حركت نموده و به «‌دره رود» موسوم مي‌گردد، دره‌رود در يك بستر عميق و عريضي در امتداد جاده‌ي مشگين شهر در خط القعر دره رو به شمال به طرف دشت مغان حركت ميكند و در جوار اصلاندوز كه سدي به همين نام،ً برروي رودخانه‌ي ارس بسته‌اند، به رودخانه‌ي ارس مي‌ريزد. آب رودخانه در بهاران و مواقع نزول باران فوق‌العاده زياد و عبور و مرور غيرممكن است و عرض رودخانه در مصب در حدود پانصد متر مي‌باشد.



ارش كجاست؟

در صفحه‌ي 77 از كتاب ابوتمام در جنگ‌هاي بابك در مدح اباسعيد محمد بن يوسف الطايي، ضمن قصيده، به كلمه‌ي ارشق اشاره نموده مي‌گويد.

و في «‌ارشق» الهيجا و الخيل ترتمي با بطالها في جاحم متوفد

ترجمه: جنگ در ارشق زبانه مي‌كشيد و اسب‌ها، سواران شجاع خود را مي‌انداختند و رم مي‌كردند.

عططت علي رغم العدي عزم بابك بعزمك عط الاتحمي المعضد

ترجمه: پاره نمودم بررغم دشمنان اراده بابك را به واسطه قدرت وارده تو مانند پاره كردن كرباسي

ارشق نام محلي كه فعلاً از نقطه نظر جغرافيايي و تقسيمات كشوري از توابع مشگين‌شهر فعلي و خياو سابق است و شهرستان مشگين شهر، فعلاً از نظر طبيعي به دو قسمت تقسيم مي‌شود كه قسمت اول مشگين‌شهر غربي و قسمت دوم دهستان ارشق يا رضي كه منطقه‌اي كوهستاني است با كوهساران و دره‌هاي صعب‌العبور كه فعلاً جاده‌اي اين دهستان يا محال را از كنار رودخانه‌ي دره رود به حدود اصلاندز يعني جايي كه دره رود به ارس منتهي مي‌شود و مي‌پيوندد. دهستان ارشق از 118 قريه تشكيل شده كه 34 ده آن كوهستاني و سردسير و 84 ده ديگر در جلگه واقع است.

در صفحه 70 از كتاب بابك خرم دين مرحوم سعيد نفيسي به نقل از ياقوت مي‌نويسد: «‌جاي ديگر در كلمه‌ي «‌كلان روذ» گويد معناي آن رود بزرگ است و آن در آذربايجان نزديك بذ شهر بابك است و افشين هنگامي كه با بابك مي‌جنگيد در آنجا فرود آمد.‌ احتمال مي‌رود جايگاهي كه نام آن در جاهاي ديگر «‌بلال رود» و «‌دوال رود» نوشته شده، همين جا باشد و چنان مي‌نمايد كه بلال رود و دوال رود تحريف همان كلمه‌ي كلانرود باشد.»

اين احتمالات نيز مقرون به صواب نيست، زيرا نه در گذشته و نه در حال مطلقاً نام‌هايي به نام «‌بلال رود» و «‌دوال رود» در اين حدود وجود نداشته و ندارد.

اما در منطقه‌اي كه رزمگاه بابك را مي‌پوشانيده، دو رودخانه‌ي بزرگ وجود دارد كه نام يكي از آن‌ها رودخانه‌ي ارس مي‌باشد كه از ازمنه‌ي سابق به نام رس و ارس معروف بوده و ديگري همان دره رود است و رودخانه‌ي ديگري در اين حدود وجود ندارد ولي آن سوي رودخانه‌ي دره رود، يعني طرف غربي رودخانه، دهي به نام كلان كه در حدود آبادي مولان، پايين‌تر از قصبه‌ي سابق و شهرك فعلي كليبر به طرف رودخانه‌ي ارس كه رودخانه‌اي هم به نام كلان چاي و كلان رود جريان دارد. قلعه جمهور كه معروف است پايگاه بابك بوده در اين حدود است.

