ضد حال :
اتفاقا اصلا اینجوری نیست . همین الان داره بارون میباره . شیشه ی اتاقم هم داره ترق توروق میکنه از شدت بارون . کلا نسبت به بارون / روزهای بارونی حس خوبی ندارم . شاید به دلیل اینکه زیاد بارون دیدیم . دریا رو هم که اصلا حرفش رو نزن . آخر حال گیری ه . من الان مدت هاست که دریا نرفتم در حالیکه فقط 6 - 7 کیلومتر باهاش فاصله دارم
- - -
اون شعر " باز باران با ترانه " هم از شعرهای بارونی ای هست که برای همه خاطره انگیزه .
- - -
(حالا یه ضد حال هم به تاپیک بزنیم) میگم میشه یه تاپیک زد که توش همه ی موضوعات رو جمع کرد . مثلا در مورد شرم , حسادت , نصیحت , بارون و ... همه رو هم دسته بندی کرد . بانک شعری خیلی خوبی میشه . نمی دونم یه همچین تاپیکی وجود داره یا نه ولی ایده ی خیلی خوبیه . نترس با تاپیک تو کاری ندارم اگه هم چنین تصمیمی گرفته بشه حق زدن تاپیک از طرف من مال توئه
عجب !
اره ممکنه که تو خوشت نیاد به همون دلیل زیاد دیدن بارون ...
ولی خوب اینجا ( جنوب ) سالی دو سه روز میاد بارون ... توقع داری من نپرم زیر بارون ؟
دریا هم بازم من معتقدم ( من تنها معتقد نیستم چند نفر دیگه رو هم میشناسم که معتقدن به این :دی) که دریای جنوب یه صفای دیگه ای داره
البته من اینو بگم که هر دوتاش هم دریا هم بارون رو باید تو موقعیتش باشی تا لذت ببری ( پس اینم یه نکته ای واسه خودش )
مثله همین امشب که من رفتم تو حس بارون و بعد مدتها دلم برا بارون تنگ شد و این تایپیک رو زدم ! که یخورده خودم ارضا کرده باشم !
راجع به ایده هم : خوبه حمایت میشه
پ ن : عجب