ابوتمام باز در صفحه‌ي 75 از ديوان خود به كلمه‌ي «‌بذين» اشاره نموده مي‌گويد:

كان بابك «بالبذين» بعد هم نوي اقام خلاف الحي اووتد

گويا بابك بعد از اين‌ها در بذين بود حفره‌هايي بود در دور چادر وي



بذو بذين كجاها بوده‌اند؟

تا حدود قرن پنجم هجري، شهرهاي آباد و پرجمعيتي در مغان بوده‌اند كه به وفور نعمت و كثرت محصولات معروف بوده‌اند. مانند «‌بذ» و «‌بذين» و «‌ورثان» كه راه ابريشم نيز پس از گذشتن از اردبيل از اين شهر عبور نموده و به بردع يا بردعه در طرف قفقاز فعلي و بعد به گنجه و سپس به تفليس مي‌پيوسته است.

ياقوت در توصيف شهر بذ مي‌نويسد: آن‌جا محلي بوده كه اگر كسي در آن‌جا مي‌ايستاده و دعا مي‌كرده دعايش مستجاب درگاه خداوندي مي‌بوده و آن‌جا محل اجتماع و گره خوردن خرميان بود و مي‌گفتند كه مهدي موعود از آن‌جا ظهور خواهد كرد و در زير آن، نهر بزرگي بود كه اگر صاحبان تب لرز كهنه در آن خود را شستشو مي‌دادند، معالجه مي‌شدند و در يك طرف آن رودخانه‌ي ارس واقع شده است و در آن اناري به عمل مي‌آيد كه در تمام دنيا نظير ندارد و مويزهاي آن‌جا را در تنورها خشك مي‌كنند به لحاظ كثرت ابرها.



منبع
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
سالروز درگذشت سعيد نفيسي اديب پركار معاصر و اشاره اي به مبحث نام " ايران "


در اين روز در سال 1345 خورشيدي(14 نوامبر 1966 ) استاد سعيد نفيسي پس از پنج دهه تدريس و به يادگار گذاشتن بيش از يكصد تاليف در 73 سالگي فوت شد.
استاد نفيسي فرزندعلي اكبر ناظم الاطباء كرماني و از خاندان حكيم كرماني بود. در فرانسه تحصيل كرده بود و نويسنده و پژوهشگري پركار و خستگي ناپذير بود .
وي در باره هر موضوعي كه به نظرش مي رسيد قادر به نوشتن مقاله ، رساله و كتاب بود ؛ از نمايشنامه تا داستان و از تاريخ تا واژه نامه و تصحيح متون قديمي و همين طور درباره سياست . بسيار روان و زيبا و بدون تكلف مي نوشت و نوشته هايش خوانندگان فراوان داشت . مردي فروتن و دوست داشتني بود.
فهرست تحريرات او طولاني است از جمله فرهنگ فرانسه ، تاريخچه ادبيات ايراني ، بيهقي ، نظاميه بغداد، ماه نخشب ، نظامي گنجوي ، فرهنگنامه پارسي ، يزدگرد سوم ، شيخ زاهد گيلاني و....
شادروان نفيسي يك ايراندوست تمام عيار بود و مقاله دهم دي ماه 1313 او كه در روزنامه اطلاعات در دفاع از مصوبه تازه مجلس به چاپ رسيد احساسات ميهني او را منعكس ساخت .از سوي برخي ها به اين مصوبه كه دولت هاي ديگر را از بكار بردن
« پرسه ، پرسان ، پرژين ( پرشين ) .پرزيش ، پرسيانا و... » در ناميدن ايران منع كرده بود ايراد وارد آمده است كه گفته اند اين نام ها در غرب ، در مردم ، امپراتوري ايران با همه عظمت و فرهنگ آن را تداعي مي كند. غربي ها اين نام را از يونانيان و رومي هاي عهد باستان ياد گرفته و بكار برده اند.در مغرب زمين هردانش آموز دبيرستاني عظمت و كارهاي امپراتوري پارسها را ضمن دروس خود خوانده است . گرچه همه مي دانند كه فلات ايران ( ايران زمين ) از كجا تا به كجا امتداد دارد ، ولي شمار كمي از آنان مي دانند كه امپراتوري پارسها ، همين ايران زمين است كه مورخان يوناني و رومي« پارسي » نوشته اند و در غرب عموميت يافته است. در آمريكاي امروز عده كمي هستند كه بدانند پرژين ملون ( خربزه ايراني ) ، پرژين كت ( گربه ايراني ) ، پرژين هت ( كلاه پوست بره كه كرزاي رئيس دولت افغانستان بر سر مي گذارد ) و ... را كه هر روز بكار مي برند از ايرانند. مگر مجلس يونان ما را مجبور كرده كه اين كشور را به نام اصلي اش كه اروپايي ها هم «گريس» مي گويند به ناميم و يا لهستاني ، ژاپني ها ، فنلاندي ها و.... چرا مجلس آلمان كشورهاي ديگر را مجبور نمي كند كه آن را «دويچلند» به نامند و مصري ها انگليسي زبانانرا از بكاربردن «ايجپت» به جاي مصرمنع نمي كنند. همين اجبار دولتهاي ديگر بر پايه مصوبه مورد بحث سبب شده است كه بسياري از غربي ها گمان كنند كه ايران يك كشور عربي است و پاره اي هم ايران را در رديف عراق قرار مي دهند و .... در سال 1313 پاره اي هم بودند كه بعيد نمي دانستند اين مصوبه به خواست انگليسي ها بوده كه مي خواستند افغانستان و بلوچستان هويت جداگانه داشته باشند و در عوض توجه ايرانيان معطوف به اران
( منطقه اي كه بلشويكها جمهوري آذربايجان نام نهادند ) شود. در زمان ساسانيان
« ايران » غالبا با الف مكسور و سكون « ي » و يا اين كه « اران» تلفظ مي شد و غير ايراني را « انيران » مي خواندند. بايد دانست كه افغانستان نامي است كه انگليسي ها بر اين سرزمين ، سرزمين رستم و كيانيان ، گذارده اند!.

http://www.iranianshistoryonthisday.com/farsi.asp?GD=14&GM=11
 

korosh bozorg

Registered User
تاریخ عضویت
9 ژانویه 2005
نوشته‌ها
294
لایک‌ها
7
به نقل از mehdvirus :
اخه اينا چرا يخورده عقل تو كلشون نيست
مگه غير از اينه كه اردبيل 5-6 ساله استان شده
و قبلش يه شهرستان كوچيك بود؟
چند نفر مگه اونجا زندگي ميكردن كه به تعداد موي سر ادم كشته
73.gif

احتمالا منظور از موي سر موي كسي بوده كه تاس بود
57.gif

-----
در ضمن هرسال همه جمع ميشن تو قلعه بابك بعد
50.gif

كلي مامور هم ميريزه اونجا
48.gif
دوست گرامی
بودن مامورها دلیل دارد. آن هم فعالیت شماری کمی پان ترک وحشی هست که تاریخ سازی میکنند و خواهان جدایی آذرآبادگان از ایران و پیوستش به ترکان هستند. زوزه میکشند. نمادشان گرگ است و پرچم ترکستان درست میکنند و ....
و چه پندار خامی!!!
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
اين پان تركيسم ها با اين عقايد مسخره اشان آبروي ما ها رو هم برده اند .

و البته به اعتقاد من سرازير كردن دسته دسته مامور دليل بزرگتري از اين ها دارد كورش بزرگ كه بخواهند به خاطر چند پان تركيسم اين همه جا و جنجال براه بياندازند كه اين پان تركيسم ها هميشه هستند و غير از اين روز خاص با اين شدت با آنان برخورد نمي شود .

پان تركيسم بهانه اي ميشود براي . . .
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
كم كم داريم به پايان اين سال هم نزديك ميشويم و اگر قرار باشد براي ارديبهشت ماه سال آينده برنامه و توري براي سفر به قلعه بابك بگذاريم بايد از الان به فكرش باشيم .
تا نظر دوستان چه باشد .
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
بابک خرم دين دلاور بزرگ آذربايجان، فرمانده مهم ترين و طولانی ترين جنگ های ملی ايرانيان برضد خلفای عباسی است.
Babak_Khorram-Din3.jpg

خرم دينان را پی روان او شمرده اند. اما ايشان پيش از بابک نيز شهرت داشتند. گفته اند که خرم دينان بازماندگان مزدکيان زمان ساسانی بودند که در کوهستان های مرکز و مغرب و شمال غربی ايران می زيستند. اينان معتقد به حلول روح بودند و می گفتند که روح ابومسلم در مبارزان و سرداران ضد عرب حلول می کند. اين باور، که عاملی در تداوم مبارزات ايرانيان عليه اعراب بود، در همه فرقه ها و گروه های مبارز در تاريخ ايران بعد از اسلام بخصوص در قرن های نخستين رواج داشت.
خرم دينان به پی روی از عقايد مزدک، جمع ثروت و دارائی و مالک شدن زنان متعدد را نمی پسنديدند و مبارزاتشان بيشتر برای توزيع عادلانه ثروت و فراهم آوردن امکان زندگی مناسب برای همه مردم بود. هنگامی که خرم دينان تعليمات خود را پنهانی رواج می دادند و هدف های سياسی مشخصی بر ضد خلافت بغداد داشتند باطنی خوانده می شدند. از جمله باطنيان، اسماعيليه، قرمطيان و ديگر فرقه های ايرانی بودند که در سه قرن اول اسلامی، همگی در مبارزه برضد عرب می کوشيدند. باطنيان را، که از طريق اشاعه دانش و حکمت درصدد تبليغ عقايد خود برمی آمدند، خراب کنندگان اساس معتقدات اسلامی دانسته اند.

galeh_ye_babak2.jpg


پيش از بابک، خرم دينان يک بار به همدستی باطنيان اسماعيلی گرگان، با علم سرخ در اصفهان قيام کردند. از همان زمان طرفداران بابک خرم دين را سرخ جامگان يا سرخ علمان خواندند. در قيام اصفهان بسياری از اعراب و مسلمانان کشته شدند. سی سال بعد، بازماندگان آن قيام که به کوه های غرب ايران گريخته بودند بار ديگر به ***** جاويدان پسر شهرک به **** عرب حمله ور شدند. بابک پس از کشته شدن جاويدان از سال ۲۰۱ ه/۸۱۶م به مدت بيست و دو سال فرماندهی جنگ های خرم دينان را بر ضد عاملان خليفه برعهده داشت. در جريان اين درگيری های طولانی، بابک بر همدان و آذربايجان و ارمنيه تسلط يافت. او و يارانش به سادگی و دور از هرگونه تشريفات و تجمل در کوه های سبلان می زيستند و از حميات گسترده مردم محل برخوردار بودند. فرستادگان بابک به آزادی در سراسر ايران و کشورهای همسايه رفت و آمد می کردند و با ايران و مردم و خاندان های بزرگ ايرانی در تماس بودند. ظاهرا علت ناکامی دشمنان در جنگ با بابک سرمای سخت و تنگی و دشواری راه های شرق آذربايجان و کوه های سبلان بوده است. نيز از قرائن چنين برمی آيد که مردم آذربايجان اين جنگ ها را به عنوان مبارزه ايرانيان با تازيان به حساب می آوردند و مقاومت طولانی بابک مرهون پايداری و ياری ايشان بدو نيز بوده است.
در زمان مامون، به واسطه نفوذ ايرانيان در دربار خلافت و سازگاری خليفه با ايرانيان، بابک و خرم دينان مورد تهديد جدی قرار نگرفتند. اما از آن پس به سبب اختلافی که ميان ايرانيان رقيب از يکسو و سرکردگان غلامان ترک دستگاه خلافت، از سوی ديگر، در گرفت موضع ايرانيان ضعيف شد. معتصم که از قدرت روز افزون خاندان های بزرگ ايرانی در دستگاه خلافت هراسان بود از اين پراکندگی ايرانيان سود جست. در آن روزگار، افشين، شاه زاده ايرانی اهل اسروشنه در ماوراء النهر، به عنوان گروگان در دربار خلافت می زيست. وی از خاندانی مانوی بود که تازه اسلام آورده بودند و کم کم قدرت می يافتند. افشين که احساسات ايرانی داشت درصدد برآمد با بابک و مازيار، حکم ران ايرانی طبرستان، همدست شود و بر ضد اعراب به پا خيزد. اما، وضع دربار معتصم و فرصت طلبی عناصر عرب امکان اتحاد آنان را از ميان برده بود. افشين که سرداری بزرگ و فرمان دهی بسيار آگاه و هوشيار بود، چون می کوشيد از نفوذ امرای طاهری در دربار بکاهد، خود در جنگی طولانی با بابک گرفتار آمد و عاقبت او را اسير کرد و به دربار معتصم آورد.
نوشته اند که خليفه از دستگيری بابک چندان شادی می نمود که آرام نداشت. به دستور او بابک و برادرش عبدالله را که اسير بودند با قبای ديبا و کلاه نوک بلند سمور با تجملی تمام سوار بر فيل در سامره پايتخت خليفه گرداندند. اين رسمی بود که درباره اسيران و محکومان اجرا می کردند. سرانجام بابک را به دستور خليفه به فجيع ترين وضع کشتند. هنگامی که دست راستش را بريدند جای بريدگی را بر رخ خود زد و همين کار را با دست چپ نيز انجام داد و گفت : " نگرانم که خون از من برود و روی من زرد شود و پندارند که از مرگ هراسانم." سپس سرش را تراشيدند و شکمش را دريدند. خليفه فرمان داد سرش را ببرند و به بغداد فرستند. پيکرش را نيز در سامره بر دار کشيدند. با برادرش نيز همين کردند. پيکر بابک در سامره ساليان دراز بر دار بماند و محل آن به نام جثه يا پيکر بابک تا سال ها شناخته بود.
پس از کشته شدن بابک، خرم دينان از پای ننشستند و بيش از هشتاد سال ديگر در گوشه و کنار ايران به **** عرب و کارگزاران خليفه می تاختند، و کاروان ها را می زدند. افشين نيز با آن که پس از دستگيری بابک از خليفه هدايای گران بها و مراتب و درجات عالی دريافت داشت اما هيچ وقت دل تازيان با وی صاف نشد. چندی نگذشت که به دستور خليفه او را به بند کشيدند و با توهين و شکنجه بسيار کشتند. از اتهامات وی آن بود که کتابی نفيس در خانه او يافتند. گويند اين کتاب گران بهای مصور با جلد چرمين زينت يافته از آثار ارزنده ای بود که مانويان به زيباترين صورت می ساختند و در خزاين خود نگاه داری می کرده اند.
قيام های مبارزان ايرانی در نخستين قرن های اسلامی اگرچه چنين خونين ***** شد اما به تدريج زمينه را برای تشکيل حکومت های مستقل ۳ ايرانی فراهم آورد. اندکی بعد قدرت يافتن عياران سيستان به سرهنگی يعقوب ليث صفاری درفش استقلال ايران را برای نخستين بار پس از شکست از اعراب در ايران برافراشت.


BabakCastle6b.jpg
 
بالا